سایر منابع:
سایر خبرها
خاطره ای از یک آزاده کمپ 9 الرمادی
کسب وکار است، او به مناسبت گرامیداشت خاطره 26 مرداد در گفت وگو با خبرنگار شبستان به بیان خاطره ای از دوران سخت اسارت هنگام پذیرش قطعنامه 598 پرداخت که مشروح آن را در ذیل می خوانیم: از چند شب قبل که خاطرات عزیزانم در خصوص زمان پذیرش قطعنامه 598 را مطالعه می کردم حس اردوگاه و توجه همه اسرا به اخبار دوباره در وجودم به قلیان درآمد و ناخداگاه تمامی اخبار را تا به امروز دنبال کردم ولی هیچ خبری ...
جدال بین مرگ و زندگی از “نهروان” تا “تکریت”
را یک وظیفه ملی، دینی و انسانی می دانستم. ایرنا: در چه تاریخی و چگونه به اسارت در آمدید؟ آن دوران در گردان 761 تکاور تیپ 92 زرهی اهواز خدمت می کردم که صبح روز 31 تیر 1367 ساعت پنج صبح آماده باش اعلام شد و به خط اول جبهه “کوشک” منطقه بین اهواز و خرمشهر اعزام شدیم و پس از چند ساعت درگیری سخت با نیروهای بعثی عراق با کمبود مهمات مواجه شدیم. در آن عملیات به عنوان راننده ...
از غم غربت تا غم رحلت
ایرج نوروزی افزود: شنیدن خبر رحلت حضرت امام خمینی (ره) تلخ ترین خاطره اسارت بود، البته چندین مرحله شایعه کرده بودند که امام فوت کرده تا روحیه بچه ها را تضعیف کنند. وی اضافه کرد: شب جمعه بود و مخفیانه در حال خواندن دعای کمیل بودیم که تلویزیون عراق صحنه هایی از امام پخش کرد و نوشته :ˈخمینی در انتظار مرگ ˈ صبح فردا اخبار ساعت 8 رادیو اعلام کرد که امام فوت کرد صحنه بسیار بدی بود،مدت 40 روز ...
پنج سال اسارت در خفا/ تفکر شهدا را احیا کنیم
ما نوشابه دادند. این آزاده با اشاره به این که خاطرات دوران اسارت زیاد است، عنوان کرد: یک روز حدوداً ساعت شش عصر بود که در محوطه اردوگاه مشغول هواخوری بودیم که ناگهان صدای سوت یکی از نگهبانان به صدا درآمد و هر موقع هم صدای سوت می آمد هرکسی از اُسرا در هر کجا که قرار داشت باید خبردار و بدون حرکت می ایستاد در غیر این صورت تنبیه می شد، بعداز خبردار ایستادن ما مسئول ارشد ایرانی ها در اردوگاه ...
2 انگشتم وقتی به هوش بودم، قطع شد
فرودگاه نظامی شدم و 20 روز در آنجا و سپس یک ماه و نیم در آسایشگاه بستری بودم و در این زمان صلیب سرخ آمد و نام من در لیست اسرا ثبت شد. 8 سال اسارت در اردوگاه عنبر عراق سید وجیه الله از این اردوگاه که دورتادورش را سیم خاردار کشیده بودند و سه قاطع و هشت آسایشگاه داشت، چنین تعریف می کند: در منطقه ای شوره زار با شب های به شدت سرد و تابستانی داغ قرار داشت و به هنگام وزش باد، گرد و غبار تمام ...
تلخ و شیرین از اسارت ؛ روایتی از شهادت رزمندگان با لب تشنه/ از ماجرای کارت زرد تا رستگاری در وقت عطش
بلندپایه عزیزانی است که برای اعتلای کلمه حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی کرده اند. 26 مرداد روز تحقق وعده الهی بود و و در این روز سال های نگرانی و شوق دیدار پدران، مادران و همسران به پایان رسید و وعده الهی تحقق یافت؛ و بشر الصابرین . آزادگان سرافراز فرهنگ ایثار و شهادت را از مولایشان امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان آموخته بودند و علاوه بر جهاد در میدان عمل در دوران اسارت ...
