سایر منابع:
سایر خبرها
دردسر های یک دوجنسیتی 19ساله
این بود که برای یافتن شغل صفحه نیازمندی های روزنامه ها را ورق می زدم و برای مشاغلی که مناسب بود تماس می گرفتم اما در این میان متوجه شدم فروشندگی ساده ترین و راحت ترین شغلی است که می توانم انجام بدهم به همین دلیل به یکی از مراکز تجاری معروف مشهد رفتم و در جست و جوی شغل فروشندگی برآمدم تا این که یکی از مغازه دارها مرا در حالی استخدام کرد که پوشش زنانه داشتم اما وقتی از من کارت شناسایی خواست مجبور ...
سارقان مسلح، صاحبخانه را کشتند و گریختند
بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. مرد ناشناسی اسم همسرم را گفت و خواست که در را باز کنم من هم به تصور اینکه آشنا هستند در را باز کردم و دو مرد وارد خانه مان شدند. اما به محض ورود یکی از آنها با شوکر به همسرم زد و بعد مرا مجبور کرد طلاهایم را به آنها بدهم. وقتی طلاها را گرفتند می خواستند فرار کنند اما همسرم آنها را تعقیب کرد و مردان مسلح در راه پله ها به او شلیک کرده و از محل متواری شدند.به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای دستگیری عامل این تیراندازی ادامه دارد. ...
دختری که با لباس پسرانه به دبیرستان می رفت
بود تا این که وقتی بزرگ تر شدم فهمیدم که گرایش بیشتری به جنسیت دخترانه دارم این درحالی بود که در مقطع دبیرستان تحصیل می کردم و دیگر دوست نداشتم در این شرایط باقی بمانم. وقتی برای انجام امور درمانی به پزشک مراجعه کردم پس از انجام آزمایش های دقیق پزشکی مشخص شد که من دو جنسیتی هستم و باید جنسیت دختر را برای خودم انتخاب کنم اما وقتی خانواده ام در جریان موضوع قرار گرفتند به شدت ناراحت شدند و ...
این 5 کتاب جذاب ارزش خواندن دارد!
...> اولین کتابی که با پول توجیبی های خودم خریده ام کتاب رسوایی در کشور بوهم از مجموعه داستان های شرلوک هلمز ترجمه کریم امامی بوده است اما هیچ کدام از اینها دلیل نمی شود نظر شخصی من در مورد ادبیات جنایی معمایی ایران برای کسی مهم باشد. بعد از خواندن این همه رمان جنایی متوجه مختصاتی شدم که نسل به نسل پیشرفت کرده است. ادبیات جنایی را همه به شکل ییلاقی یا انگلیسی آن می شناسیم؛ قتل در فضایی بسته مانند یک ...
سارقان مرد صاحبخانه را با شلیک گلوله کشتند
پلیس آگاهی تهران در محل به تحقیق پرداختند. همسر مقتول در توضیح حادثه گفت: خانه ما در طبقه پنجم این ساختمان مسکونی است، همراه شوهرم در خانه نشسته بودیم که زنگ در خانه ما نواخته شد. ابتدا فکر کردیم یکی از همسایه ها پشت در آپارتمان ماست، به همین خاطر شوهرم در را باز کرد که ناگهان دو مرد مسلح به زور وارد خانه مان شدند. آنها همان ابتدا با شوکر ضربه ای به همسرم وارد کردند که همسرم به زمین ...
حوادث کوتاه از کشور
دایره تجسس کلانتری بانوان با تقویت گشت های نامحسوس به سه زن که در مقابل مراکز تجاری پرسه می زنند مشکوک شده و آنها را تحت نظر قرار دادند. این سه زن با نزدیک شدن به خانمی در ایستگاه اتوبوس، محتویات کیف دستی اش را به سرقت بردند و بلافاصله به داخل یک مجتمع تجاری رفتند. متهمان دقایقی بعد کیف پول یک زن دیگر را به سرقت بردند و قصد فرار داشتند که ماموران کلانتری بانوان وارد عمل شده و راه فرارشان را سد ...
