سایر منابع:
سایر خبرها
سکانسی از یک ناممکن
اش را گرفتم، شناختمش؛ مرد جوانی که از بهترین های اُپتیک کار کشور است و در یک مغازه ای کوچک واقع در طبقه دوم یک پاساژی در اطراف میدان ساعت مشغول به کار است و چندین نفر نیز از طریق او صاحب شغل شده اند. مردی با بال های آهنین به جای دست عدسی عینک های اُپتیک یکی از شغل هایی است که ظرافت و حساسیت خاصی را می طلبد. برای این کار باید انگشتان توانمند و مهارت ویژه ای داشت اما نکته جالب ...
دست خدای مارادونا فیلم می شود/ پائولو سورنتینو سازنده فیلم
زیبایی بزرگ است. هرچند جزییاتی از فیلم اعلام نشده اما اسم فیلم می تواند یادآور حرکت دیه گو مارادونا فوتبالیست آرژانتینی باشد که خودش شخصیت فیلم جوانی سورنتینو در سال 2015 بود. سورنتینو همان سال در مصاحبه ای گفته بود مارادونا جانش را نجات داد. وی گفته بود: وقتی 16 ساله بودم پدر و مادرم را در یک حادثه بر اثر سیستم گرمایش خانه ییلاقی مان در کوهستان از دست دادم. همیشه با هم می رفتیم ...
انتظاری: ترس از پرواز باعث نابودی فوتبالم شد
بین پاهای میرزاپور رد شد و به گل تبدیل شد. آن گل واقعا به من چسبید و به نظر خودم همان باعث شد تا انگیزه مان را برای قهرمانی از دست ندهیم و در آخرین بازی هم با گل ابراهیم اسدی قهرمان شویم. سال دومی بود که در پرسپولیس بودم. با ذوب آهن در ورزشگاه تختی بازی داشتیم و یکی از بهترین بازی های خودم را به نمایش گذاشتم. واقعا خوب بودم و با وجود شکست هم بهترین بازیکن زمین شدم. در پایان بازی اما علی ...
از کشف حجاب رضا خان تا دیدار امام
جمع شده بودند، ولی کسی جرئت نمی کرد جلو بیاید. پدر به مأموران ناسزا می گفت و بر سرشان داد می زد؛ اما آن ها توجهی نمی کردند. مادرم با دو دست موهایش را پوشانده بود. بابا ابروهایش درهم بود قفسه سینه اش بالا و پایین می رفت و تند نفس می کشید. از دیدن این اوضاع حسابی ترسیده بودم. زدم زیر گریه و خودم را بیشتر در آغوشش فرو بردم. این ماجرا هنوز هم پیرزن را ناراحت می کند. گوشه چادرش را توی مشتش ...
هاشمی رفسنجانی به پدر مخترع ایران خانه داد یا نداد؟
اختراع داشت. منجمله دستگاه فیزیوتراپی جالبی که فرمانده گردان (حاج جعفر جهروتی) او را به همراه تعدادی از بچه های تخریب و دستگاه اختراع فیزیوتراپی اش نزد مرحوم هاشمی رفسنجانی برده بود تا بتواند برای او منزل و امکاناتی تهیه کند. مرحوم استاد علی پویایی آن زمان -سال 63 - روبروی پارک ساعی در خیابان ولیعصر مستاجر بود و بنده هم همراه بچه های تخریب منزلش رفته بودم. به ایشان لقب پدر مخترع ایران داده بودند و نمی دانم تا پایان عمر بالاخره از اجاره نشینی نجات یافت یا نه. ...
سریال محبوب زنان و مردان قبلِ انقلاب؛ دایی جان ناپلئون
عجله نکن. جوابت را به من بده. من همان شب پرواز داشتم که دوباره برگردم شیراز . او در ادامه عنوان کرد: کتاب را گرفتم ازش و غروب که سوار هواپیما شدم و داشتیم برمی گشتیم، من توی راه شروع کردم این را خواندن. تا وقتی رسیدیم به فرودگاه شیراز چیزی حدود 35 تا 40 صفحه اش را خوانده بودم. بلافاصله رفتم به هتل و به ایرج زنگ زدم و گفتم من این را می سازم. او هم خوشحال شد و دیگر چند وقت بعد کارمان در شیراز تمام ...
