سایر منابع:
سایر خبرها
جنون عاشقی، امید فوتبال و ترکش جنگ
تا دو نفر از مددجویان که برای ازدواج شرایط مناسب تری را دارند انتخاب تا این زوج به عنوان خادم مسجد در حال ساخت این مرکز باشند. "پروژه ازدواج" داستان جنون عشق است، این بار مجنونان روزگار که به دلیل بیماری پشت درهای بسته تیمارستان ها در اسارت هستند درگیر این جنون می شوند. عشق از هر مفهوم و اتفاق دیگری قوی تر بوده و این مستند به خوبی نشان دهنده همین نکته است. افرادی که روح آن ها خورده شده ...
سینماحقیقت سیزدهم در ایستگاه پایانی/ خط باریک قرمز جوایز را درو کرد
مستند با موضوع آسیب های اجتماعی خط باریک قرمز به کارگردانی فرزاد خوشدست شناخته شد. خوشدست بعد از دریافت جایزه آسیب های اجتماعی با حضور پشت تریبون از رئیس سازمان زندان ها و پورمحمدی تقدیر کرد و گفت: از این دو عزیز برای این که 5 ماه یک زندان را به عنوان لوکیشن در اختیار فیلم خط باریک قرمز قرار دادند، تشکر می کنم. خوشحالم توانستم به بچه های داخل زندان کمک کنم و خوشحالم زندگی شان تغییر کرده ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
اعلام برنامه پرواز های فرودگاه سردار جنگل رشت
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از رشت ، روابط عمومی فرودگاه بین المللی سردار جنگل رشت اعلام کرد: برنامه پرواز های ورودی امروز (سه شنبه 26 آذر ماه 98) این فرودگاه به این شرح است: پرواز شمارۀ 646 / هواپیمایی آسمان / بندرعباس - رشت / ساعت ورود 11:00 پرواز شمارۀ 927 / هواپیمایی ایرتور / کیش - رشت / ساعت ورود 12:45 پرواز شمارۀ 5700 / هواپیمایی ...
چراغ های دریاییِ اخوت
گروه فرهنگ و هنر تا روشنایی بنویس جمله عجیبی است و یک لایه از آن برمی گردد به داستان ابوالحسن نجفی و خانه اش که در محله ما بود و یکی از چراغ های دریایی من. هر نویسنده و اهل قلمی یک چراغ دریایی دارد؛ کسی که آرزو دارد تا شبیه به او شود. وقتی یک نوجوان 15ساله بودم، ابوالحسن نجفی که 40 ساله بود، در همسایگی ما زندگی می کرد. نجفی انسانی شبگرد بود، شب ها کار می کرد و معمولا هم ساعت هفت و هشت ...
پروازهای فرودگاه رشت
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، مرکز گیلان بر اساس اعلام روابط عمومی فرودگاه بین المللی سردار جنگل رشت پروازهای ورودی این فرودگاه بدین شرح است : پرواز شمارۀ 646 / هواپیمایی آسمان / بندرعباس - رشت / ساعت ورود 11:00 پرواز شمارۀ 927 / هواپیمایی ایرتور / کیش - رشت / ساعت ورود 12:45 پرواز شمارۀ 5700 / هواپیمایی آتا / مشهد - رشت / ساعت ورود 16:10 پرواز شمارۀ 245 / هواپیمایی ایران ...
خاطرات خوش خانواده آقای مدیر از مهاجرت معکوس از تهران به دَلگان
دوست داشتنی هم بود که باعث شد 6 سال بعد یک بار دیگر بار سفر ببندند برای خدمتی دیگر در شهری دیگر. در روزهایی که مدیر خوش فکر و خستگی ناپذیر 47 ساله داستان ما و همسر و 5فرزندش، مهمان مردم خونگرم بم هستند و فصل تازه ای در خدمتگزاری جهادی برای او آغاز شده، پای صحبت هایش نشستیم و از خاطرات شیرینش شنیدیم. فرشاد محمدزاده، از تهران به دلگان، و از آنجا به بم مهاجرت کرده است ...
