انتقاد تند روزنامه جوان از حضور خواننده زیرزمینی در تلویزیون
سایر خبرها
عابدزاده: داستان من و اشمایکل شبیه هم است
بهتر کنیم. همیشه وقتی دروازه بسته باشد، امتیاز امن است و من خوشحالم بابت اینکه توانستم کلین شیت کنم و تیمم هم در کسب پیروزی موفق شود. انگار شرایط ماریتیمو با حضور سرمربی جدید کمی بهتر شده. همینطور است؟ مربی جدید که آمده، تا حدودی شرایط تیم، انگیزه بازیکنان و نحوه کار ما تغییر کرده. الان بهتر بازی می کنیم و باید نتیجه هم بگیریم. بازی نخست این مربی مقابل بنفیکا بود که همه مقابل این تیم ...
بیرانوند حالا از سفر به هنگ کنگ پشیمان است
بیرانوند که از شروع لیگ شانزدهم به پرسپولیس آمد از همان ابتدا دروازه بانی بی رقیب بود و طی سه فصل گذشته رادوشویچ تنها در مسابقاتی به میدان می رفت که بیرو مصدوم یا محروم باشد. در واقع با وجود اینکه رادو هموطن کادر فنی قبلی پرسپولیس به حساب می آمد اما همواره در نقش آلترناتیو بیرانوند در تمرینات و مسابقات حاضر می شد و همین حالا بسیاری به خاطر رفتار حرفه ای و روحیه عجیب و غریبش که بعد از سه فصل و نیم ...
جایی برای فرشته ها نیست جوایز جشنواره سینما حقیقت را درو کرد
ویژه هیات داوران و جایزه ویژه دبیر جشنواره به روی سن رفت. این جایزه شامل تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و مبلغ 150 میلیون ریال با سپاس ویژه از سازندگان دو فیلم مهمانشهر ساخته مهدی سقط چی و تارهای ممنوعه ساخته حسن نوری به خاطر تلاش در مسیر همگرایی فرهنگی و اجتماعی به محمدصادق اسماعیلی کارگردان فیلم آدور تعلق گرفت. در ادامه منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و مرتضی رزاق کریمی ...
پیامدهای ورود نظامیان به سیاست
بازار ارز بودند و هر لحظه با بررسی اخبار مربوط به تغییرات نرخ در این بازار به دنبال فرصتی برای خرید و یا فروش در مواقع ضروری بودند. در آن زمان حجم بالایی از ارز بازار روانه خانه ها شد و حالا افراد خانه دار هم که فعالیت زندگی شان با ارز مرتبط نبود، وارد خرید و فروش در این بازار شده بودند. پس از آنکه ارز به شدت و به طرز بی سابقه ای افزایش یافت تب و تاب برای خروج از بازار به دلیل جلوگیری از ضرر بیشتر در ...
معمای بازی نکردن بیرانوند مقابل سایپا
به گزارش راهبرد معاصر؛ به نظر دیگر جای نگرانی نیست. علیرضا بیرانوند مشکل حادی ندارد. حداقل ازنظر بدنی این طور است. آسیب دیدگی هم در کار باشد، در حدی نبود که بخواهد بازی را از دست بدهد، ولی این برای زمانی است که خیالت از حضور یک ذخیره مطمئن ناراحت باشد، نه وقتی که یک نفر مثل بوژیدار رادوشویچ حضور دارد تا حتی خیال دروازه بان شماره یک تیم راحت باشد. راحت از این جهت که هم نفر بعدی از عهده کار بر ...
پایان سیزدهمین سینما حقیقت در سایه انتقاد و امید
با حضور منوچهر شاهسواری مدیر عامل خانه سینما، مرتضی رزاق کریمی و حمیدی مقدم از سه نفر شامل ناصر زوری شخصیت فیلم مهمان شهر، محسن اسلام زاده برای جسارت در ساخت مستند افغانستان و عصمت احمدیان تقدیر شد. عصمت احمدیان شخصیت مستند عصمت بانو از مستندسازان خواست که با فیلم هایشان به جوانان این مملکت امید بدهند. در بخش پایانی جایزه ویژه دبیر جشنواره به فرزاد خوشدست برای فیلم خط باریک ...