از جان می گذرم از امانت نه!
درگیری بروند. اشرار حمله کرده بودند به چند منزل مسکونی و خانواده ها را گروگان گرفته بودند. به هیچ چیز هم رحم نمی کردند. روبه روی چشم های مضطرب بچه ها تیراندازی می کردند. تمام دیوار ها را جای شلیک، سوراخ سوراخ کرده بود. مهدی دویده بود به کمک همکارش. با هر مشقّتی گروگان ها را آزاد کرده بودند، اما درگیری هنوز ادامه داشت. روی پشت بام مشغول بود که تیری سینه اش را شکافت. به زمین افتاد و همان جا شهید شد ...
فاصله پنج روزه سرلشکری تا سپهبدی
داد دو درجه صیاد را از او بگیرید. صیاد می گفت: من نه به خاطر درجه بلکه به خاطر اینکه به ناحق قرار بود درجه ها از من گرفته شوند ناراحت شدم چرا که من از اسلام دفاع کرده بودم. بلافاصله بعد از آن جلسه، آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی به شهید صیاد گفتند که ما می رویم این موضوع را به امام می گوییم. فردای آن روز با شهید صیاد تماس گرفتند و گفتند: ما این موضوع را به امام گفتیم. امام هم فرمودند: می دانم ...
بیوگرافی کامل الناز حبیبی به بهانه بازی در سریال دلدار
...: ما شش خواهر و برادر هستیم و من فرزند ته تغاری مادرم بودم و ایشان خیلی مرا دوست داشتند و برایم آرزوهای بزرگی داشتند. مادرم دوست داشت من به محض اتمام دوره دبیرستان وارد دانشگاه شوم ولی فوت ایشان آنقدر برای من سنگین بود که چهار سال نه درس خواندم، نه کلاسی رفتم و نه کار کردم. ولی بعد از این دوره غم و افسردگی، به خودم آمدم و زندگی را از نو شروع کردم. مادرم همیشه پشت صحنه کارهایم می آمدند و قربان ...
همه ایران سپاه است و همه مردم پاسدار انقلاب هستند / اقدام آمریکا عقده گشایی و از درماندگی است
توجه شود. استان خراسان رضوی سپاه برای از بین بردن تروریست ها در منطقه تلاش می کند/ آمریکا در حال دست و پا زدن در باتلاقی است که عاقبتی جز نابودی ندارد در خطبه های این هفته خراسان رضوی ضمن تبریک اعیاد شعبانیه، گفته های آمریکا در خصوص تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران مورد نکوهش قرار گرفت. مشروح خطبه ها به شرح ذیل است: خطیب جمعه خلیل آباد: ...
اولویت ها و چالش های دستگاه قضایی
پایگاه خبری جماران، کیاوش حافظی: بعد از انتصاب حجت الاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضاییه، بسیاری از چهره ها و شخصیت ها انتخاب فردی از درون قوه قضاییه را فرصت مغتنمی عنوان کردند و نیازهایی را به عنوان اولویت های قوه قضاییه برشمردند. پایگاه خبری جماران نیز با برگزاری میزگردی با حضور سه حقوقدان این اولویت ها را بررسی می کند. سعید باقری، عضو هیات مدیره کانون وکلای مرکز ...
محمدباقر کتابی؛ عالمی عامل و روشنفکری متعهد
سال پیش شخصی به نام دکتر ملکی از قم به منزل من آمد و خواست یک عکس یادگاری با من داشته باشد، قبول کردم به شرطی که عکس ماندلا هم مشخص باشد. بعدا با خود گفتم بهتر است عکس های ماندلا و گاندی را جدا از عکس های دیگر قرار دهم، در حالی که این دو شخصیت در سراسر جهان محبوب اند. از دوره جوانی با حاج آقا رحیم ارباب آشنا شدم و این آشنایی حدود 27 سال طول کشید. خاطرات زیادی از ایشان دارم. نمی دانم کدام ...