تجاوز به زنان کارتن خواب در داخل قبر
کنار آمدند؟ او در پاسخ به این سوال می گوید: از زمانی که هوا سرد می شود به راهروهای کنار توالت پناه می بریم. بهترین جا زیرپله هاست. زیرپله ها باد کمتر در تن مان می پیچد باران هم روی سرمان نمی ریزد. یک صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم، یک پسر 32-33 ساله از سرما یخ زده است. یکی دیگر از زنان که مجبور شده است در این منطقه زندگی کند می گوید : داخل حرم غذا می دهند و گرم است. همه دارایی زندگی ام ...
جانبازی در تفحص خیر عظیم حاج مجید بود
فهمیدم سه روز پشت سر هم روزه گرفته است آن هم در هوای گرم جنوب! آن هم مجید نورتقی که اصلاً طاقت گرسنگی نداشت. ظاهراً نذری داشت که باید روزه می گرفت. نذری که لابد به استخاره اش هم مرتبط می شد و ما از آن بی خبر بودیم. رفتن بی بازگشت یک شب در حسینیه نشسته بودیم که شهید صابری و شهید غلامی دنبال حاج مجید آمدند. همگی از حسینیه بیرون رفتیم. ماشینشان آماده حرکت بود. همه جا تاریک بود و فقط ...
هم نشینی سم و کود و خاک
و نظر کارشناسان این حوزه را هم می شنوم تا به تصویری شفاف در این زمینه برسم. خورشید به زور از پشت ابرهای سیاه، راهی به پیاده روی خیس از باران شهر بابل می گشاید و عابران با نایلون های پر از پرتقال و نارنگی و سبزی های محلی تازه و خوشرنگ از بازار روز بیرون می آیند. همه چیز تر و تازه به نظر می رسد تا وقتی به اولین سم فروشی کمی بالاتر از بازار می رسم. مغازه ای پر از قفسه که گوش تا گوش آن پر ...
فیلم/زندانی پشت ساعت فرودگاه اسخیپول کیست؟
ساعت های بزرگ فرودگاه معمولا در ساده ترین شکل ممکن هستند و هیچ گونه جذابیتی ندارند. اما در فرودگاه اسخیپول آمستردام ساعتی وجود دارد که با تمام ساعت های دنیا فرق دارد. وقتی به این ساعت نگاه می کنیم شخصی را می بینیم که پشت ساعت زندانی شده و هر دقیقه، عقربه را پاک می کند و کمی جلوتر آن را مجددا نقاشی می کند! کد ویدیو دانلود فیلم اصلی این طراح هلندی با این اثر ...
پیشینه روابط یک سازمان با عراق
که در خارج از کشور بودند، تراب حق شناس، حسین خوشرو، محسن نجات حسینی و حسین احمدی روحانی تغییر ایدئولوژی داده بودند. اولین هواپیماربایی سازمان و پیامد های آن! در سال 1349 و همزمان با خصومت های ایران و عراق بر سر حاکمیت اروندرود، سه هواپیمای مسافربری از ایران ربوده و هر سه به فرودگاه بغداد برده شد. بعد ها ادعا شد عوامل ساواک که می خواستند تیمور بختیار را ترور کنند، یکی از آن هواپیما ...
کشف باند آدم کوچولوها در مشهد
دستگیرشده در فرودگاه شیراز علاوه بر تهیه حق امتیاز صرافی غیرمجاز، وظیفه اغفال افراد و تبلیغ درگاه های جعلی را در اینترنت و شبکه های اجتماعی نیز برعهده داشته است. کلکسیونی از جرایم سایبری، اقتصادی و امنیتی فرمانده انتظامی خراسان رضوی با بیان اینکه در شرح اتهامات اعضای این پرونده، کلکسیونی از جرایم سایبری، اقتصادی و امنیتی دیده می شود، خاطرنشان کرد: در شرایطی که استحصال اموال نامشروع ...
