بوکسور متهم به قتل: شکست عشقی، تبهکارم کرد! +عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
درخواست قاتل: پول ندارم دیه را قسطی کنید
. با میانجیگری چند نفر آن ها رفتند، اما دقایقی بعد در حالی که چوب و چاقو همراه داشتند، برگشتند و بی نوبت وارد صف شدند. این شد که کار به درگیری کشید. من برای میانجیگری وارد درگیری شدم، اما یکی از آن ها با فحاشی و در حالیکه چاقو دستش بود به طرفم حمله کرد. این شد که چاقو را گرفتم، اما ناخواسته وارد پهلوی مقتول شد. باور کنید قصد قتل نداشتم. متهم ادامه داد: بعد از اینکه از پارک به خانه ...
قتل حیثیتی در پارک ارم + عکس
در درگیری چاقو یکی از انها را گرفتم و یک ضربه به او زدم.ولی واقعا قصد قتل نداشتم. وی ادامه داد: من ورزشکارم و در پیک موتوری کار می کنم. بعد از این ماجرا بلافاصله با همسرم به خانه برگشتم. من صبح روز بعد دوباره به پارک ارم رفتم و پرس و جو کردم و متوجه شدم پسر جوان در بیمارستان جان سپرده است. من شوکه شده بودم. چون واقعا نمی دانستم ضربه چاقو چطور موجب مرگ وی شده است.من در مدتی که فراری ...
مهاجرت از تهران، شرط بخشش قاتل
قتل رسیده است. طبق اظهارات شاهدان، پسر دایی مقتول به نام پوریا عامل این جنایت بوده که پس از درگیری اقدام به فرار می کند. هویت متهم جوان به تمامی واحد های گشت اعلام شد. تا اینکه چند روز بعد پسر 20 ساله در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد. پوریا در تحقیقات اولیه به جنایت اعتراف کرد و گفت: قصدم قتل نبود، فقط می خواستم از پسر عمه ام امیر زهرچشم بگیرم. مدتی بود که امیر با ارسال پیام ...
اعدام پسر جوان به خاطر زن خائن / فریبا دروغ گفته بود + عکس
رسیدگی به این پرونده از تیر سال 95 با گزارش آتش سوزی یک خودرو در کمربندی پل فیروزآباد شهر ری آغاز شد و پس از آنکه مأموران در صحنه حاضر شدند با جنازه سوخته مرد جوانی مواجه شدند که بررسی های اولیه نشان می داد او پیش از سوختن در خودرو با چاقو به قتل رسیده است. به گزارش رکنا، در ادامه جسد برای تعیین هویت به پزشکی قانونی منتقل شد. یک روز بعد زن 40 ساله ای به نام فریبا به اداره پلیس رفت و ...
پشیمانی فروتن از طلاق
وی افزود: هنرمندان قصه شب، رادیو قصه ها را تصویرگری می کردند و به ما ذهنیت تصویری دادند. در کودکی در شهرستان دماوند بودیم و مدرسه تئاتر کار می کردیم. این علاقه در من وجود داشت. به دلیل اینکه بچه درس خوان بودم می خواستم پزشکی بخوانم. در گذشته هر دانشگاه برای خودش کنکور می گرفت. در چند شهر کنکور دادم و هیچ جا قبول نشدم. فروتن عنوان کرد: در ادامه به خدمت سربازی رفتم و این موضوع خیلی به من ...
قتل مادربزرگ با دوغ و کباب مسموم در جنوب تهران
.... چرا بازداشت شدی؟ به اتهام قتل مادربزرگ پدری ام. دوستش داشتی؟ خیلی. خیلی ناراحتم و عذاب وجدان دارم که او را کشتم. مادربزرگم مرا دوست داشت اما من با اشتباهم جانش را گرفتم. درس خواندی؟ بله. دانشجوی ترم آخر رشته برق صنعتی بودم و بعد از این قتل به زندان افتادم و درسم ناتمام ماند. معتادی؟ مدت هاست گل می کشم اما نتوانستم آن را ترک کنم. والدینت ...
