سایر خبرها
روایت رنج های انباشته
.... چند روز قبلش اعلام کرده بودند کروناویروس جدید در سفر طولانی اش به ایران، اول جا در قم منزل کرده و بر جان مردم نشسته است. وقتی تعداد مرگ از درد ویروس اوج گرفت و آن شب که مادر 44ساله پسرک نامه نویس گفت از مرگ می ترسد و آن قدر نفس نفس زد که مُرد، پرستار گودرزی فر و بقیه پرستارهای بخش مراقبت های ویژه شکستند. مرگ هجوم آورده بود و دست بردار نبود. او خودش را دید ایستاده در راهروی بیمارستان که به دست ...
خاکسترنشینی عشق ماورایی
شفای مشهد گفت: 40سال پیش در خانواده ای کم بضاعت و پرجمعیت در یکی از مناطق حاشیه ای شهر مشهد متولد شدم پدرم راننده و مادرم خانه دار بود. فرزند چهارم از یک خانواده 9 نفره بودم و سه برادر بزرگ تر و سه خواهر کوچک تر از خودم داشتم... 13 سال داشتم که برای اولین بار امیر را دیدم او در حالی که موهایش را مدل عجیبی کوتاه کرده بود مقابل مدرسه با یک دستگاه موتور سیکلت حرکات نمایشی انجام می داد! این ...
روایت فرزندی که خاطره شد، مادری که حیات بخشید
...، به او گفته می شود که سکینه مرگ مغزی شده و امکان اهدای اعضای بدن او وجود دارد: وقتی این حرف را شنیدم کودکی ام را به یاد آوردم زمانی که سکینه دختر بچه بود، من او را به مدرسه می بردم و ظهر ها هم به دنبالش می رفتم صورت کودکانه او جلوی چشمانم آمد یاد تمام خاطراتی که با هم داشتیم برایم زنده شد. من چهار سال از او بزرگ تر بودم، درست است که خواهرم این سال ها بیمار بود، اما عزیز خانواده بود و شنیدن این ...
عامل قتل: قصاصم کنید تا خانواده مقتول آرام شوند
گرفته و خواهان قصاص عاملان قتل پسرشان شدند. در ادامه همسر مقتول نیز به عنوان شاکی خواهان قصاص متهمان شد و گفت: 51 روز است که من و خانواده همسرم به خاطر مرگ همسرم شب و روز نداریم و کارمان فقط گریه و ناراحتی است. من چند روز قبل از این حادثه پدرم را از دست داده بودم و تنها تکیه گاهم همسرم بود که این سه نفر با بی رحمی او را نیز از من گرفتند. حالا من و پدر و مادر همسرم تنها خواسته مان قصاص و اشد مجازات ...
تا وقتی هستم، هستم!
ای برای انجام کار گروهی نداریم! (لبخند می زند!) یکی از دلایلی که باعث شد بوشهر در هنر به موفقیت برسد وجود دانشگاه هنر بود. 21 سال در بوشهر بودم. آنجا جریان و رقابتی به مرور ایجاد شد بین نیروهای آکادمیک و بومی که خیلی به پیشرفت حوزه فرهنگ و هنر کمک کرد. یعنی رقابت باعث شدکه هنر پیشرفت کند. *از سوال های رسمی تر فاصله بگیریم؛ خاطره شیرین شما در این سال های کانونی چیست؟ من ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
، طمانینه، تفکر و توکل پیش چشمت مجسم می شود و دلت می خواهد بتوانی با او به گفت و گو بنشینی و هرچه بیشتر و بیشتر از صندوق های خاطرات و گفته ها و ناگفته هایش بهره بگیری. الحمدالله که این فرصت فراهم شد و مصاحبه مفصلی با زینب پاشاپور انجام دادم که به لطف همراهی و پاسخ گویی دقیق شان خواندنی از آب در آمد. شما را به خواندن صحبت های زینب پاشاپور، همسر روحانی شهید پورهنگ و خواهر فرمانده شهید حاج ...
محاکمه عاملان سرقت مرگ بار از موبایل فروشی اسلامشهر
و همچنین پژمان متولد 77 متهم به عضویت در باند سرقت مسلحانه و معاونت در سرقت مسلحانه هستند. این سه جوان فروردین ماه سال جاری جوان موبایل فروشی را به قتل رساندند و صحنه این جنایت هولناک در میان مردم پخش شد. با توجه به مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه، پدر و مادر مقتول که اعضای بدن فرزندشان را اهدا کرده اند، در جایگاه قرار گرفتند و درخواست قصاص کردند. آنها ...
بدون پلاک، بدون استخوان
را به آن ها یادآوری می کند و می گوید: زمانی که برادرم به جبهه رفت، دختری ده یا دوازده ساله بودم. از جا و مکان دقیق موسی الرضا خبر نداشتیم، اما از نامه هایی که برایمان از اندیمشک، دزفول، ایلام و شهر های دیگر می فرستاد، متوجه می شدیم که در مناطق مختلف خدمت می کند. نگهبانی از محله، در غیاب جبهه مادر شهید داستانِ رفت وآمد های فرزندش به جبهه را این گونه ادامه می دهد: حدودا 16 سال داشت ...
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
شب های قدر در خانه ماند، دل آدم می ترکد. بیشتر سال ها به حرم مطهر می رفتم، اما امسال هم که در خانه آقا علی بن موسی الرضا (ع) بسته است. آمدم مهدیه تا راز و نیاز کنم. هموطنانم شرایط خوبی ندارند، شاید دعای تک تک ما دلشکستگان حرم مطهرش راه به جایی برد و خدا هم سلامتی را دوباره به آغوشمان برگرداند. دوباره چشمانش پر اشک می شود و می گوید: همسرم معلول است و نتوانست امشب همراهم بیاید و با وجود کرونا خانه ...
