نجات آیسان
سایر منابع:
سایر خبرها
قصه حلما پنج سال پس از شهادت پدر
، چون معتقدم کسی که عاشق همسرش باشه آرزوش اینه که بهترینا براش اتفاق بیفته حتی اگر اون چیز به ضرر خودش باشه وُ به همین خاطر, همیشه از بابت شهادت ایشون خدا رو شکر کردم، چون به کاری که کرده بود پی بردم. " سکوتی بین من و همسر شهید جاری شد و در حالی که از اشک هایش, متوجه حرف آخر که تمام آرزو های بر دل مانده اش بود, شدم, نوازش قاب عکس شهید میثم نجفی با دستان کودکانه حلمای پنج ساله نظرم را ...
شیرزن کارخانه
کمک دست مادرم بودم با این حال مادرم نمی گذاشت به من سخت بگذرد. خانم اولیای بقال 14سال بیشتر نداشت که پای سفره عقد نشست. ماجرای ازدواج طاهره خانم هم شنیدنی است: پدر شوهرم با پدرم دوست بودند. آن وقت ها آقای موسوی بزرگ برای پسرش دنبال دختر می گشت از پدرم راهنمایی خواست. پدرم هم همسایه مان را معرفی کرد چون آن ها را می شناخت و می دانست آدم های خوبی هستند دخترهای سربه زیر و خوبی هم داشتند. مادرشوهر ...
ظاهر متفاوت و جدید امیرمهدی ژوله + عکس
که از هومن حاج عبدالهی نازنین تشکر کنم . هومن وقتی دید من برای اجرا کلی استرس دارم بارها سعی کرد با گپ و گفت منو از اون استرس خلاص کنه.کلی مشاوره و راهنمایی درباره بچه داری و مواجهه با موقعیت های پیش رو بهم داد.اجرام که تموم شد اولین نفر هومن بود که بهم تبریک گفت.روی استیج که اومد بهم لطف داشت.وقت رفتن باز هم تعریف و تحسین و محبت.یه کمدین درجه یک دیگه چقدر باید ادم حسابی باشه... هومن جان دمت گرم و ...
رابطه دوران نامزدی، هر دو روز قرص خوردم
تا پریود شم یا اینکه تست بدم؟ اگر بخوام اون 16 روز پریودی رو حساب کنم الان 28 روزه که پریود نشدم. اگر 16 روز رو حسابش نکنم یعنی 13 روزه از پریود قبلیم گذشته میشه منو راهنمایی کنید که بفهمم آیا باردارم یا باید تست بدم و دلیل حالت تهوع و درد های زیر شکمم چیه؟ حالم یه درجه از حالت تهوع کمتره. فقط از استرس بارداری خیلی دیوونه شدم و فکر میکنم نکنه توهم زدم. تو رو خدا ...
قتل شوهر بداخلاق بعد از طلاق
یک روز در میان به خانه آن ها می رفتم و کارهایشان را انجام می دادم و ابراهیم هم از این کار من استقبال کرد و پیشنهاد داد تا مدتی در آنجا زندگی کنم و من هم قبول کردم. اما او دوباره کار های گذشته اش را شروع کرد و من را مورد ضرب و شتم قرار داد و من هم با توجه به رنج سال هایی که کشیده بودم به یکباره عصبانی شدم و با چاقو او را زدم که کشته شد. بعد از آن خیلی احساس پشیمانی کردم، اما دیگر فایده ای نداشت و ...
رضا رفیع: مشکل معیشت دارید به من رای بدهید!
خدا خیال کرده براش سبزی صحرایی آوردند)؛ اون وقت قصری ساخته و بر سردرش نوشته: هذا من فضل ربی. درباره اونایی که به هر شکلی دروغ میگن و حق مردم رو می خورند؛ یک دوغ آبعلی هم روش؟ اینجاست که در مکتب گل آقا، چون بزرگ شدم؛ عین دانشمند فرهیخته شاغلام عوام یا فرزانه مادرزاد غضنفر بیسواد، یک زبان دارم دو تا دندان لق/ می زنم تا می توانم حرف حق اون کاری که توی خلوت میکنن چه ...
