سایر منابع:
سایر خبرها
کارگردان نمایش کمیته نان : فرزند انقلاب و از طبقه کارگر هستم/ رهبری پدرانه با جوانان برخورد می کنند
کرمانشاه رتبه اول کشور را و در کردستان رتبه چهارم را دارد. من هم بچه کرمانشاه هستم و از این موضوع رنج می برم و پیش خودم می گویم که چرا آمار بیکاری باید این همه افزایشی در این منطقه باشد که مردم سر از کول بری در بیاورند و همین هم آسیب هایی چون قاچاق و مسائل دیگر را به دیگر مناطق و پایتخت برساند. طبق آمار موجود هشتاد هزار کول بر در کشور وجود دارد و کرمانشاه نیز رتبه نخست بیکاری در کل کشور را ...
من هیچ علاقه ای به رابطه زناشویی با همسرم ندارم
.... من هرگز پدرم را به خوشحالی روزی که در آزمون دکترا قبول شدم ندیده بودم. در ابتدا من عاشق تدریس بودم اما سیاستهای دانشگاه مرا از پا درآورد. من می خواستم ساعتها ورزش کنم، کتابی که 20 سال برایش برنامه ریزی کرده بودم را تمام کنم. من احساس می کردم هنوز جای زیادی برای پیشرفت دارم اما به خاطر سارا علایقم را رها کردم. شما فکر می کنید حالا که من و سارا زمان زیادی را در خانه به خوبی و ...
روزنامه همدان پیام: اینجا دخترها عروسک بازی نمی کنند!
...، گفت: 10 سالم بود که به پسر خاله ام شوهرم دادند اما شب عروسی فرار کردم و به خانه پدرم برگشتم از شوهرم می ترسیدم این ترس آنقدر زیاد بود که تا چند ماه خانه پدرم ماندم و هربار که او سراغم می آمد گریه می کردم وبا التماس پدرم خواستم که مرا با او به خانه نفرستد. حتی وقتی پدربزرگم فوت شد به مراسم خاکسپاری نرفتم چون می ترسیدم علی (شوهرش) هم آنجا باشد و مرا با زور به خانه ببرد. مریم می گوید ...
ابوالفضل می گفت: من زیاد عمر نمی کنم
نام هم کرده است، ابراز ناراحتی کردم و گفتم اگر شهید بشوی چگونه جواب بچه هایت را بدهم؟ ولی بعد راضی به رفتنش شدم. چون از سادات هستم گفتم نکند آن دنیا نتوانم جواب جدم را بدهم! به خودم گفتم قسمت هرچه باشد همان می شود. قسمت نشد ابوالفضل به سوریه برود. اما با جریان مدافع حرم شدنش به صورت غیرمستقیم من را آماده شهادتش کرد. گاهی به می گفت: آماده باش، ممکن است یک روز خبر شهادت من را بدهند. وقتی هم که شهید شد ...
من برای عملیات راهی سنگر شما بودم
او دور نمی شد، بله با همان لبخند آرام و دوست داشتنی دست های مرا میان دست هایش گرفت، میان دست هایی که هزاران بار برای خدا قنوت گرفته بود و گفت: حسین آقا کجاست؟ بچه ها کجا هستند؟ من برای عملیات راهی سنگر شما بودم. او را کنار گونی ها که روی زمین ریخته بود نشاندم و دوزانو جلویش نشستم. نگران بودم که ترکشی از راه برسد و او را که حالا خیلی نورانی و آسمانی شده بود به خون بنشاند. حال و هوای او ...
ناگفته های همسر مدافع حرمی که به دست داعش تکه تکه شد/شوهرم در سالروز ازدواجمان به شهادت رسید
رفت وآمد من را می بیند و پس از طرح موضوع با خانواده به خواستگاری آمدند که بنده نیز، چون شناخت کافی از ایشان داشتم در زمان خواستگاری خیلی سریع جواب مثبت به او دادم. اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخ طبعی او مرا شیفته خود کرده بود. از ویژگی بارز ابوذر شوخ طبعی بود و این که هر کسی به او بدی می کرد هیچ گاه به دل نمی گرفت و فرد بسیار رئوفی بود و علاقه ویژه من به او نیز به دلیل همین ...
