سایر منابع:
سایر خبرها
مردم جای سلام به من می گویند اَی خِدا
لذت می برم و بعد دوباره تلاشم را آغاز می کنم. چگونه با گروه پایتخت آشنا شدید؟ احمد مهران فر یکی از کارهای من را دید و خواست به دفتر آقای مقدم بروم. باورم نمی شد می خواهند برای پایتخت 2 از من تست بگیرند، چون خودم یکی از طرفداران پایتخت یک بودم. آن زمان برای اولین بار آقای تنابنده به من اعتماد کرد و با این که لهجه مازندرانی بلد نبودم این فرصت را داد تا یاد بگیرم. اتفاقا یکی از ...
تو رو خدا فوتبالو دیگه از مردم نگیرین
شش یا هفت سالم بود که یک روز دوست برادرم که چند سال از من بزرگتر بود آمد و اجازه ام را از مادرم گرفت تا با هم برویم استادیوم تختی مشهد. بازی پیام مشهد بود با بهمن کرج. من عاشق فوتبال بودم اما تا آن زمان استادیوم نرفته بودم. شاید دو سه هزار نفر مشهدی آمده بودند بازی تیم محبوبشان را از نزدیک ببینند. من بازیکنان پیام را نمی شناختم، اما بازیکنان بهمن کرج معروف بودند. محمد خاکپور و حمید استیلی را خیلی ...
افاضلی: دیدار با پدیده، بازی مرگ و زندگی است
سال است که برنامه لیگ را از اول تا آخر اعلام می کنند. این یک اتفاق ویژه برای ماست. یک روز رئیس من در تیم ملی از من پرسید که سه هفته بعد بازی فلان تیم کجاست که برویم ببینیم. رئیس فدراسیون یک کاغذ درآورد و گفت به کسی نگویید ولی دوشنبه بازی دارند. از آن روز خیلی نگذشته ولی الان از یک سال قبل می دانیم که چه زمانی بازی داریم. سازماندهی این کار در اروپا ساده است. کسی وقت اضافه برای اردو نمی خواهد. کسی ...
افاضلی: بازی با پدیده برای ما مرگ و زندگی است/ قبل جام جهانی درباره تیم ملی نشست خبری می گذارم
سه هفته بعد بازی فلان تیم کجاست که برویم ببینیم. رئیس فدراسیون یک کاغذ درآورد و گفت به کسی نگویید ولی دوشنبه بازی دارند. از آن روز خیلی نگذشته ولی الان از یک سال قبل می دانیم که چه زمانی بازی داریم. سازماندهی این کار در اروپا ساده است. کسی وقت اضافه برای اردو نمی خواهد. کسی مسابقات اروپایی را جابه جا نمی کند. مناسبت های قمری نیست که جا به جا شود و به همین دلیل کار ساده ای است. یک خسته نباشید به ...
کارآفرینی با 98 درصد معلولیت: به دروغ گفتند که از من حمایت کردند
و حالم را پرسید و وقتی گفتم شما ویدئو را که دیدید زنگ زدید قطع کرد گفت نه و وقتی دوباره زنگ زد با عصبانیت تمام سر من داد می زد. من نمی توانم تند حرف بزنم چون نفسم می گیرد تنها به این خانم گفتم که حق ندارد با من اینطوری صحبت کند. من با یک اسپانسر تازه می خواستم گفتگو کنم اما وقتی به دروغ در برنامه آن حرف را زدند اسپانسرهای بعدی عقب کشیدند و حس کردند من می خواهم یک محصول را به دو جا بفروشم. ...
4 سال رابطه نامشروع با وعده پوچ ازدواج
متین با وعده و وعیدهای ازدواج هستی ام را از من گرفت و مرا به روز سیاه نشاند. از آن روز به بعد بازیچه دست او شده بودم و هر کاری از من می خواست مجبور می شدم به آن عمل کنم. در میان این ملاقات های پنهانی فیلم و عکس هایی نیز با هم گرفته بودیم و من به این امید که با او ازدواج می کنم هیچ وقت نگران آینده ام نشدم اما او هر بار به بهانه های مختلفی خواستگاری از مرا به تاخیر می انداخت. مثلا می گفت پسر ...
