سالار عقیلی صدایش را با چه چیزی معاوضه می کند؟
سایر خبرها
سرنوشت تلخ دختر توسط خواستگار رقم خورد
سامان که تنها برادرم بود، بر اثر یک حادثه اتفاقی از دنیا رفت و همه ما را عزادار کرد. به همین دلیل ماجرای ازدواج ما چند ماه مسکوت ماند تا این که حبیب دوباره موضوع را با پدرم مطرح کرد. در حالی که پدرم این بار کمی نرم تر شده بود، حبیب از من خواست برای دیدن یک واحد آپارتمانی همراهش بروم تا با اجاره آن منزل به صورت رسمی از من خواستگاری کند و بعد زندگی مشترک مان را در همان خانه آغاز کنیم. من هم ...
دو بار اسیر شدم و حالا هیچ!
آن پایگاه منتقل کردند. زمستان بسیار سخت همان سال (سال61) شب هنگام و در هوای کولاکی از چهار طرف مورد حمله ضد انقلاب قرار گرفتیم. نمیردانم چقدر از زمان درگیری گذشته بود، زیرا در آن شرایط چیزی را که احساس نکردم گذر زمان بود. براثر موج انفجار بیهوش شدم، زمانی به هوش آمدم که پایگاه کامل در تصرف ضد انقلاب قرار داشت و هوا هم کامل روشن شده بود که متاسفانه 100 نفر از 120 نفر نیروی ...
عکاسی در مشهد قلی روی دور تند!
صورت حرفه ای در این شغل، می درخشد و سعی می کند روز به روز اطلاعاتش را گسترده تر کند تا بتواند خدمات بهتری به مشتریانش ارائه دهد. آنچه در ادامه می خوانید ماحصل گفت وگوی شهرآرامحله با عکاس باشی محله مشهدقلی است. تجربه نخستین عکاسی در محله آیت ا... عبادی متولد شدم و از سال 68 بنابرخواسته خانواده به محله مشهدقلی آمدیم و اینجا ساکن شدیم. آن زمان حدود 10 سال داشتم. پدرم عکاس بود و من از ...
کسی به دیدن من نمی آید...
جوهری کار می کردم. شما چندسالگی در رنگرزی استاد شدید؟ 13 سالگی با پدرم شروع کردم و بعد از 10 سال همه فوت وفن هایش را می دانستم و فیلسوف شده بودم. کارگاهی که همراه با پدر و برادرتان در آن کار می کردید کجا بود؟ اول خیابان کاوه ایستگاه رنگرزی، بعد رفتند کوچه سنگتراش ها و بعد هم خیابان جی پینارت. یک کارگاه رنگرزی در خیابان ابن سینا به نام نواب وجود ...
یکی بیاید مشکل لاینحل و عجیب و غریب ما را حل کند!!
مرحوم ما و مادر خدا بیامرزمان هر کدام دو زنه و دو شوهره بودند. یعنی پدرم دو زن گرفته بود و مادرم دو تا شوهر کرده بود. پدر و مادرم وقتی که ازدواج کردند هر دو از همسران اولشان یک دختر داشتند. حاصل ازدواج آخری آنها من بودم به اضافه یک خواهر و برادر از خودم کوچکتر. البته هنوز که هنوز است با خواهران بزرگترم که یکیشان از پدرم و یکیشان از مادرم است در رابطه هستیم و من تا بخواهید خیلی ...
زاهدی: مقایسه ایران و اوکراین مثل مقایسه دست چپ و راست است/ برادرم را برای بازی به اوکراین می آورم
سرمربی العربی قطر است. خوشحالم که در لیگ ایسلند بازی کردم و با کسب قهرمانی جام حذفی تجربه بازی در اروپا را به دست آوردم. *پیش از سفر به شهر کیف چه چیزهایی درباره اوکراین می دانستی؟ من سال 2016 با تیم پرسپولیس برای برپایی اردویی به کیف آمدم و چند بازی دوستانه برگزار کردیم. من از عظمت ورزشگاه المپیک متحیر شدم و به خودم گفتم روزی در این ورزشگاه بازی خواهم کرد. این اتفاق افتاد و من در این ...
