قاری قرآنی که به خاطر عدم قرائت از رهبرانقلاب هدیه گرفت!
سایر منابع:
سایر خبرها
شعر طنز
شیوه ی سخنم را عوض کنم مرگا به من که با پر طاووس عالمی یک موی گربه ی وطنم را عوض کنم وقتی چراغ مه شکنم را شکسته اند باید چراغ مه شکنم را عوض کنم عمری به راه نوبت خودرو نشسته ام امروز می روم لگنم را عوض کنم تا شاید اتفاق نیفتد از این به بعد روزی هزار بار فنم را عوض کنم با من برادران زنم خوب نیستند ...
با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
کلی آرامششان به هم خورد و خندیدند که یکی از آنها من بودم و از خنده ما دیگران نیز به غیر از حضرت آیت الله خامنه ای خندیدند، ولی آقا نمازشان را بدون هیچگونه حرکت اضافی به پایان رساندند. بعد از نماز از آقا پرسیدم که شما چطور توانستید نمازتان را ادامه دهید؟ آقا فرمودند: در مورد چی؟ عرض کردم: به خاطر بزغاله ای که وارد اتاق شده بود. آقا فرمودند: ذره ای از این جریان را متوجه نشدم. حجهًْ الاسلام ...
مهاجرت شاید؛ اما کنار گذاشتن حجاب هرگز
رکورد جدید خود گفت: این حرکت از رکورد تریلی ام سخت تر بود علت اجرای دقیق مهارتم این بود که من مطمئن بودم بر کراس ترینینگ مسلط شدم و استقامت بدنم بالا آمده و با قاطعیت گفتم که می توانم این حرکت را انجام دهم. حرکتی انجام دادم که حالا حالاها کسی نتواند انجام دهد. بانوی رکورد دار جهانی بیان کرد: از خداوند می خواهم اگر روزی افتخاراتم باعث بی آبرویم شود جلویم را بگیرد و دیگر نگذارد پیشرفت کنم ...
خواسته عجیب مدافع حرم قبل از آخرین اعزام/ حالم خوب است اما تو باور نکن!
نگاهم کرد. به او گفتم: چرا همان موقع نیامدید به من بگویید؟ گفت: اتفاقا من هم از شنیدن این صحبت های آقای سعدی هنگ کرده بودم و گفتم: این چه حرف هایی است شما می زنید؟ اما مرا قسم داد که اجازه نده این حرف ها به گوش خانمم برسد. او بچه شیر می دهد. قول بده حرف هایی که به تو زدم به او نگویی! چون من یک بار به او گفتم تا چند روز حالش بد بود و به سختی توانستم حالش را خوب کنم. بعد از این صحبت آمدم لحظاتی در پارک شهرک نشستم و گریه کردم. نزدیک اذان مغرب رفتم مسجد و از امام جماعت خواستم آن شب در دعا های مسجدی ها یادی هم از علی کند. منبع: فارس انتهای پیام/ 341 ...
شرم مان باد...
... از خودم خجالت کشیدم، مهرنوش باید اکنون با عروسک بازی کند. وای خدایا ما چه کردیم؟ کجاییم و به کجا می رویم؟ صدای صحبت کشاورزان و مسئولین مرا به خود آورد. مهرنوش می گوید: گوشی ندارم و حضوری مدرسه می روم. می خواستم در این 10 دقیقه ای که فرصت دارم با همه کودکان صحبت کنم، رو به یکی دیگر از دختران کردم و پرسیدم تو چندساله ای؟ خود را سعیده معرفی کرد و گفت: کلاس چهارم هستم ...
من درختی هستم که میوه ی تلخم زندگی و میوه ی شیرینم شهادت در راه خداست
و ای مادر گرامی، امیدوارم از من راضی باشید چون اگر راضی نباشید خدا از من راضی نیست و به آن هدفی که می خواهم برسم نخواهم رسید. مادر جان تو باید نیمی از فرزندان خود رابا کمال میل و افتخار تقدیم انقلاب اسلامی کنی. پدر جان به قربان آن دست های پینه بسته تو، که مرا به سن 15سالگی رساندی و من نتوانستم کاری برای شما انجام بدهم. وصیت می کنم و می دانم که بسوی خدای خویش می روم و اگر پرواز کردم به سوی خدای ...