معرفی کتاب اردوگاه عذاب، نوشته هرتا مولر
سبکی که مال پدرم بود، پالتویی گران قیمت با یقه مخمل که مال پدربزرگم بود، شلوارکی که مال عمو ادوین بود، پاپیچ هایی که مال همسایه مان، هر کارپ بودند و دستکش های سبز پشمی که مال خاله فینی بودند. فقط شال زرشکی ابریشمی و کیف اصلاح مال خودم بودند؛ هدیه هایی از کریسمس پارسال. ژانویه 1945 بود و جنگ هنوز جریان داشت. همه، در هراس اعزام من به ناکجاآبادی در روسیه در سر سیاه زمستان، می خواستند چیزی ...
مهاجری: بازیکنان مان واقعا می خواهند جبران کنند/ مقابل پرسپولیس تلاش می کنیم پیروز شویم
...؛ چرا که سه دوره قهرمان لیگ شدند و امسال هم شانس اول قهرمانی هستند. سرمربی ماشین سازی با بیان این که این قول را می تواند بدهد که بازیکنانش واقعا می خواهند جبران کنند، گفت: کاستی هایی در گذشته داشتیم و نتایجی که می خواستیم را نگرفتیم. این بازیکنان نیاز به اعتماد به نفس دارند تا بتوانیم نتایج خوبی کسب کنیم. تمام تلاش مان را برای بردن انجام می دهیم ولی همه چیز دست ما نیست. استراتژی ...
ملاقات با نواب صفوی در مخفی گاهش / کاشانی مخالف ما شده؛ موضع ما در برابر او عینا شبیه موضع مان در برابر ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : در بهار 1332 در اوج اختلافات شاه و دکترمصدق از یک سو، و دکتر مصدق و آیت الله کاشانی از سوی دیگر، نواب صفوی، رهبر فداییان اسلام، به طور مخفیانه در تهران زندگی می کرد، روابطش با آیت الله کاشانی به سردی گراییده بود، و دکتر مصدق، نخست وزیر وقت نیز از ترور شدن توسط او هراس داشت. در همین اثنا خبرنگار روزنامه اخبارالیوم مصر به ایران آمد، او موفق شد در مدت حضورش با آیت الله کاشانی ملاقات کند، اما خیلی دوست داشت که حتما م ...
ز مثل زن، ن مثل نان/ اینجا بساطی پهن است، ترحم ممنوع!
...، محو تماشای او بودم مادر دستم را می کشید و من جامانده بودم بین ما طنابی از دو دست بهم پیوسته مان ممتد شده بود، با صدای مادر به خودم می آمدم اما دوباره غرق در نگاهش می شدم. هر بار که از میدان مرکزی شهر عبور می کردیم از دور چشم می چرخاندم و خیره خیره با نگاه دنبالش می کردم، تمام ذهن کودکانه من پر بود از سوال چرا و چگونه؟ چشمانش در بین پوست کشیده شده و آسیب دیده صورتش نفوذ ...
تهدید وزیر بهداشت به افشاگری: نمیشود مردم خسته را در خانه نگه داشت/ قهر بودم!
...: وزیر بهداشت با بیان اینکه بیشترین خسارت را وزارت بهداشت در کرونا داده است، گفت: عده ای دچار سهل انگاری شدند، چه مردم و چه برخی دوستان غیرمردم در جاهای دولتی و خصوصی و این دستاورد عظیم ملی به دست آمده را ساده انگاشتند. به گزارش آذرقلم به نقل از فارس، سعید نمکی وزیر بهداشت در نشست اضطراری ستاد مبارزه به کرونا در کلانشهر تهران اظهار داشت: گلایه مان از این است که به مقامات ارشد ...
