سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای جوان دهه شصتی که 40 فرزند دارد
...> عباس عسگری یکی از همان پدرخوانده های دهه شصتی است که حالا سرپرستی 40 بچه قد و نیم قد خانه نوباوگان عطر یاس نبوی شیراز را بر عهده دارد. البته وقتی تصمیم گرفت پدر باشد 27 ساله بود،یعنی 7 سال قبل. بعضی ها دل به دلش ندادند و گفتند تو خودت هنوز بچه ای چطور می خواهی پدری کنی آن هم برای 40 بچه. گفتند دانشجو هستی، مرغداری که راه انداختی هنوز پا نگرفته! صدایش را در گلو انداخت و گفت: می توانم ...
مثل قاسم، مثل علی، مثل فاطمه+ فیلم دیدار با حاج قاسم
حاج قاسم و دیگر رفقای علی، بی بی سکینه را تنها نگذاشتند. همه این سال ها برایش پسری کردند. از رفقای سردار دل ها شنیدم که وقتی حاجی به سپاه قدس هم رفت در همه این سال ها به طور مستمر با این مادر شهید ارتباط تنگاتنگ داشت، به همه بچه های لشکر توصیه موکد کرده بود، که مبادا این مادر رنجدیده را تنها بگذارید. به طور متواتر از بچه های لشکر شنیدم که گاهی که به ننه سر می زدیم تا به اموراتش برسیم ...
خرده روایتی از زبان مادر ستوان شهید جمشید طاهری
دارد صدایم میزند: مادر! به حیاط میرفتم و میدیدم کسی نیست. فردای آن روز، چند دقیقه قبل از تحویل سال، خبرش را آوردند و دوم فروردین پیکرش را. حدود 20 دقیقه بعد از تماس تلفنیمان، وقتی قصد داشته است مین را خنثی کند، او را شهید می کنند. از پشت سر هدف اصابت گلوله قرار گرفته بود. بخشی از کاسه سرش رفته و بالاتنهاش پر از گلوله بود. بغلش کردم. امریه مرخصی خونآلود توی جیبش بود. ...
پرواز 2 کبوتر باهم در کربلای 5
به ما افتاد رو به پسرم فرهنگ کرد و گفت خودت که می توانستی بیایی برای چه مادرت را به اینجا آوردی؟ فرهنگ هم گفت مادر من را به اینجا آورد. رئیس شان که شاهد بود گفت چه خبرت است؟! پنج روز به خانه نرفتی و از شما بی خبر بودند نگران شده اند! بعد ما به خانه برگشتیم. ظهر که شد همسرم به خانه آمد و فقط می خندید ما هم می خندیدیم. من و بچه ها در این دوران کنارش بودیم. تا اینکه به امید خدا انقلاب به پیروزی رسید ...
مادری که زمین جایش نبود
به گزارش خبرگزاری بسیج در کرمان، چند روزی بود که خبر بستری شدن مادر سردار شهید علی شفیعی بدحالمان کرده بود. مرتب جویای احوالش می شدیم و هر روز ناامیدتر از دیروز. بالاخره خدا دعایش را اجابت کرد و شامگاه یکشنبه 10 اسفند خدا او را طلب کرد و همنشین فرزند شهیدش نمود. بانو سکینه پاکزاد عباسی، مادر قهرمانی که در سخت کوشی، صبر، ایمان و توکل زبانزد همگان بود. هر وقت او را می ...
سردار سلیمانی مثل پدرمان بود
حیات- شهید سردار قاسم سلیمانی به دو نفر از رزمندگان تیپ زینبیون انگشتر هدیه داده بودند که یکی از آن دو نفر من بودم. گمنام زینبی از رزمندگان دلیر تیپ زینبیون که پنج سال از عمرش را در جبهه های مختلف سوریه از جمله حلب تا ابوکمال، تدمر، حومیمه، خان طومان، خالصه، نوبل و الازهر و... گذرانده، در 21 دی ماہ 1376 در پاکستان متولد شد. او دربارۀ نحوۀ اعزام به سوریه و آشنایی با تیپ زینبیون به هفته ...
