سایر خبرها
آن سوی تنهایی منتشر می شود
توجه به توانمندی های فردی به ارتش پیوست و برای خدمت به نیروی هوابرد شیراز منتقل شد و توانست به دانشگاه افسری نیز راه پیدا کند. پس از پیروزی انقلاب و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، از سوی ارتش به کردستان اعزام شد و در آن جا مسیر تازه ای در زندگی اش گشوده شد، زیرا رشادت، از خودگذشتگی و درایتش از دید تیزبین دکتر چمران مخفی نماند و این امر سبب آغاز یک دوستی تا پای خون بین آن دو شد. ...
همرزمی که قلب شهید چمران را فتح کرد
سحرگاه 31 خرداد سال 1360 شهید ایرج رستمی به شهادت رسید و به فاصله چند ساعت بعد زمانی که شهید چمران از شهادت همسنگر و فرمانده دلاورش به شدت اندوهگین بود گفت: خدا رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد می برد شهید چمران در همان مکانی که شهید رستمی به شهادت رسیده بود مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و در راه بیمارستان در نزدیکی اهواز به شهادت رسید و به دیدار معبودش شتافت و به دوست و ...
از کالیفرنیا تا دهلاویه با چریکی ترین فرمانده دفاع مقدس/تصاویر
شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران ، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت ...
نوجوان همراه شهید چمران در عکس معروف کیست؟
بردند و بعد از انقلاب هم یکی از اولین بسیجی های مسجد صاحب الزمان (عج) شد. علیرضا جزو اولین رزمنده های شهر ری بود که برای یاری دین خدا پای در جبهه گذاشت و آن قدر دلاور و نترس بود که در زمره یاران نزدیک شهید چمران جای گرفت. هرکجا درگیری سخت و سینه به سینه با دشمن بود، علیرضا یکی رزمنده های پا به رکاب بود. علیرضا 19 ساله بود که بالاخره مزد مجاهدتش را گرفت و در بهار سال 60 و تنها ...
شهید چمران تنها عضو دولت موقت بود که امام خمینی (ره) را تنها نگذاشت
شهید چمران در هشت سال دفاع مقدس راه اندازی ستاد جنگ های نامنظم است که نقش به سزایی در مقابله با نیرو های رژیم بعث در روز های ابتدایی جنگ داشت. این ستاد چگونه و با چه هدفی راه اندازی شد؟ یکی از حساس ترین نقاط برای دفاع در برابر نیرو های دشمن در روز های ابتدایی جنگ، خوزستان و مرکز آن یعنی اهواز بود. همان طور که می دانید یکی از اهداف اصلی صدام در حمله به ایران جداکردن خوزستان بود و بدون شک ...
مراسم گرامیداشت اربعین شهدای کنارک
به گزارش خبرگزاری بسیج، ظفری از فرهنگیان و راویان جبهه های مقاومت از در این نشست با گرامی داشت یاد و خاطره سردار چمران گفت: شهید استاد مصطفی چمران از مردان بزرگ و شجاع بود که با تکلیف مداری واقدامات به موقع در جنگ های نامنظم ،دشمن را پاوه ، سوسنگرد و ..سرکوب کرد وی دارای روحیه لطیف و هنری داشت. ظفری در ادامه به اخلاص در نماز شهید کاظمی اشاره و افزود: شهید محمد ابراهیم کاظمی از شاگردان ما بودند که همیشه در نماز اول وقت حضور فعال داشتند و به ان اهمیت میدادند. ...
چهره ات پاک وبا صفا چمران / ذکرجانت فقط خدا چمران
که با شروع جنگ تحمیلی به اهواز رفت و ستاد جنگ های نامنظم را بنیان گذاری کرد. از دیگر کارهای مهم این شهید والامقام ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. شهید مصطفی چمران در 31 خرداد ماه 1360 در مسیر دهلاویه-سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در 49 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. احمد رفیعی وردنجانی شاعر آیینی ،بسیجی ،جوان و ...