مهمان ویژه خانه ابومهدی المهندس که بود؟ + عکس
به گزارش نما – کتاب صباح، حاصل تلاش 10 ساله راوی این کتاب، خانم صباح وطن خواه و نویسنده اش، خانم فاطمه دوست کامی است. این کتاب که بیانگر تلاش های جهادی خانم وطن خواه در دوران مقاومت در شهر خرمشهر است را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است. خانم دوستکامی درباره اتفاق بی نظیری که برای خود و کتابشان رخ داده می گوید: فردای روز شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بود که تصمیم گرفتیم با ...
شیفت جان/تیغ تیز کرونا بر گلوی سپید جامگان
. مثل همه روزهای پیشین روز پر حادثه ای بود و از شدت خستگی نای حرف زدن را هم نداشتم خسته و کوفته لباس هایم را عوض کردم و راهی خانه پدر شدم وقتی به آنجا رسیدم مهرناز خوابیده بود مادرم کمک کرد و او را در ماشین گذاشت و راهی خانه شدم و وقتی رسیدم مهرداد هنوز برنگشته بود؛ کمی بعد متوجه تماس های پی در پی او شدم که بی پاسخ مانده بود. بلافاصله با مهرداد تماس گرفتم صدایش مثل همیشه نبود کمی مضطرب ...
شهادت علیرضا راه آسمان را به علی اصغرنشان داد
دوست داشتنی بود. با شروع جنگ تحمیلی عاشق حضور در دفاع مقدس بود و اصرار داشت که راهی میدان جهاد شود. چطور شد راهی جبهه شد؟ با شروع حمله رژیم بعثی عراق به کشور، آماده شد تا به جبهه برود. سنش کم بود و به او اجازه نمی دادند که به جبهه برود، برای همین عضو پایگاه بسیج سرخه شد. علیرضا می رفت و می آمد. مادر برایمان تعریف می کرد که یک بار به علیرضا گفتم از حالا تا دیر وقت در بسیج می ...
ناهید امیریان دوبلور خاطره ساز کودکی مان به دور همی می آید
هستند و خداروشکر که فرزندان خوبی دارم و تحصیلات عالیه ای دارند. مهمان شب گذشته دورهمی درخصوص سختی های مادری در کنار کار کردن گفت و دائم در مسیر و حرکت بودم اما چون کارم را دوست داشتم این دوران را گذراندم. مهاجرت ناهید امیریان از ایران مهران مدیری درباره طولانی ترین روز زندگی اش از ناهید امیریان پرسید که گفت:طولانی ترین روز زندگی من زمانی بود که با فرزندانم به سوئد ...
خاطره عکس با خداداد؛ به من لباس هم نداد!
از اردو رفتم. داستان داشت. من و علی آقا با هم نشستیم و من به ایشان گفتم در حد و اندازه بازیکنان دیگر نیستم. کلی مهاجم خوب در تیم ملی داشتیم. از فرشاد پیوس تا مرفاوی و... به علی آقا گفتم با حضور این مهاجم ها اگر اجازه بدهید من برم. علی آقا به من گفت بچه نرو. گفتم می روم و یک روز برمی گردم. البته از رفتار من برداشت اشتباه شد. من فقط شرایط را دیدم و رفتم اما 4 سال دعوت نشدم و یکسری بحث راه انداختند که ...
وقتی پسر خواننده معروف پا جای پای پدر می گذارد/ تیزر فیلم جدید علیرام نورایی منتشر شد/ داور عصر جدید که ...
.... " تیزر فیلم سینمایی اتومبیل در آستانه ی رقابت فیلم ها برای حضور در بخش سودای سیمرغ سی و نهمین جشنواره ملی فیلم فجر از آنونس فیلم سینمایی "اتومبیل" رونمایی شد. فیلم سینمایی اتومبیل به کارگردانی علی میری رامشه که در ژانر ملودرام اجتماعی در پاییز گذشته در تهران مقابل دوربین رفت هم اینک در بین شصت و دو فیلم اصلی جشنواره فیلم فجر قرار دارد و امید میرود که به بخش سودای ...