من بودم و کلبه وحشت و مرحوم فرهاد!
شهاب نبوی طنزنویس هفته گذشته با نحوه راه افتادنم و تلاش پدرم برای عوض کردنم با یک باکس نوشابه آشنا شدیم. این هفته به سراغ دوران شیرین کودکی ام می رویم. بعد از اینکه متوجه شدم انسان می تواند از پاهایش هم برای حرکت کردن استفاده کند، دیگر یک جا بند نبودم. ولم که می کردند، از هرچیز راستی بالا می رفتم. خانواده ما هم که از همان اول در برهه حساس کنونی به سر می برد و پدر و مادرم مجبور ...
قتل فجیع موبایل فروش اسلامشهری+عکس و فیلم
اولیه در مرجع قضایی اعلام می کنند. موکلم در اظهارات اولیه گفته بود، چون مادرش به بیماری قلبی مبتلا بوده و 20 میلیون تومان پول نیاز داشته دست به سرقت زده است. این وکیل ادامه داد:اگر چه سه خواهر متهم گفته اند بیماری مادرشان حاد نبوده، اما مادرشان زن شریفی است و خودش در این سال ها کار میکرده و فقط یک روز در هفته را به خانه می آمده است و حالا اینقدر از این ماجرا ناراحت است که حتی حاضر نیست ...
فرشتگان سپیدپوش جبهه نبرد با کرونا /پرستاران مدافع سلامت
نگذاشتند او می افزاید: وقتی حالم بهتر شد و آزمایش دوباره دادم، نتیجه منفی اعلام شد و دوباره بر سر کارم برگشتم جدال بین مرگ و بهبودی علیرضا مجموعه کوب دیگر پرستار بخش برونکوسکوپی بیمارستان امام رضا(ع) با 27 سال سابقه خدمت است که در 23 اسفند ماه به کرونا مبتلا شد و بعد از گذراندن دوره درمانش دوباره با شور و اشتیاق به سنگر خدمت برگشته است . مجموعه کوب می گوید: با ...
صورت اکبر ورم کرده بود اما هنوز نورانی بود
لباس این مهمان خوب نیست، در مقابل آدم های فقیر بیشتر خودشان را می شکستند. اینقدر مهربان بودند! در حسین آباد از هر کسی بپرسید که کجا مهمان شود، خانواده شهید را اسم می برند. کسانی که در همان ده زندگی می کردند اگر روزی نمی آمدند و سری به خانه شان نمی زدند، روزشان شب نمی شد. باید حتماً می آمدند و ده دقیقه پیش ننه می نشستند و یک چای می خوردند. فرقی هم نمی کرد! همه می آمدند؛ دختر، پسر، کوچک، بزرگ همه! ...
34 سال جانبازی را با لبخند سپری کرد
... همسرم چهار برادر و دو خواهر داشت و خودش فرزند آخر خانواده و متولد اول تیرماه 1341 در روستای نجم آباد بخش نوق از توابع شهرستان رفسنجان بود. بعد از جنگ به علت شغلش که نیروی لشکر 41 ثارالله در مخابرات قدس بود، ساکن کرمان شد. خودم بچه روستای جوادیه نوق هستم که پنج کیلومتر با نجم آباد فاصله دارد. با خانواده شهید نسبت فامیلی دور داشتیم، ولی در سال 79 با وساطت یکی از فامیل ها و با شناخت کامل با ...
زندگی نامه شهید حاج عبدالله اسکندری منتشر شد
شنیده ام پدرتان به شهادت رسیده از ما خواستند تا خواهر و مادرم به اینترنت دسترسی نداشته باشند تا تصاویر شهید را نبینند. همان شب عکسی در سایت ها منتشر شد که پیکر ایشان با لباس رزمشان بود و سر از بدن جدا شده بود که خاکی و زخمی و خونی بود. من پدر را شناختم. ما اینگونه از شهادت پدر مطلع شدیم. بعد از شهادت پدر، پیکر ایشان به ما بازگردانده نشد. اما صحبت هایی بود که با مبادله اسیر، یا پرداخت هزینه ای بتوانیم ...
زینب که از مسجد خارج شد، شهیدش کردند
به گزارش عصر امروز، منافقین در شب اول فروردین سال 1361 زینب کمایی را در راه بازگشت از مسجد ربودند و به شهادت رساندند. پیکر پاک شهید کمایی پس از سه روز جست وجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف شد. ترور یک دختر 14 ساله معصوم و بی گناه، اوج رذالت و خباثت این گروهک را نشان داد و بر نفرت مردم از آن ها افزود. شهادت زینب برای خانواده و به ویژه مادر شهید بسیار سخت و دردناک بود. چندین سال پس از ...
55 سال طبابت با بیش از30 هزار جراحی مغز و اعصاب
بودید؟ نه. من فرزند اول خانواده بودم و تمام مسئولیت ها گردن من بود. سپید: پدرتان چه شغلی داشتند؟ پدر من روحانی بودند اما هیچ وقت از روحانیت امرارمعاش نکردند. معمم بودند و اجتهاد داشتند در ایران قبل از سال1320 که اجازه نداشتند لباس روحانیت بپوشند. شهربانی اجازه نمی داد کسی لباس روحانیت بپوشند. آن زمان بم داروخانه نداشت اولین کاری که پدر من انجام داد تاسیس یک داروخانه بود. این ...