شهید چمران مرهم زخم های مجروحان و مایه دلگرمی رزمندگان بود
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح قزوین ؛ در اوج جوانی پایش به عنوان پرستار و مرهم زخم های مجروحان به جبهه و جنگ باز شد. اولین حضورش در صحنه نبرد، همرزم مردان بزرگ همچون شهید دکتر مصطفی چمران، شهید علی اصغر وصالی و پیشمرگان کُرد قهرمان در کوه های سر به فلک کشیده کردستان پاوه بوده که همپای آنها با دشمنان مبارزه کرده است و امروز آن را افتخار بزرگ برای خود می داند و به آن می بالد ...
نخبه ای وارسته، عارفی متعهد و مجاهدی بیدار
مالک اشتر را با سه ویژگی معرفی می کند. اول این که او کسی نیست که بیم سستی و یا خطا و لغزش بر او برود. دوم این که در جایی که شتاب باید کرد، کندی نمی کند و سوم این که در جایی که درنگ باید کرد شتاب نمی کند. بدون شک یکی از مصادیق این ویژگی ها در فضای انقلاب اسلامی دکتر مصطفی چمران بود که چشمی همچون خود او می خواست تا میدان مبارزه جبهه اسلامی و حرکت حضرت امام (ره) را کیلومترها دورتر در مرز لبنان و ...
معلم شهیدی که به دستور چمران یکی از فرماندهان ستاد جنگ های نامنظم شد
چند ماه بعد از شهادت دکتر چمران که ستاد جنگ های نامنظم در سپاه ادغام شد در 23 دی سال 1360 در عملیات جنگ های نامنظم در خط مقدم تنگه چذابه بر اثر اصابت تیر به قلب شهد شیرین شهادت را نوشید و به لقاء الله پیوست. انتهای پیام/
چمران؛ مجاهدی بزرگ که تکرار نخواهد شد
از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آیت الله خامنه ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش ...
بوستان سوسنگرد در تبریز، نام چریکی چون چمران را زنده می کند
سوسنگرد پیوند ناگسستنی دارد. به همین خاطر یکی از حماسه سازی های دکتر مصطفی چمران در سوسنگرد رقم خورد. سوسنگرد برای دشمن، نقطه ای استراتژیک بود که صدام همواره سودای تسخیر آن را داشت. وجود چمران پس از انقلاب اسلامی به مثابه یک عنصر، همواره تأثیرگذار بود. این اثربخشی در حماسه آزادسازی پاوه، دشت آزادگان و به ویژه سوسنگرد، اهواز، خرمشهر و آبادان مثال زدنی است. تدبیر به موقع چمران در تشکیل ستاد جنگ های ...
سالروز شهادت مصطفی چمران
به داخل شهر راه یابند. چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با تلاش فراوان رهبر معظم انقلاب اسلامی، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش برد. ...
رشادت های شهید رستمی از دید تیزبین شهید چمران مخفی نماند
از سوی دکتر چمران برعهده شهید ایرج رستمی گذاشته می شود. با شکل گیری ستاد جنگ های نامنظم و طرح ریزی چندین عملیات در منطقه ضربات سختی به دشمن وارد می آورند. در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگ های نامنظم، دهلاویه را که روستایی در غرب سوسنگرد است، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاویه 10 روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا اینکه در تاریخ 24 آبان 1359 ...
پوستر/شهید دکتر مصطفی چمران ساوه ای
جنگ ایران و عراق ، وی یکی از فرماندهان ایران بود. چمران با شروع جنگ، به اهواز رفت و ستاد جنگ های نامنظم را بنیان گذاری کرد. از دیگر کارهای مهم وی ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. مصطفی چمران در 31 خرداد ماه 1360 در مسیر دهلاویه - سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در 49 سالگی به فیض شهادت نائل گشت. انتهای پیام/ ...