گفتگو با قاتلی که دوست داشت سوپراستار شود
که دیگر دیرشده و منتظر دادگاه و سرنوشتی است که اولیای دم مقتول برایش رقم خواهند زد. در حاشیه جلسه بازجویی فرصتی دست داد تا با او گفت وگو کنیم که در ادامه می خوانید. با مقتول آشنا بودی؟ آن زن هم محلی مان و عمه پدری ام بود. او مامای قدیمی و شکسته بند محله بود و قتل او همه را شوکه کرد. با هم اختلاف داشتید؟ من با او مشکل نداشتم. او از چندی پیش با مادربزرگم ...
وزیر بهداشت: من مدت ها جلوی دوربین نیامدم؛ چون هم قهر بودم، هم دل شکسته بودم و هم عصبانی
ایران با همه زحمت ها در طرح تحول سلامت، میزان تخت به ازای هزار نفر جمعیت، یک و شش دهم است. در حالی که فرانسه 7.7 تخت به ازای هزار نفر جمعیت دارد. این کاستی های مادی در اوج تحریم بود. وی اظهار کرد: به عزیزی گفتم که چرا ماسک نزدی و کرونا گرفتی؟ با بغض گفت که وقتی رفتم توی بیمارستان و دیدم پرستار ماسک ندارد، ماسک را برداشتم. اینجا چنین روزهایی را گذراندیم. یک پزشک و پرستار ما آن افتضاحی که ...
دنیا روی سرم خراب شد وقتی قرص های اعتیادآور دخترم را پیدا کردم
جدی ترین، مهم ترین و تلخ ترین اتفاق زندگی ام رخ خواهد داد... رضا 9 سال از من بزرگ تر بود او گاهی وقت ها به منزلمان می آمد من هم داخل اتاق پنهان می شدم مادرم دعوایم می کرد و می گفت برو یک چای برای شوهرت بریز و کنارش بنشین! اما من از چشم های رضا می ترسیدم. اولین بار که رضا دستانم را گرفت احساس گناه کردم و تا یک هفته با او قهر بودم و خودم را در خانه زندانی کردم. دو سال بعد به خانه بخت رفتم ...
نیمی از من متعلق به چیزهایی است که دیگر وجود ندارند!
شعار سال : نانسی ویسون دینان، پاریس ریویو — در سال 1990، جیکوب میسون با بازی های ویدئویی خداحافظی کرد. من مدرسۀ راهنمایی می رفتم و می دانستم اتفاقی برای او افتاده، اما بیش از ده سال طول کشید تا واقعاً با او همدل شوم. من، مثل همۀ بچه های آن سن وسال، بیشتر به خودم توجه داشتم. جیکوب در همان محلۀ ما زندگی می کرد و مادرش با مادرم دوست بود اما من هنوز او را درست نمی شناختم. اتفاقی افتاده بود که او دیگر نمی خواست بازی کند. کنسول نینتندو و بازی هایش را برداشتم، از جمله نسخه های اصلی ماریو و ز ...
شکست در برابر کرونا به دلیل اقتصاد متأثر از تحریم بود|به عنوان وزیر شرمنده مدافعان سلامت هستم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ، سعید نمکی وزیر بهداشت در نشست اضطراری ستاد مبارزه به کرونا در کلانشهر تهران اظهار داشت: گلایه مان از این است که به مقامات ارشد نظام آدرس غلط می دهیم و تصمیمات غلط از آب درمی آید. وی ادامه داد: بیشترین زیان را ما در بخش سلامت داده ایم و هیچ بخشی به اندازه ما اذیت نشد. همه از کانون های کرونا فرار کردند اما بچه های ما دل به کانون عفونت دادند ...