مرجع ویراستاری کتاب کودک در خوزستان نداریم
به نوشتن داستان های کودک علاقه مند شدم. البته از دوران دبستان چیزهایی می نوشتم و همیشه به ادبیات علاقمند بودم . کودک درون من همیشه زنده است. به طرز شگفت انگیزی دنیای کودکان را حس می کنم. شاید چون تمام کودکی ام مثل همه همسن و سالانم در جنگ به باد رفته بود؛ به همین دلیل با دنیای کودکانه همیشه در ارتباط هستم. همچنین تولد سه فرزند با اختلاف سنی کم و علاقه زیاد مادرانه ای که به آنها دارم و ...
همیشه می گفت من یک روز شهید می شوم
موضوع شهادت به میان می آمد, من به حجت می گفتم که "تو دوتا بچه کوچک داری" می گفت "بی بی زینب خودش مواظب بچه هامه". می گفتم " حرفت درست, باید مراقب خودت باشی" می گفت: "بی بی زینب باید بخواد تا بریم". او همیشه هم می گفت من یک روز شهید می شوم.آخرین بار تلفنی در ایام عید بود که به من زنگ زد و صحبت کردیم, به او گفتم که زود بیا ولی امروز پیکرش آمد. برپایه این گزارش، در نخستین ساعات دوشنبه 20 ...
عنکبوت زرد دوباره محاکمه می شود
برگشت در یک لحظه خود را از خودروی او به بیرون پرت کردم. با ثبت این شکایت، زن جوان به پزشکی قانونی معرفی شد و دستگیری سعید به جریان افتاد . بیشتر بخوانید: قاتل ندا: دو روز بعد از طلاق ازدواج کردم! عکسی از قربانی خردسال حادثه فجیع مشهد همزمان لیلا و سمیه نیز مورد تحقیق قرار گرفتند. ابتدا لیلا به ماموران گفت: فروردین 94 به بیمارستانی در شهر قم رفته بودم. سعید به من ...
ماجرای خیانت همزمان یک مرد به دو زن
اختلاف های آرش و همسر اولش با او ازدواج کرده بود. اما به اصرار آرش پنهانی در خانه ای زندگی می کردند. دیگر حرف هایش را نمی شنیدم، به هق هق افتاده بودم. پس من زن سوم آرش بودم... آن لحظات تنها همه اتفاقات، چرب زبانی های آرش و وعده و وعیدهایش مانند فیلم از جلوی چشمانم می گذشت و تحمل این درد را برایم سخت تر می کرد. باید کاری می کردم، ما فقط چند روز به عروسی مان مانده بود. بعد از آن نامزدی ...
پیرترین معلم در بریتانیا؛ همچنان قوی و سالم +تصاویر
...، معاون و سپس سرپرست معلمان مدرسه شد و وقتی که در سال 1992 از مدرسه ابتدایی فارفیلد در بردفورد بازنشسته شد، معلم کهنه کار دید که نمی تواند بیکار بنشیند. یک ماه بعد با کمک سرپرست معلمان نوهٔ خود دوباره استخدام شد و اکنون یک روز در هفته کار معلمی خود را ادامه می دهد. ایرنه می گوید: در مهمانی کریسمس نوه ام بودم و داشتم به سرپرست معلمان او که آنجا بود، می گفتم چقدر دلم برای ...
شهید تهرانی مقدم من را پدر صنعت موشکی می دانست/احمدی نژاد را از ابتدا قبول نداشتم
حضرت امام(ره) نقل کنم که مرتبط با این موضوع است. اوایل وزارت من بود و مطلبی با موضوع دولت و ملت مطرح بود که چه اموری دست مردم باشد و یا چه اموری را دولت کنترل کند. 19 وزیر بودیم که 9 تا مخالف و 9 تا موافق بودند و من هم رای نمی دادم و گفتم که هفته بعد رای خود را اعلام خواهم کرد. از همانجا رفتم جماران خدمت حضرت امام و موضوع را شرح دادم و مدام سئوال پرسیدم، نهایتا امام یک جمله فرمودند: گفتند آقا زندگی ...