ماجرای قتل داماد تا نقشه اعدام نوعروس روی درخت گز!
این مرد 50 ساله به طور کلی نقش خود را در ارتکاب این جنایت انکار کرد تا این که بالاخره در بازجویی های تخصصی لب به اعتراف گشود و راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد. هلیم-ل در بازجویی ها گفت: او دخترم را اغفال کرده بود و در حالی که چند فرزند داشت و 20 سال از دخترم بزرگ تر بود، قصد ازدواج با او را داشت به همین دلیل من دخترم را از مشهد به زابل فرستادم تا از آن مرد دور باشد ولی بعد از یک هفته دوباره دخترم ...
ناگفته های ازدواج امام خمینی (س) با همسرش از زبان حاج علی ثقفی
اینها را پس گرفت و راهی نداریم جز اینکه تحمل کنیم. خدا به شما هم اجر بدهد. ما تعجب کردیم که فکر می کردیم برای خانم امکان حرف زدن نیست چطور یکباره به سخن آمد. *قبل از انقلاب، اولین حرکت های انقلابی از سال 42 شروع شد؟ بله. *از همان زمان شما به انقلاب پیوستید؟ سال 42 من 17 ساله بودم. آن زمان دبیرستان بودم و درس می خواندم و بعد دانشگاه رفتم. در دبیرستان ...
صحنه های دردناک تر از جبهه را در مدرسه زینبیه دیدم
من خون نگرفتید، ولی بالاخره خونم را در راه این انقلاب می دهم. جشنی به رنگ خون 11 بهمن 1365 و یک روز قبل از بمباران مدرسه زینبیه، جشن تولد یکی از دوستان شهلا بود که در پی بمباران شهر میانه توسط بعثی ها، بمبی به منزل دوست شهلا هم اصابت می کند و تعدادی از همکلاسی هایش به شهادت می رسند. شهلا بعد از اطلاع از این حادثه گفت: ای کاش من هم به جشن تولد می رفتم و شهید می شدم. در همان روز ...
کتاب شناخت سازمان منافقین 3 مدل بود!
رژیم مخالف بودم. من، چون در بازار کار می کردم، ابتدا با اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شدم. هنگامی که آن ها حسنعلی منصور را به قتل رساندند، اکثرشان دستگیر شدند، ولی من لو نرفتم و با جمعی از بچه های همسن و سال، مشغول تکثیر و پخش اعلامیه های امام و پیاده کردن نوار های ایشان- که شهید آیت الله سعیدی برایمان می فرستاد - می شدیم. قبل از انقلاب، جمع شدن عده زیاد در یک گروه، کار خطرناکی بود؛ به همین دلیل ...
آباد شده تمام گورستانها؛افسوس! اجل چه پشتکاری دارد !
...، خبر از بقیه بازی های تیم محبوبمان نداشتیم و نمی دانستیم تیممان چندم جدول است. تنها در جدول شعارهایمان همیشه پرسپولیس اول بود و استقلال از آخر اول، یا برعکس. چند سال گذشت و تلویزیون آمد و بعد تلویزیون رنگی آمد و هفته نامه فانوس و استقلال جوان و آوای ساوه و...اوایل دبیرستان یک هفته انتظار می کشیدم تا هفته نامه فانوس که متعلق به باشگاه پرسپولیس بود بیاید و اول عکس وسطش را برداشته و بعد خط به خطش ...
از کارآگاه علوی تا مرد هزار چهره ؛ سعید پیردوست: 13 سال بدون پارتی بازی با مهران مدیری همکاری کردم
، اما نقش رئیس اداره ای را دارم که هر از گاهی وارد قصه می شود و به او گفتم کوتاهی نقش برایم اهمیتی ندارد، مهم این است که با گروه شما همراه باشم برای همین ابتدا دیالوگ های کوتاهی برایم می نوشتند و بازی می کردم. پیمان قاسم خانی خیلی به من لطف کرد و به نقشم پر و بال داد تا در بین مردم جا افتاد و دیده شد. نقشم را دوست داشتم و به من نزدیک بود، چون حدود 24 سال کار اداری کردم و مدیر امور اداری کمپانی ماک بودم و همین سابقه کاری دستمایه ای شد تا نقش رئیس پاورچین را خوب بازی کنم. منبع: روزنامه خراسان انتهای پیام/ ...