روایت غمناک گلر آرسنالی ها از شرایط بد اقتصادی خانواده اش
...> مارتینز که حالا بر سر زبان ها افتاده روایتی غمناک از شرایط بد اقتصادی خانواده اش را به زبان آورد تا سوژه رسانه های اروپایی شود. مارتینز در خصوص شرایط اقتصادی خانواده اش و پیشنهاد آرسنالی در سال 2010 اظهار داشت: خانواده ام به شدت با مشکلات اقتصادی روبه رو بودم. موقعی که پیشنهاد آرسنال به دستم رسید برادر و مادرم کاملا اشک می ریختند. آنها به من می گفتند خواهش می کنیم که نرو! ...
معرفی کتاب هرگز به جایی نمی رسد! خلقِ نت فلیکس و سرگذشتِ معرکه یک ایده – نوشته مارک رندولف
؛ حالا زمان ساختن بود. من در خانواده ای معمولی در طبقه متوسط بزرگ شدم، در منطقه چاپا کوا، پدران برای کار با قطار به شهر می رفتند؛ در حالی که مادران در خانه های زیبایی که کمی زیادی بزرگ بودند، مشغول مراقبت از فرزندان بودند. وقتی والدین به جلسات هیئت مدیره مدرسه و مهمانی می رفتند، بچه ها به دردسر می افتادند. وقتی کوچکترین ما به مدرسه رفت، مادرم شرکت مشاور املاک خودش را تأسیس کرد. خانه ما روی ...
حاج ناصر بازرگان نماد استقامت و پیروزی در ورزش / آخرین دونده ی دو ماراتن
کیف و لباس را یه طرف پرت می کردیم ، لقمه ی نهاری می خوردیم و سریع یک جفت کفش کتونی و دوتا جوراب که کششون شل شده بود و با کش خیاطی بالا می ایستادن را می پوشیدم ، می دویدم سر خیابون سازمانی و می دیدم حاج ناصر با همان موتور سیکلت همیشگی و با همون پیراهن نخی ، رد میشه و می ره تا یه وقت فوتبال و اهالی اون بی سرپرست نمونن ، می رفت تا یه وقت چراغ خونه ی استادیوم خاموش نشه. اگرچه اون روزها کفش ...
راهنمای درونی در وجود هر هنرمند حضوری قاطع دارد
رسیدم که کاش آن پریدن های چندباره از روی پله ها باعث می شدند که من یکی از آمدن به این دنیا معاف می شدم. چند روز بعد که باز برایش آب میوه برده بودم، همین را بهش گفتم. اصلا فکر نمی کردم آنقدر رویش تاثیر بگذارد که فشارش را تا آن حد بالا ببرد که دکتر مجبور به دخالت شود. بهتر که شد، گفت حلالت نمی کنم اگر یک بار دیگر این حرف را بزنی. موذنی در ادامه خاطره ای شیرین بیان کرد و گفت: مادرم اصرار داشت ...
زن خائن مخم را زد و برایم خانه مجردی گرفت تا راحت باشیم+عکس
پدرم بود. در دوران نامزدی از همسرش طلاق گرفته بود و من به خاطر آشنایی فامیلی با او ازدواج کردم. بعد از ازدواج رابطه ات با ن به کجا رسید؟ او خیلی از این موضوع ناراحت بود. آن قدر به سرم خواند و مرا جادو کرد که به همسرم گفتم تو را طلاق می دهم. به او می گفتم من تو را دوست ندارم! همان طور که گفتم من برده شیطان بودم و هرچه آن زن تلقین می کرد به راحتی می پذیرفتم و به عاقبت حرف هایش ...
