حس همستگی و نوعدوستی یک سرباز کرونا را شرمنده کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
کرونا شرمنده حس نوعدوستی سرباز ایرانی شد
خدمت سربازی بودم هر روز با مردم این روستا که در شرایط سخت اقتصادی بسر می بردند روبرو شده و دلم برای آنها می سوخت لذا تصمیم گرفتم حقوق ماهیانه ام را که برای خرید گوشی پس انداز کرده بودم را صرف خرید مواد غذایی برای خانوارهای نیازمند کنم. وی ادامه داد: با هماهنگی مسوولان حوزه بسیج بیش از 80 بسته غذایی به ارزش 2 میلیون و 400 هزار تومان تامین و در بین خانوارهای نیازمند و بی بضاعت روستا توزیع ...
تنها پزشک داوطلب روزهای کرونایی کهریزک کیست؟
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس - عطیه اکبری: کرونا همان چند روز اول ثابت کرد بیشتر قربانیانش را ازمیان سالمندان و آنها که بیماری زمینه ای دارند گلچین می کند. با این پیش زمینه علمی بود که خبر ورود این ویروس به آسایشگاه کهریزک خیلی ها را شوکه کرد. با این تفسیر که شاید هر یک هزار و 700 مددجوی سالمند و معلول با کلکسیونی از بیماری های زمینه ای می توانند کاندید قربانیان کویید19 باشند. رسانه های معاند هم که انگار تحفه خبری دندان گیری نصیب شان شده بود بر طبل خبری راه افتادن موج مرگ و میر در این آسایشگاه کوبیدند. اما همه پزشکان، پرستاران، پدریاران و مادریاران کهریزک تما ...
موقعیتی برای بداهت زدایی از مبانی ایدئولوژی لیبرال سرمایه داری
مقتضایی وقتی یک بیماری همه گیر پدید می آید چه اتفاقی درحال وقوع است؟ در این شرایط انسانی که خود را در بام قدرت و سلطه و تکنولوژی می یافت، می بیند درعین حال به واسطه یک مریضی کاملا ناتوان شده و تمامی آن پیشرفت ها در سکوت فرورفته اند. می بیند تمام نظم هایی که در طول سالیان متمادی تدارک دیده بود به راحتی درحال بر باد رفتن است. اینجاست که موقعیت مواجهه تمدنی اسلام و غرب پدید می آید. اینجاست که موقعیت ...
فاتحه ای بر ده روز دهشتناک
سمانه نوری/شهروند همیشه همین بود. وقتی بابا مریض می شد، می ریخت در ریه اش، سرفه هایش هم شروع می شد و تا پایش را به دکتر و مصرف اسپری نمی کشید خوب نمی شد. انتخابات که تمام شد، عاجزانه التماس کردم رعایت کنید، مسجد نروید یا اگر می روید مهر شخصی با خودتان ببرید. اسم کرونا در ایران تازه آمده بود روی زبان ها. پنج روز بعد از انتخابات از بابا شروع شد. بابا علائم سرماخوردگی اش بروز پیدا کرد ...
یاداشت های ناصرالدین شاه، سه شنبه 10 اردیبهشت 1268: امروز باید برویم میانج
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ باید برویم میانج . در حقیقت از ترس این پل ها که باید بگذریم و رودخانه و مبادا بارانی سیلی چیزی بیاید مدتی بود مضطرب بودم و خوابم نمی برد. این جا هم که بودیم خیلی کثیف بود. صبح خیلی زود سرِ دسته برخاسته رخت پوشیدم و بیرون آمده سوار کالسکه شدیم. مردم و بار و بنه تازه حرکت کرده بودند. امین السلطان و پیش خدمت ها همه خواب بودند ...
چرا مهاجم پرسپولیس در دربی مشت خورد و افتاد !