روایتی از یک پرواز
آکای گوتو (برادر بزرگ تر)... یکدم دوباره دلم شور افتاد، گفتم: اگه یه روزی ناغافل بوام بیات ری پشت بوم و گونی کمتری ببینه چه جوابش بدوم...تا ای فکرا داشت ریم حمله می کرد یهو دله خوم دادوم (به خودم جرات دادم) که بوا بوام زانوش دردن.... کجا می تونه بیات ری پشت بوم... البت زانو دردشم داستان داره ها.. بوام کلاً از ماشین و موتور می ترسید..یادومن (یادم هست) به اصرار و زور ننه ام یک موتور گازینی ...
صدرنشینی جومانجی با فروش 60 میلیون دلاری
به اشتراک بگذارند. در اپلیکیشن اسنپ چت لنز ویژه ی جومانجی رونمایی شد که کاربران را درون محیط قرار می داد و آن ها باید چالش هایی را پشت سر می گذاشتند. تیک تاک هم چالش جومانجی را در پلتفورم خود ایجاد کرد و کاربران را ترغیب می کرد به درون دنیای بازی منتقل شوند. سونی در صفحه ی اصلی وب سایت فروشگاه آمازون از هفته ها پیش از اکران، تبلیغات جومانجی: مرحله ی بعد را به نمایش درآورد با همکاری فندنگو به ...
خاطرات آیت الله هاشمی؛ 25 آذر 1371 تا 1375: در جلسه جامعه روحانیت قرار شد برای حفظ جامعیت روحانیت، پنج ...
.... آقای [سیدمرتضی] محمودی، سفیر سابق مان در گابُن آمد. حرف مهمی نداشت و از نداشتن کار مهمی در وزارت امورخارجه گله داشت. تا شب کارها را انجام دادم. به جلسه هیأت دولت نرفتم؛ هم به خاطر کسالت و هم برای انجام کارها، قبل از سفر به قم. آقای [علیرضا] معیری، [مشاور بین الملل رییس جمهور] آمد. در مورد مذاکره برای گرفتن وام ارزی گزارشی داد؛ پیشنهاد این وام رسیده و او پیگیری می کند، اما هنوز ...
نمایندگان اصلاح طلب تهران ترمز قطار بهارستان را کشیدند/ نمایند ه های مجلس دهم نه آزاده بودند نه حزبی
...> هیچ کس از جایگاه مجلس پشتیبانی نکرد نماینده مردم جلفا در مجلس شورای اسلامی اظهار کرد: در این دوره یک نماینده مجلس با سربازی در فرودگاه درگیر شد، در این مقوله کاری به حق یا ناحق بودن نداریم، اما ارگان مربوطه پشت سر سربازش ایستاد و نماینده را مجبور به عذرخواهی کرد. این در حالی است که برخی رسانه ها صبح تا شب مجلس را با عناوین مختلف می کوبند، اما کسی نبود از جایگاه مجلس پشتیبانی کند. ...
گلوله باران و قهرمان گله بهترین مستند جشنواره سینماحقیقت شدند
. بیش از 35 هزار نفر به تماشای فیلم مستند نشستند محمد حمیدی مقدم دبیر جشنواره سینماحقیقت و مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در آیین اختتامیه این مراسم با خوش آمدگویی به مهمانان این جشنواره گفت: سلام و سپاس بیکران از حضور و همراهی شما در آیین اختتامیه سینماحقیقت، اول از همه از مستندسازانی که حضور همه مان در اینجا مدیون آن هاست، تشکر می کنم. همچنین از سازندگان آثار بخش های ...