شهادت | امروز 31 خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران
یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان های داغ و بر دامنه کوه های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می گردد و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر (2)
یوسف بختیاری از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید دکتر مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان قسمت دوم خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. بین ما و عراقی ها 30-40 متر بیشتر فاصله نبود سرانجام درگیری شروع شد، تعدادی از ما، از رو به رو به عراقی ها حمله کردیم و تعدادی از بچه ها نیز همراه با شهید علیرضا، از سمت راست به آن ها حمله کردند، چیزی از حمله ما نگذشته بود که عراقی ها پا به فرار گذاشتند، عده ای از آن ها را اسیر کردیم. ظاهراً در همان موقع که نیرو های اسلام روی تپه های الله اکبر با عراقی ها درگیر بودند، برخی از آن ها به تصور اینکه ما هم عراقی هستیم می آمدند، وقتی با آن ها درگیر شدیم، تعدادی از آن ها که با ما فاصله داشتند، فرار کردند و تعدادی از آن ها را نیزتوانستیم اسیر کنیم در مجموع حدوداً 56 نفر از عراقی ها را اسیر کردیم و دو نفر از بچه ها را بالای سر آن ها گذاشتیم. شهید علیرضا، با شهید چمران تماس گرفت و اطلاع داد: ما این منطقه را تسخیر کرده ایم از او خواست برای ما کمک بفرستد و نیرو هایی که به فرماندهی راشد بودند روی مین رفته بودند و حدوداً 25 نفر از آن ها شهید و بقیه مجبور به عقب نشینی شده بودند. ساعت 12 ظهر بود که پاتک بعثی ها، شروع شد، تعداد 30 دستگاه تانک عراقی در حال آمدن به طرف ما بودند. شهید چمران آن موقع دستور عقب نشینی داده بود و گفته بود: هیچ کس به کمک شما نمی آید و همه می گویند شما عراقی هستید شهید علیرضا به سمت ما آمد و گفت: باید شهدا را بیرون بیاوریم دو نفر از رزمندگان، به نام های شهید محمد حسن جمهوری و سید احمد غفوری شهید شده بودند، با چند نفر از بچه ها برانکارد را برداشتیم و زیر آتش دشمن رفتیم و شهدا را روی نفربر عراقی که به غنیمت گرفته بودیم گذاشتیم. قرار شد که آن نفربر توسط یکی از بچه های سپاه که می توانست با آن کار کند، حرکت داده شود؛ اما او وقتی وارد نفربر شد، نتوانست آن را روشن کند. در همین حین متوجه چهار عراقی دیگر شدیم که زیر بوته ها پنهان شده بودند. آن ها را از زیر بوته ها بیرون آوردیم و تعداد اسرا به 60 نفر رسیده بود. همه اسرا را همراه با دو نفر از بچه ها به عقب برگرداندیم، پس از آن، بعد بیسیم زدیم و گفتیم: این ها عراقی هستند نه نیرو های خودی . ساعت یک بعد از ظهر بود، نه آب داشتیم، نه مهمات 30 دستگاه تانک به ما حمله کردند. هر لحظه امکان محاصره ما بود دستور عقب نشینی از شهید چمران صادر شد، ناچار عقب نشینی کردیم و نتوانستیم شهدای خود را به عقب منتقل کنیم یکی از نیرو های کهن سال نیز مجروح شده بود که با یک اسیر عراقی به عقب فرستاده شد. تعدادمان 28 نفر شده بود حوالی ساعت 5 -4 بعد از ظهر بود که به نیرو های ارتش رسیدیم، دیگر رمق راه رفتن نداشتیم، آن ها از ما پذیرایی کردند و بعد از استراحت کوتاهی به سبحانیه بازگشتیم. تقریباً 12 ساعتی استراحت کرده بودیم که مجدداً شهید چمران آمد و گفت: یک بار دیگر باید روی تپه های شحیطیه حمله کنیم نیرو