مقاله ای که 70 سال پیش محمد علی جمال زاده در مورد کالیگولا نوشت
پادشاه فراتاک 2 بود و شش سال سلطنت نمود ولی عاقبت رفتار او مردم را بطغیان و سرکشی وا داشت و او را از تخت پائین آورده بقتل رسانیدند و پادشاه دیگری باسم ارود 3 بر تخت نشست ولی چند سال بعد او را نیز بقتل رسانیدند. کالیگولا گفت مردم کشور تو عجب ید طولائی در شاه کشی دارند. گفتم هر چند مردم رم هم دست کمی از مردم مملکت من ندارند، اعلیحضرت همایونی چهارمین قیصر روم هستید و از سه قیصری که قبل از شما ...
بلاژویچ به من لباس هم نداد!
بدی از من در ذهن او ساخته بودند. وقتی روز اول شماره ها را بین همه تقسیم کردند، 11 را دادند به رحمان رضایی. یادم هست آن روز حتی لباس هم به من ندادند. بلاژویچ گفت برایت لباس می دوزیم که من گفتم لباس خودم را می خواهم. همان روز بازی داشتیم با تیم علم و صنعت. من نیمه دوم بازی کردم. بعد از شام به آقای چلنگر گفتم که صحبتی با بلاژ دارم. به ایشان گفتم می خواهم بروم که گفت نه تو باید بمانی و دست ...
سوال دهم مسابقه پیامکی نماز و نیایش حضرت زهرا (س)
همین جا نشسته بودم تو این فکر بودم که رفت و آمد فرشته وحی به خانه ما قطع شده دیگه وحی رو نمیتونیم دریافت بکنیم، همینطور نگاهم به در بود دیدم سه نفر وارد شدند، سه بانوی زیبا، از آنها پرسیدم شما اهل کجا هستید؟ گفتن ما از عالم دیگری آمده ایم، اسمت چیه؟ یکی گفت نامم مقدوده، دیگری گفت نامم زره سومی گفت نام سلما پرسیدم شما کیان هستید؟ اولی گفت: خدا مرا برای مقداد آفریده دومی گفت:خدا مرا برای سلمان ...
روش علامه طباطبایی در تجلیل از همسرش
گوناگون برای آشنایی بهتر و بیشتر با صاحب تفسیر المیزان تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد. بهترین ساعت های عمرم! نجمه السادات درباره ی خانواده داری او می گوید، درباره مردی که حق خانواده را به درستی پاس می داشت (80): پدرم همیشه از مادرم به نیکی یاد می کردند و می گفتند : این زن بود که مرا به این جا رسانید، او شریک من بوده و هر چه کتاب نوشته ام، نصفش مال این خانم ...
گلایه پروانه معصومی از بدرفتاری با پیشکسوتان/ باید به کسانی که عمرشان را در این راه گذاشتند افتخار کنید
.... هروقت هرجا گیر می کردند، کسی را می خواستند که بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد، فوری می آمدند سراغ من، حالا چه شده که وقتی مریض می شوم می روم کارت بیمه ام را می دهم، هزارجور بهانه می آورند و می گویند پیش کسوتان تازگی ها خیلی از این کارها می کنند! مگر ما چه کارهایی می کنیم؟ بالاخره وقتی آدم پا به سن می گذارد، مریض می شود. تا سال 98 پرونده مرا زیر و رو کنند ببینند من یک بار دکتر رفتم؟ چرا این ...