مندس: اگر رونالدو در رئال مادرید بود برنده توپ طلا می شد
فوتبال است. پیش از او پرتغال عنوانی کسب نکرده بود اما با او توانست فاتح یورو شود و همچنین لیگ ملت ها را به دست آورد. همچنین توانست فینال یورو 2004 را تجربه کند. زمانی که رونالدو در سال 2009 به مادرید پیوست، بارسلونا بهترین تیم تاریخ بود و ساختار تیم ملی اسپانیا از این تیم تشکیل شده بود اما از آن پس همه چیز عوض شد. مادرید با رونالدو چهار قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا به دست آورد. به همین خاطر ...
گرشاسبی: 70 میلیارد رسید، مرا حذف کردند
سوم تیم به حساب می آمد به یکباره از تیم کنار گذاشته و راهی شاهین بوشهر شد. او درمورد مشکل طاهرخانی به گفت: من هم تازه متوجه مشکل حمید شده ام. آن زمان به ما هم پول پاداش مان را کامل ندادند. برانکو در لیستی که به باشگاه داده بود، قرار بر این بود که بازیکنان جوان و نیمکت نشین هرکدام هشت هزار دلار پاداش بگیرند که به نرخ ارز آن زمان مبلغی حدود 96 میلیون تومان می شد. اما به من و تقریبا تمام ...
زندان پایان ازدواج عجولانه دختر جوان +عکس
های زندگی اش را تامین کند، اما یک روز وقتی مواد زیادی همراهش بود از سوی ماموران دستگیر و در ادامه مشخص شد که دایی او نیز یک روز قبل با مواد مخدر در خانه اش بازداشت شده است. مجازات زندان دایی سپیده در این پرونده به 10 سال زندان محکوم شد، اما سپیده به خاطر این که سابقه دار نبود و مادر یک کودک هم بود به تحمل سه سال زندان با احتساب ایام بازداشتی محکوم شد که با توجه به اعتراض آن ها ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
از پرده برون افتاد با آغاز فعالیت مجلس پنجم در سال 75، پشت پرده تلاش برای رسیدن به مجلس نیز از پرده برون افتاد؛ تمدید دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی.جریان چپ که آن زمان کاندیدای رای آوری برای خود متصور نبود و کارگزارانی ها هم که ابایی نداشتند تعلق خاطر خود را به مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی علنی ابراز کنند. از این رو دست دردست هم درصدد برآمدند که مهر پایانی بر جبر دو دوره بودن ریاست ...
دختر جوان قربانی رقیب عشقی
. سرهنگ نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز درباره این جنایت به خبرنگار گفت: در تحقیقات اولیه باتوجه به بهم ریختگی خانه وآثار جراحت برروی جنازه مشخص شد که این دختر جوان دراثر مرگ طبیعی جان نباخته بلکه به قتل رسیده است. در تحقیقات میدانی یکی از همسایه ها به کارآگاهان گفت: چند روز پیش دیدم مردی که نقاب روی صورتش بود از طریق لوله گاز ساختمان بالا رفته و از پنجره وارد این خانه ...
پروژه انتخاباتی FATF
مخالفان پیوستن ایران به FATF در داخل کشور معتقدند اگر ما به تعهدات خود در این زمینه عمل کنیم همچنان در لیست سیاه این گروه باقی خواهیم ماند، نظر وزارت خارجه درباره این موضوع چیست؟ با تأکید بر اینکه ما معتقدیم پیوستن به FATF و عمل به کنوانسیون های مرتبط با آن که FATF همه کشورهای عضو را ملزم به اجرای آن کرده به نفع است نه به ضرر، خاطر نشان کرد: اگر اکشن پلن FATF را مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم ما عملا ...