بُهت پدرمسیحی از اعتقاد والای اسرا/ تحول کمپ13 با همت روحانی تبریزی
اتفاقی برای اسرا خواهد افتاد. فشار روانی، غریبانه زیستن و مشکلات جسمی و روحی. آزادگان معتقدند ما در دوران اسارت زیر بیرق و عنایات خاص اهل بیت(ع) بودیم و بعد از اسارت یتیم شدیم! این واقعیت را حاج احمد تیزچنگ در دیدار فرمانده سپاه عاشورا و حجت الاسلام سرائی روایت می کند. تاریخ شفاهی دوران اسارت حاج احمد تیزچنگ به کاروان پیاده روی حرم تا حرم شهره است. هر سال دوبار در ایام سالگرد ...
ماجرای خبرِ دروغ مرگ تدریجی برای اسرای ایرانی/ معلمی که بابا خون داد را آموزش داد
آوری کارتن خرما، پودر رخشویی دفترچه و کتابچه تهیه می کردیم. شقاقی، کتاب فارسی اول تا چهارم را در اردوگاه می نویسد و در کتاب سال اول به جای بابا آب داد، بابا خون داد را آموزش می دهد. این اسیر فداکار که در 27 شهریور ماه سال 69 به وطن بازگشته است، می گوید وقتی جنگ تمام و به اصطلاح آتش بس شد، روزنامه های عراقی در خبرهای خود اعلام می کنند که اسرا آزاد می شوند، اما چند هفته ای که ...
بعثی ها به خاطر نماز جمعه باشکوه تهران ما را کتک می زدند
آوردند و به ما دادند و گفتند که بپوشید و سوار اتوبوس شوید. من و تعدادی از اسرا که مجروح جنگی بودیم را قرار شد چند روز بعد با هواپیما ببرند. ولی در آخر با اتوبوس آوردند سمت مرز ایران. یکی از سخت ترین روزهای زندگی من آن روز بود که همه بچه ها از اردوگاه رفتند و فقط ما چند نفر در اردوگاه بودیم. تا دیروز دوهزار نفر در اردوگاه بودند و الان فقط حدود 60 نفر از مجروحین، ولی در عین حال یکی از قشنگ ...
روایتی از اردوگاه اطفال در سال های جنگ تحمیلی
والفجر مقدماتی به اسارت نیروهای عراقی درامدم و در شهریور سال 1369 ازاد و به وطن برگشتم. از تصاویر آرشیوی مهدی منتظری جانباز و آزاده جنگ تحمیلی. اردوگاه اسرای ایرانی در عراق با وجود آنکه کم سن و سال بودید، اسارت برای شما چطور می گذشت؟ اگر خاطره ای از آن زمان دارید برایمان تعریف کنید؟ در بهمن ماه سال 62 اسرای عراقی در روز 22بهمن رژه رفته بودند و جنبه تبلیغاتی داشت عراقیها ...
گزارش ویدئویی| ناگفته های آزادگان از دوران تلخ اسارت/ رزمنده 70 ساله ایرانی چگونه صدام را در حضور ...
چند روز بعد در یکی از اردوگاه ها پزشکی ایرانی مخفیانه او را معالجه می کند. پیرمردی که الگوی اسرای جوان شده بود و مدت ها بعد از شکنجه شدن در اردوگاه های مختلف به شهادت رسید. قوی پنجه استقامت و ایمان را عامل ایستادگی اسرا در طول دوران سیاه اسارت می داند. اسرا اجازه اسارت مجد و عزت خود را ندادند غضنفر محبی جانباز 51 ساله که در عملیات والفجر 4 توسط نیروهای عراقی به همراه تعدادی ...