دلیل واریز نشدن پول سهام عدالت چیست؟
معیشتی شان می نویسند و نسبت به وعده آزادسازی باقی سهام در شرایطی که بعد از گذشته دو ماه هنوز پول بخش اول را نگرفته اند، ابراز نارضایتی می کنند: اخه کی باید جوابگو باشه همه ما بخاطر نداری و بدبختی سهاممون رو فروختیم که یه چیزی دستمونو بگیره اخه مشکل کجاست. نمیدونم چرا رسانه ها و روزنامه ها پیگیر این موضوع نیستن؟ بعد صحبت از 30درصد دوم هم می کنن.30درصد اول رو چیکار کردید که از اون حرف حرف می ...
خاطره جالب بازیکن سابق پرسپولیس از مهران مدیری +عکس
باشگاه خبرنگاران جوان: شب گذشته مهران مدیری در دورهمی، میزبان جواد کاظمیان بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی فوتبال کشورمان بود. کاظمیان در ابتدا، درباره شروع فوتبال حرفه ای خود گفت: هفت ساله بودم که علاقه مند به تیم پرسپولیس شدم. عاشق فوتبال بودم و تا 15 سالگی هم در سطح استان و مدارس بازی می کردم؛ تا اینکه سال 77 در تیم بانک ملی تست دادم و فوتبال را جدی شروع کردم. در بخشی از ...
حمایت از بچه دار شدن در ایران و سایر کشورها
فانوس زاگرس؛ به گزارش فانوس زاگرس، یک کاربر فضای مجازی در توییتر نوشت: چهارمین بچه سرخیو راموس هم بدنیا اومد... اونا تمام تلاششون استحکام بنیان خانواده است, اما اینجا بچه ات بشه دوتا: صابخونه خونه نمیده دولت یارانه رو میلی میکنه فامیل اُمُل فرضت میکنن و تو نهایت کلاست رو با یک بچه و داشتن سگ برای همبازی بچت انتخاب میکنی. *بازنشر مطالب شبکه های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه ها منتشر می شود. لینک منبع انتهای خبر/ ...
سری جدید و جالب اس ام اس معذرت خواهی از همسر
سری جدید و جالب اس ام اس معذرت خواهی از همسر را در ادامه می خوانید. متن معذرت خواهی از همسر منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو . . . شعر معذرت خواهی از همسر اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش . . . به خاطر یافتن ...
داستان زندگی دختری که بعد از فرار به آغوش خانواده بازگشت
مادرم کارمند بازنشسته دولتی است و ما از وضعیت مالی متوسطی برخورداریم. چند ماه قبل و بعد از شیوع کرونا، پدرم مجبور شد برای من شارژ اینترنت بخرد چرا که مانند دیگر دانش آموزان، مدارس ما هم تعطیل شده بود و باید به صورت مجازی به تحصیل ادامه می دادم. از سوی دیگر، شرایط من برای انجام تکالیف مدرسه به دلیل کم شنوایی مادرزادی ام سخت تر بود. با وجود این، همه تلاشم را به کار گرفته بودم تا از دیگر ...
رییس بیمارستان امام خمینی آمل آسمانی شد دکتر طهماسبی به دوستان شهیدش پیوست+ دل نوشته شهید
: اینم دلنوشته دکتر طهماسبی برای شهید فرزانه و دیگر کادر درمان انا للله و انا الیه راجعون شهادت هنر مردان خداست هنوزم باورم نمیشه این خبر جانسوز مهدی امروز صبح اول وقت اومد کنار بالینم احوالم را بپرسه. نتونست روی پاش وایسته. کنار تخت من روی زمین زانو زد. بهش گفتم مهدی جان من حالم خوبه ولی تو خیلی وضعیتت وخیم هست. سریع خودتو ببر اورژانس. خدایا ...