نگاهی به عناوین برخی روزنامه های جهان
ارتفاع روزنامه آکشام پایگاه های جدید ترکیه در شمال عراق، پ ک ک را محاصره کرده امنیت دفاعی ترکیه از لیبی آغاز می شود روزنامه قرار انتقال مسجد 610 ساله از منطقه حسن کیف در استان باتمان چهار ساعت طول کشید روزنامه تورک گون جلوی ظلم چین علیه مسلمانان در ترکستان شرقی را بگیرید تآسیس هفت پایگاه حرفه ای در منطقه عملیاتی پنجه-سه در شمال عراق ...
برگزیدگان جشنواره سینمایی حقیقت معرفی شدند
قرار می گیرد. بر این باوریم سینماحقیقت به جایگاهی رسیده که می توان انتظار داشت اولین نمایش مستند ها در این جشنواره صورت بگیرد. وی با اشاره به ضرورت اتخاذ نگاه حرفه ای به بازاریابی و فروش آثار مستند توضیح داد: بر آنیم تا حضور و سهم بیشتری از بازار مستند منطقه و جهان داشته باشیم. کلام پایانی من نیز سپاس از همراهی همه شماست. از اعضای هیات انتخاب، داوران و مشاوران، همکاران خوبم در مرکز ...
سینماحقیقت سیزدهم در ایستگاه پایانی
...> تندیس طلایی این بخش را اما امیر اوصانلو برای فیلم پیرمرد و خواننده از آن خود کرد. رواج فرهنگ دیدن فیلم مستند در ادامه مراسم حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی روی سن حاضر شد و در سخنانی کوتاه گفت: امیدوارم سینمای مستند همیشه خوش بدرخشد. خوشبختانه، سینمای مستد مسیر رو به رشد دارد. این جشنواره خط بطلان بر برخی باورها کشید؛ کیفیت آثار نسبت به سال قبل بهتر شده است. وی ...
کنایه روزنامه جمهوری اسلامی به سن نمایندگان خبرگان: در سن 90 و چند سالگی خدای ناکرده بی کار نمانند/روایت ...
کار را قبول کردیم. اسحاق جهانگیری: آمریکا حتی به کشورهای دوست ما مثل چین، روسیه، ترکیه هم فشار آورد که نفت ما را نخرند. آنها هم مجبور به تبعیت شدند. من هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسد که کشور مستقلی مثل هند هم نفت ما را نخرد. عیسی کلانتری: رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: مدیری که نمی داند و تصمیمی می گیرد 10 برابر هزینه بیشتری باید صرف کند. این بوی نامطبوع، بوی زباله و گوگرد است ...
ورود تعزیرات به قیمت گذاری کنسرت ها
تا حدودی نیز مرتفع شده، مرتبط نبودن اطلاعات شخصی افراد ثبت نام کننده با سامانه های زیرمجموعه سازمان ثبت احوال کشور بود. یعنی وقتی افراد آثار خود را حتی با ارائه کد ملی در سامانه شعر و ترانه ثبت می کردند، مشخص نبود که فرد ثبت نام کننده دارای هویت اصلی هست یا خیر؟ چرا که ممکن بود فرد ثبت نام کننده کد ملی فرد دیگری را وارد سامانه کرده باشد و دست به رفتارهایی زده باشد که واقعا برای دفتر موسیقی دردسر ...
حمایت شوم، در المپیک فرصت جنگیدن دارم
ادامه دهم. این ناامیدی به خاطر شرایط سختی بود که وجود داشت. البته از زمانی که آقای شعبانی بهار به عنوان رئیس انتخاب شده اند، با شخص خاصی در فدراسیون مشکل نداشتم ولی مسائلی که در زندگی شخصی ام وجود داشت، باعث شد به جای ورزش حرفه ای به آن ها برسم. به هر حال ورزشکاری که در اردو های تیر و کمان حضور دارد، از حقوق خاصی برخوردار نیست. اردو های تیر و کمان در طول روز حتی تا 10 شب هم ادامه پیدا می کند و ...