ها با اینکه در عقب نشینی اکثراً پاهایشان تاول زده بود و خیلی هم خسته بودند، با عشق آماده شدند. شهید علیرضا ماهینی اعلام کرد: باید فردا عصر عملیات دیگری روی همان تپه های شحیطیه انجام دهیم؛ ولی این بار از طرف شرق حمله خواهیم کرد هم تپه ها را تثبیت می کنیم و هم شهدا را به عقب برمی گردانیم علیرضا در ادامه گفت: اگر کسی خسته است می تواند در عملیات شرکت نکند همه بچه ها باتفاق اعلام آمادگی کردند و زود تجهیزات را آماده کردیم این بار شهید چمران هم همراه ما آمد و سوار ماشین شدیم و به سوی تپه ها حرکت کردیم. فاصله ما تا آنجا حدوداً 10 کیلومتر بود ساعت تقریباً 5 بعدازظهر بود که از ماشین پیاده شدیم شهید چمران گفت: گزارش رسیده که عراقی ها در حال عقب نشینی از تپه های شحیطیه هستند، ولی باید آمادگی خود را حفظ کنید . قرار بود بعد از این که تپه ها را گرفتیم آنجا را تحویل ارتش بدهیم، زمانی که به سمت تپه ها می رفتیم شهید چمران در جلو حرکت می کرد و شهید علیرضا پشت سر او بود. شهید چمران تأکید داشت که هر جا که او پا می گذارد، ما نیز دقیقا همان جا پا بگذاریم؛ زیرا آنجا رامین گذاری کرده بودند. همین که به تپه ها رسیدیم، عراقی ها را دیدیم که در حال عقب نشینی به طرف بستان بودند ما نیز آن جا را تصرف کردیم. بعد از عملیات بچه های هوا نیروز به کمک ما آمدند و شب را آن جا ماندیم و فردا بعداز ظهر با شهدای خود به عقب بازگشتیم و پس از آن برای مرخصی به بوشهر رفتیم. در آن زمان که بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود در عملیات تپه های الله اکبر به بچه های جنگ های نا منظم، خیانت کرد؛ زیرا قرار بود که ارتش ما را پشتیبانی کند، ولی هرچه ما توسط بی سیم می گفتیم که ما منطقه را گرفته ایم باورشان نمی شد و به همین بهانه ما را پشتیبانی نکردند و ما مجبور شدیم که به عقب برگردیم. بعد از مرخصی اول که به جبهه برگشتم، خیلی احساس دلتنگی می کردم یکی از دوستانم به نام شهید سید احمد غفوری بود او از من بزرگتر بود و خیلی او را دوست داشتم، با این که خانواده اش وضع مالی خوبی داشتند، خودش خیلی خاکی و با مرام بود. سیداحمد غمخوار من بود با هم درد دل می کردیم، روزی به من گفت: می دانی من چه طوری به جبهه می آیم ؟ گفتم: نه ، گفت: من وقتی از خانه بیرون می آمدم، به خانواده می گفتم که به جهاد سازندگی می روم و در نامه هایی که می نویسم، نیز می گویم؛ که در آنجا هستم. چون اگر بدانند، اجازه نمی دهند وقتی که به مرخصی می روم، خانواده ام خیلی گرم با من برخورد می کنند و خیلی به من محبت می کنند. این چند روزی که به مرخصی می رفتیم با بچه های دیگر به خانه شهید علیرضا ماهینی یا اسماعیل ماهینی، حاج رضا محمدی یا علی بختیاری می رفتیم و به بچه های مسجد قرآن و توحید سر می زدیم. من خودم مسئول پایگاه مقاومت امام حسین (ع) بودم آن جا را از جعفر پورکبگانی تحویل گرفته بودم مدتی نیز مسئول گروه مقاومت (امام محمد تقی (ع) بودم. چند روز مرخصی را به همین صورت می گذراندیم و دوباره با مینی بوس به جبهه برمی گشتیم که ستاد جنگ های نامنظم قبل از برگشت ما محور بعدی را برای ما مشخص کرده بودند. وقتی از جبهه به مرخصی می آمدیم در همان روز های اول، برای رفتن به جبهه دلمان بی قراری می کرد با توجه به اینکه همه بچه ها باهم به مرخصی می آمدیم در آن زمان به این حالمان اصلاً فکر نکرده