هنرمندانمان را بردند...
است به عنوان سرکارگر بگذارد و این همه بیکار داریم آن ها را در این کار بگذارد و فرش را به عرش ببرند. از صفر شروع کنند، از تولید پیله ابریشم و پشم و نخ ریسی، از حالا شروع کنند تا 5 سال دیگر جواب دهد. نباید هنر به خاطره ها بپیوندد. پدرم حرف بزند و چاپ شود خوب است اما یکی بگوید و برود که چی؟ درحالی که اگر از پدرم استفاده می کردند او می توانست 600 نیرو را اداره کند که فقط از او سؤال کنند. ...
قصه مرگبار عشق سیاه دختر15ساله
آشنا شد ارتباط تلفنی و پیامکی او با امیر به عشقی دروغین در فضای مجازی انجامید. ثریا دل باخته امیر بود و به چیزی جز او نمی اندیشید. من و همسرم زمانی متوجه این ماجرای تلخ شدیم که بیشتر از هفت ماه از این عشق و عاشقی پوشالی گذشته بود. نصیحت های ما درباره فرجام تلخ این گونه ارتباطات هیچ فایده ای نداشت. بالاخره با همکاری یکی از مشاوران خانواده، ثریا قبول کرد که اگر امیر او را دوست دارد باید پدر ...
تازه داماد پای چوبه دار
تا این که متوجه شدم تیغه چاقوی 30 سانتی متری خونی است. وی در پاسخ به سوال قاضی دنیادیده درباره چگونگی آغاز نزاع گفت: ما قصد رفتن به جمعه بازار را داشتیم که در حر 19 با پسرعموی مهدی روبه رو شدیم. من گفتم ما دعوا نداریم! ولی او یقه مهدی (برادر عروس) را گرفت و زنگ زد که بیایید این سه نفر می خواهند مرا بزنند! میلاد و محمد و محسن هم با موتور آمدند آن ها قرص خورده یا مشروب نوشیده بودند! من ...
خواسته عجیب مدافع حرم قبل از آخرین اعزام/ حالم خوب است اما تو باور نکن!
: این نشانه خوش یُمنی است. خانواده شوهرم رسم سفره عقد نداشتند و اصلا نمی دانستند آرایشگاه عروس یعنی چه؟ پدر علی خیلی مومن و مهربان بود. او بازنشسته شرکت هفت تپه بود. گفت: هر کاری صلاح می دانید و لازم است انجام دهید، من هزینه اش را پرداخت می کنم. سه روز مانده بود به محرم و او اصرار داشت پیش از شروع این ماه عقد کنیم. همین هم شد و بهمن سال 84 با علی سعد عقد کردیم. *برادر دیگر ...
از تصادف خودروی حاج قاسم بامسافرکش تا رفتارش با دستفروشان
یعنی حاج قاسم نماز شب اصلا براش واجب بود اصلا حاج قاسم رمز موفقیتش را این ارتباط با خدا بود. مجری: درباره سبک زندگی حاج قاسم بگید؟ همرزم شهید سلیمانی: همین را می خوام بگم حاج قاسم سلیمانی اینها حاج قاسمش کردند حاج قاسم خیلی گرفتار کار بود من فکر نمی کنم تو جمهوری اسلامی کسی به انداز حاج قاسم کار داشت حاج قاسم اگر 365 روز سال را در نظر بگیریم حداقل 300 روزش تو ایران نبود همش ...