فرار دختر نوجوان در پی عشق خیابانی!
سپاد مشهد گفت: حدود شش ماه قبل با برادر یکی از دوستانم آشنا شدم. آن روز من به منزل دوستم رفته بودم که رامبد را در آن جا دیدم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم شماره تلفنم را در اختیارش گذاشتم و بدین ترتیب رابطه بین من و برادر فیروزه آغاز شد. چند بار هم به منزل آن ها رفتم و به طور پنهانی با رامبد به گشت و گذار پرداختیم. در همین حال برادرم متوجه ارتباط ما شد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. از ...
هر روز برای پسران شهیدم گریه می کردم/حضرت زینب و حضرت زهرا، الگوی ما
...> می گوید: همسرم در ارتش مشغول خدمت بود در دزفول، خارک، اصفهان، تهران و در همدان با او زندگی کردم. می خندد و می گوید شناسنامه ی هر کدام از بچه ها را از یک شهر گرفتیم. چشم هایش را می بندد و در خاطرات آن سال ها غرق می شود: چه روز هایی بود یادش بخیر صبح خیلی زود بیدار می شدم و صبحانه را آماده می کردم همسرم را راهی و بچه ها را به مدرسه می فرستادم و خودم به خرید خانه می رفتم تا ظهر برای ...
چند جمله مهمان مهرداد؛اسیر ترکیب چینی علی پروین بودم
عرفان حاج بابایی: همه چیز آنقدر سریع بود که نفهمیدیم چگونه گذشت. حد فاصل روز 22 دی که مسابقه دربی استقلال و پرسپولیس برگزار شد تا چهارشنبه 8 بهمن ماه، مهرداد میناوند پیشکسوت دوست داشتنی فوتبال ایران به کرونا مبتلا شد و نتوانست حریف این ویروس لعنتی بشود. مهردادی که در دوران فوتبالش ستاره ای چون دیوید بکام را ناکام گذاشته بود، مقابل حملات بی امان کرونا تسلیم شد و حالا جز کوهی از خاطره، چیزی از دفاع ...
پزشک، بازیگر و منتقد سینما که هرگز موبایل نداشته است! | امید روحانی از بازیگری و پزشکی در روزهای کرونا ...
این هستم که تسلیم موبایل نشده ام. از این به بعد هم قصد ندارم تسلیم شوم. من 14 ساله بودم که نخستین بار تلفن را دیدم. من برای نسلی هستم که تلفن برایش مهم ترین عامل تکنولوژی بوده است. الان بچه یک ساله با موبایل آشناست. گاهی در کار می بینم. بچه یک ساله را می خواهم آنژیوکت بزنم و بیهوش کنم، برای آرام کردنش، موبایل برایش روشن می کنند. نسل جدید فرق می کند، شما نیاز مبرم دارید به موبایل. بدون ...
اعتراف بوکسور پارک نشین به قتل دوست رزمی کارش! +عکس
، کارآگاهان عملیات دستگیری را با فرماندهی سرهنگ بهرامزاده (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز کردند و او را صبح روز گذشته در یک عملیات ضربتی به دام انداختند. این جوان متهم به قتل که اکنون 30 سال دارد، در بازجویی های تخصصی ضمن اقرار صریح به جنایت گفت: آن شب در مغازه یکی از دوستانم در بولوار امامت مشهد مشروب نوشیدم و سپس به همراه یکی از دوستانم سوار پراید شدم و به پارک گل ها رفتم که پاتوق همیشگی ما ...
عاشقم چون پاکم
به زندگی برگردد راهش گرفتن همین درمان است. اگر واقعا تصمیم دارید که از خستگی و حالت زننده اعتیاد بیدار شوید، حتما راهی را که من رفتم، بروید. با دریافت اولین آمپول دوباره اختیار زندگی خود را به دست آوردم. دوباره شدم همان آدمی که دوست داشتم. دوباره خودم شدم. حواستان را جمع کنید. قبل از این که این آمپول را بزنید برای هفت تا ده روز هیچ جور مشروب یا قرص یا ماده مخدر نباید مصرف کرده باشید ...