توطئه شیطانی نظافتچی جوان برای دزدیدن پول و طلاهای زن صاحبخانه
کمک بخواهم که ناگهان مرد نقابدار به سمت من حمله ور شد و در حالی که کتکم می زد با تهدید چاقو گفت که اگر سر و صدا کنم مرا خواهد کشت؛ سپس با نوارچسب دست و پایم را بست و به داخل اتاقی رفت که من طلا های خودم را در آنجا نگهداری می کردم؛ پس از سرقت طلا ها و پول های نقد داخل خانه فکر می کردم که از خانه فرار کند، اما وی به طرف من آمد و با تهدید چاقو و ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. در ...
آیا زن هنگام جدایی میتواند جهیزیه اش را با خود ببرد ؟
محسوب می شدم. همه لوازمم نو نو بود، اما چیزهایی که با آن همه عشق و علاقه خریده بودم چنان از چشمانم افتاد که حاضر نبودم برگردم و نگاهشان کنم. بعد از ترک خانه بهرام و بازگشت به خانه پدرم، یکی دو ماهی که گذشت و عصبانیتم فروکش کرد، نگاهی به دور و برم انداختم و دیدم دیگر توانایی زندگی زیر چتر پدر و مادر را ندارم. باید خانه جدا بگیرم و بروم دنبال زندگی خودم. خانواده ام که حال و روز مرا می ...
نقشه پرستار جوان و همدستش برای سرقت پول های پیرمرد ثروتمند/ پریناز: پول ها وسوسه ام کرد
های پیرمرد چیست و پرستار جوان این نقشه را چه طور اجرا کرد؟ در ادامه گفتگو با این سارق جوان را می خوانید. چند سال داری؟ سی سال. چه طور پایت به خانه پیرمرد باز شد؟ دو سال پیش به عنوان یک خدمتکار وارد این خانه شدم. از چه طریقی با این خانواده آشنا شدی؟ پرستار قبلی مرا معرفی کرد. از نقشه ای که برای سرقت پول های پیرمرد کشیدی ...
سرانجام عجیب یک جاسوس حرفه ای/ از اعتراف مقابل تروریست ها تا حرکت غیرمنتظره سرویس اطلاعاتی
حالم از روز قبل هم بدتر بود. سرم سنگین شده بود و دست هایم جان نداشت. با این وجود، بعد از ظهر راهی قرارمان کنار سفارتخانۀ آمریکا شدم. زمانی طولانی، طولانی تر از حد معمول همیشه، پشت سر ژیل راه رفتم. تقریباً یک ساعت راه رفتیم. از سفارت آمریکا تا پوغته دو نامیو را پیاده طی کردیم. آنقدر حالم بد بود که حس کردم سه برابر این مسیر را راه رفته ایم! یک جا خم شدم تا بند کفشم را ببندم. البته در اصل ...
گزارش فیلم های پایان هفته سیما
می گردد و ماجراهای زیادی برای او اتفاق می افتد، او لحظه ای پس از تولد، توسط یک مرغ دریایی شکار می شود، ولی از دست او فرار می کند، و روی یک قایق چوبی می افتد، آن هنگام یک لاک پشت کوچک به نام شلی می خواهد به او کمک کند تا او نیز وارد اقیانوس شود ولی سامی بیهوش شده است. شب هنگام با بالا آمدن آب دریا، قایق او به آب می افتد و او وارد اقیانوس می شود، سامی با لاک پشتی به نام ری دوست می شود، و آن دو تصمیم ...
فراز و نشیب زندگی مرحوم شاهرخ ظهیری؛ از اخراج توسط اشرف پهلوی تا تاسیس مهرام
.... ظهیری در این باره می گوید: من سوار بر یک خودرو و در پیشاپیش کاروان خودروها به راه می افتادم. سرعت حرکت خودروها از 10 کیلومتر در ساعت شروع می شد و از نیمه راه تا تهران به حدود 80 کیلومتر در ساعت می رسید. راننده ها محلی و اهل همان خرمشهر بودند. خرمشهری ها به کسی که با خودرو در پیشاپیش کاروان حرکت می کرد شیخ کانوو می گفتند که کلمه کانوو در زبان محلی معادل همان کلمه convoy انگلیس و شیخ هم به معنی ...