محرم آمد و محرم رفت
العماره به شهادت رسید. بهانه آشنایی ما با خانواده احمدی، به یک روز زمستانی برمی گردد که در آن، سازمان فرهنگی شهرداری مشهد با رونمایی از تمثال شهدا در محله های مختلف، تمثال این شهید را هم در اول خیابان پنجتن رونمایی کرد. حضور مسئولان فرهنگی در مراسم، اجازه گفت وگو را از ما می گیرد و قرارمان در خانه شهید گذاشته می شود. 4سال از شنیدن خبر شهادت محمدآرش می گذرد. حسرت وداع و خداحافظی هنوز بر ...
همراه با صاحب المیزان (11)؛ بهترین ساعت های عمرم!
به گزارش خبرگزاری حوزه ، کتاب آن مرد آسمانی با موضوع خاطره هائی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن، آیت الله علامه طباطبائی (ره) به قلم مرتضی نظری به رشته تحریر درآمده که بخش هایی از این کتاب را در شماره های گوناگون برای آشنایی بهتر و بیشتر با صاحب تفسیر المیزان تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد. بهترین ساعت های عمرم! نجمة السادات درباره ی خانواده داری او می گوید، درباره مردی که حق ...
آموزش آب زیرکاهی در جاسوس پنجاپنج / ادبیات حاکم بر متن، مخاطب را به دنبال خود می کشاند
را دگرگون می کند. تصمیم گرفتم با همین احساس شدید و عاطفی که به طبیعت دارم بنویسم و از دانسته های خودم از علم شیمی بهره بگیرم. امید داشتم که بتوانم این احساس پرشور به محیط زیست و طبیعت را به خواننده هم منتقل کنم. آموزش نامحسوس در جاسوس پنجاپنج در ادامه مریم جلالی با بیان خلاصه ای از کتاب، درباره آن توضیح داد: من این کتاب را دوبار خواندم؛ یکبار برای لذت بردن از خواندن یک متن و بار ...
همه زنانِ فجر
زنانه ساختم. بعد از آن این میل و فضا برایم کمی فروکش کرد. به نظرم هر فیلمساز نسبت به روحیات و دنیای اطرافش در آن مقطع خاص فیلم می سازد. مهران هم تحت تاثیر همین شرایط که گفتید ساخته شد؟ دقیقا ! برای مهران درگیر ماجرای دیگری شدم. دوست داشتم قصه نوجوانان را تعریف کنم و بتوانم تجربه جدیدی داشته باشم. البته به معرفی شهر خودم یعنی یزد هم علاقه زیادی داشتم. باتوجه به محدودیت های ...
دست برادری شیرسوار زندگی ام را تغییر داد
...> اجازه بدهید این سؤال را با تعریف یک خاطره پاسخ بدهم. سال 64 ما در منطقه چنگوله بودیم. روز ها که آفتاب از سمت ایران به خاک عراق می تابید، ما به گمان اینکه نور خورشید درست به چشم سربازان دشمن می افتد و ما را نمی بینند، روی خاکریز می رفتیم. یک روز من سرم را از خاکریز بالا گرفته بودم که دیدم یک نفر داد می زند چرا آنجا ایستاده ای؟ همین الان بیا پایین. دیدم صاحب صدا شهید شیرسوار است. جلو آمد و گفت این چه ...
مدال المپیک را می خواهم، خدا هم هوایم را دارد
خدا برای رسیدن به مدالش تحمل می کنم یا علی گفتم و کارم را شروع کردم و امیدوارم خداوند پاسخ زحمات تمام انسان ها را بدهد و پاسخ زحمات و تلاش کار مرا هم بدهد که به این اتفاق ایمان دارم. سال ها ورزش کرده ام و می دانم که برای فکر قهرمانی چه سختی ها و کمبودهایی را باید تحمل کرد و امیدوارم و مطمئنم که اینها از طرف خداوند پاداش دارد. مطمئنم وقتی جوانی از جوانی کردنش گذشته و به سمت تحمل سختی ها و ریاضت ورزش رفته و از خوشی هایش برای هدفش گذشته است، خدا هم هوایش را دارد. * نویسنده: نسیم شیرازی، روزنامه نگار ...