، ادامه داد: باور کنید الان 20 سال است که از این قضیه گذشته و مصاحبه های زیادی کردیم ولی این را هم بدانید که ما با هم دوست هستیم. من مشکلی با آقا پرویز ندارم. فوتبال زد و خوردش همانجا تمام می شود. من کوچک ترین حس بدی نسبت به آقای برومند ندارم ولی واقعا دو سه ماه خیلی سخت را گذراندم. به خانه ام زنگ می زدند و مزاحم می شدند. بالاخره تمرین می خواستم بروم و بیایم و شرایط خیلی سخت بود. رافت ...
جهاد با چهره پنهان/ خدمت گروه جهادی جوانان شهرامام دزفول
و احساس تکلیف افکار واحدی دارند و برای خدمت و جهاد رقابت تنگاتنگی در میانشان حس می شود. مرور یک خاطره یکی از آن ها خاطره ای از شب های محلول پاشی دارد؛ شبی در کوچه ای تاریک مشغول ضدعفونی بودم احساس کردم دستی روی دیوار پشت سرم کشیده می شود، بی اختیار برگشتم پیرزنی با قد خمیده دیدم که با تکیه دست بر دیوار، آهسته قدم برمی دارم و به سمت من می آید به خود آمدم و جلو رفتم تا بیشتر به ...
کمک به زیردستان،سفارش محمد بود
ماه پیش وقتی با بچه های سپاه برای فتح روستایی در پیرانشهر رفتیم، به دست کومله ها اسیر شدیم. 7 سرباز و 10 نفر هم از بچه های سپاه و بسیج بودیم که تمام بچه های سپاه وبسیجی به شهادت رسیدند. به ما هم که ارتشی بودیم گفتند، شما در خدمت دولت هستید بروید و دیگر به این منطقه نیایید و با نشانی که به ما زده بودند، با چشم و پای بسته رهایمان کردند. این بار که من به مرخصی آمدم به من گفتند، برو و برگرد که باید ...
زادروز نماد شر مطلق
بار نخست او را می بیند، خیلی ترسناک نیست، اما این سابقه اوست که باعث رعب می شود و همین ترس بر دفتری که ما در آن قرار داشتیم سایه انداخته بود. نگران بودم سخنی به زبان آورم که برایم گران تمام شود و به همین دلیل کاملاً منجمد شده بودم.... متنی که خواندید بخش از خاطرات میخائیل رمضان، بدل صدام حسین رئیس جمهوری معدوم عراق است که سال 1999 میلادی در کتابی با عنوان شبیه صدام به بازار آمد. رمضان در این کتاب ...
روایتی تکان دهنده از شهادت یک روحانی به دست داعش/ همسر شهید: این اندازه از قساوت تروریست ها برایم قابل ...
وضع ما بود. تا آنجا که توبیخش کردند. بخشی از سختی ها برای من با دانستن اینکه همسرم کاری را انجام می دهد که حال خوبی با آن دارد خنثی می شد. به این هم مطمئن بودم که با اتمام مأموریت و بازگشتش همه چیز جبران خواهد شد. دلم می خواهد برای ثبت در تاریخ و جهت یادآوری به من و خیلی های دیگر کمی برایمان از سختی هایی که در این دوران با آن مواجه بودید بفرمائید. تصور کنید تمام روز خودم را ...
سرقت طلا و شاباش های عروس و داماد در روز پاتختی
: فردای روز عروسی دوستان، فامیل و همسایه ها به خانه ام آمدند تا مراسم پاتختی را برگزار کنند. مادرم همه آنها را دعوت کرده بود که پس از پایان مراسم، برخی از مهمان هایم که فامیل درجه یکم محسوب می شدند شام را در خانه ام ماندند و بعد رفتند. پس از رفتن مهمان ها شروع کردم به جمع آوری خانه و بعد تمام هدایایی که در مراسم پاتختی برایم آورده بودند را برداشتم تا داخل کمد همان جایی که کیسه هدایای عروسی بود ...