متلاشی شدن باند سرقت خواهران و عمه تیزدست در مشهد
شده و آن ها را تحت نظر قرار دادند. این سه زن با نزدیک شدن به خانمی در ایستگاه اتوبوس، محتویات کیف دستی اش را به سرقت بردند و بلافاصله به داخل یک مجتمع تجاری رفتند. متهمان دقایقی بعد کیف پول یک زن دیگر را به سرقت بردند و قصد فرار داشتند که ماموران کلانتری بانوان وارد عمل شده و راه فرارشان را سد کردند. آقابیگی ادامه داد: با انتقال متهمان به کلانتری بانوان و در بررسی های اولیه پلیس مشخص شد ...
گزارشی از وضعیت پلدختر پس از سیل
.... سیلاب آمد و بعد دیگر هیچ. سیلاب و دیگرهیچ ؛ فقط قصه مریم و دختر و مادر عصابدستش نیست، بیرون که می آیم دقیقا همانجا که چشمم به رود وسط شهر می افتد که بلا از همان نقطه بر سر مردم نازل شده، چند مرد زل زده به رودخانه مرا گویی به سمت خود می کشند؛ شهر داغون شده، زندگی مان نابود شده، از خانه ام چیزی نمانده، فقط کافی شاپم که در قسمت شرقی شهر بوده سالم مانده، کمک رسانی خوب است اما این شهر ...
توطئه شیطانی کارگر نظافتچی برای زن صاحبخانه
نقابدار به سمت من حمله ور شد و در حالی که کتکم می زد با تهدید چاقو گفت که اگر سر و صدا کنم مرا خواهد کشت؛ سپس با نوارچسب دست و پایم را بست و به داخل اتاقی رفت که من طلاهای خودم را در آنجا نگهداری می کردم؛ پس از سرقت طلاها و پول های نقد داخل خانه فکر می کردم که از خانه فرار کند اما وی به طرف من آمد و با تهدید چاقو و ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. در آن شرایط که دست و پایم بسته بود ...
روایتی خواندنی از زندگی شهید سلیم زاده که در عملیات های جنگی لحظه ای آرام و قرار نداشت+فیلم
شاید عروسی خواهر به تأخیر نیفتد؛ چرا که این خواسته برادر بود. او به بهانه عروسی تمام چیزهایی را که برای مراسم تشییع پیکر شهید لازم بود تهیه کرد. اما یک روز قبل از عروسی ماجرا فاش شد و خبر شهادت حمزه در روستا پیچید و مراسم عروسی به هم خورد. پدرش تعریف می کند: حمزه وصیت کرد که بعد از شهادتم ده روز جنازه من را به عقب نفرستید تا عروسی خواهرم انجام شود. من مرخصی گرفته به ده آمدم. خبر شهادت او را به کسی نگفتم. به هر نحوی که شده بود عروسی را راه انداختیم روزی که قرار بود عروس را ببرند، جنازه حمزه رسید و مجلس عروسی به عزا تبدیل شد. ...
قربانی کودک همسری: نمی توانستم برای پسرم مادری کنم
از همان موقعی که سرشب نشده مادر برق ها را خاموش می کرد تا دخترکانش را از چشم پدری که از خماری خود را هم فراموش کرده بود پنهان کند، آموخت که چمباتمه زدن در گوشه تاریک اتاق تنها راه فرار از مشت و لگدهای پدری است که در حین مصرف مواد، حس پدری و روح انسانی اش را هم دود کرده... اما گوشه اتاقی که پیکر نحیف دخترکان را پنهان می کرد، برای پنهان شدن مادر جایی نداشت. شاید هم مادر خودش نمی خواست پنهان شود تا ...