دکور عصر جدید چگونه ساخته شد؟ /استفاده از چهل ستون به عنوان نماد ایرانی
آن رفته بودند و شکسته بود و وقتی به من گفتند، رفتم بالا تا ببینم چه شده، آخرین پله را هنوز کامل نکرده بودم و رنگی که با شابلون گذاشته بودند همرنگ نیمکت های دیگر مشکی بود و وقتی من روی آن رفتم شکست و 10 متر زیر پایم خالی بود اما شانس آوردم در میانه راه دستم را به یک آهن گرفتم و همین شد که از ناحیه کتف آسیب دیدم. همان زمان عوامل برنامه من را به بیمارستان بردند و پزشکی دستم را جراحی کرد و اشتباه این ...
ناگفته های دستفروش نجات گر کلینیک سینا از شب حادثه
.... در نهایت او توانست 10 نفر را از درون ساختمان در حال آتش سوزی نجات دهد. در مورد شب حادثه با عنایت آزغ صحبت کردیم. چه شد که برای کار، تهران را انتخاب کردید؟ تا سیکل درس خواندم. در روستا کار نبود. از سال 85 به تهران آمدم و کارگری می کردم اما مدتی بیکار بودم و از شش ماه پیش دست فروشی می کنم. شب حادثه کجا بودید و چه شد که تصمیم گرفتید به داخل ساختمان بروید ...
کارگردانی که مارادونا جانش را نجات داد، دست خدا را می سازد
گرمایش خانه ییلاقی مان در کوهستان بود جایی که همیشه عادت داشتم بروم از دست دادم، آن آخر هفته من به آنجا نرفتم چون می خواستم به تماشای مارادونا و ناپولی بنشینم و این بازی زندگی من را نجات داد. سورنتینو در واکنش به ساخت این پروژه گفت: از ایده ساخت فیلم در شهر زادگاهم آن هم بیست سال بعد از ساخت اولین فیلمم هیجان زده هستم. دست خدا اولین فیلم شخصی و خصوصی در حرفه کاری من است. دیوید کاز ...
ساز من و ساز فواد
سازها را ببرند، اتومبیلی از کرمان از سازمان میراث فرهنگی آمد و حدود 50 ساز دف و دایره را که از ایران طی سال ها تحقیق گردآوری کرده بودم به مسئولان دادم. تمام اتومبیل شان پر شد از دف و دایره. ساز من و ساز او که برایم شاخص بودند، در میان دایره های گمنام، غریب و ناآشنا شده بودند! سازها همه رفتند کرمان به جایگاه همیشگی شان؛ یعنی زادگاه فواد. ...
اعتمادبه نفس زلاتان: من از اول فصل بودم میلان قهرمان می شد!
فوق العاده ای شکل می گرفت. زلاتان در پایان تأکید کرد: من واقعاً دارم از روزهای حضورم در میلان لذت می برم، چون وقتی که به آمریکا رفتم مصدوم شد و می خواستم دوباره احساس کنم که زنده ام. من 38 ساله ام و الان هم قدت بدنی که سابق داشتم را دیگر ندارم، اما هوشیارانه به این قضیه نگاه می کنم. پس تلاش نمی کنم که در این سن و سال کارهایی را انجام دهم که در 20 سالگی انجام می دادم. با این حال نیامده ام که دست روی دست بگذارم. من به میلان نیامده ام که مترسک باشم. اگر اینجا هستم برای کمک به تیم، باشگاه و هواداران است. ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، سه شنبه 18 تیر 1268؛ حقیقتا مردکه یک بهشت شدادی ساخته است و روی حضرت موسی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سه شنبه، امروز که دهم ذی قعهد است باید از این جا یک ساعت بعدازظهر برویم به باغ و پارک و قصر وادستون که مال فردیناند روچیل است، لیکن باید اول برویم به پارک و قصر آلفرد روچیل آن جا ناهار بخوریم، بعد از ناهار برویم به وادستون که شب را در وادستون فردیناند روچیل بخوابیم. خلاصه از خواب برخاسته، رخت پوشیده، هوا اگرچه ابر بود اما نمی بارید. کالسکه حاضر کرده بودند، رفتم. من و لرد و راولینسون نشستیم در کالسکه. عزیزالسلطان [ملیجک دوم]، مجدالدوله، میرزا محمدخان، اکبرخان هم در ...
