سایر منابع:
سایر خبرها
هرکس دنبال حقیقت برود به اسلام می رسد
...، چون همسرم به او گفته بود در صورت مسیحی ماندن راهمان از هم جدا می شود. شاید هم برای خودش دلیل دیگری داشته، اما مهم این است که خدا کمکش کرد مسلمان شود. یک بار وقتی تاریخ مسلمان شدنش را می نوشتم، متوجه شدم همین روز هم روز تولدش بوده است. رابطه پدرتان با همسرتان چگونه بود؟ پدرم نازی بود اتفاقاً با همسرم خیلی خوب بود، چون فهمیده بود با جهود ها خوب نیست، او را دوست داشت. ...
در جست وجوی دارو برای درمان
بیمارستان داروها را در اختیار بیماران قرار دهد؟ مرد دیگری که در صف ایستاده از اضطراب دائم این پا و آن پا می کند و سعی دارد با فاصله از سایرین در صف بایستد، می گوید: باورتان می شود این سومین داروخانه ای است که سر می زنم تا توانستم آنتی بیوتیکی را که دکتر نوشته است دریافت کنم. واقعا چه اتفاقی افتاده که حتی برای دریافت نسخه های معمولی مثل داروی معده هم می گویند دارو نداریم؟ گرانی ...
ما با دعوت شهدا آمده ایم/ نقش موثر شهدا در استمرار انقلاب اسلامی
تابوت شهدا آمد. پس از قرائت فاتحه به سمت محل اقامه نماز جماعت می رفت که به سمت وی دویدم و از او درخواست کردم تا دقایقی بایستد و به سوالاتم پاسخ دهد. او با روی باز پذیرفت و گفت: من همسر رزمنده هستم و از دوران دفاع مقدس تا به امروز به دیدن خانواده شهدا می روم. وی خودش را زهرا حقیقت همسر بازنشسته قدرت الله بهرامی معرفی کرد و ادامه داد: امروز برای بازدید از تالارهای موزه انقلاب اسلامی و ...
برق خانه رفته بود ولی شوهر خائنم را با زن غریبه بدون لباس در اتاق دیدم!
ولی رفتارش به کلی تغییر کرده بود، گاهی اوقات یا لباس هایش یا ماشینش بوی عطر زنانه می داد و وقتی دلیل را از او می پرسیدم می گفت مسافرم خانم بوده است. لیلا در ادامه گفت: مدتی گذشت و من مجددا سرکار رفتم و فرزندانم را به مادرم و خواهرم برای نگهداری می سپردم، ولی همسرم دیگر سراغ کار مسافر کشی نمی رفت و از صبح تا شب در خانه بود، مگر مواقعی که مادرش به من زنگ می زد و اجازه می گرفت یکی از ...
گوشت و خونش را در سوریه گذاشت و استخوانش را برای ما آورد/ دوست داشت گمنام بماند
تهران برگزار شد. دوست داشت گمنام بماند/گوشت و خونش را در سوریه گذاشت و استخوانش را برای ما آورد مریم اکبری، همسر شهید سیدجلال حبیب الله پور از شهدای مدافع حرم، در گفت وگو با تسنیم، ضمن اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید می گوید: یک مرد نمونه بود. گاهی در خانه راه می رفت با خود نجوا می کرد:"امان از دل زینب" و آخر هم فدایی حضرت زینب(س) شد. یک روز به پسرم گفت: دعا کن شهید شوم و مثل ...
اگر می دانستید دختردار شدن چه برکاتی دارد!
آن مرد تغییر کرد، رسول اسلام (ص) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خیر است، فرمود: بگو چه اتفاقی افتاده؟ گفت: از خانه بیرون آمدم در حالی که همسرم درد زائیدن داشت، این مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمین حمل کننده او، آسمان سایه سرش و خداوند روزی دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبویی است که آن را می بوئی، سپس رو به اصحاب کرد و فرمود: کسی که دارای یک دختر است، مشکل دارد تربیت و حفظ او، تهیه جهیزیه ...