اقدام غیرحرفه ای سازمان توسعه مدارس/انتشار کتاب یک روز پیش از فوت
این کتاب تماس گرفتیم. تیموری سال گذشته خبر تألیف زندگینامه رئیس فقید جامعه خیرین مدرسه ساز را با خبرنگار مهر در میان گذاشته بود. وی گفت: در سال گذشته تألیف کتاب زندگی و کارنامه خیر مدرسه ساز محمدرضا حافظی از سوی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور به من پیشنهاد شد و پس از بررسی های اولیه کار را قبول کردم. نگارش و تدوین کتاب نیز از تیرماه 97 آغاز و در آذر همین سال به پایان رسید. سازمان ...
کنگره 5400 شهید کردستان|فرشته ای خونین بال از دیار مجاهدت های خاموش؛ شهیدی که سرش را با سنگ می برند
هم پاسخ دادم کردستان شهر مریوان . راننده که این را شنید، گفت: من دوران سربازیم را در یکی از روستاها مریوان به نام ننه گذرانده ام و خاطرات زیادی از آن روزهای سخت دارم. دلیر مرد و شیرزنی را در آن روستا می شناسم که در مسیر کمک به رزمندگان اسلام تلاش های زیادی کرد و آن زن هر روز نان پایگاه را با دستان خود پخت می کرد و برای سربازان آنجا مادری می کرد. آدرس خانه زن را که ...
از پشت بام این خانه، پول سبز می شود!
دلش چشم به راه دسته گل یا گلدان گلی مانده که کسی برایش هدیه بیاورد: شاید چون خودم گل و گیاه پرورش می دهم با خودشان فکر می کنند، گل هدیه گرفتن برایم جذابیتی ندارد اما هیچ چیز مثل گل مرا خوشحال نمی کند. بعضی ها گله دارند که گل به دست او می افتد و با دست آن ها قهر است. محسنی اما این حرف ها را قبول ندارد: فرق من با دیگران این است که نمی ترسم. بار اولی که برگ قطع شده سانسه وریا را توی خاک گذاشتم و صبر به ...
کارگرانی بدون قرارداد و بیمه!
خرج زندگی من و سه خواهر و مادرم را می داد. چرخ زندگیمان می چرخید نه لاکچری اما در حد خودمان خوب بود و ما به همان لقمه بخور و نمیر پدر راضی و همیشه سپاسگزار بودیم. اصلاً همه انگیزه ام برای خوب درس خواندن جبران زحمات پدر و مادرم بود. می خواستم دکتر شوم تا کمر درد و پا دردش را مداوا کنم اما یک روز وقتی از مدرسه برگشتم شیون مادرم خانه را برداشته بود. پدر وقت بالا بردن یخچال از پله ها افتاده بود. دیگر ...
شوهرانم معتاد از آب درآمدند
ای را در میان لوازم شخصی همسرم پیدا کردم که دنیا روی سرم خراب شد. موضوع اعتیاد او را تحمل می کردم اما نمی توانستم زن دیگری را در زندگی خودم بپذیرم به همین دلیل اختلافات ما با مشاجره و قهر آغاز شد و در نهایت پس از شش سال زندگی با سیروس مهر طلاق در حالی بر شناسنامه ام خودنمایی کرد که به همراه پسر چهار ساله ام راهی منزل پدرم شدم. یک سال بعد از این ماجرا بود که باز هم حرف های پدرم درباره ...
استخدام یک زن بعنوان مادر!
بهزاد خواستم که پول را بدهد. چون او توانایی مالی نداشت باهم قرار دادی بستیم که این هزینه را از حقوقش بردارم . بدنبال اظهارات صاحب تعمیرگاه، مأموران به سراغ بهزاد رفتند. وی گفت: وقتی مجبور به پرداخت هزینه 25 میلیون تومانی خسارت خودروی بی ام و شدم، نقشه ای طراحی کردم. من مادر ندارم اما به زن نیازمندی 100 هزار تومان دادم تا نقش مادرم را ایفا کند. نقشه ام این طور بود که از او خواستم با پلیس ...