دوقلوهایی که در یک روز متولد و شهید شدند + عکس
کمک می کردند. در زمان جنگ هم که برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی جبهه می شدند، ما به کمک مادر می رفتیم تا دست تنها نماند. اولین رزمنده خانه تان که بود؟ محمدعلی اولین کسی بود که لباس رزم پوشید و راهی شد. قبل از آغاز جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی(ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی دانیم کجا ...
کودکان مهم ترند یا نفت؟!
در بخش هایی که صحبت شد، برخی ها آمدند و تنها تبعات را دیدند و گفتند اگر دختربچه ای با پسری دوست شد و از خانه فرار کرد، شما می خواهید چه کار کنید؟ برای من واقعا حیرت آور بود، چون اصلا نمی توانستم هیچ جواب منطقی به این سوال غیرمنطقی بدهم. بحث سر این است که من اختلاف نظرها را کاملا قبول دارم ولی معتقدم که باید ازدواج دختران زیر 113 سال منع شود، به رغم این که گفته می شود ازدواج کودکان به شکل غیررسمی ...
آلگری: شایسته این بودیم که بازی به وقت اضافه برود/ گفته بودم پنالتی گرفته نشده دربازی رفت برای ما سرنوشت ...
بازیکنانم که در بازی رفت در تورین 60 دقیقه خوب بازی کردند و نتوانستند مانند این بازی گلزنی کنند، حس بدی دارم. پنالتی که در این دیدار برای رئال مادرید گرفته شد دقیقا همان اتفاق در بازی رفت روی خوان کوادرادو افتاد. همان موقع پس از بازی رفت گفتم که این صحنه حتی می تواند سرنوشت صعود این دو تیم را مشخص کند. سرمربی راه راه پوشان تورین صحبت های خود را اینطور ادامه داد: ما حداقل شایسته این بودیم که ...
روحانیت باید برای مردم دق کند/ مردم دوست دارند روحانیت صدای آنها باشد
توصیه رفته بودید یا کمک به جبهه مقاومت؟ مرتضوی : من تقریباً 10 روز سوریه بودم. به محض اینکه رسیدم؛ تنها دو ساعت در دمشق بودم و بعد به حما و سپس به حلب رفتم. با رزمندگان نشستم و صحبت کردم. سلاح هم به دست گرفته و به رزمندگان کمک کردم و تروریست ها را هم از نزدیک دیدم. خبر شهادت هم شیطنت یکی از رسانه های منطقه بود که تکذیب شد. در دی ماه 96 شاهد اعتراضات و البته بعضاً اغتشاشات بودیم ...
جادوگران تاریخ چه کسانی هستند؟
درست حسابی نداری و اگر حتی یک اطاق از خودت داشتی ما دختر به تو می دادیم وقتی دیدم سنگ سنگین پیش پایم می اندازند، دست مادرم را گرفتم و آمدم تهران تا شاید در تهران که دامنه فعالیت باز است، بتوانم پولی سر هم کنم و با دست پر برگردم و به خواستگاری اش بروم؛ چون من و دختر یک روز رفتیم پیش امام رضا علیه السلام هم قسم شدیم که غیر هم با دیگری ازدواج نکنیم... (نامه ضابط شیرازی به حاج حسین آقا ملک 1351) ...
چگونه امام موسی کاظم (ع) در زندان با خلفای ظالم مبارزه کرد؟
...> به نقل یحیی بن خالد، هارون الرشید پیش از آنکه امام کاظم(ع) را زندانی کند،در مدینه نزد قبر حضرت رسول(ص) رفت و خطاب به حضرت گفت: یا رسول الله! از تصمیمی که گرفته ام عذر می خواهم! تصمیم گرفته ام موسی بن جعفر را زندانی کنم، چون می ترسم میان امت تو جنگ افروزی کند و خونها ریخته شود! فردای آن روز، فضل بن ربیع را برای دستگیری امام فرستاد، و امام را در حالی که به نماز ایستاده بود، دستگیر کرد و به زندان ...