بوی بد تهران قطعا از آرادکوه است
بد پیچیده در تهران، سایت دفن زباله آرادکوه است: به گفته این مسئول، این بو قطعا از آرادکوه است. من و دیگر نمایندگان تهران هم که دوبار برای بازدید به سایت آرادکوه رفته بودیم، دقیقا همین بو را استشمام کردیم. بویی که در مسیر فرودگاه بین المللی می آید هم، دقیقا همین بو است. یکی از مسئولان سازمان محیط زیست به من گفت که هرگاه باد تهران از شرق به غرب می وزد، بو را از سمت آرادکوه می آورد. این منبع آگاه به ...
تعدادی از پروازهای فرودگاه اهواز لغو شد
شماره 4012 و پرواز ساعت 22:45 هواپیمایی ایران ایر به شماره 310 همگی به مقصد فرودگاه تهران به دلیل تغییر برنامه پروازی با تاخیر انجام می شوند. مسئولان فرودگاه اهواز از مسافران خواستند پیش از عزیمت به فرودگاه با اطلاعات پرواز به شماره تلفن 199 تماس بگیرند و از هرگونه نوسان زمانی ایجاد شده اطلاع پیدا کنند. تهران، اصفهان، یزد، شیراز، نوشهر، رشت، تبریز، مشهد، کیش، ساری، بندر عباس، عسلویه و خارک مسیرهای پروازی از اهواز و برعکس هستند. ...
بیش از 10 روز است که کوت عبدالله با مشکل ورود فاضلاب به خانه ها دست و پنجه نرم می کند
و قبل تر از آن هم ایستگاه ملاثانی؛ اینها به تقویت فشار نقطه به نقطه نفت سامان می دادند. کوت عبدالله به دلیل وجود همین تلمبه خانه و نزدیکی به اهواز، یکی از مراکز مهم استقرار و پشتیبانی شرکت نفت بود و نقش مرکزیت تلمبه خانه ها را هم داشت. همین هم عاملی بود که یک فرودگاه کوچک، یک کارخانه تولید آجر، یک کارخانه نساجی و از همه مهم تر ایستگاه تولید نیروی برق (پاور استیشن) که مناطق شرکتی کارون، نیوسایت و ...
سرباز لشکر امام حسین(ع) (حدیث دشت عشق)
شهید مدافع حرم سجاد مرادی در روز 28 دی 1361 در روستای آورگان(سد چغاخور) از توابع شهر بلداجی شهر بروجن استان چهارمحال و بختیاری چشم به جهان گشود. پدر و عموی سجاد که در حال ساخت مسجد امام سجاد(ع) در روستا بودند، اسم او را هم سجاد گذاشتند. سجاد تا چهار- پنج سالگی در روستا بزرگ شد و پس از آن با مهاجرت خانواده به شهر اصفهان در محله مفت آباد(رو به روی گلستان شهدا) ساکن شدند که با توجه به این که زمان ...
افتتاح خط پروازی مشهد به باکو
به گزارش تریب و ن ، به نقل از مهر، خط پروازی مستقیم بین مشهد و باکو پایتخت جمهوری آذربایجان با فرود نخستین پرواز این خط پروازی در فرودگاه بین المللی شهید هاشمی نژاد مشهد با حضور حجت الاسلام علی اکبر اجاق نژاد نماینده ولی فقیه در جمهوری آذربایجان، محمدصادق براتی، معاون هماهنگی و مدیریت امور زائرین استانداری خراسان رضوی، شاهین حسنلی، امام جمعه باکو، محمود امانی بنی مدیرکل فرودگاه های خراسان رضوی و ...
قصه خوانی برای کودکان در رونمایی از فهرست های لاک پشت پرنده
فر تصویرگر: هاجر مرادی ناشر: پرنده ی آبی(انتشارات علمی و فرهنگی) گروه سنی: خردسال، کودکان سال های اول دبستان ادبیات 3 لاک پشت چه کسی این بلا را سر شهر آورده؟! نویسنده: فاطمه فروتن اصفهانی تصویرگر: میترا عبداللهی ناشر: کتاب پارک گروه سنی: خردسال، کودکان سال های اول دبستان ادبیات 4 لاک پشت داستان لئو ...