با نوشتن، نوجوانی به ذهنم برگشت
همین اصلاً نمی دانستم که کجا می رویم. رفتیم و رفتیم و از چابهار کاملاً خارج شدیم و بعد متوجه شدیم که به روستای رمین رسیده ایم. فکر کردم می خواهد ما را به خانه اش ببرد و کمی معذب شدم. اما دیدم که جلوی کتاب خانه شان ایستاد که در واقع یک کانکس است. پیاده شدیم و رفتیم داخل کتاب خانه و دیدیم همه ی بچه های کتاب خانه جمعند و سفره ی هفت سین هم چیده اند و خلاصه سال تحویلمان را در روستای رمین ...
صحنه سازی پس از قتل همسر
بودم و او را مقصر بدبختی و بی احترامی های پسرانم نسبت به خودم می دانستم. وی ادامه داد: یک روز پیش از حادثه باز با خانواده ام درگیر شدم. آنها می گفتند خانه را به نام ما بزن و از اینجا برو. دیگر مرا نمی خواستند و من هیچ وقت در آن خانه آرامش نداشتم تا اینکه همان شب تصمیم به قتل همسرم گرفتم تا از او انتقام بگیرم. صبح روز حادثه همسرم خواب بود که با باز گذاشتن شیر گاز و بستن در بالکن و پنجره ...
زن 35 ساله: چون حاضر به ازدواج با مرد 60 ساله نشدم، مرا بی آبرو کرد
این زن در خانه ات باشد اجازه نمی دهم نوه هایت هم به دیدنت بیایند... وقتی او رفت همه سکوت کرده بودند. دخترهایم وسایل شان را جمع کردند و از خانه پیرزن رفتند. صاحبکارم هم فقط گفت: دیگر اینجا نمان. زنگ می زنم پرستار دیگری برایم بفرستند. و عصا زنان به اتاق خوابش رفت. هیچ کس مهلت دفاع به من نداد. در دادگاهی محاکمه شدم که متهمش من نبودم اما براحتی محکومم کردند. از آن روز به بعد رفتار شوهر و بچه هایم با من عوض شد و به تازگی فهمیدم همسرم درخواست طلاق داده است. زندگی ام در حال نابودی است و هیچ کس بیگناهی ام را باور نمی کند. سرگردان شده ام و کمک می خواهم... ...
بله! توپ جمع کن ها در نتیجه بازی تاثیر می گذارند
حتی پیراهنش را به او داد. تا به حال در تیم های ایرانی این اتفاق افتاده که فوتبالیستی برود و عذرخواهی کند؟ اتفاقا چند روز پیش من هم این کلیپ رونالدو را دیدم و تعجب کردم که وسط بازی اصلا چطور متوجه شد. شاید به خاطر این که یک نفر رفت سمت تماشاچی و مداوایش کرد اما به هر حال در ایران این اتفاق نمی افتد یا حداقل من ندیده ام. شاید دلیلش این باشد که بازی خیلی ذهن بازیکن را درگیر می کند و وقتی ...
اعتراف مرد معتاد:همسرم بخاطر اعتیاد به من توهین می کرد/دستمال را توی گلویش چپاندم و خفه اش کردم
به گزارش ایران ؛ در تحقیقات صورت گرفته همسر مهرنوش گفت: صبح بعد از خوردن صبحانه به پارک رفتم. دو ساعتی در پارک بودم که یادم افتاد گوشی تلفن همراهم را با خودم نیاوردم. برای برداشتن گوشی تلفن به خانه برگشتم که متوجه شدم همسرم بی هوش است. همسایه ها را صدا زدم. یکی از همسایه ها پرستار بود همسرم را معاینه کرد و گفت فوت کرده است. زمانی که من وارد خانه شدم بوی گاز می آمد. تصور می کنم همسرم بر اثر گاز ...
اقدام شوم تازه داماد با دستور برادرعروس
نیز پس از این تماس تلفنی بلافاصله با پسرش راهی مغازه شد تا ببیند چه اتفاقی افتاده است. اما به محض رسیدن به پاساژی که مغازه اش در آن قرار داشت با مشاهده مرد جوانی که جلوی در مغازه ایستاده بود از ماجرای سرقت مطمئن شد. وی بلافاصله با پلیس Police تماس گرفت اما در همین حال دزدان با دیدن صاحب مغازه و پسرش پا به فرار گذاشتند. دقایقی بعد نیز مأموران پلیس به محل رسیدند و تحقیقات آغاز شد. نخستین ...