فوتیِ کرونا دو ماه پس از مرگ به خانه بازگشت
...> نجات مادر و دختر سقوط کرده در آب سرپرست سازمان آتش نشانی قزوین گفت: ساعت 5 و 50 دقیقه صبح دیروز در بلوار معلم شهر قزوین یک دختر 9 ساله به داخل کانال آب افتاد و سپس مادرش در اقدام برای نجات او به داخل آب سقوط کرد. او اضافه کرد: نیروهای آتش نشانی توانستند هر دو نفر را از آب بیرون بکشند و نجات دهند. سقوط مرگبار دختر 19 ساله از بالای ساختمان چهار طبقه ...
دست خدا مارادونا فیلم می شود
: " وقتی 16 ساله بودم پدر و مادرم را در یک حادثه بر اثر نقص سیستم گرمایش خانه ییلاقی مان در کوهستان از دست دادم. همیشه با هم می رفتیم اما من چون می خواستم بازی مارادونا در تیم ناپولی را ببینم در خانه ماندم و زندگی ام نجات یافت. " در تنها واکنش سورنتینو ابراز خرسندی کرده که فیلمی در مورد شخصیت فوتبالی مورد علاقه اش در شهر زادگاه خود یعنی ناپل خواهد ساخت. منبع: ورایتی کد خبر 432828 ...
جوان فداکار چراغی در شب سیاهکاری مفسدان
پایگاه خبری آوای رودکوف- ولی الله شجاع پوریان: در آموزه های دین مبین اسلام بر اهمیت فداکاری واز خودگذشتگی برای کمک به هم نوعان به ویژه نجات انسان ها تاکید بسیار شده است؛آیه معروف 32 از سوره مائده نجات یک انسان را صرف از نظر عقیده اش برابر نجات همه انسان ها می داند و می فرماید اگر کسی یک نفر را نجات دهد و زنده کند،انگار همه مردم را زنده کرده است. امام صادق علیه السلام مصادیق نجات انسان ها را یاری ...
کرونا و یک خواب خوب!
دست شویی و حمام. هربار که دست شویی و حمام می رفت من و برادرم و مامان، همه جا را ضدعفونی می کردیم؛ شاید به خاطر همین ما نگرفتیم. دیشب با ذهن آشفته خوابیدم؛ اما گاهی با ذهن آشفته به خواب می روی و بعد با خواب زیبایی که دیده ای روزت ساخته می شود.من دیشب خواب خوبی دیدم. پدرم سرحال بود؛ دیگر بیمار نبود. دنبال ما آمد به ما گفت: باید به خانه ی جدید برویم. ما را به یک خانه ی بسیار قدیمی آجری برد. خانه، حیاطی ...
جنبش های مجازی
متحده آمریکا، پیشنهاد یک مادربزرگ آمریکایی در اینترنت برای اعتراض به این موضوع، بدل شد به بزرگ ترین تجمع اعتراضی زنان و از بزرگ ترین تجمع اعتراضی مردم آمریکا تا آن زمان. زنان و مردان بسیاری، نه تنها در آمریکا بلکه در کشورهای اروپایی نیز دست به اعتراض زدند.اما این همه ماجرا نیست. از همان سال های ابتدایی گسترش شبکه های مجازی، بسیاری با دید منفی به آن می نگریستند. آن ها معتقد بودند بیش از آنکه این ...
یادداشت های متفرقه کرونایی
یک جایش نوشته بودم که فردی در دریا موجودی را دید در حال غرق شدن بود. خود را به آب زد تا غریق را نجات دهد. اطرافیانش هم نگاه می کردند و هورا می کشیدند. وقتی رسید به موجود در حال غرق شدن، دیدند هی دارد می رود زیر آب و هی می آید بیرون. نجات دهنده در حال غرق شدن بود. داد زدند، رهایش کن و برگرد. همین جور که زیر آب می رفت و می آمد بیرون داد زد، کوسه است. من ولش کرده ام. اون من را ول نمی کند. م ...