سایر منابع:
سایر خبرها
عروسی با کفش های کتانی! + عکس
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سردار شهید حاج رضا فرزانه متولد سال 1343 در تهران، یکی از مسئولان و فرماندهان اسبق لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود که 22 بهمن 1394 در سوریه به شهادت رسید. وی بعد از بازنشستگی در سپاه، به عنوان فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور و معاون بازرسی این ستاد منصوب شد. شهید فرزانه از جانبازان دفاع مقدس بود که سه بار طی سال های 1362، 1365 و 1367 در دوران جنگ ...
شش روایت متفاوت از شهید احمدی روشن
...: من امسال می خواهم تمام محرم را مشکی بپوشم. صبح روز حادثه که نزدیک اربعین بود، وقتی سیاه پوشید گفتم: چرا سیاه می پوشی؟ خندید و به شوخی گفت: دلم می خواهد .زیاد اهل تظاهر نبود، مثل همیشه از خانه رفت بیرون. صدای آسانسور را شنیدم رفت. من علیرضا را بردم مهد بعد برگشتم خانه. امتحان داشتم، درس می خواندم. بعد پسرخاله ام زنگ زد، او در دفتر نهاد ریاست جمهوری کار می کند. مصطفی را به اسم مصطفی ...
شرط ازدواج مان مدافع حرم ماندن غلامرضا بود
سال و هشت ماه همراهی با او برایمان روایت کند. شما و همسر شهیدتان ایرانی هستید، اما چطور شد ایشان با مدافعان حرم فاطمیون به دفاع از حرم اعزام شدند؟ غلامرضا اهل مشهد و متولد اول فروردین 1357 بود. چون نمی توانست با هویت ایرانی اعزام شود، با تلاش فراوان در نیمه دوم سال 92 توانست همراه با بچه های لشکر فاطمیون به جبهه اعزام شود. گویا کارت یک مهاجر به نام غلامعلی را برای خودش تهیه کرده ...
گفت و گوی مدیرکل ارشاد اسلامی سمنان با رادیو مقاومت در خصوص ارتباط سردار سلیمانی با مادران شهدا
سلیمانی 30 سال مداوم از خانواده شهدا و به ویژه مادران شهدا در تماس و سرکشی بود و این تماس ها در مورد خانواده هایی که یک پسر داشتند و فرزند آنها در جنگ شهید شده بود بیشتر اتفاق می افتاد. فلاح گفت: شهید سلیمانی این مادران را گلچین کرده و به طور مرتب از آنها احوالپرسی و سرکشی می کرد و این تلاش 30 ساله سردار باعث حیرت است. وی گفت: روزی در خانه شهید شفیعی آیین قرائت دعایی برگزار شده ...
روایت جانسوز از آخرین وداع حاج قاسم با مادر
می دهی من بروم" گفت "نه، این هفته اینجا بمان" بعد خواهرم آمد و گفت "مادر می گوید برو ولی دوشنبه برگرد" من پیش مادرم آمدم و گفتم "من چهارشنبه می آیم" اما مادر گفت "دوشنبه اینجا باش". وی با اشاره به اینکه من به محل کارم رفته و فراموش کردم که مادر گفته بود دوشنبه برگرد افزود: به من زنگ زدند و گفتند مادر به رحمت خدا رفته است؛ مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاج قاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم ...
هیچ کس پسری مثل من ندارد
رعایت این مسائل است. 2 سال طول کشید تا با هم ازدواج کردند. روزی که قرار خواستگاری عطیه خانم را گذاشتیم مصطفی داخل خانه نیامد، در همان کوچه ماند، من هم رویم نمی شد چیزی بپرسم تلفن زنگ خورد و مادر عروس خانم برای جواب دادن تلفن رفت، از این فرصت استفاده کردم و به عطیه خانم گفتم: مصطفی تک پسر و عروس یه دانه پسر شدن، خیلی سخت است، او هم جواب داد: سعی می کنم بتوانم، همین. تنها چیزی که بین ما رد و بدل شد ...
حاج قاسم خودش همراهانش را انتخاب می کرد
بامداد 13 دی 1398 در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، چهار ایرانی و تعدادی از نیرو های حشدالشعبی عراق نیز به شهادت رسیدند. سردار حسین پورجعفری همراه همیشگی حاج قاسم و سه محافظ ایشان و همچنین شهید محمد شیبانی راننده و محافظ ابومهدی مهندس از جمله این شهدا بودند. در حالی که هنوز از دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی و یارانش فاصله نیفتاده، یادکردی از همراهان شهید حاج قاسم را تقدیم حضورتان می کنیم. ...
سوءاستفاده مهرشاد سهیلی از حسن نیت بزرگان اصولگرا
خواندم مطالب را. حجمش بالا بود. بعد مطلب فارس، زنگ زدم سردار یزدی. گفتم چند سال است داریم کار جهادی می کنیم؟ گفت یکی دو سال؛ ولی من در جزئیات کارتان نیستم. راست هم می گفت در جریان جزئیات کار نبود. گفتم الان فارس ما را زده است. فارس دل سپاه است. 4 روز دیگه می گویند 4 میلیاردتومان اختلاس کرده است. گفت چه کنیم؟ گفتم اگر این مطلب را [فارس] پاک کرد که به کارم ادامه می دهم وگرنه استعفا می کنم. گفت لینک ...