ماجرای شوهر هوس باز!
می رسید به طوری که به اولین خواستگارم پاسخ مثبت دادم. جواد از بستگان یکی از همسایگان مان و اهل شهرهای جنوبی کشور بود. با آن که بیشتر از 8 سال با یکدیگر اختلاف سنی داشتیم اما پدر و مادرم خیلی زود به او اعتماد کردند و بدین ترتیب من به عقد جواد درآمدم. 2 ماه اول زندگی، خود را خوشبخت ترین فرد روی زمین می دانستم اما خیلی زود متوجه شدم که جواد قبلا ازدواج کرده و یک کودک خردسال نیز دارد و تنها چند ...
ادعای قاتل: مقتول به پسرم تجاوز کرده بود
مردی که میهمان خانه را کشت، چون مدعی است به فرزندش تجاوز کرده است، بعد از قتل جسد را داخل ماشین به آتش کشید و در خیابان رها کرد. به گزارش شرق، دو سال قبل مأموران پلیس با گزارش پدری مطلع شدند فرزند جوان او به نام شروین گم شده است. این مرد به پلیس گفت: فرزندم قرار بود شب به خانه بیاید، اما خبری از او نشد هرچه با تلفن همراهش هم تماس می گیرم خاموش است. ساعاتی بعد مأموران خودروی سوخته ای را در یکی از شهر های نزدیک تهران پیدا کردند ...
ازدواج اجباری بعد از تجاوز
دوات آنلاین - زنی پس از آنکه در یک سناریوی سیاه قربانی تجاوز شد مجبور به ازدواج با مرد متجاوز شد. نوشین، زن 25 ساله با حضور در دادگاه خانواده به قاضی گفت: در آن زمان دختری 20 ساله بودم که در راه کلاس زبان با مجتبی آشنا شدم، در ابتدا پسر خوبی در نظرم آمد اما پس از مدتی از چزب زبانی های او بدم آمد و رابطه خود را با او قطع کردم. این زن ادامه داد: دو سال از آن روزها گذشت و من ...
رازی که بعد از شهادت یکی از شهدای دری مریوان فاش شد
...... حسی نهیبم می داد که خبر تلخی در راه است چند روزی بود به خاطر شرایط همسرم به باغاتمام سر نزده بودم این شد که صبح زود از خانه بیرون زدم مشغول آبیاری درختان بودم آشوب عجیبی که از همان دیشب به جانم افتاده بود دست از سرم بر نمی داشت نمی دانم چرا ولی احساس نهیبم می داد که خبر بدی در راه است. نگران هرچیز و هرکسی بودم جز عبدالرحمن عقربه های ساعت وقتی روی ساعت 6 ...
سناریوی هولناک داماد کینه جو برای قتل زوج جوان
برای کشف سرنخی از قاتل به بررسی تماس های مقتولان پرداخته و متوجه شدند روز جنایت، یوسف با دامادشان به نام حمید 42ساله چند بار تماس داشته که بعد از قتل این تماس ها قطع شده بود. حمید مورد بازجویی قرار گرفت و منکر حضور در محل قتل و اطلاع از ماجرا شد. این در حالی بود که ردیابی های پلیسی نشان داد او روز حادثه چند بار به محل کشف اجساد رفته بود. با کشف این سرنخ حمید با دستور قضایی ...
مرگ تدریجی رویا
رویا همسر معتاد دارد؛ همیشه رو گرفته است. از ترس اینکه مبادا کسی متوجه کبودی های دست و صورتش شود. نه می داند چه کند و نه کسی به او آموزش داده در این شرایط بهترین کار چیست. مدام به مرگی می اندیشد که زیبنده سن اندک او نیست. شاید اگر در خانه پدر می بود تازه باید با اسباب بازی هایش وداع می کرد و لبخند بر لب با همسالان در بازار پی خرید لباس دبیرستان می رفت. اما حالا همه فکر و ذکرش وداع با زندگی است ...