توضیحات مدیرعامل سابق و محبوب پرسپولیسی ها درباره برانکو و پاداش آسیایی
به گزارش وانانیوز، حمیدرضا گرشاسبی در خصوص وضعیت قرارداد برانکو ایوانکوویچ با پرسپولیس، پاداش آسیایی به بازیکنان و موارد دیگر صحبت هایی کرد که در زیر می خوانید. *این روزها بحث ماندن یا نماندن برانکو در پرسپولیس بحث روز است و از طرفی برخی عنوان می کنند که برانکو در قراردادش بندی برای فسخ و رفتن از پرسپولیس دارد. این قرارداد در زمان مدیرعاملی شما با برانکو امضا شد. این موضوع ...
راز جنایت های سریالی قاتل زنجبره ای مشهد فاش شد/ تا صبح کنار جسد زن 55 ساله خوابیدم + عکس
دوستان جبار) زنی حدود 55 ساله را برای استعمال مواد مخدر به خانه ام آورد، او از خیلی قبل با برادرم دوست بود و به طور آزادانه به منزل ما رفت و آمد داشت. آن روز جلیل زن 55 ساله را نزد من گذاشت و خودش به منظور تهیه مواد مخدر برای آن زن بیرون رفت و دیگر بازنگشت. من هم که مقداری شیشه کشیده بودم به خواب عمیقی فرو رفتم وقتی بیدار شدم فهمیدم که یک بسته از مواد مخدرم نیست! چون کسی به جز آن زن ...
روایت نیم قرن عاشقی در زیر زمین
سنتی بافت جولکین پلاس را راه انداختم و شب ها تا صبح زمانی که بچه ها و همسرم در پشت بام خواب بودند، من در این زیرزمین کار بافندگی صنایع دستی را انجام می دادم، همه جوانی خودم را در این زیرزمین پای این دار و دستگاه بافندگی پیر کردم، او این جمله را با لهجه سرخه ای هم گفت: "جوانی پیر از اینها کردم". او در مورد وضعیت اقتصادی و فروش محصولاتش می گوید: "دو سال است که شوهرم فوت کرده است و از همان ...
کارخانه ورشکسته؛ 18 ماه پس از احیا!
توانستم آن را تأمین کنم؛ هر چه داشتم و نداشتم را وسط گذاشتم و سراغ سرمایه گذاران یزدی رفتم، ماجرا را توضیح دادم و از آن ها خواستم با من برای خرید سهام کارخانه سهیم شوند، بعد از چند ماه دوندگی و بروبیا بالاخره قرارداد را امضا کردیم و درهای کارخانه باز شد، تکنسین داخلی و خارجی را برای اُورهال دستگاه ها به کار گرفتیم، با کارگرهای اخراج شده تماس گرفتیم تا دوباره به کارخانه بیایند و قرارداد ببندند ...
قاتل زنجیره ای مشهد شب تا صبح کنار جسد زن خوابید + عکس
مرد شیشه ای که تاکنون به ارتکاب سه قتل در پاتوق سیاه اعتراف کرده است، راز جنایت های سریالی خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد فاش کرد. به گزارش پایان تیتر، این متهم 38 ساله که سال های زیادی از عمرش را پشت میله های زندان گذرانده است، صبح روز گذشته توسط کارآگاهان [...]
فقط یک روفرشی در خانه داشتیم، آن را هم بخشیدیم
ادامه می دهد: شب نوزدهم همراه ایشان در مراسم مصلای نماز جمعه شرکت کردم اما چون پسرم همراهم بود و اواخر مجلس خوابش می برد، دو شب بعد را رفتیم مسجدی که نزدیک خانه مان بود. شب بیست و سوم ماه رمضان، مراسم مسجد که تمام شد، برگشتم. حاج آقا هنوز نیامده بودند و پسرم، محمدعلی مثل شب های قبل سراغ پدرش را گرفت. گفتم تو بخواب، صبح که بیدار شدی پدرت را می بینی و با تو بازی می کند. شروع کردم به آماده کردن سحری ...