در آستانۀ در
در دانشگاه های تاپ مملکت درس خوانده اند، منتظر بودم خانم متصدی بپرسد خب حالا دوست دارید خدمتتون کِی و کجا باشه؟ اما متأسفانه زرتی چند برگ رنگارنگ داد دستم و گفت اول اسفند اعزامتونه . به ادامه حرف هاش توجه نکردم و فقط به مدرک تحصیلی دوستانم فکر می کردم که با صدای آقا لطفا برید کنار همان پسربچه به خودم آمدم. گفتم اینجا مربوط به مشمولینه . پسرک گستاخ گفت لابد مشمولم دیگه . بعد به مامانش نگاه کرد و خندید. کنار ایستادم و گوش کردم. متولد 80 بود و دیپلم ردی. زن همراهش هم مامانش نبود، همسرش بود که می خواستند بعد خدمت بروند خارج. برگ هایم ریخت. جمع شان کردم زدم بیرون. ...
دختر متهم به قتل، در تعلیق میان آزادی و مرگ
قصاص صرف نظر کنند اما خانواده مهراوه تاکنون موفق به تهیه این مبلغ نشده اند. مهراوه می گوید در آن زمان داروهای اعصاب مصرف می کرد و زمان قتل نیز تحت تأثیر این دارو گیج بود. او به رکنا گفت: من و مقتول دو سال بود از بهترین دوستان همدیگر بودیم. من او را خیلی دوست داشتم و بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، تنها چیزی که آرامم می کرد این بود که در کنار مقتول و در جمع دوستانم باشم. ...
زن 35 ساله: با عقد تلفنی خود را در اختیار کیارش گذاشتم
تبلیغاتی مشغول کار شدم. مدتی بعد منزلی را به طور مستقل اجاره کردم و در کنار پسرم زندگی ام را سپری می کردم . تامین هزینه های زندگی و مراقبت از فرزندم بسیار سخت بود اما چاره ای جز صبوری نداشتم با این که از تنهایی رنج می بردم اما سعی می کردم زندگی آرامی را در کنار پسرم داشته باشم بعد از گذشت 11 سال در منزل یکی از دوستانم با کیارش آشنا شدم او مردی 58 ساله بود که جاافتاده و متشخص به نظر می رسید غرور ...
آزادی قاتل ناپدری بعد از 16 سال
دیگری نیز روی بدن مقتول وجود دارد و این نشان می دهد او درگیر شده است. به این ترتیب، سیاوش بازداشت شد. او بعد از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: من اتهام را قبول دارم. ناپدری ام را هل دادم و سرش با دیوار برخورد کرد. آن زمان ما با هم دعوا می کردیم. متهم در ادامه اعترافاتش گفت: وقتی من بچه بودم مادرم از پدرم جدا شد و بعد از چند سال با مرد دیگری ازدواج کرد. سعید از همان کودکی با من رابطه ...
چیزی نگویید، مختصات زخم را دارم!
...، یعنی همه زن های عرب دوست دارند اما بعد از مهدی مادر حنا زدن را بر خودش حرام کرد؛ همیشه من برایش حنا میبستم ولی دیوانه شدم! _دور از جانتان _سرت سلامت دخترم، نه جدی می گویم، من تا چند سال پیش هم هنوز داروی آرامش بخش مصرف میکردم؛ به خاطر آن عکس ها! _مگر عکس ها چه بود؟ وَرده نفس تلخ و سردی کشید و با مشت روی سینه اش کوبید: حکیم خیلی مهدی را دوست داشت، هر آدمِ ...
معینی: به خاطر گریم سنگینم در ابلق 3 بار بیمارستان رفتم/ نرگس آبیار در بهترین اثر و کارگردانی شانس سیمرغ ...