راستی رفت تا خط انقلاب در کردستان پر رهرو بماند
کنجکاو شدم زمانی که تحقیق کردم متوجه شدم صاحبان دفترچه ها تعدادی از ایتام شهر مریوان هستند که لطیف ماهانه مبلغی از درآمدش را برای آن ها پس انداز می کند. به روی خودم نیاوردم و چیزی به لطیف نگفتم. تا اینکه یک روز به درخواست ایشان به قبرستان رفتیم. لطیف زیاد به قبرستان می رفت و برای آمرزش اموات دعا می کرد. یکی یکی سنگ مزارها را می خواند و می گفت: بالاخره نوبت ماهم خواهد رسید گفتم: لطیف دوست ندارم این ...
پسرم از نوجوانی تا میانسالی رزمنده بود
...! همین آقای ناظم که نامش قبادپور بود، بعدها خودش به شهادت رسید. از همان زمان محرمعلی رفت و بعد از جنگ هم هر نقطه مملکت را که نگاه می کردی، برای مأموریت می رفت. یک بار هم ابراز نمی کرد که مادر کجا می رویم و کجا می آییم. هیچ وقت لباس نظامی در تنش ندیدم. یک روز گفتم: پسرم لباس سپاه را بپوش تا تو را در آن ببینم. به شوخی گفت: حالا فرض کن لباس دارم می خواهی چه کار کنی؟ در خانه تان چه ...
زهرا برای تسلیم نشدن، رحیم را گاز گرفت!
...: اعتیاد دارم و با همسرم اختلافات زیادی داشتم، روز حادثه از خانه خارج شده و به پارک رفتم، در پارک نشسته بودم که متوجه شدم تلفن همراهم داخل خانه جامانده است به همین دلیل به منزل بازگشتم و پس از ورود به خانه متوجه شدم همسرم در اتاق مشغول استراحت است. قاتل درباره نحوه قتل همسرش به بازپرس گفت: به سمت وی رفتم و گلویش را فشار دادم که همسرم تقلا کرد و دست مرا گاز گرفت، من نیز به کارم ادامه ...
میهمان منحرف به بچه دوست تهرانی اش هم رحم نکرد + عکس
تشریح جزئیات ماجرا گفت: مصطفی از اقوام دورمان بود .آن شب در خانه ما میهمان بود. آخر شب همسرم و پسر شش ساله ام در اتاق رفتند و خوابیدند و من و برادر زنم و مصطفی در پذیرایی به خواب رفتیم. نیمه شب بود که همسرم هراسان مرا بیدار کرد و گفت حال پسرمان بد است. او میگفت پسرمان دچار اسهال شده است. وقتی به اتاق خواب رفتم و لباس های پسرمان را از تنش بیرون آوردم متوجه شدم او مورد آزار قرار گرفته است. میدانستم ...
شور "سازندگی" در "رزمایش خدمت"/جهادگران بسیجی به یاری مردم شتافتند
است که دیگر زن روستایی به آن اشاره کرده و ادامه می دهد به دلیل نبود مدرسه 15 الی 20 نفر از فرزندانمان را برای تحصیل در مدرسه و دانشگاه به بوئین زهرا و شهرهای اطراف می فرستیم و روشنایی خانه های ما با فانوس تامین می شود. شهدایی که زمان 8 سال دفاع مقدس در جنگ، توسط روستای گونی به انقلاب تقدیم شده اند در بهشت سکینه آرام گرفته اند، در هر برهه ای کنار مسئولین بودیم اما ما را تنها گذاشته اند ...
زن 24 ساله قصاب، آن قدر مرا شست وشوی مغزی داد تا رگ شوهرش را با تیغ موکت بری زدم
معروف به دم اسبی اعتراف کرد و گفت: ما از قبل با یکدیگر اختلاف داشتیم تا این که با بهروز (دم اسبی) در پارک آشنا شدم سپس از او خواستم تا همسرم را به قتل برساند که ما بتوانیم با یکدیگر ازدواج کنیم. او هم به بهانه کشتن گوسفند همسرم را به خانه مجردی اش کشاند که متعلق به مرد افغانستانی بود! اما وقتی من به محل رسیدم او همسرم را کشته بود! زن جوان با صدور قرار قانونی از سوی قاضی شعبه 211 ...