ویزیت های معنوی شیخی که نذر جبهه بود
مجموعه مدارس وابسته به مسجد همه چیز از عصر یکی از روزهای اردیبهشت شروع شد، تازه به خانه برگشته بودم که تلفنم زنگ خورد، شیخ محمد با صدایی هیجان زده سلام داد و بی مقدمه رفت سراغ اصل مطلب: حاج آقای مهکام برای بچه ها پیام فرستاده که اوضاع کرونا وخیم شده و بیمارستان ها به روانشناس نیاز دارند. _خب، آنوقت شما چی گفتی؟ _برای همین زنگ زدم شیخ مصطفی؛ پایه ای؟ حاج آقا مهکام گفته اگر ...
آغاز زندگی مشترک میان مثلث عاشقانه حرم امام رضا/ نمک گیر آقایی رئوف شدیم
صحن امام رضا(ع) دست در دست شریک زندگی ام ایستادم؟ وقتی پدرم رفت ... من که حتی مادرم پول نداشت برایمان مراسم عقد بگیرد اینجا چکار می کنم؟ چشم که بازکردم پدر داشتم اما نمی دانم یک دفعه چطور دنیا با من، مادر جوان و برادرم دشمنی کرد که هنوز خوشی های کودکی را مزه مزه نکرده بودیم که خبر آوردند پدرم در تصادف کشته شده است. مادرم در جوانی بیوه شد و مسؤولیت دو بچه یتیم بر ...
درخواست وام فرمانده در شرایط جنگی
می دانست حاج حسین گوران قرار است یک روز هم خبر شهادت او را به خانواده اش بدهد و قوت قلب همسر و چهار فرزندش باشد. 12 اسفند سال 65 در جریان عملیات کربلای 5 بود که علی جزمانی به شهادت رسید و گویا می دانست قرار است در همین عملیات روحش برای همیشه پرواز کند و روزی خور ابدی درگاه حضرت حق شود. غزلی رفیق و هم محله ای علی تعریف می کند: یک بار که از جبهه به تهران برگشته بودیم با شهید جزمانی به ...
همراه روز های سخت
از آن با جمعی از بچه هایی که در هند گدایی می کردند، آشنا شدم، همه معلول بودند و به خاطر اعتقادات مذهبی از طرف خانواده ها طرد شده و در اتاقی کثیف و مخروبه نگهداری می شدند. با دیدن وضع این بچه ها مجدداً به کانادا برگشتم و شروع به کارکردن کردم. با دست پر به هند برگشتم و برای این بچه ها هم خانه ای ساختم و مدت ها با آنها زندگی می کردم. دیگر حکم مادر این بچه ها را داشتم. حضور در سرپل ذهاب ...
مادر سردار شهید علی شفیعی درگذشت
به گزارش سایت خبری تحلیلی ذاکرنیوز به نقل از خبرنگار مهر سکینه پاک زاد عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی و مامن و محرم اشکها و درددلهای فرمانده شهید حاج قاسم سلیمانی درگذشت. این مادر شهید راوی کتاب مثل علی، مثل فاطمه: خاطرات زندگی سردار شهید علی شفیعی بود و سردار حاج قاسم سلیمانی تا قبل از شهادت حضوری یا تلفنی احوال مادر شهید شفیعی را می پرسید. سردار محمدرضا حسنی سعدی درباره ارادت حاج ...
روایت محمود بصیری از ممنوع الکار شدندش به خاطر احمدی نژاد در تلویزیون
. چندسال پیش یک گربه 3بچه آورده بود. خانواده ای، بچه های این گربه را در پارک بریانک گذاشتند و مادرشان در به در شده بود. روزی یک قطره چکان از داروخانه خریدم و به دهان بچه گربه ها شیر ریختم. به آن ها عادت کردم. مدتی هر روز 5 بعد از ظهر پیش آن ها می رفتم. جوری شده بود که گربه ها وقتی صدای زنگ دوچرخه را می شنیدند به طرفم می آمدند. دوستی ما سال هاست که ادامه دارد. گربه ها این قدر با معرفتند که اگر سیر ...