روحانی آزاده از روزهای درد و شکنجه می گوید| در حین شکنجه به یاد امام کاظم(ع) می افتادم
سال ها متوجه شدیم که تازه ما را به جایی آورده اند که صلیب سرخ هیچ اطلاعی از انتقال و اردوگاه ما ندارد. با تلاش دوستان و پیگیری های مسئولان جمهوری اسلامی بعد از چند ماه صلیب سرخ به اردوگاه آمد و از ما مجدداً ثبت نام کرد و تا پایان دوران اسارت در همین اردوگاه بودیم . امام جمعه موقت شهر شال بیان کرد: با همه اینکه در طول این چند سال سریال ها و یا فیلم هایی از دوران اسارات برای مردم از رسانه ملی ...
بهای شعار مرگ بر منافق کتک بود
مرداد ماه، داخل اردوگاه رمادیه مشغول استراحت و امور روزانه بودیم که ناگهان و زودتر از زمان معمول صدای صوت ارشد اردوگاه آقای رضا میرزایی از بچه های بوشهر (نماینده اسرا) به صدا در آمد، اسرا جلو اردوگاه جمع شدند، افسران عالی رتبه عراقی آمدند، و بعد لحظه ای از سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم رجوی و ابریشمی و چند خود فروخته دیگر به اسرا تقاضای پناهندگی سیاسی به کشور عراق دادند، گفتند: رفتن به ایران آزاد ...
ارتش بعث عراق در مدیریت اردوگاه های اسرا ناتوان بود
با بیان شرحی از زندگی، چگونگی اسارت و وقایع دوران اسارت را روایت کرده اند که در این کتاب مهم ترین آن ها را آورده ایم. علامیان در ادامه افزود: هر یک از این آزاده ها پس از آزادی در شهرهای محل سکونت خود در سراسر کشور پراکنده شدند که به همین دلیل برای گفت وگو با آن ها با دشواری هایی مواجه بودم که علاوه بر آن از شیرینی خاصی از جمله مواجهه با فرهنگ ها و شیوه های گوناگون زندگی می توان نام برد ...
خاطرات رزمنده یزدی از روزهای اسارت در قاب کتاب
روز سال 1366 در عملیاتی در منطقه غرب کشور از ناحیه پای راست مجروح شد و پس از 4 شبانه روز، بی رمق و زخمی به اسارت نیروهای عراق درآمد. دو سال و نیم در یکی از مخوف ترین اسارتگاه های دوران صدام یعنی استخبارات زندانی بود و کسی از او خبر نداشت، حتی اسرای اردوگاه هم به دلیل جراحت شدید پایش، امیدی به زنده ماندنش نداشتند اما این جوان مؤمن و مقاوم با توکل و امید به خدا با تحمل درد و رنج فراوان و شکنجه های ...
دربند اردوگاه بین القَفَصین ، رُمادی یا کمپ 7
روحیّه اسرا بود. 67 سال داشت و اهل مشهد بود. از اردوگاه موصل 3 با ما بود. هرکاری می توانست برای بچّه ها انجام می داد و با برخورد خوبش شده بود پدر بچّه ها. یک ماه نشد که حاج آقای ابوترابی و چند نفر را برگرداندند موصل 2 قدیم. حتی توی آسایشگاه نتوانستیم خوب خداحافظی کنیم. سرباز ها کابل به دست ایستاده بودند و سریع آن ها را بردند. بعد ها شنیدیم ایشان را شکنجه دادند و اذیّت کردند. بعد آن هم ما را بردند توی حیاط و پنج تا پنج تا نشاندند. ما را دیدند و بعد از روی قیافه مان ما را انتخاب کردند. بعد هم اتوبوس آوردند و ما را بردند رُمادی 1 یا کمپ 6 . انتهای پیام/ ...