پیرمردترهای بین 80 تا 100 ساله داوطلب ورود به مجلس خبرگان شده اند تا خدای ناکرده بی کار نمانند
ولی من از این ظاهرسازی به هدفم خواهم رسید. قصه قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان هم مثل قصه فروش مادر آن مرد مادرفروش است. حالا که مدتی از اجرائی شدن این قانون گذشته معلوم شده قرار نبود واقعاً آدم های کهنسال کنار بروند و جوان ها جای آنها را بگیرند بلکه قرار بود عده ای که مطلوب بعضی ها نیستند کنار بروند که رفتند و آن قید و بندها و استثناها هم برای این بود که افراد موردنظر بمانند که ماندند ...
گفت وگویی منتشرنشده با تورج شعبانخانی
به این مهم خیلی توجه کنند. چرا اسم گروه تان شوالیه ها بود؟ اولین گروهی بود که در آن کار کردم. جوان بودیم و دنبال اسم های خاص. بعد از آن گروهی تشکیل دادم که کمتر کسی چیزی از آن می داند. گروهی بود که فرزاد آل آقا، ظهیری، فرزاد و جازیستی به نام کورس اعضایش را تشکیل می دادند. کورس پسر یک تیمسار بود که خانه شان در فرمانیه بود. خانه بزرگی داشتند که زیرزمین بزرگ و خوبی داشت. ما در آن ...
دروغ بزرگ برای مخفی کردن راز یک قتل
تحقیقات برای دستگیری متهم جوان ادامه یافت. پدر سروش در ابتدا گفت: پسرم اعتیاد به مواد مخدر دارد ولی در ماجرای قتل جوان افغانستانی نقشی نداشته است. اما رفتارهای مشکوک پدر و مادر سروش حکایت از آن داشت که از جنایت مطلع هستند. سرهنگ محمد مالمیر، رئیس کلانتری150 تهرانسر گفت: در ادامه بررسی ها و با این احتمال که پسر 34 ساله به خانه برمی گردد، تیمی از مأموران به صورت نامحسوس خانه ...
تحریم ها ناکارآمدی شما را روکرد آقای جهانگیری!/ سود 500 درصدی واردات، تولید چادر مشکی را به محاق برده ...
در تحلیل شرایط موجود می توانست کمک زیادی کند به خاطر شرایط تحریم دیگر به شکل رسمی منتشر نمی شود. ظاهر مساله این است که در ایام جنگ اقتصادی طبیعتا نباید اطلاعات اقتصادی کشور را افشا کرد اما مشکل این است که آمارهای منتشر شده چندان کارکردی برای کشورهای دیگر نداشت و حتی دسترسی به این آمارها با توجه به رده دسترسی افراد چندان مساله دشواری نیست. اطلاعاتی مانند آمارهای گمرکی برای اینکه به دست ...
هر چیز نزدیکی، دور می شود
ادبی او و دیاری که در آن بالیده یعنی اصفهان، قابل ردیابی است؛ درون مایه هایی مانند من و دیگری، گم گشتگی، کتاب های ناتمام، بلندخوانی و... . بیشتر این موضوعات قبلا در داستان های تنها مجموعه داستان وی یعنی برادران جمالزاده نیز حضوری پررنگ داشتند و این تکرار نشان دهنده حضور دغدغه های ذهنی مولف، مترجم و محققی است که سعی دارد در کنار خودِ ادبیات، به تحشیه هایی بپردازد که کمتر به آنها توجه می شود. حاشیه ...