خاطره بازی با مفتون امینی؛ از اختلاف رهی و شهریار تا رفتار خاص اخوان
و من را به شکل دیگری. به طور کلی از ذوق کار کردن افتادیم. بعدا بازنشستگی برای چاپ کتاب به من کمک کرد. این روز ها چه کاری انجام می دهید. این روز ها گرفتار بازگشت به سلامتی هستم. یک سفر رفتم و برگشتم، دیدم همه چیز به هم ریخته است. اگر همسرم مراقبم نبود خیلی وقت بود که رفته بودم. عمران حیف شد البته خودتان هم بسیار مراقب سلامتی تان هستید. بعضی ها ...
فقط یک روفرشی در خانه داشتیم، آن را هم بخشیدیم
. باز هم آرام و با اطمینان می گوید مشکلی ندارد و ادامه می دهد: شب نوزدهم همراه ایشان در مراسم مصلای نماز جمعه شرکت کردم اما چون پسرم همراهم بود و اواخر مجلس خوابش می برد، دو شب بعد را رفتیم مسجدی که نزدیک خانه مان بود. شب بیست و سوم ماه رمضان، مراسم مسجد که تمام شد، برگشتم. حاج آقا هنوز نیامده بودند و پسرم، محمدعلی مثل شب های قبل سراغ پدرش را گرفت. گفتم تو بخواب، صبح که بیدار شدی پدرت را می بینی و ...
گرشاسبی: برانکو اهل دادگاهی کردن پرسپولیس نیست
شود و هم زمان بدبخت تر هم بشود؟ *: با این حساب فقط اوقات تلخ برای شما باقی مانده است! باور کنید وقتی قهرمان می شدیم من لبخند می زدم اما این فقط ظاهر بود چرا که درون من آتشی به پا بود چون باید به بازیکنان پاداش می دادم اما بابت قهرمانی هیچ پاداشی به ما نمی دادند. من در زمان حضورم در پرسپولیس بدهی مدیران قبلی را دادم اما یک نفر از من تقدیر نکرد. من بدهی هایی را دادم که ...
کارگرانی بدون قرارداد و بیمه!
بود و ما به همان لقمه بخور و نمیر پدر راضی و همیشه سپاسگزار بودیم. اصلاً همه انگیزه ام برای خوب درس خواندن جبران زحمات پدر و مادرم بود. می خواستم دکتر شوم تا کمر درد و پا دردش را مداوا کنم اما یک روز وقتی از مدرسه برگشتم شیون مادرم خانه را برداشته بود. پدر وقت بالا بردن یخچال از پله ها افتاده بود. دیگر ناقص شده و نمی تواند کار کند. مجبور شدم مدرسه را رها کنم. کاری هم که بلد نیستم اوستا محمد مرا ...
گذر از تاریکی/ محدودیتی که فرصت ساخت
اما عبور از تاریکی و رنج، منشا امیدی می خواهد که هرگاه که خسته بشوی به آن منشا چنگ بزنی، خسته نمی شوی. استاد از منشا امید خود می گوید: همان طور که قبل تر گفته ام، من دو فوق لیسانس دارم . در آزمون دکترای رشته تاریخ باستان شرکت کردم، اما مرا در مصاحبه دکتری به این بهانه این که در این رشته کتیبه خوانی هست و من نمی توانم کتیبه خوانی کنم رد کردند. هرچه که می گفتم نرم افزار هایی برای تبدیل متن ...
خاطره هایی از چند نسل یک تبار علمی و دینی
دبستان تازه تأسیس پدرم مرحوم آقا سید اسدالله مستجاب الدعواتی (روحی فداه)، به نام دبستان صدریه، رفت وآمد می کردم. در آن زمان جوانی را دیدم مؤدب که کتابی را زیر بغل داشت. گاهی کتاب را می گشود و نظاره می کرد و سپس برهم می گذاشت. پیدا بود از بچه های درسخوان است. خوش چهره هم بود و از این نظر بر دیگر محصلان رجحان داشت. خواستم با او مباحثه داشته باشم. پیش رفتم و به او سلام کردم. با کمال رأفت مرا پذیرفت و ...