بودم، خداوند جذبه ای در خط مقدم ایجاد کرده بود که هرکه به جهاد می آمد اکثرا به این حالت مبتلا می شدند. ما با دو شهید به شهر می آمدیم، ولی با تعداد بیشتری به جبهه بر می گشتیم این هم خودش معجزه ای بود که کسی از شهید شدن نمی ترسید و تازه خون شهید به جامعه نشاط و نترسی تزریق می کرد. اوایل تیرماه سال 1360 بعد از چند روز مرخصی به جبهه برگشتیم، این بار ستاد جنگ های نامنظم برای بچه های گروه بوشهر شهید علیرضا خط منطقه پایین تپه های شحیطیه در نظرگرفته بودند. چند روزی در آنجا مستقر شده بودیم یک تراکتور کوچکی در خط مقدم بود به من تحویل دادند من هم با آن وسایل تدارکاتی برای بچه ها از بنه تدارکاتی تحویل می گرفتم و به خط می رساندم. قرار شد عملیاتی روی هلاویه انجام گیرد. علی رضا تعداد 18 نفر را برای عملیات از ما جدا کرد. از جمله شهید کمان، شهید میر سنجری، شهید احمد جلالی، حاج نجف شاکردرگاه، حاج فرامرزحیدری و رحیم ماهینی بودند. در تاریخ 1360/3/31 بود که خبر شهادت دکتر چمران به ما رسید و ما از این بابت خیلی ناراحت شدیم. در همین حین نیز خبر زخمی شدن علیرضا به ما رسید، مدتی در آنجا بودیم که به علت شهادت مقدم ، مسئول خط طراح کرخه نور، ما را به آن منطقه بردند. این منطقه حدوداً سمت راست سوسنگرد قرار داشت. وقتی به آنجا رسیدیم بچه هاپی ارتش در حال پدافند از آنجا بودند زمین آن منطقه کفی و صاف بود بچه های جهاد سازندگی در حال احداث خاکریز بودند. ما هم شروع به ایجاد سنگر کردیم چند روزی به ماه مبارک رمضان بیشتر باقی نمانده بود، شب تا به صبح نگهبانی می دادیم و روز ها استراحت می کردیم، بچه های اطلاعات نیزروی خاکریز با دوربین منطقه را زیر نظر داشتند. صبح که می شد، چون عراقی ها دید داشتند، آتش توپخانه و خمپاره را به طرف ما مرتب شلیک می کردند به همین دلیل سعی می کردیم از خاکریز ها بالا نرویم؛ زیرا فاصله ما با آن ها کمتر از یک کیلومتر بود. ماه رمضان فرا رسید شهید حسین مقاتلی، سید محمد جعفری و من و دو نفر دیگر که در یک سنگر بودیم، تصمیم گرفتیم که قصد 10 روز کرده و روزه بگیریم به ما می گفتند: نباید روزه بگیرید، چون هر لحظه امکان دارد به شناسایی بروید و روزه شما باطل می شود ؛ ولی ما توکل به خدا کردیم تصمیم گرفتیم که روزه بگیریم وقتی به ما ناهار می دادند آن را برای افطار و شام خود را برای سحر می گذاشتیم. شهید غلامحسین موجی که خیلی شوخ طبع بود سنگر اجتماعی ما با آن ها و شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی نزدیک هم بود. غلامحسین هر موقع نگهبان می شد و خمپاره ای نزدیکی های سنگر آن ها به زمین می خورد شروع می کرد به فریاد زدن که سرم ترکش خورد و به پایین می آمد و، چون شب بود و کسی او را به خوبی نمی دید همه با ناراحتی دور او جمع می شدند، ولی او بعد از چند دقیقه بلند می شد و می گفت: شوخی کردم تا این که شب ششم یا هفتم ماه مبارک رمضان بود که صدای فریاد غلام حسین بلند شد که می گفت: مجروح شده ام گفتیم: او شوخی می کند و این چندمین باری است که چنین چیز می گوید ؛ ولی بعد از نیم ساعت دیدیم که آمبولانس آمد و او را به بهداری برد. شهید علیرضا و اسماعیل ماهینی و من و اسماعیل کمان و سید محمد جعفری و محمود باشی و علی بختیاری آنجا بودیم که او را به بیمارستان منتقل کردند. عصر روز دهم ماه رمضان بود شهید علیرضا گفت: من می خواهم به