حلالیت طلبی حاج قاسم از خانواده یک جانباز
همین حال و اوضاع، حال مادر من نیز مساعد نبود و خبر داده بودند که وی بستری شده است؛ آن روز وقتی حاج قاسم صحبتش با حاج محب تمام شد، گفت: چیزی هست که بخواهید بگویید؟ ، گفتم نه ، بعد از آن، حاج محب موضوع بیماری مادر من را مطرح کرد و من نیز به حاج قاسم گفتم: شما که به حرم های اهل بیت (ع) می روید، برای مادر من دعا کنید . حاج قاسم گفت: چندوقت است که به قم نرفته اید؟ ، گفتم: نزدیک به 20 سال می شود ، گفت ...
دعای فرج نجات بخش شیعه از فتنه های آخر الزمان
پویا مفرد گفت: فایده دعا برای ظهور امام زمان این است که ما به همه خیرات و برکات می رسیم از جمله اینکه خود امام زمان (عج) مستقیماً برای ما دعا خواهند کرد. همچنین در ادامه، حجت الاسلام میرعماد گفت: روزی کنیزی شاخه گلی به امام حسن مجتبی (ع) هدیه کرد و حضرت هم این کنیز را در راه خدا آزاد کرد. راوی می گوید به حضرت گفتم به خاطر یک شاخه گل او را آزادی کردید؟! امام فرمودند خداوند فرموده که اگر به شما ...
عکس های استاد شهریار را سوزاندم!
خانوادگی و ارثیه من است. پدربزرگم عکاس بود و پدرم آتلیه داشت و بعد از آنها این ارثیه به من رسیده است. سال 1343 کلاس ششم ابتدایی را تمام کرده بودم که پدرم برای گذران اوقات تابستان من را به آتلیه دوستش برد و سفارش کرد حسابی فوت و فن های این حرفه را یادم دهد. البته آموزش های ابتدایی را از پدرم فرا گرفته بودم اما نظر ایشان این بود که نیاز به آموزش های بیشتر دارم. یادم هست که هفته ای 5 تومان دستمزد می گرفتم ...
بوی خوش گل محمد ی
.... 15روز بعد برگشت. گفتم: شما با این عصای زیر بغل کجا رفتید. محمد گفت: بچه ها در جبهه تنها بودند و من نمی توانستم آن ها را تنها بگذارم. همین روحیه باعث شد با وجود مصدومیت، دوباره و هنگام مجروحیت عازم جبهه شود تا در عملیات کربلای5 شرکت کند. این عملیات آخرین عملیات او بود. او که فرماندهی گردان و محور عملیاتی لشکر5 نصر را برعهده داشت، در 6بهمن1365 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ...
سید جواد هاشمی تبلیغات را انجام داد و عذرخواهی کرد
املاک سیدجواد هاشمی تو دوبی خونه بخرید... لامصب حداقل میدادی یکی دیگه تبلیغ کنه . یکی دیگر از کاربران اینطور می نویسد: از کلیات این ویدئو باخبر نیستم. اما مجموعه فعالیت های اخیر سید جواد هاشمی مرا عمیقا آزرده و دلسرد کرده . کاربران دیگر نوشته اند: هندل کننده اون برند املاکِ دبی برای ایرانی ها، کاملا با شناخت و تیزبینی، سیدجواد هاشمی رو انتخاب کرده؛ سیدجواد سفیر برند نیست، همه شما ...
این خانواده را دیده اید؟ / گمشدن 5 عضو یک خانواده با طلای زیاد
آمده بود تا دنبال زن و بچه اش بگردد. من هم آنجا رفتم و او تا چشمش به من افتاد با من درگیر شد، چون از قبل بر سر موضوعی با هم اختلاف داشتیم. من جنگل بان بودم و اختلافی در جنگل پیش آمده بود که شوهرخواهرم را مقصر دانسته بودند. من هم این موضوع را به پدرم گفتم و دامادمان ناراحت شد. بهرامی در ادامه گفت: بعد از آن درگیری چند روزی گذشت و هیچ خبری از گمشده ها پیدا نشد تا اینکه دامادم به من گفت یکی ...
گفتگو با آدم کشی که برای خودنمایی مرتکب قتل شد!