روزنامه بزک کننده برجام خواستار توبه اقتصادی دولت شد
حمایت کرد. اگر حمایت رهبری از دولت نبود معلوم نبود سرنوشت دولت چه می شد. محمدعلی وکیلی نماینده اصلاح طلب مجلس نیز در گفت وگو با رودررو، درباره مواضعی که خاتمی در جلسات خصوصی اتخاذ می کرد، گفته بود: برخلاف موسوی و کروبی، هاشمی و خاتمی اعتقادی به تقلب در انتخابات نداشتند. بعد از انتخابات 88 در جلسات خصوصی متعددی خدمت آقایان هاشمی و خاتمی رسیدم و شاهد بودم که آقای خاتمی بارها نسبت به بیانیه ...
کُت اصلاحات تن چه کسی است؟
فرق دارد، آنها فضا را جوری تنظیم می کنند که گویا هیچ وقت شکست نمی خورند و آنچه را در عمل اتفاق افتاده دقیقا همان چیزی معرفی می کنند که آنها می خواستند. حرفه ای های سیاست در سخت ترین شرایط دنبال بهترین تصمیم هستند، هرقدر هم چالش ها و مشکلات بیشتر باشد، حساسیت تصمیمات سیاسی بالاتر می رود. در آستانه آخرین انتخابات قرن جاری شمسی جریان ها و احزاب سیاسی اصلاح طلب که در سه انتخابات اخیر از ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
بررسی نقش اسرائیل در جمهوری آذربایجان
شعار سال: صفروف گفت: اسرائیل به بهانه قره باغ به آذربایجان سلاح می فروشد و آن را به یک پایگاه منطقه ای تبدیل کرده است اما اجازه استفاده از این سلاح را نمی دهد و در حال پیچیده تر کردن مسئله است تا باز کردن این گره سخت تر شود. در ابتدای این برنامه حشمتی طی سخنانی اظهار داشت: در سال 2001 شیعیان نارداران جمهوری آذربایجان به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی که داشتند تظاهرات هایی انجام داده ...
ال کلاسیکوی اینترنتی؛ صفر صفر
، بازیکن استقلال که به خاطر موضع گیری های اجتماعی و سیاسی اش و همین طور مخالفتش با حضور دوربین صداوسیما در کانون توجه قرار گرفته است. هر قدر که حضور جواد نکونام و مسعود شجاعی که سابقه بازی در لالیگا را دارند در این برنامه منطقی بود نشستن وریا غفوری در ویژه برنامه ال کلاسیکو منطقی نداشت. ژابی آلونسو، بازیکن سابق تیم های رئال مادرید و بایرن مونیخ و کارگردانی و صدای عادل فردوسی پور. این ...
سوشا: هرجا بروم، متعهد هستم حتی در استقلال
نهایت کارم به شکایت می رسد! یعنی اگر طلبت را پرداخت نکنند، شکایت می کنی؟ چاره دیگری ندارم. بعد از 5 سال به خاطر بی تدبیری و بی توجهی مدیران مجبور می شوم شکایت کنم. آدمی هستم که دنبال حق و حقوق خودم می روم و هیچ وقت بی احترامی مسئولان باشگاه پرسپولیس را فراموش نخواهم کرد. به من لطمه روحی و روانی وارد شد که با هیچ پولی جبران نمی شود. دوره هوچی گری گذشته و قراردادها حرفه ای است و طرفین باید ...
ارسال کارت دعوت از صداوسیما برای داریوش و گوگوش!
درباره فیلم می پرسند، سراغ محمدرضا حیاتی، گوینده پرسابقه خبر در تلویزیون رفت و از او درباره فیلم پرسید. حیاتی نیز که اولین بارش نبود چیزی می گفت که با باورهای مستقر در محل کارش فاصله داشت، با توجه به موضوع فیلم که به خواننده های ایرانی خارج نشین می پردازد، ابراز امیدواری کرد که آن ها بتوانند به کشورشان برگردند. او، چنان چه پیش از این نیز در ایران آرت و طی خبری با تیتر اظهار نظر جنجالی ...