احوال آزادگان پس از 30 سال چطور است؟
؟ شاید نامش سلمان سلمان زاده باشد که 118 ماه در اسارت بعثی ها بود. می گوید: شما نمی دانید 118 ماه اسارت یعنی چقدر؟ این زمان را وقتی می فهمید که فقط چند روز در اتاقی محبوس باشید. 118 ماه تحمل درد و رنج و شکنجه و دوری از خانواده خیلی سخت است و امروز بعد از گذشت 30 سال از آزادی مان انتظاراتی داریم که متاسفانه بر آورده نمی شود. اگر تا حالا نمی دانستیم حالا با شیوع کرونا می فهمیم که ...
از جشن ریشه کنی بی سوادی تا تشکیل فدراسیون فوتبال
اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است جذابیت های خاص خودش را دارد. گپ وگفتی فارغ از نگاه مدیریتی و فعالیت های اجرایی، معطوف به پشت سر گذاشتن تمامی آن سال های سخت دوران اسارت! آنچه از خاطر شما می گذرد گفت وگو با بعد از پشت سر گذاشتن 10هزار و 750 روز اسارت در بند زندانیان و زندانبانان رژیم بعث است. قادر آشنا در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا با اشاره به آنکه به نظر من بزرگ ...
حکایت ناگفته همسران آزادگان دفاع مقدس در سی امین سالروز بازگشت به وطن!
که برای تعداد زیادی شان، پس از وصال و تمام شدن دوری، یک حکایت تازه، یک قصه پر آب چشم دیگر شروع شد. برای حمیده هم همین طور بود. بازگشتن مردانی خسته، شکنجه شده، لاغر و تکیده با ذهنی مشوش و خشمگین از جنگ و بعد شروع دوباره زندگی، یک درد تازه بود. شروع از صفر. آغاز گذراندن روز و شب، کنار مردی که آشنا رفته و غریبه برگشته است. مادری کردن برای دو نفر. برای بچه ای که پدر نمی شناسد و پدری که بچه ...
روایت آزاده 14 ساله از زندگی بر روی 2 موزاییک
؛ دوران اسارت عمار از این نقطه آغاز می شود و تا هشت سال ادامه می یابد. عمار محمودی آزاده قمی که اسرار نهانی از دوران اسارت با خود به یادگار دارد در گفت وگو با خبرنگار فارس می گوید: 6 سال از اسارتم همزمان با دوران دفاع مقدس بود و دو سال از آن پس از آتش بس ایران و عراق جریان یافت. وی از توسل های گاه و بی گاه اسرا به ائمه اطهار(ع) برای تقویت روحیه خود می گوید و اذعان می کند که بعضی ...
اسیر دشمن شده بودیم ولی تسلیم نه/همه باید در راستای حفظ و تقویت فرهنگ دفاع مقدس تلاش کنیم
شنیده ها فارغ از عملیاتی شدن بندهای قطعنامه می باشد، افزود: اگر دوران دفاع مقدس به دو مقطع جنگ تحمیلی و مقطع اسارت آزادگان تقسیم بندی کنیم مشاهده می کنیم که تا سال 67 در مجموع حدود 21 هزار اسیر داشتیم که در طول هشت سال جنگ اتفاق افتاد اما در سال 67 به بعد در پاتک های متعدد عراق از فاو تا جزیره مجنون بیش از 19 هزار اسیر داشتیم که قابل تأمل است. وی ادامه داد: در زمانی که در شلمچه اسیر شدیم بیش ...
از فلک بستن در آب تا آبی که با یک سخنرانی نصیب اسرا شد
کردم آب سرد بود و روی کلیه ام تاثیر گذاشت که بیشتر تاثیر یک سال زندان استخبارات در سلول بود، چند وقتی هم در بیمارستان اردوگاه بستری بودم، مشکل قلبی ام را هم بعد از اسارت در دانشگاه متوجه شدم. سال اول اسارت در زندان استخبارات عراقی ها نصف شب یک دفعه با ضربه به درب سلول می زدند تا اسرا بیدار شوند و دوباره وقتی بچه ها می خوابیدند با شدت بیشتر درب سلول ها را می کوبیدند. سال اول ...