مدافع حرمی که پیش مادرش بدقول نشد
به گزارش شهدای ایران ، از وقتی مهدی رفته بود، کوچه انگار یک چیزی کم داشت. نبودش حس می شد. حتی برای بچه های کوچکی که وقتی مشغول بازی بودند یک نفر با محبت از کنارشان رد می شد و گاهی به حرف ها و درد دل هایشان گوش می داد. یک نفری که حالا خیلی وقت پیدایش نشده. اهالی محل سراغش را گرفتند. مادر گفت: یکدانه پسرش راهی سوریه شده تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با تکفیری ها بجنگد. شنیدن این خبر ...
80 درصد گارد ریاست جمهوری عراق را از بین بردیم
. شهید سعید تقوایی بچه کاشان بود و 16، 17 سال بیشتر نداشت. شب عملیات قلنج کرد و دل درد گرفت. آن شب عملیات نرفت و در سنگر کنار سایر نیرو ها ماند و قرار شد صبح همراهشان به منطقه بیاید. شهید تقوایی در آموزش و آتش دشمن با ما بود و فقط شبی که می خواستیم از خط اول جلو برویم، همراهمان نبود. ایشان در بمباران ترکش به سرش خورد و مثل شهید همت به شهادت رسید. در جیبش دنبال کارت شناسایی هایش می گشتند که یک نامه ...
مادر سردار شهید علی شفیعی آسمانی شد
تا کارگری همه را تجربه کرد تا لقمه نانی به سفره ی همیشه خالی علی بنشاند. علی را اما با غیرت و مومن تربیت کرد، طوری که در نوجوانی همراه انقلاب و در جنگ یار حاج قاسم شد.از جبهه به مادر پیغام داد تو هم بیا جبهه، اینجا هم می توانی خدمت کنی و هم لقمه نانی هست که بخوری. مش سکینه، سال های جنگ را به خدمت در پشت جبهه گذراند تا این که علی به عنوان فرمانده محور در عملیات کربلای 4 به ...
ما را مدافعان حرم آفریده اند
خوشحال و خرسندم و آقا را رهبر و پیشوای خود می دانم. او که بارها در سوریه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را از نزدیک دیده به همین سبب سخت عاشق و دلباخته وی بوده و با بردن نامش گریه می کند، می گوید: هنوز باور ندارم که او دیگر نیست، همه سوری ها شهید حاج قاسم را از صمیم دل و جان دوست داشتند و دارند چون حفظ امنیت و برقراری حکومت سوریه را مدیون او می دانند. ابوحامد گل سرسبد شهدای ...
عروس آبادان
دانست که این دیدار آخر آنهاست، قدم هایی که فرزندش از در خانه برمیدارد و او از پشت نظاره گر است، آخرین قدم برداشتن هاییست که از فرزندش می بیند. چندی بعد خبر شهادت فرزندش به گوشش می رسد و این داغ همیشه بر سر دل او خواهد ماند که دوباره فرزندش را در آغوش بکشد و دوباره عطر تنش را ببوید. مادران شهدا را میگویم، همان ها که روزی قرآن به دست فرزندشان را بدرقه کردند اما نمی دانستند این بدرقه آخرین بدرقه شان ...
امیر یقیناً اطلاع داشت که آخر خط دنیاست
. از نیروهای گردان انصارالرسول لشکر 27 حضرت رسول(ص) بود. آن زمان من در گردان کمیل لشکر 27 حضرت رسول(ص) بودم و بعد از شهادت امیر به گردان انصار و پیش دوستان او رفتم و در اواخر جنگ در آن گردان بودم. سال 1364 به جبهه رفت و در دو عملیات مجروح شد؛ یک بار در عملیات کربلای1 سمت مهران مجروح و به تهران منتقل شد، بعد در منطقۀ عملیاتی فاو در والفجر8 مجروح شد، و برای بار سوم در مرحلۀ تکمیلی عملیات کربلای5 واقع ...