قوانین الهی محدودکننده نیست/ تقویت حافظه به برکت انس با قرآن
پیش می رفت اما چون احساس می کرد شاید موفق نشود، کمی تردید داشت ولی با توجه به اینکه برای حفظ قرآن هم باانگیزه بود، چند سال بعد از من، توفیق حفظ کل قرآن را کسب کرد. وی درباره میزان مرور محفوظات در طی روز، گفت: متأسفانه از زمانی که شروع به درس خواندن برای قبولی در رشته پزشکی کردم و از طرفی هم با توجه به مشغله های بسیاری که در حال حاضر دارم، مرورها و دوره هایم کم تر شده است. مهرداد ...
ادبیات چیزی غیر از زندگی مردم نیست
دبیرستان بود . چون به ادبیات و مطالعه کتاب علاقه مند بودم ، باعث شد به تئاتر گرایش پیدا کنم. به سراغ کتاب های برادرم می رفتم و آنها را مطا لعه می کردم . در واقع آغاز علاقمندی من به تئاتر با مطالعه شروع شد. - در کدام دبیرستان؟ سال 1347 در دبیرستان 25 شهریور، یک روز معلم هندسه در کلاس شعری خواند. کودک این قرن هر شب در حصار خانه ای تنهاست بانگ مادرخواهی اش آویزه ای در ...
پرونده برادر معاون اول رئیس جمهور پرونده سنگینی است/ درباره خودکشی کاووس سیدامامی تردیدی نیست
...، گاهی وقت ها این خطر آنقدر بالا می رود که حاضر می شود آن فردی که به آن رغبت داشت چون امروز حاضر نیست با او کنار بیاید متعرض ابروی او شود. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی اژه ای با اشاره به اینکه یک روز عکسی با او گرفته اما چون با او کنار نیامده نابودش می کند و دست به جنایتی هولناک با تهیه اسید می زند، تصریح کرد: این واقعیت را به ما می گوید که ببینید با چه کسی ...
تا روزی که زنده هستم مردم را می خندانم/ رامبد جوان حرفی زده بود که برایم خوش آیند نبود/ دوست ندارم باری ...
. خب! هرچی که من نپرسیدم و تو دوس داری که گفته شود بگو من دعاهای همیشگی دارم . امیدوارم که حال دل مردم خوب باشد . امیدوارم شرایطی فراهم شود که هیچکس محتاج دیگری نباشد . هیچکس بخاطر جرم مرتکب نشده در زندان نباشد و هیچکس دغدغه مالی نداشته باشد و هیچ مردی شرمنده خانواده اش نشود و هیچ کودکی غم و غصه والدین اش را نبیند . و باز از خدا می خواهم که حال دل همه انسانهای پاک خوب باشد . خبر راست ...
اسید بازی در بزرگراه تبریز/ سه روایت معتبر از معصومیت معصومه
کدام جواب نمی دادم. تا اینکه این اتفاق رخ داد. او ادامه می دهد: مقابل در خانه منتظر مادرم بودم تا بیاید و برای خرید شب عید به بازار برویم که محمد سر راهم سبز شد. با زور مرا به داخل خودرو شخصی اش هل داد و گفت فقط می خواهم حرف بزنیم. وارد اتوبان پاسداران شد. دوباره تقاضای ازدواج را مطرح کرد و من باز هم پاسخ منفی دادم. در یک حرکت ناگهانی از زیر صندلی چیزی در آورد و روی ...
سلام های تازه...تبریک های شیرین
تو خودت هستی، دوچرخه ی خوش رکاب و دوست داشتنی برای تمام نوجوانان ایران زمین. دوستی که به جای آن که ما به تو جان ببخشیم، تو به نوجوانی مان شادی و نشاط بخشیدی. دوست مهربانم، دوستت دارم. تولدت مبااااارک! موژان سعادتمند منشادی 13ساله از تهران متینه خداوردی، 17ساله از وردآورد همه ی چیزهای خوب خیلی زیااااد عذر می خواهم بابت بی معرفتی ام ...