اهواز بروم شما نمی آیید ، چون 10 روز، روزه ی ما تمام شده بود به همراه او رفتیم و گفتیم: سری هم به غلام حسین بزنیم به بیمارستان هتل نادری رسیدیم، ما رو به روی درب بیمارستان ایستادیم و شهید علی رضا به همراه اسماعیل ماهینی به داخل رفتند، وقتی که برگشتند، خیلی ناراحت بودند گفتند: غلامحسین خیلی حالش بد است و نمی گذارند کسی به ملاقاتش برود به مدرسه شهید جلالی رفتیم و شب را همان جا ماندیم. روز بعد نزدیکی های غروب بود که زنگ زدند و گفتند: غلامحسین شهید شده است ، شهید علیرضا از من پرسید: آیا می توانی رانندگی کنی ؟ من با این که گواهینامه نداشتم؛ ولی می توانستم رانندگی کنم گفتم: بله می توانم کمک راننده باشم . به بیمارستان رفتیم و یک وانت بار به ما دادند و گفتند: شهید غلامحسین را پشت آن بگذارند و یخ و پتو دورش بپیچید و تا صبح او را به بوشهر برسانید ، ساعت 9 شب بود که حرکت کردیم نزدیکی های دیلم که رسیدیم راننده خیلی خسته شده بود من به او پیشنهاد کردم تا کمکش کنم تا ساعت 8 صبح رانندگی کردم، شهید را به بیمارستان فاطمه زهرا (س) بوشهر تحویل دادیم و خانواده اش نیز به بیمارستان آمده بودند، غلامحسین را تشییع کردند من و راننده به خانه خودمان رفتیم و 2-3 ساعتی استراحت کردیم و دوباره به اهواز برگشتیم. یک روز با شهید اسماعیل کمان و شهید ناصرمیرسنجری و یکی دو تا از بچه ها در حال درست کردن سرویس بهداشتی بودیم در همین حال شهید چمران آمد و در نزدیکی ما ایستاد و پرسید چه کار می کنید ؟ به او گفتیم: در حال سنگر ساختن هستیم لبخندی زد و رفت. ادامه دارد... انتهای پیام / ...
شهید چمران همواره در کانون احترام و تکریم آحاد مردم و نیروهای مسلح است
مصر و لبنان و بکارگیری هوشمندانه و کارآمد این تجارب در عرصه رویارویی با دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران، در کانون احترام و تکریم آحاد مردم و نیرو های مسلح و رزمندگان اسلام قرار داشته و دارد. وی خاطرنشان کرد: در سحرگاه سی ویکم خرداد سال 1360، زمانی که معاون ایشان ایرج رستمی به شهادت رسید، شهید دکترچمران به شدت از این حادثه ناراحت شد، غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان ...
خاطرات رزمندگان جنگ های نامنظم استان بوشهر(3)
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بوشهر، یوسف بختیاری از آزدگان هشت سال دفاع مقدس در 23 مهر سال 1342 در بوشهر به دنیا آمد و از رزمندگانی است که در دی سال 1359 در قالب ستاد جنگ های نامنظم در کنار شهید مصطفی چمران در منطقه دشت آزادگان به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت. در ادامه به بیان خاطراتی از حضور وی در جبهه جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران می پردازیم. روزی شهید چمران در روستای سبحانیه به ...
شهید چمران از بانیان وحدت و هم افزایی ارتش و سپاه بود
تهران (پانا) - بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در بیانیه ای با گرامیداشت سالروز شهادت دکتر چمران، آن شهید ارجمند را از عاملان و بانیان وحدت، هماهنگی و هم افزایی ارتش و سپاه در دفاع از انقلاب اسلامی و صیانت از استقلال، امنیت و تمامیت ارضی کشور عنوان کرد. به گزارش روابط عمومی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، در متن این بیانیه که همزمان با 31 خردادماه سالروز شهادت دکتر ...