ژنرال روس گفت اباالفضل تان را فراموش نمی کنیم
خبرگزاری مهر فرهنگ و اندیشه رضا شاعری: صدای زخمی اش که یادآور سال| های جهاد و حماسه است در تلفن همراهم پخش شد، گفت عجله ای که برای مصاحبه ندارید؟ گفتم امروز دقیقاً چهل روز است که منتظر این تماس برای هماهنگی و دریافت زمان برای مصاحبه ام ، لبخندی زد و پس از کمی تامل گفت: سه شنبه صبح در دفترم منتظرتان هستم و کمتر 48 بعد این دیدار محقق شد. حاج رحیم نوعی اقدم از رزمندگان و فرماندهان سلحشور ...
زندگی پر ماجرای رضاشاه به روایت هدایت الله بهبودی/ رضاخان دستور تخریب آرامگاهی را داد که مادرش در آن ...
.... در قسمت هایی از این بخش می خوانیم: بنا بر همان اظهارنامه ولادت اداره سجل احوال مادر رضا شاه، نوش آفرین خانم نام داشت و حدود 1279 هجری قمری به دنیا آمده بود. پیشینیان او در شمار مهاجرانی بودند که پس از قرارداد ترکمانچای از قفقاز به ایران آمدند. او در نوجوانی 16 سالگی، به عقد داداش بیک سالخورده و بیمار، با حدود 60 سال سن، درآمد. آنچه روشن است، نوش آفرین خانم، دومین یا چندمین همسر ...
به یاد ابوحامد و فاتح لشکر فاطمیون
...: 253661 || تاریخ: 10 اسفند 1399 به گزارش روزنامه صبح خراسان رضوی: به مناسبت ششمین سالگرد شهادت سرداران بزرگ و پرافتخار لشکر فاطمیون، آیین بزرگداشت شهدای لشکر فاطمیون به همت معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی در حرم مطهر رضوی برگزار شد. به گزارش آستان نیوز، این مراسم به یاد فرماندهان شهید علیرضا توسلی با نام جهادی ابوحامد بنیان گذار و فرمانده لشکر فاطمیون و رضا بخشی با نام جهادی فاتح ...
آئین بزرگداشت شهدای لشکر فاطمیون در حرم مطهر رضوی برگزار شد
قلم | qalamna.ir : آئین بزرگداشت شهدای لشکر فاطمیون، به یاد فرماندهان شهید علیرضا توسلی با نام جهادی ابوحامد بنیانگذار و فرمانده لشکر فاطمیون و رضا بخشی با نام جهادی فاتح جانشین لشکر فاطمیون، با حضور خانواده معزز شهدای مدافع فاطمیون در رواق بزرگ امام خمینی(ره) حرم مطهر رضوی برگزار شد. افتخارات امروز ایران در پرتو دفاع مقدس حاصل شده است فرمانده سپاه امام رضا(ع) در این ...
من ام البنین حسینی ام!
حرارت و شوق از خواستگاری علیرضا توسلی می گوید. از جلسه عقدکنان می گوید و از شرم زیبای نخستین ارتباط هایش با علیرضا توسلی که حالا همسرش شده و دست در دستش گذاشت، یا با بغض و اشک از جدا شدن ها و از رفتن هایش به سوریه و جبهه جنگ روایت می کند. از همسر شدن و از مادر شدن و اداره یک زندگی، آن هم نه یک زندگی معمولی که مردت همیشه در کنارت باشد، بلکه زندگی در کنار یک سردار که مسئولیت بزرگ تری را به دوش ...