...! تو که همسر صیغه ای داشتی؟ مادرم می گفت اگر ازدواج کنی آدم می شوی! بار دوم چه شد؟ سال 94 بود که زنی شماره تلفن مرا پیدا کرده بود و با من تماس گرفت، بعد از شش ماه که به منزل مجردی ام می آمد تصمیم به ازدواج گرفتم، ولی او هم وقتی اخلاق و رفتار مرا دید، منصرف شد و فرار کرد. هزینه هایت را چگونه تامین می کردی؟ با خرده فروشی مواد مخدر! یک دستگاه موتورسیکلت خریده بودم ...
توکلی: FATF در مجمع رأی نمی آورد | این حرف که با پیوستن به FATF مشکلات ما کمتر شود، دروغ است | اگر ...
زحماتشان تشکر کردم. بعد گفتم آقای قدوسی، آقای نبویان این رهبری که شما ترسیم می کنید خیلی ضعیف است. رهبر ما این گونه نیست. ظریف کیست که در مقابل رهبری بایستد؟ حین صحبت هایم ظریف با سرش چندین بار حرف های مرا تایید کرد. در نهایت آقای ظریف تشکر کرد و رفت. صبح فردای آن روز به دیدن ظریف رفتم. به او گفتم تو با جان کری سر مصلحت می خندی، چرا در مقابل آقای کریمی قدوسی عصبانی می شوی؟ وزیر امور خارجه نباید عصبانی باشد! پذیرفت و گفت نتوانستم خودم را نگه دارم. گفتم دست آخر ما نباید این گونه باشیم. با این پدرسوخته های آمریکایی و اروپایی حرف می زنی و عصبانی نمی شوی چرا باید با یک نماینده مجلس خودمان عصبانی شد؟ ...
به دور این رهبر حلقه بزنید و او را تنها نگذارید/ متحد شوید تا آمریکا و اسرائیل را از پای درآورید
خودم قرار می دهم و برای او کشته می شوم و برای او می روم که می دانم سعادت در این است و این آخرین سخنان و آخرین کلمات من است به مردم، به کسانی که در راه خمینی و در خط خمینی و در ایران اسلامی هستند، یک وصیت دارم. قدر اسلام را بدانید. قدر این رهبر را بدانید. ای مادر، بعد از شهادتم نگذار به تو تسلیت بگویند و از همه بخواه که به تو تبریک بگویند، چون شهادت تنها آرزویم هست. و، اما مسئله دیگری را که باید به ...
شهادت علیرضا راه آسمان را به علی اصغرنشان داد
.... می روم شاید خدا من را قبول کند و شهید بشوم. مادرتان موافق اعزام بچه ها به جبهه بود؟ بچه ها مادر را راضی کردند و با رضایت مادر پدرم هم راضی شد. مادرم می گفت یک روز مشغول پنبه ریسی بودم که علیرضا آمد و کنارم نشست و گفت شیر می خواهی، بروم بگیرم؟ گفتم نه! مادر می خواهی دسته چرخ را بچرخانم؟ گفتم نه، نمی خواد! پرسید چکار برایت انجام بدهم؟ گفتم مادر! اجازه می دهی با این چرخ نخ ...
معجزه احترام
...، هیچ وقت سفره ایشان از کارگران و دهقانان و باربران جدا نبود و هرگز ندیدم روی زیراندازی متفاوت از آنها بنشینند. به خاطر دارم یک روز سر سفره ناهار نشسته بودیم که زنگ در خانه به صدا در آمد. در را باز کردم یکی از دهقانانی بود که در مزرعه ما کار می کرد؛ با پدرم کار داشت. به پدر اطلاع دادم که فلانی آمده و با شما کار دارد. گفتند: چه خوب، راهنمایی کن بیایند سر سفره. به مهمان گفتم سفره پهن ...