پیام جدید تبریک روز جهانی دوستی 99 + پیام و عکس
...> روز جهانی دوستی مبارک دوستای خوب بهترین خاطره ها رو برای همدیگه می سازن من قشنگ ترین خاطره ها را با تو دارم دوست خوبم دوست از پشت بهت خنجر نمی زنه کنارت و پا به پات می یاد حتی اگه تمام دنیا مقابلت ایستاده باشن روز جهانی دوستی مبارک اگه کسی رو پیدا کردی که بدون ترس تمام رازهاتو بهش بگی به اون می گن یه دوست خوب روز جهانی دوستی ...
قتل شوهر سابق، 20 سال بعد از طلاق
که قبلا شوهرم با من کرده بود، همچنان به هم ریخته بود. آن قدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ ضمن اینکه خاطرات گذشته مثل یک فیلم از جلوی چشمم گذشت. وقتی یوسف به سمتم حمله کرد تا من را بزند، من هم با چاقو او را زدم و بعد یکباره دیدم که یوسف نفس نمی کشد. ناگهان از کارم پشیمان شدم؛ ولی فایده ای نداشت. کاری را که نباید، انجام داده بودم. متهم اعترافاتش را این طور ادامه داد: باید جسد ...
بیوگرافی جواد کاظمیان و ماجرای مونیکا بلوچی+ عکس های شخصی و خانوادگی
برادر باعث ناراحتی زیاد جواد شد. او گفت: “مردم پدربزرگ 70 ساله شان می میرد، زانوی غم بغل می گیرند حالا من چطور با غم از دست دادن برادرم کنار بیایم، نمی توانم باور کنم، مهدی تازه 20 ساله بود و مثل همه جوان ها هزار آرزو داشت. ” افتخارات قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران 90-89 به همراه تیم سپاهان اصفهان قهرمانی در لیگ برتر فوتبال امارات 2008-2007 به همراه تیم الشباب ...
همشهری به من پاداش داد
عموشعبون صدا کنیم؛ کارگر کارخونه بودم، اما وقتی دستم رفت زیر پرس و ناکار شد، بعدِ کلی بدبختی کشیدن دیدم مردم روزانه، روزنامه می خرن و اینطور شد که فکر کردم اگه روزنامه بفروشم، درآمد ثابت پیدا می کنم و می تونم زندگیم رو باهاش بچرخونم. پس شال و کلاه کردم و رفتم 20تا روزنامه همشهری که فکر می کنم اون موقع 10تومن بود، خریدم و شدم فروشنده روزنامه . این حرف های عموشعبون است که اصرار دارد اسمش را به همین شکل ...
ماجرای جنجالی کوچکترین غسال دختر اموات کرونایی +تصاویر دیده نشده
هم نشده بود از دنیا رفت، مرده ندیده بودم. به این فکر کردم که حتما پدرم این توانایی را در من دیده، خوشحال شدم که در نگاه پدرم دختر توانمندی هستم. توکل به خدا کردم و از حضرت مسلم کمک خواستم. آخه من در ایام مسلمیه به دنیا آمدم. پدرم مرا بیمه حضرت مسلم کرده است. هر وقت برایم مشکلی پیش می آید از ایشان کمک می خواهم. تصمیمم را گرفتم. به پدرم گفتم روی کمک من هم حساب کن. می دانستم منتظر شنیدن ...
مروری بر واقعه کشتار حجاج در مراسم حج مرداد 1366
خودم بستم و صورتش را برای آخرین بار بوسیدم. معصومه غلامی مقدم/ همسر شهید سند جنایت سعودی فیض ا... شیخی تاریخ تولد: 1335/3/2 تاریخ شهادت: 1366/5/9 محل شهادت: مکه مکرمه هفت ساله و فرزند بزرگ مادر و پدر شهیدم بودم. پدر و مادرم دخترخاله، پسرخاله بودند و همین فامیلی نزدیک سبب شده بود حج آن سال، خانواده ما که شامل پدر و مادرم، پدر و مادر پدرم، مادر مادرم و ...