چشمِ سر نداشتم اما نور قرآن بر دلم تابید/ همسرم در حفظ قرآن تشویقم می کرد
است و با آشنایی خانواده ها ما با هم ازدواج کردیم. آن زمان چند سال داشتید؟ 18 ساله بودم که عقد کردیم. آن موقع (بهار سال 1391) من حافظ 20 جزء از قرآن بودم اما همسرم حفظ قرآن را به اتمام رسانده بود. البته ازدواج و حضور در مدارس شبانه روزی حفظ قرآن واقعا سخت بود تا جایی که به یاد دارم یک روز که با دوستم از شیراز به روستای لای خرمی استهبان می آمدم به دوستم گفتم که از ...
همیشه و در همه حال
تلویزیون و ویدئویشان را اشغال کرده بودم چه می کردند!!!). آنقدر مبهوت بودم که باورم نمی شد کسی چنین فیلمی ساخته است؛ که چنین فیلمی واقعا ساخته شده است. هنوز هم احساسم نسبت به هامون همین است. هنوز حیران و متعجبم می کند. چطور می شود این همه یک موقعیت، یک انسان را خوب فهمید!! 2- پری (مهرجویی)؛ خیلی کم خانوادگی سینما می رفتیم (در تمام کودکی ام شاید 3 یا 4 بار) و نخستین باری که یواشکی کلاسی را ...
خلیج گواتر، یکی از زیباترین نقاط جنوب شرقی ایران
دست خواهید آورد. روستا با توجه به مرزی بودن منطقه از امکانات اقامتی خاصی برخوردار نیست، پس بهتر است هنگام روز از این منطقه بازدید کنید و شب به چابهار برگردید، ولی اگر اصرار دارید تا شبی را هم در این منطقه زیبا به صبح برسانید، می توانید با کسب اجازه از محلی ها در کنار چند کَپر (خانه های ساخته شده از چوب و برگ درخت خرما) اقامت داشته باشید. البته به تازگی چند اقامتگاه بوم گردی در این منطقه تاسیس شده ...
نان سال های جنگ چه مزه ای دارد؟
را خالی نمی کنیم. شما در جبهه می جنگید، ما هم پشت جبهه می جنگیم. همیشه با خودم فکر می کردم این کاغذ به دست کدام سرباز می رسد. مثل عسل خیرالنساء خانم محور اکثر فعالیت های پشتیبانی جنگ روستا بوده است. درباره تهیه مربا می گوید: یک بار چند روز آرد نداشتیم. از طرف جهاد سازندگی سیب می آوردند که مربا درست کنیم. همسایه ها را خبر کردم. از نرمه قندهایی که در خانه ها داشتیم، به جای شکر ...
خلاقیت، جانمایه آموزش
می داند و از آن روزها با یک دنیا حسرت یاد می کند: شاید به نظر خیلی از افراد زندگی در روستا سخت است، اما تجربه ام می گوید که زندگی روستایی لذت بخش است. در روستا امکانات گرمایشی و سرمایشی نبود، سرویس رفت و برگشت درست و حسابی نداشتیم، کمترین امکانات اولیه زندگی و بهداشتی دردسترس بود، اما آنچه تمام این نداشته ها را کمرنگ می کرد لطف خوش و محبت و احترامی بود که آن ها به معلم و آموزش داشتند. او هنوز هم ...
باید حضور خود را در بازارهای جهانی پررنگ تر کنیم
به عنوان یکی از فرآیندهای به روز و کارآمد برای این نوع محصول به شمار می آید. در این فرآیند تولید، شل های اولیه مسی به صورت مستقیم ریخته گری شده و سپس توسط فرآیند نورد سیاره ای به شکل قابل ملاحظه ای دچار کاهش قطر و ضخامت می شوند. در ادامه، عملیات کشش با پلاگ شناور، وظیفه رساندن لوله به ابعاد نهایی را بر عهده می گیرد. تبدیل لوله از حالت مستقیم به Level Wound، آنیل و بسته بندی مراحل بعدی تولید در ...