آزادگان، سنگ صبوران دوران دفاع مقدس/روایتی از خاطرات تلخ و شیرین های دوران اسارت
روز آزادی افزود: زمانی که از اسارت لب مرز آمدیم اردوگاه ما اولین اردوگاهی بود که تبادل اسرا از آنجا شروع شد یک هزار نفر اول را روز 26مرداد با هواپیما از بغدادبه فرودگاه مهر آباد انتقال دادند بعد که آن وضعیت شلوغی در تهران به وجود آمده و اعلام کردند که سایر اسرا پایتخت نیایند و به استانهایشان بروند، ما را از طریق زمینی به مرز خسروی آوردند و آنجا تحویل بچه های سپاه دادند، آمدیم یک پایگاهی به نام ...
زمزمه تبادل اسرا نگاهمان را به آن سوی سیم خاردارها برد
نوعی پیام رسانی برای فرهنگ ایثار و شهادت است. خاطرات ایثارگران از دوران دفاع مقدس و حتی قبل و بعد از آن و خارج از میدان جنگ، بسیار گسترده است و به ویژه با توجه به شرایط امروز جامعه، تهاجم فرهنگی و دغدغه های مختلف، در قالب چند ساعت مصاحبه یا چند جلد کتاب گنجانده نمی شود. کجا و چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟ 25 ما در اسارت بودم. به عنوان سرباز لشکر 21 حمزه ارتش به جبهه ...
عدم نظارت نماینده سازمان ملل سخت ترین شکنجه دوران اسارت بود
میهن عزیزمان نیز پای اهداف و آرمان های امام و رهبری ایستاده اند. وی تاکید کرد: بیش از 840 کردستانی سال ها اسارت را در زندان های رژیم بعث عراق تحمل کردند که 14 نفر از آنها در دوران اسارت به درجه رفیع شهادت نایل شدند و 88 نفر نیز بعد از بازگشت وفات کردند لذا 26 مرداد 69 نقطه عطفی در تاریخ دوران جنگ تحمیلی بوده و بازگشت آزادگان این اسوه های ایثار و مقاومت به میهن اسلامی به غنای این حماسه ایرانیان افزود. انتهای پیام/ ...
خاطرات یک انقلابی از مخوف ترین زندان دنیا صد و یک ماه انتظار !
تنگه ابوغریب به محاصره دشمن در آییم و پس از درگیری و گم کردن مناطق جنگی در نهایت به اسارت دشمن در آمدیم . بلافاصله چشم ها و دستان یمان را بسته و با یک ماشین به پشت جبهه انتقال دادند. عراقی ها ما را در یک سنگر به صورت دسته و پا بسته نگه داشتند و پس از بازجویی و کتک فراوا 48 ساعت بعد ما را به شهر مرزی العماره عراق انتقال دادند و در یک زندان کوچک ما را زندانی کردند .تعدادمان 14 نفر بود و هر روز از ...
ناجوانمردی بعثی ها لحظه تبادل اسرا/ اشک ها و لبخند های اسرا هنگام بازگشت به وطن
شروع شود. چند روز بعد از این جریان، عراقی ها آمدند و برای چندمین بار آمار مجروحان را گرفتند و به هر نفر، یک دست لباس و یک جفت کفش دادند. بعد به ستون یک، از اردوگاه خارج شده، رفتیم جلوی ساختمان فرماندهی. بعد از نیم ساعت معطلی ما را سوار ماشین کردند و به بیمارستان تموزالعسکری انتقال دادند. حدودا یک هفته در بیمارستان بودیم. هر روز نگهبانان عراقی می آمدند و می گفتند: امروز مبادله می شوید. ما ...