همین رابطه تصریح کرد: نقشم در فیلم ابلق را بسیار دوست دارم اما گریم به شدت سنگینی را تحمل کردم، به خاطر گریم طولانی و سخت حتی سه بار کارم به بیمارستان کشید، اما آنچه شیرین بود اینکه خود نرگس آبیار کنارم بود و همیشه حتی در بیمارستان هم مرا تنها نگذاشت. گریم من در فیلم ابلق سخت ترین و طولانی ترین تجربه گریمی بود که طی تمامی سالهای بازیگری تجربه کرده بودم. بازیگر فیلم سینمایی ابلق نرگس آبیار ...
از واقعیت فرار نمی کنم
دست داده ای؟ ببینید، من فرزند طلاق هستم و از وقتی چشم باز کردم، بدبختی و سختی کشیدم . با این که به درس علاقه داشتم، به خاطر بی پولی نتوانستم ادامه بدهم. همیشه در پارک ها بودم و همان جا با افرادی دوست شدم که تنها حاصلش اعتیادم بود. مادربزرگم وقتی این وضعیت من را دید، طلاهایش را فروخت و برایم موتور خرید تا پیک شوم و منبع درآمدی داشته باشم. در این مدت هم او پیگیر کارم بوده، پدر و مادرم انگار ...
مقتول قصد مزاحمت داشت
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت 14:10 روز چهارشنبه اول بهمن مأموران کلانتری 117 جوادیه با تماس تلفنی شهروندی از درگیری خونینی بین دو پسر جوان در پارک بعثت با خبر و راهی محل شدند. مأموران پلیس در محل حادثه با جسد خونین و بی جان مرد 22 ساله ای به نام هومن روبه رو شدند که بر اثر اصابت ضربه چاقو به پهلویش به قتل رسیده بود. کمی آنطرفتر هم پیکر نیمه جان پسر 21 ساله ای به نام پیمان را مشاهده کردند که دختر ...
شهید اتوکشیده ای که 2 مسجد پاتوقش بود
کردند اما کماکان فعالیت هایم ادامه داشت. وی که در سال 62 ازدواج کرده، با بیان اینکه خوشبختانه حاج حسین همان مرد با ویژگی هایی بوده که از خدا می خواستم، افزود: در زمان جنگ که همسرم به جبهه می رفت، توفیق شرکت در فعالیت های جهادی و فرهنگی در پشت جبهه جنگ را داشتم. در سال 63 محمد را باردار شدم، آن زمان خیلی سعی داشتم به خودسازی بپردازم، در طول 9 ماه بارداری محمد یک شب هم بدون وضو نخوابیدم وبدون ...
مصاحبه 15 سال پیش مهرداد میناوند: به خودم بالیدم که مردم هنوز مرا از یاد نبرده اند
کلاس ها را هم رفته ام. _ و فصل بعد نمی خواهی بازی کنی؟ میناوند: من اگر برگردم، می خواهم زمانی باشد که همان مهرداد میناوند سابق باشم، زمانی بازی می کنم که اسمم را کوچک نکنم، با این حال برای من قشنگ است که هنوز خیلی ها از من می پرسند، میناوند چرا آن قدر فوتبال را زود کنار گذاشتی. _ و از خانواده ات بیشتر بگو؟ میناوند: همسرم ایرانی است ولی در اتریش زندگی می کرد، با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و ثمره این ازدواج هم یک پسر پنج ساله به نام (آریا) است که مثل باباش، چپ پاست. (اشاره به ازدواج اول مهرداد میناوند) ...
جا مانده از راوی
جنگ ازدواج کردم. اگر شما مشکلی با این قضیه ندارید فکرهایتان را بکنید و خبر بدهید. از اینکه این قدر رک گفت خیلی تعجب کردم. تصمیمم را گرفته بودم مرتضی روز خواستگاری آن حرف را که زد از رک بودنش شوکه شدم، ولی ته دلم خوش حال بودم. با خودم گفتم: این همان کسی است که همیشه به او فکر می کردم. کسی که اعتقاداتش با من یکی است. به من گفت: نمی خواهد الان به من جواب بدهید. ، ولی من همان جا تصمیم ...