بلای وحشتناکی که راننده شیطان صفت سر دختر بیچاره آورد | پوریا با نیرنگ مرا به خانه اش برد و ....
بود تا با هم خلوت کنیم و خجالت ها را کناری بگذاریم من ترسیدم و گفتم من تا بعد از ازدواج هیچ رابطه ای نمی خواهم اما او اصرار کرد تا جاییکه خواستم از خانه بیرون بیایم ناگهان پوریا با خشونت جلویم را گرفت و تهدیدم کرد او به زور و در حالیکه من گریه می کردم 3بار به من تجاوز کرد . الهه ادامه داد: باور نمی کردم فریب خورده ام پوریا اعتمادم را جلب کرده بود احساس کردم در خواب کابوس می بینم اما واقعیت ...
یک عمر شاعری
ایران آنلاین / سومین کتابم را سیروس طاهباز در نشر امیرکبیر منتشر کرد. سیروس طاهباز در نشر امیرکبیر ویراستار بود، به من زنگ زد و گفت مجموعه شعری به ما بدهید تا منتشر کنیم. آبان ماه 1349 سومین مجموعه شعرم زوبینی بر قلب پاییز در نشر امیرکبیر منتشر شد. من و سیروس طاهباز بواسطه کار روزنامه نگاری همدیگر را می شناختیم. آن موقع خیلی جوان بودم. سیروس طاهباز مسئول بخش ادبی روزنامه کیهان بود و من هم در بخش ...
■ چهار کرامت بی نظیر و کمتر بیان شده از امام موسی کاظم(ع)
قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: " امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم." گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!" فرمود: " ای مسیب، تو گمان می کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ " گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ " گفتم ...
کدام کارشناس سمت خدا تا نیمه شب در کتابخانه ماند؟
. برنامه را از گروه فرهنگ و معارف شبکه سه با تهیه کنندگی بنده و آقای ماندگاران شروع کردیم، ایشان تا سال 1389 با ما بودند و ازآن به بعد به تنهایی تهیه کنندگی برنامه را بر عهده دارم. ارتباط صمیمانه با مخاطب؛ مأموریت اصلی سمت خدا * مأموریت برنامه چه تعریف شده بود؟ مأموریت برنامه یک ارتباط نزدیک و صمیمیانه با مخاطب در حوزه دین تعریف شده بود. وقتی کار را شروع کردیم، طبعا ...
تمام تخم مرغ ها در سبد تلگرام
کرد نمی گذاشت شخص استفاده کنه. ولی الان می بینیم هر کسی کانال زده میگه درآمد دارم. در کل چرا ما همیشه بعد از اتفاق یاد علت می افتیم. واقعاً اون روزی که وایبر فیلتر شد ملت یک شبه هجوم می بردن به تلگرام یه مسئولی نبود که امروز رو پیش بینی کنه؟ همان ها که می گویند تلگرام اسرائیلی است، کاربر تلگرام هستند نرگس کلوانی – کانال تلگرام ایران : تلگرام یک وسیله ارتباطی است که توانسته با کیفیتی که ...
طنز؛ دهانت را می بویند...
...، نشستم 10 هزار یورو را ضرب کردم در... راستش نشد ضرب کنم، چون اعلام قیمت دو روز قبل الان جرم است و دولت هم برای یورو نرخ جدید تعیین نکرده. بعد گفتم حالا چه فرقی می کند. من که یورو ندارم. دوستان هنوز مشغول جست وجوی خانه هستند. نمی دانم باید بهشان بگویم دو روپیه از سفر پاکستان برایم باقی مانده یا نه؟ نیروی عزیز که گویا خسته شده بود، گفت چطور می شود تو در خانه ارز نداشته باشی؟ مگر ...