حاج حسین ؛ مسئولی که حواسش به همه چیز بود، از لباس و سلاح تا روحیه نیروها +فیلم
ایشان همراه بودم، قبل از عملیات والفجر 8 حاج حسین خرازی می خواستند برای رزمنده ها سخنرانی ها کنند که مسؤول تبلیغات به من گفت حاجی می خواهد اون سمت رودخانه برای گردان یونس سخنرانی کند و من هم رفتم برای عکاسی. حاجی حواسش به لباس، کفش، سلاح، تجهیزات و روحیه بچه ها هم بود وی تأکید کرد: حاج حسین انسان و البته فرمانده بسیار دقیقی بود، مثلاً ایشان پس از سخنرانی آن روز تجهیزات بچه ها را ...
برای چهلمین روز فقدان محمدرضا حسن بیگی نویسنده رادیو
می رفتم، درس می خواندم و پدر و مادر، آرزوهای قشنگی برای آینده ام داشتند، اما در همان سنین، اولین داستانی که بر اساس یکی از خاطرات دوره دوشیزگیِ مادرم نوشتم و در مجله اطلاعات کودکان چاپ شد، مسیر زندگی مرا عوض کرد و پس از آن، رفتم و خبرنگار همان مجله در مدرسه ام شدم و بعد، به جای این که در فکر درس خواندن باشم، دائم به فکرِ این بودم که چه بنویسم تا چاپ شود و از همان جا، افتِ تحصیلی من شروع شد و برای ...
پزشکی که فرشته نجات زنان باردار کرونایی شده است
. خوشحال اند خیلی زیاد، به اندازه همه 9 سالی که منتظر فرزند بودند. شادی به دلشان سرازیر شده است. چند روز می گذرد. مادر منتظر حالت های ویار بارداری است؛ اما به جای ویار، سرفه و سردرد و بی قراری خودش را نشان می دهد بزرگ ترها لب می گزند که نه! کرونا نیست! حتماً حالت های ویار بارداری برای شما این طور خودنمایی کرده است؛ هر چه می گذرد درد و تب وسیع تر می شود. دل شوره و دلهره به جانشان افتاده. جواب آزمایش ...
پدر و مادری که روز دفن پسر شهیدشان روزه گرفتند
11 قدر شرح آخرین دیدارش با رضا چراغی را این گونه بیان کرده است: ... آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز 25 فروردین[62] که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساک اش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجّب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمی پوشیدی، چی شده؟ با لب هایی خندان به من گفت: با اجازه ی شما، می خوام برم خط مقدّم. گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو ...
شهید حسین خرازی؛ فرمانده ای بافکر ونبوغ نظامی بالا
س رلشکر سید یحیی صفوی گفته است: بعد از این که برادر من (مرتضی) مجروح شد، حسین خرازی فرمانده شد. از بین بچه ها بعضی ها گفتند، فروغی فرمانده شود. بعضی ها گفتند، رضا رضایی باشد؛ ولی [اکثر] پاسدار ها گفتند؛ آقای حسین خرازی فرمانده شود که از همه ما بافکرتر است و نبوغ نظامی دارد، هم شجاع است و هم مدیریت بلد است. واقعاً هم این جور بود . هشت سال دفاع مقدس، تجلی مدیریت جهادی و ...
خاطراتی با حاج شیخ؛ حکایت ها و هدایت ها
...، امکانی به دست آورده بود و اصرار داشت برای موسی پسر دوم حاج شیخ که به تازگی طلبه شده بود خانه ای بخرد. حاج شیخ گفت: به جای موسی برای فلانی خانه بخر، نیاز او بیشتر است، موسی تازه ازدواج کرده و در خانه ی عمه اش اتاقی دارد. فلانی چند سال است طلبه است و بچه هم دارد. از او اصرار و از حاج شیخ انکار. بالاخره راضی اش کرد که برای دیگری خانه بخرد. حاج شیخ به آقای قرائتی که در شهادت محمد فرزند ...
توییت معنادار زینب سلیمانی به مناسبت روز پدر+ببینید
زینب سلیمانی