جزئیات نحوه تجاوز نیمار به دختر 26 ساله از زبان این دختر
جواب دادم این روز ها به دلیل مشکلات مالی و البته برنامه کاری که دارم نمی توانم به جایی سفر کنم. خب نیمار این مشکلات را حل و فصل کرد، هزینه ها را پرداخت کرد و من به پاریس سفر کردم. * با چه هدفی به پاریس سفر کردید؟ هدفم این بود که با نیمار وقت گذرانی کنم و او را ببینم. * و اینکه به داشتن رابطه احتمالی با او فکر هم می کردید دیگر... بله. * این همان چیز هایی ...
زن خطاکار درخواست آزادی مشروط کرد
به جرمشان اقرار کردند. رحیم در بازجویی ها گفت: مدتی بود متوجه رابطه همسرم با نادر شده بودم. این شد که او را شناسایی کردم و از همسرم خواستم رابطه اش را با او قطع کند، اما همسرم گفت: نادر دست بردار نیست و مدام مزاحم او می شود. این شد که نقشه قتل او را کشیدم و از دوستم امین کمک خواستم. امین قبول کرد و شب حادثه شبانه به عنوان سارق وارد خانه نادر شدیم. ابتدا دست و پای دخترش را بستیم سپس من سیم ...
واکنش مشاور احمدی نژاد به ادعای همسرش/فرزند کروبی: گشایش هایی در حصر ایجاد شده/تیراندازی مقابل تئاتر ...
...: آن هایی که به من نزدیک ترند، چه در دفتر آقای احمدی نژاد و یا امثال خود شما، این را می دانید که حداقل یک سال است به طور جدی دنبال طلاق بودم. خانواده ی ایشان و خانواده ی خودم در جریان هستند. مساله ی خاصی نیست، دو تا آدم در مقطعی تصمیم دارند که زندگی تشکیل بدهند و یک جایی هم به این نتیجه می رسند که توافقی نیست و سازشی نیست و نهایتا بر اساس قانون جدا می شوند. این حقشان است. اینکه ماجرا را به ...
ناگفته های قوچان نژاد از کیروش و آن بازی جنجالی
خراب شد.سختی کار ما هم این بود که بعد از گل بازی تمام شد و زمانی برای جبران نداشتیم. در بازی با قطر در اولین بازی مقدماتی جام جهانی وقتی آن گل را در ثانیه های پایانی زدم از خوشحالی گریه ام گرفت. من تیم قطر را دوست دارم چون همیشه مقابل این تیم خوب گل می زنم. آن بازی جلوی 100 هزار تماشاچی بود و بازی سختی داشتیم. اولین بازی مقدماتی و وقتی جلوی آن تماشاگران گل می زنی فشار و استرسی که داشتی ...
آهنگساز قاچاقچی از آب در آمد و خواننده هم معتاد
دلیل وقتی به من پیشنهاد کرد تا در قبال پرداخت یک ونیم میلیون تومان برایش یک ترک آهنگ بسازم تا او آن را بخواند، قبول کردم و این کار را برایش انجام دادم اما چند روز بعد پیشم آمد و گفت از ترک خوشش نیامده و پولش را می خواهد که من هم نپذیرفتم. اما این آخر ماجرا نبود چون تعطیلات آخر هفته وقتی با دوستم در بوستانی در محدوده محلی زندگی ام مشغول استراحت بودیم ناگهان او به همراه 4 نفر از دوستان به آنجا ...
امین فردین برای من پرونده سازی کرد | روایت نماینده تهران از حجاب و پرونده نجفی
نمی دانم تا چه زمانی می توانند در مقابل حرف های من دوام بیاورند. خسته و دل زده نمی شوید؟ خیر؛ اما شاید جسمم گاهی با من همراهی نمی کند که به خاطر فشار های روحی باشد که منجر به بیماری های جسمی ام شده؛ اما دل زده نمی شوم. من کمتر به کمیسیون می روم؛ چون حالم خوب نیست. هر وقت به کمیسیون بروم، بحث دارم.... اگر صحبت های من را در کمیسیون نشان دهند، خیلی آشکارتر صحبت کرده و ایستادگی کرده ...