هزار کاکلی شاد در چشمان تو
.... آی... درخت ها! درخت ها نابودشدن. اصلاً کی الآن نشریه ی کاغذی می خونه؟ اونم نوجوونا که تلفن های همراهشون 24ساعته چسبیده به نوک دماغشون! یکی نیس بهشون بگه: با سوادها! چوب یه انرژی تجدیدپذیره. اگه راست می گین مواظب جنگل ها باشین! تازه اگه مردم کم تر نشریه ی کاغذی می خونن، علت های دیگه ای به جز فضای مجازی هم هست؛ لطفاً چشم هاتون رو بیش تر باز کنین! من و تو خوب می دانیم که بعضی نشریه های ...
هزار مهمان شبانه
خونه ی خودش هم می ترسه؟ کتاب را ورق زدم و ادامه دادم، اما از گوشه ی چشم پنجره را می پاییدم. درست وقتی که حسابی در داستان غرق می شدم سرو کله اش پیدا می شد. حالا لیزا حرف های پیرزن را به یاد آورده بود. از تصور این که هزارتا هستند پشتش لرزید. به ساعت نگاه کرد. سه و نیم بود. هنوز تا صبح و روشن شدن هوا خیلی مانده بود. پیرزن گفته بود اگر جرئت کنی نزدیکشان شوی و در چشم های یکی از آن ها زل بزنی، می ...
پیشنهاد مطالعه کتاب| خاکریزهای طلایی خاطراتی خودنوشت از سال های اسارت
رد می شدیم. هر کس به زمین می افتاد کتک بیشتری می خورد ... در بخشی از فصل هفتم تولد دوباره آمده است: هم شاد بودم هم دلهره داشتم. شاد از رها شدن از قفس و دلهره و تشویش از شایعه بودن خبر و شکنجه روحی و روانی از سوی عراقی ها. وقتی شکنجه ها و توهین ها و همه وقایع را مرور می کردم با خود می گفتم: تک تک اسرا مثل یک خاکریز و دژ نفوذناپذیر جلوی عراقیا ایستادن و نذاشتن عراقیا به ...
عاشق ولایت بود
عمل برود را آزرده کنم و قرار می شود گفت وگو را با خواهر شهید خانم خدیجه حدادی ادامه دهم که در کنار مادر برای انجام کارهای عمل در بیمارستان حضور دارد. او می گوید: 10 ساله بودم که حسین شهید شد اما کاملاً به خاطر دارم که او چقدر مهربان، بااخلاق و مؤمن بود. این خواهر شهید می افزاید: خانه ای که مادرم در آن ساکن است توسط پدرم و حسین کارهای بنایی اش انجام شد اگرچه حسین سنی نداشت ...
گفت و گو با دکتر سید ابراهیم بهزادی پزشک شاعر
رشته ریاضی نداشت و اولین ضربه ای بود که در این مقطع خوردم ) دانش آموزی درس نخوان و یک بُعدی بودم. همیشه فکر می کنم که فروغ ( فرخزاد ) این بند از شعر ( دلم برای باغچه می سوزد ) برای من گفته است. من مثل دانش آموزی که درس هندسه اش را دیوانه وار دوست می دارد تنها هستم. تاثیر پدرتان در علاقمندی تان به ادبیات چقدر بود؟ از کودکی با شعر شکل شنیداری آشنا شدم؛ چون پدرم همیشه در خانه شعر ...
دوست نداشتم برگه تخصص دکتریم در باب فرهنگ ایران را از دست فرنگیان ارزان خری کنم
نگاری دیواری گرفته تا تابلونویسی، پارچه نویسی، و صد البته جایزه پشت جایزه. دامنه هنرم را به سطح شهر کشاندم و تابلونویس شدم. در کلاس پنجم دبیرستان از استان برای اردوی هنری کشوری، رامسر انتخاب شدم. هنوز هم مفتون هیجان آن روزها هستم. روزهای خوش بار و ضمنا تلخ. فوت مادرم تلخی ایام را به کامم ریخت. خانواده ما ترک برداشت و بی پناهی روحی من شروع شد. تابستان سال 1346 آپاندیسیتم عود کرد و تا ...