زیارت دزدی که عارف شد
بازسازی این بقعه با نذر منیرالسلطنه همسر ناصرالدین شاه پا میگیرد و تا سال 1350 به همان سبک و سیاق باقی می ماند. منیرالسلطنه، همسر ناصرالدین شاه قاجار خانه آل احمد ها اینجا بود رضا خان میرپنج بعد از تاج گذاری دستور داد همه خیابان های تهران را صلیب شکل کنند. بقعه سید ناصرالدین هم در طرح تخریب قرار می گیرد. خانه سید احمد طالقانی، پدر جلال آل احمد همسایه دیوار به دیوار ...
زندگی نامه امیرسپهبد علی صیادشیرازی/وقتی دل رهبرانقلاب برای شهیدصیادشیرازی تنگ شد/جمله معروف رهبرانقلاب ...
. همان جا ازدواج می کند و من نیز در همان جا متولد می شوم. تا سه-چهار سالگی من در مشهد بودم، اما پدرم به واسطه ی این که ژاندارم بود، از درگز به مشهد، رفت و آمد می کرد تا این که به گرگان منتقل شد و در همین شهر، تحصیلات ابتدایی را تمام کردم. بعد به شاهرود رفتیم و از آن جا به آمل و گنبد و از گنبد دوباره برگشتیم گرگان. در سال1323 متولد شدم. دو خواهر و شش برادر بودیم که یک برادرمان در جوانی به رحمت خدا رفت ...
خلبانی که خواستار اهدا قلبش به امام شد
...> زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرماندهان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند. مرحوم شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت: من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند . شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلند شد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار ...
رنج و سرمستی
نوشته ام. به هر حال کار شروع شد و در طول 4 ماه صحنه هایی را که رضا از ترور دست برداشته و به خانه ای در مشهد فرار کرده، در آنجا گرفتیم. بعد از آن برای قسمت های دیگر به بالای اقدسیه رفتیم و در آنجا جایی را که سال ها محل نگهداری گوسفند وگاو بود، خالی کردند و قرار شد صحنه های زندان رضا در آنجا گرفته شود. من و آقای رشیدی در آن صحنه بازی داشتیم و 3 ماهی آنجا بودیم. من در آن صحنه ها مدام با غل و زنجیر بودم و ...
شهادت پدرم شهدای مدافعان حرم را از مظلومیت درآورد!
به ما معرفی کردند. اما من چون از شهادت پدر ناراحت بودم هر کسی خودش را فرمانده معرفی می کرد می گفتم: فرمانده زیاد است تا چه فرمانده ای! ایشان گفتند: راست می گوید آقای شجاعی و رفت. هفته بعد در جلسه ای متوجه شدم که ابوحامد همان آقای توسلی زاده است و خیلی شرمنده شدم. آمده بود سرکشی از خانواده شهدا که پشت در هم ماندند. خیلی آدم خاکی و متواضعی بود. بعد که با ایشان بیشتر آشنا شدم فهمیدم دنبال ...
توطئه شیطانی کارگر نظافتچی برای زن صاحبخانه
کردم که از خانه فرار کند اما وی به طرف من آمد و با تهدید چاقو و ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.در آن شرایط که دست و پایم بسته بود قادر به انجام هیچ کاری نبودم. با توجه به اظهارات این زن 50 ساله، کارآگاهان اداره شانزدهم اطمینان پیدا کردند که سارق کاملاً به شرایط زندگی و همچنین محل نگهداری طلاها آشنایی داشته؛ بنابراین در ادامه، تحقیقات از اطرافیان مالباخته در دستور کار قرار گرفت و ...
توطئه شیطانی کارگر نظافتچی برای زن صاحبخانه
ور شد و در حالی که کتکم می زد با تهدید چاقو گفت که اگر سر و صدا کنم مرا خواهد کشت؛ سپس با نوارچسب دست و پایم را بست و به داخل اتاقی رفت که من طلاهای خودم را در آنجا نگهداری می کردم؛ پس از سرقت طلاها و پول های نقد داخل خانه فکر می کردم که از خانه فرار کند اما وی به طرف من آمد و با تهدید چاقو و ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.در آن شرایط که دست و پایم بسته بود قادر به انجام هیچ کاری نبودم ...