ماجرای کِرم های روی بدن یک معتاد
تاسف بار خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای پرجمعیت و کم درآمد به دنیا آمدم پدرم معتاد بود و هیچ تعهدی نسبت به خانواده اش نداشت مادرم نیز اگرچه اعتیاد داشت اما سعی می کرد به فکر فرزندانش باشد و آن ها را زیر بال و پر خودش بگیرد. خلاصه هنوز کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم به امید یافتن شغل مناسب روستا را رها کردند و به حاشیه شهر آمدیم پدرم باز هم نتوانست کاری برای ...
نظر یک خانم درباره مهریه نیوشا ضیغمی
زندگیمان از پاشید و من برای این که بتوانم از جهنمی که برایم درست شده بود خلاص شوم، حتی یک سکه هم نگرفتم. حدود 2 سال بعد با مردی ازدواج کردم و برخلاف اصرار خانواده ام، مهریه ام را تنها یک سکه بهار آزادی قرار دادم. الان حدود 10 سال است که با عشق و خوشبختی و آرامش در کنار هم زندگی می کنیم. وقتی حرف های نیوشا خانم را شنیدم، یاد زندگی خودم افتادم که قبلاً فکر می کردم سکه های زیاد باعث ...
قصه پر غصه فروش زنانِ غریب
شعار سال: نمایش اولین قسمت مستند گفتگو با این زنان در نشستی تحلیلی با حضور دکتر الهام اقراری –یکی از روانشناسانی که با تعداد قابل توجهی از این زن ها گفتگو و مصاحبه کرده بود- مینو مرتاضی لنگرودی –جامعه شناس و فعال حقوق زنان- و همچنین شفیق شرق -وابسته ی فرهنگی سفارت افغانستان در ایران- رونمایی شد. وابسته ی فرهنگی افغانستان در لایو و ویدئوی این برنامه شرکت نداشته است و اظهارات او در این برنامه بدلیل ملاحظات و پروتکل های دیپلماتیک آقای شفیق ضبط ویدئویی نشده ...
حقی: شاید اگر تست من هم مثل خیلی ها مخفی می ماند، برنمی گشتم
.... روزهای سخت محرومیت او درباره روزهای سخت محرومیت نیز عنوان داشت: من در این مدت سخت ترین لحظه های زندگی ام را سپری کردم. مگر می شود این دوران برای ورزشکاری که 22 سال در تیم ملی بوده، سخت نباشد؟! با این حال شاید برای ورزشکاری که در تهران زندگی می کند، چندان مهم نباشد. چون آنقدر این شهر وسعت دارد که همدیگر را نمی شناسند. ولی برای من که در شهر قدس بودم، خیلی سخت بود. یکسری از ...
سلبریتی هایی که پیش از مشهور شدن در مک دونالد کار می کردند!
. کسی از من پرسید برای کار در مک دونالد زیادی خوب نبودم. از آنجایی که علیرغم همه ی فشارهایی که وجود داشت رویای بازیگر شدنم را دنبال می کردم، به طور قطع برای کار در مک دونالد زیادی خوب نبودم. به نزدیک ترین مک دونالد رفتم و همان روز استخدام شدم. ریچل مک آدامز ریچل مک آدامز قبل از آنکه در فیلم هایی همچون دفترچه خاطرات و شرلوک هلمز نقش آفرینی کند به مدت 3 سال در یکی از شعبه های مک ...
حال حوزه نشر آن قدر ها هم بد نیست
بسیاری مشاغل دیگر با مشکلاتی روبه رو است؛ اما اگر کسی با تجربه قبلی وارد این حوزه شده باشد می داند چطور از پس مشکلات بربیاید و به کارش ادامه دهد. من خودم در همین اوضاع به اصطلاح نابسامان کارم را شروع کردم؛ اما توانستم ادامه دهم و مؤسسه را سر پا نگه دارم. چون از سال ها پیش با کار کردن در کتاب فروشی، تجربه کسب کرده بودم. متأسفانه اکنون افراد بسیاری هستند که بدون هیچ تجربه ای به صرف داشتن مدرک، تقاضای ...