مردم ارتش را برای عملکردش تحسین می کنند
الوقوع دشمن را نادیده گرفتند، رخ داد؛ از همان موقع که مدت سربازی را با وجود احتمال بروز جنگ به یک سال تقلیل دادند و از همان موقع که نقل و انتقالات بی ضابطه را به ساختار ارتش تحمیل کردند. فرسایش از همان موقع به ارتش تحمیل می شد که اجازه حرکت یگان های لشکر 77 خراسان برای دفاع از خرمشهر صادر نمی شد و رزمندگان لشکری با این گستردگی و عظمت، به جای واگن های قطار پشت کامیون های اجاره ای از مسیر بیابان و کویر ...
چ مثل چمران
ان که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان در آن شهر سخت برآشفته بود، برای نخستین بار دست به یک حمله خطرناک و نابرابر زد و با ساماندهی نیروهای مردمی، سپاه و ارتش با نظمی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز - سوسنگرد به دشمن یورش برد. در این نبرد با هدف منحرف کردن دشمن از آسیب رسانی به دیگر رزمندگان، به همراه دو نفر از همراهانش به درگیری با چند تانک و نفربر پرداخت که ماحصل آن فرار نیروه ...
گزارش ویدئویی| "شهید چمران" چگونه بر غائله پاوه پایان داد؟
د مشترک وقت، این طرح به تعویق افتاد. با شروع جنگ، چمران به همراه شماری از رزمندگانی که در کردستان جنگیده بودند، برای ساماندهی نیروهای مردمی در برابر حملات عراق راهی اهواز شد و در نخستین شب ورود، اولین حمله چریکی را به تانکهای دشمن، که اهواز را محاصره کرده بودند، آغاز کرد. تشکیل ستاد جنگ های نامنظم در اهواز یکی از اقدامات مهم وی، تشکیل ستاد جنگ های نامنظم در اهوا ...
مصطفی چمران، چریک فیزیک دان
10 مهر 1311 در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار آغاز کرد و در مدارس دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از ...
شهید چمران؛ نمونه مدیر انقلابی
خود جزو نیروهای شهید چمران بوده، دید و بازیافت. مدیریت در خط مقدم خاطره مربوط است به پاییز سال 1359، آن گاه که سوسنگرد در محاصره نیروهای دشمن بعثی قرار داشت و بسیاری از بخش های شهر دست دشمن افتاده بود. در آن موقعیت بحرانی، دکتر چمران که فرمانده ستاد جنگ های نامنظم بود، می کوشد هرطور شده با نیروهای خود حلقه محاصره را بشکند. با زحمتِ بسیار نیروهای دکتر موفق می شوند به شهر نفوذ ...
شهید شاهرودی که با شهید دکتر چمران آسمانی شد
داشت ابتدا جریان فتنه ضد انقلاب در کردستان و سپس جنگ تحمیلی یکی پس از دیگری شعله ور شد. در این دوران شهید نوری به همراه گروهی از جوانان و دانشجویان انقلابی و متعهد که شاهد خیانت های بنی صدر و وحشیگری های صدام از سوی دیگر بودند، به صورت داوطلبانه خود را به شهید دکتر مصطفی چمران رساندند و به ستاد جنگ های نامنظم در اهواز پیوستند و سپس به خطوط مقدم جبهه شتافتند. این گروه، اولین هسته مقاومت مردمی در ...
روایت رهبر انقلاب از مجاهدی که در همه جا یک خط را تعقیب می کرد
صحبت شد که کی فرمانده ی این عملیات باشد؟ بیتردید، همه نظر دادیم که مرحوم چمران، فرمانده ی این تشکیلات شود. در روز فتح سوسنگرد تلاش زیادی شد برای اینکه نیرو های ما - نیرو های ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب ...
خاطره آخرین دیدار با شهید مصطفی چمران قبل از شهادت
شدید؟ بنده ابتدا معلم یکی از روستا های شهر خمین بودم. خرداد ماه سال 60 بعد از برگزاری امتحانات و اعلام نتایج به قم برگشتم. اوایل جنگ بود و آتش جنگ روز بروز شعله ور می شد. این بود که با سه نفر از دوستانم برای انجام مقدمات اعزام، به تهران رفتیم و در ستاد جنگ های نا منظم ثبت نام کردیم و فردای آن روز راهی اهواز و سپس سوسنگرد شدیم. چه چیز هایی از جنگ توجه شما را جلب کرد؟ ...