شهید شیرودی شاگرد مکتب امام و انقلاب
شیرودی هستم من روستازاده هستم...من خواهش می کنم من را بزرگ نکنید،من لیاقت این همه بزرگی را ندارم.من یک سرباز ساده ی اسلام هستم که هنوز نتوانستم خودم را در حد کمال قرار دهم. یک سرباز ساده،تا روزی که به شهادت برسم و در آن روز خداوند بزرگترین درجه ی افتخار را به ما عنایت می فرماید.تا آن روز ما سرباز ساده ای هستیم و بهتر هست که مارا بزرگ نفرمایید تا خودمان را گم نکنیم. ... ...
مقاومت تنها راه مقابله با دشمن است
ما به منطقه رسیدیم به عنوان سرباز لشکر 21 حمزه تیپ 2 گردان 141 گروهان ادوات انجام وظیفه می کردم و در عملیات های مرصاد و نصر 3 شرکت داشته ام. این رزمنده دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: در تاریخ 6 خرداد 67 از طرف فرمانده تیپ 2 لشکر 21 حمزه مأمور به گروهان 207 بهبهان ژاندرمری شدم، فردای همان روز که بعنوان دیدبان سلاح مینی کاتیوشا در منطقه زبیدات بودم مورد شلیک گلوله دشمن قرار گرفتم و از ناحیه ...
ماجرای پرسپولیسی شدن نیکبخت از زبان خودش
از یکی عصبانی هستی می روی بیرون جلب کسی می شوی که به تو محبت می کند و حس می کنم برای من هم چنین اتفاقی افتاد و به قدری خوب با من صحبت کردند که نفهمیدم چکار کردم. وقتی در اتاق انصاری فرد را باز کردم که بیایم بیرون یکهو دیدم 20 عکاس و خبرنگار پشت در بودند و شروع کردند به عکاسی و به همین راحتی تمام شد. من در قراردادم قید کرده بودم که اگر استقلال من را خواست اجازه دارم جدا شوم و به این تیم ...
کرونا؛ عامل سکوت مطلق یک روستا در قروه
کرونا در صدر روستاهای شهرستان قرار گرفته است. مسیر خلوت است. رئیس مرکز بهداشت شهرستان قروه هماهنگی ها را انجام داده و قرار است تیم پزشکی و بهداشتی در خانه بهداشت روستا آماده باشند. تعدادی بسته های غذایی هم برای خانواده های گرفتار بیماری مهیا شده است. خلوتی مسیر نشان از این دارد که مردم تا حدودی از وضعیت پرخطر روستا مطلع هستند و سعی می کنند رفت و آمد به روستا را کاهش دهند ...
کرامت معلم مثل روزی او دست خداست نوشتاری از نیما ارزانی
تا چند روز در صدر اخبار شنیده می شود در حالیکه کارمندان وزارتخانه های دیگرکشور ماه به ماه کارانه دریافت می کنند و اصلا کسی هم خبر ندارد؟ بدبختی از این بدتراست که تمام کشور از فیش حقوقی و مطالبات معلمین خبر دارند اما کسی نمی داند فلان کارمند ساده ی شهرداری چقدر حقوق می گیرد؟ ای کاش هرگز معلم نبودم و این ناملایمات را با تمام وجود حس نمی کردم. من شرمنده ی تک تک همکاران، دوستان و فرهنگیان ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
مواجه بودید بفرمائید. تصور کنید تمام روز خودم را مشغول نگه داشته بودم تا دلتنگی نبودن همسرم را کمتر احساس کنم و در طول شب باید با دوتا نوزاد که هردو با هم گریه می کردند، گرسنه می شدند، خوابشان می گرفت، مرتب باید برایشان شیرخشک درست می کردم و در حالی که هم گیج از خواب بودم و هم از دیسک کمر و کمر دردی که از عوارض بارداری بود رنج می بردم در خانه تنها می ماندم و به همه چیز رسیدگی می کردم ...