واکنش زینب سلیمانی به پایان رژیم ترامپ؛ زندگی را در ترس به سر خواهی برد
به گزارش نبض بازار ،حساب توییتری منتسب به زینب سلیمانی ، فرزند حاج قاسم سلیمانی ، فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایان رژیم دونالد ترامپ ، رئیس جمهور سابق آمریکا واکنش نشان داده است. در این پیام آمده است: آقای ترامپ، تو پدرم را به این امید واهی که به نوعی قهرمان دیده شوی به قتل رساندی، حال آنکه او ژنرالی بود که پیروزمندانه جنگ علیه داعش و القاعده را رهبری کرد ...
دلم برای زیارت کربلا تنگ می شود؛ حتما در زیارت کربلا مرا هم یاد کنید
...> همسرعزیزم در انتهای سررسید تمامی طلب ها و بدهی ها و حساب هایم را ثبت نموده ام که زحمت آن ها به گردن شما می باشد. در خاتمه عرض می نمایم که دلم برای زیارت کربلا تنگ می شود حتما در زیارت کربلا مرا هم یاد کنید و این شعر را زمزمه نمایید: شب های جمعه می گیرم هواتو اشک غریبی می ریزم براتو بیچاره اون که ندیده حرم رو بیچاره تر اون که دید کربلاتو در مراسمات ...
کسی به دیدن من نمی آید...
می گویی مرد حسابی، این بچۀ خودم است، اسمم در شناسنامه اش هست، حالا آوردم پیش تو که کار کند، خب دست شما درد نکند، اما این یعنی حالا بچۀ شما شد؟! آقام به زور من را از استادم گرفت. چرا به زور؟ آقا شمس پدرم شده بود، خودش آن سال ها هنوز بچه نداشت. دلش می خواست من بچه اش باشم. اسم پدرتان چه بود؟ اسم پدرم حاج حسین نواب دانشمند بود. پدرم 120 رنگ را به دکتر حشمت ...
روایت غسال باغ رضوان از برادرِ مرگ
از ما نمی ترسند و دوری کنند، از جنازه عزیزشان هم می ترسند. حتی کمک نمی کنند سر جنازه متوفی را بگیرند! اما همانطور که گفتم ترس است که آدم را از پا در می آورد. یک بار در اتوبوس بودم که مردی من را شناخت و گفت تو پدرم را غسل دادی، بیچاره می خواست از من تشکر کند ولی وقتی مردم فهمیدند از من فاصله گرفتند! گفتم نترسید من که زنده ام، مرده هم که دستش از دنیا کوتاه شده است، باید از زنده ها بترسید ...
شیفت جان/تیغ تیز کرونا بر گلوی سپید جامگان
...> ترانه طفلک نیز این چند وقت خسته شده بود ولی به روی ما نمی آورد تازه می خواستم چند روزی مرخصی بگیرم. ساعت یازده بود که من و مهرداد راهی بیمارستان شدیم باز هم حالت تهوع و کمی بعد سرگیجه نیز بر آن اضافه شد مهرداد در راه شوخی می کرد و گفت: نگین عجب شیفتی بشه شیفت امشب، تو در حالت عادی غر می زنی وای به حال حالت تهوع داشتن ... و من بهش گفتم: اگر امشب شیفت جونم هم باشه واسه رو کم کنی تو تا آخرش می مونم ...
سربازهای خسته، پشت خاک ریزهای تخت
به روییدن و مادرم را به خواندن پای اجاق گاز می برد *** استکان های خالی را که نگاه می کنم گلویم به خاطر چای هایی که با تو نخورده ام چه قدر می سوزد
رنج بدون گنج
کی روش به جا ماند. بعد از این قطع همکاری، کی روش افشا کرد اصلی ترین دلیل جدایی مجید صالح از تیم ملی در آستانه جام جهانی، عدم اعطای اجازه به او برای نشستن روی نیمکت تیم ملی بوده است: گفت می خواهم تجربه کسب کنم، گفتم بیا، اما در اتریش گفت اگر روی نیمکت نباشم می روم، گفتم برو. به همین سادگی! نمی توانستم اجازه بدهم مارکار آقاجانیان بعد از 3سال همکاری با من، جای خودش را روی نیمکت به مجید صالح بدهد ...