سی امین فهرست لاک پشت پرنده رونمایی شد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم رونمایی فهرست 30 لاک پشت پرنده، با حضور بیش از 50 نفر از پدیدآورندگان کتاب شامل نویسندگان، تصویرگران، مترجمان و ناشران عصر دوشنبه 25 آذر در شهرکتاب مرکزی برگزار شد. حمید اباذری، معصومه انصاریان، محمود برآبادی، جعفر توزنده جانی، شکوه حاجی نصرالله، مینا حدادیان، شادی خوشکار، فاطمه زمانی، علی اصغر سیدآبادی، گیسو فغفوری، رودابه کمالی، حدیث ...
جشنواره سینما حقیقت برگزیدگان خود را شناخت/ جایی برای فرشته ها نیست ، گلوله باران و خط باریک قرمز ...
...، محمدحسین مهدویان، فرید فرخنده کیش، بهرام عظیمی، سردار احمد نوریان، اهالی سینمای مستند و علاقه مندان از جمله چهره های حاضر در این مراسم بودند. در ابتدای این مراسم که با حدود چهل دقیقه تأخیر برگزار شد،دبیر جشنواره سینما حقیقت پشت تریبون آمد. محمد حمیدی مقدم ضمن خوشامدگویی به حضار و تمجید از مشارکت مستندسازان ایرانی و خارجی و اعضای هیئت داوران گفت: در جهان امروز پرسش های جدید ...
بخش خصوصی توانمندی اصلی مناطق آزادند
و لاگان در روسیه، راسنودسک در ترکمنستان، اکتائو در قزاقستان و باکو در آذربایجان، دسترسی از طریق راه های مناسب، به بازارهای مصرف کشورهای CIS، نزدیکی به فرودگاه بین المللی رشت از جمله مزایای منطقه آزاد انزلی است. انتهای پیام
وضعیت سفید در انتظار آبی های پایتخت
گفتگو نیوز / گروه اجتماعی: بامداد 18 آذر 98؛ فرودگاه امام خمینی تهران یک مسافر پر سر و صدا داشت؛ آندره آ استراماچونی سرمربی استقلال تهران. این مسافر ایتالیایی انگار کاسه صبرش لبریز شده بود و دیگر تاب ماندن نداشت. به همین دلیل ترجیح داد که از ایران خارج شود تا بلکه به مطالباتش رسیدگی شود. او به دلیل کسب نتایج خوب و رساندن استقلال به صدر جدول لیگ و همچنین ایجاد همدلی در تیم ...
مسیر پروازی باکو مشهد و بالعکس افتتاح شد
شده است. محمود امانی بنی، مدیرکل فرودگاه های خراسان رضوی در این مراسم با اشاره به اینکه فرودگاه مشهد تلاش می کند که بهترین خدمات را به زائری امام رضا(ع) ارائه کند، گفت: خدمت رسانی به زائرین امام رضا(ع) جزو وظایف فرودگاه مشهد است، بنابراین باید تلاش کنیم خدماتی شایسته نسبت به زائرین انجام دهیم. در ادامه حجت الاسلام اجاق نژاد، نماینده ولی فقیه در قفقاز با بیان اینکه امیدواریم ...
سفر به جزیره کیش | گشت و گذاری شاد در هوای خلیج فارس
های ترک جزیره کیش رو از یادمون حسابی برد.در نهایت، کمی خوابیدیم و وقتی چشم باز کردیم، خاطرات کیش رو پشت سر گذاشته بودیم و تهران و فرودگاه مهرآباد پیش رومون بودن.همسفرای عزیز، امیدواریم کیش گردی با ما رو دوست داشته باشین......اگه تمایل داشتین، میتونین به صفحه اینستاگرام همگردی سری بزنین و به همراهی با ما تو سفرای بعدی ادامه بدین. ...