وقتی کرونا، خدمه بیمارستان و بیمار بهبودیافته را همسایه می کند
خوشحال بودم و هم از اینکه خدا به من لطف کرد و نگذاشت شرمنده خانواده حاجی شوم. وقتی کرونا، حاجی و سید را همسایه می کند... مأموریت من در پرستاری از حاج حسین تمام شده بود اما ارتباطم را با او قطع نکردم. شیوه همیشگی ام این است که بعد از مرخص شدن بیمار هم او را رها نمی کنم و تلفنی جویای احوالش می شوم. با حاجی و پسرش هم تلفنی در ارتباط بودیم و مدام احوال پرسش بودم. گذشت و یک روز حاجی ...
گیلان از نظر شاخص های سرمایه گذاری بدترین استان کشور است+فیلم
با بیان اینکه با تمام وجود و توانم پای انقلاب و آرمان های آن هستم و تلاش می کنم با خدمت به مردم راه شهدا را یاد بگیرم گفت: با تمام وجود پای رهبر هستم زیرا ایشان سرباز امام زمان(عج) هستند. احمدی ادامه داد: با تمام توان سعی می کنم دنبال منافع شخصی خودم نباشم و ان شالله مجلسی در تراز انقلاب تشکیل شود تا فکر رهبر، مدافعان نظام و انقلاب و مردم راحت باشد؛ از مردم هم تشکر می کنم که به من اعتماد کردند و24ساعته در خدمت آنان هستم. شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی اخبار گیلداد،تاریخ انتشار:7اردیبهشت1399،کد خبر:15300،akhbaregildad. ...
اهدای 10 هزار بسته معیشتی اتاق بازرگانی تبریز به نیازمندان
ماه هایی که مردم ایران درگیر ویروس کرونا هستند فعالان اقتصادی استان باید بیش از پیش در تامین معیشت خانواده های کم برخوردار ایفاء نقش کنند. او ضمن تشریح فعالیت های اتاق تبریز در مواجه با ویروس کرونا گفت: خوشبختانه بخش خصوصی و فعالان اقتصادی استان و در راس آن هیئت نمایندگان اتاق تبریز در یاری رساندن و کمک به مردم و خانواده های نیازمند و کم برخوردار جامعه در این مقطعه تاریخی نقش مهمی ...
ایراندوست: انحلال تیم فوتبال زنان ملوان سیاه ترین تصمیم بود
کرد و قهرمان شد و به لیگ برتر رفتیم. قهرمانی ملوان در جام حذفی با حضور 2 هزار و 500 تماشاگر بود؟ سال 91بود در روز قهرمانی ما در فینال جام حذفی 2500 تماشاگر که حتی در آن زمان مد نبود برای نخستین مرتبه برای دیدن بازی ما آمده بودند. در حین گرم کردن هر وقت سرم را برمی گرداندم می دیدم که گروه گروه مردم وارد سکوها می شدند و حس غریبی بود تاحالا تجربه نکرده بودم. هنوز هم وقتی به آن روز ...
روایت تلاش یک کودک 9ساله برای تامین مخارج خانواده / تامین معیشت در سایه تورم
تابناک ایلام مجتبی کاور :: زندگی چنان سخت شده که همه اعضای خانواده را برای لقمه نان به تکاپو انداخته است.تورم که بالا باشد ،مخارج که سنگین باشد ، تبعیض و نا عدالتی که در جامعه رواج پیدا کند، فقر طبقاتی جامعه را در بر می گیرد . همین باعث می شود تا کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان ،همه و همه برای سیر کردن شکم خانواده تلاش کنند تا زنده بمانند! در تابستان داغ دهلران در حال عبور از خیابان ...