بیان واقعیت تلخ اجتماع، بهتر از پایان خوش رمانتیک است
بیان مشکلات اجتماعی در دل خود هستند و بیشتر حول مسائل رمانتیک و عاشقانه سیر می کند. ببینید این موضوع که باید در یک رمان فارغ از هر نگاه روز به اجتماع، خواننده فقط مدت زمانی را به خواندن سیر کند و به نوعی یک پایان خوش عاشقانه را همچون دیگر آثار رمان های گذشته شاهد باشیم، برایم همیشه یک دغدغه به شمار می رفت و سعی کردم در آثارم به رغم ریسک بالا و حتی نقدهای زیادی که متوجه آثارم شد، نگاه ...
پرستار جوان قربانی هوسرانی پیرمرد ثروتمند شد
باش اتفاق بدی برایت می افتد. بعد هم به مادرشوهرش گفت: تا وقتی این زن در خانه ات باشد اجازه نمی دهم نوه هایت هم به دیدنت بیایند. وقتی او رفت همه سکوت کرده بودند. دخترهایم وسایل شان را جمع کردند و از خانه پیرزن رفتند. صاحبکارم هم فقط گفت: دیگر اینجا نمان. زنگ می زنم پرستار دیگری برایم بفرستند. و عصا زنان به اتاق خوابش رفت. هیچ کس مهلت دفاع به من نداد. در دادگاهی محاکمه شدم که متهمش من ...
قتل مهمان؛ انتقام تجاوز
قرار دادند متوجه شدند او شب قبل از پیدا شدن جسدش با مردی به نام فرامرز تماس داشته است. فرامرز شناسایی شد و مورد بازجویی قرار گرفت اما مدعی شد خبری از مقتول ندارد تا اینکه در بازجویی از همسر این مرد راز قتل فاش شد. همسر فرامز گفت: وقتی شروین به خانه ما آمد داشتیم غذا می خوردیم او گوشه ای نشست و شام نخورد و گفت که غذا خورده است. بعد از آن هم تصمیم گرفت بماند. نیمه شب بود که پسرم به سراغم ...
متهم: مقتول مهدورالدم بود
شرح ماجرا گفت: مصطفی از آشنا های دورمان بود و آن شب در خانه ما مهمان بود. آخر شب بعد از شام و پذیرایی میوه و چای همسر و پسر شش ساله ام به اتاق خواب رفتند و خوابیدند. من و برادرزنم همراه مصطفی نیز در پذیرایی خوابیدیم. نیمه های شب بود که همسرم هراسان مرا از خواب بیدار کرد و گفت: پسرم حالش خوب نیست. به اتاق رفتم و لباس های پسرم را درآوردم که متوجه شدم او مورد آزار قرار گرفته است. با شناختی ...
همسرم از من شکایت کرد/ قاضی دادگستری گالیکش به من کمک کرد و باعث خوشحالی ام شد
، توانست هم در کنار خانواده اش باشد و هم مجازات جرمش را انجام داد. این اتفاق دو ماه پیش در گالیکش استان گلستان رخ داد. مرد جوان با خودروی پرایدش به همراه همسر و پسر 11ساله اش به خانه شان می رفت، اما ناگهان از مسیر منحرف شد و با دیوار برخورد کرد. براثر این حادثه رانندگی، همسر و پسر کوچکش مصدوم و هردو در بیمارستان بستری شدند. بعد از شکایت همسرش بود که این مرد دستگیر شد و بعد از ...
چشم ما به پای شماست
هیچ وقت فکر کرده اید آنهایی که کفش می دوزند، به کارشان چطور نگاه می کنند؟ می دانید خیلی هایشان معتقدند کفش دوزی یک هنر است؟ اصلاً خبر دارید که نسل کفش دوزهای قدیمی، آنهایی که بدون دستگاه کفش می دوزند، روز به روز کمتر می شود؟ سراغ چند کفاش دست دوز تهرانی رفتم و از حال و روزشان پرسیدم؛ از کسی که بیش از 70 سال است کفش دوزی می کند تا کفاش دیگری که چند سالی است وارد این حرفه شده. قدرت الله ...