مروری بر کتاب حاج قاسمی که من می شناختم
، پدر تو -یعنی پدربزرگ این بچه- به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا می ایستم؛ ایستاد تا بچه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد، بعد رفت. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت که به معرفی این کتاب اختصاص دارد، آمده است. در این دو سالی که از شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت و مدافعان حرم، حاج قاسم عزیز ما می گذرد، کتاب های متنوع و متعددی درباره او چاپ و منتشر ...
راهی برای گسترش حال خوب
رفتار خوب را تکثیر می کند؛ چون در فرد حس و حال خوب به وجود می آورد. در همین جمع مردی بلند شد و اسم همسرش را به زبان آورد (آن هم در جمع مردم عشایر که این کار زیاد باب نیست) و از او تشکر کرد برای همه زحمت هایی که در زندگی می کشد و محبتی که به او و فرزندانش دارد. همسر این مرد آنقدر خوشحال و شگفت زده شد که نمی توان آن را توصیف کرد. روسری عشایری اش را روی صورتش کشید در حالی که می خندید، اوج شادمانی ...
چرا مهران رجبی سال هاست در کرج زندگی می کند؟ | روایت روزی که 4 چرخ ماشین رجبی را پنچر کردند
.... چون ماشینم سد راه کسی نبود. اما وقتی برگشتم دیدم چهار چرخ را پنچر کرده اند. فهمیدم کار ساکنان ساختمان است. زنگ زدم 110. مأمور پلیس آمد و زنگ تک تک واحدهای ساختمان را زد اما همه با هم متحد بودند و کسی در را باز نکرد. خلاصه به هزار زحمت پنچری چرخ ها را گرفتم ولی خواستم درس عبرتی به ساکنان بدهم که یاد بگیرند کوچه و خیابان ملک شخصی شان نیست. به همین دلیل وقتی پلیس رفت با پیچ گوشتی قاب آیفون را ...
ناگفته هایی از شورای انقلاب / ماجرای اولین برخورد مرحوم هاشمی با کارتابل اداری / بالاترین حقوق را آقا ...
چه کار می کنی؟ و به زور او را به جلسه برد و بعد از مدتی آن فرد معاون نهضت سوادآموزی شد. یا زمانی هم در آبادان درگیری های سیاسی زیاد شده بود. به من زنگ زدند که ما به شدت نیازمند مدیر برای رادیو تلویزیون آبادان هستیم. من هم سریع به آقای باهنر گفتم که مدیر نیاز داریم که یک باره گفتند خودت می روی؟ من جا خوردم اصلا چنین چیزی در خودم نمی دیدم اما به همین سادگی بود. فقط کافی بود من قبول کنم همان روز حکم ...
شکنجه همسر تا یک قدمی مرگ
روزی 100 بار مرگ را می دیدم فقط کتک و فحش دیدم شکستن بینی به خاطر سفر کربلا ادامه رسیدگی 3 هفته دیگر به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از جام جم، اواخر آبان سال گذشته به دنبال وقوع جنایتی هولناک مقابل خانه ای در تهران پرونده ای در دادسرای ناحیه دو تهران و پلیس گشوده شد. در این ماجرا مرد میانسالی به نام شاهین با شکستن شیشه های پنجره وارد خانه شد و با قمه به جان همسر 56ساله اش افتاد. این زن سریع به بیمارستان انتقال یافت و تحت ع ...
زنانی که با خط مقدم فاصله ای نداشتند
این خانم ها آنان خسته شدند از این که مربا درست کنند و یا کاری که همه انجام می دادند را انجام دهند. سرپرست این زنان حاج خانم جنیدی مادر 4 شهید و همسر امام جمعه رودسر بودند. حاج آقا جنیدی در سال 60 (دومین) امام جمعه شهر رودسر می شوند و با خانواده اش به این شهر نقل مکان می کنند مجیدپور با تاکید بر کنشگری همسر امام جمعه رودسر یادآور شد: بعضی از همسران روحانیون و علما اساسا حضوری ...
دعوایی که به رزمنده شدن خانم پرستار ختم شد
بهشتی اصفهان بود، به من زنگ زد. گفتم: بفرمایید! آن خانم هم با عصبانیت و غیظ و بدون مقدمه، گفت: آقا شما خیلی بی غیرت هستی! و پشت بندش خیلی توهین کرد. می گفت: دخترای مردم را می گیرین و می رین دنبال کار خودتون؛ خب، اگه می خواستی بری جبهه، برای چی اصلا زن گرفتی؟! این پرستار خیلی به من حرف بد و بیراه زد. جریان از این قرار بود که خانمم نیاز به عمل داشت و من باید می رفتم و امضا می دادم. گفتم ...
در جستجوی معنا در زندگی شهدا/ درگاه این خانه بوسیدنی است روایت سیروسلوک مادر شهیدان خالقی پور است
مجنون به فیض شهادت نائل آمد. دو شهید دیگر این خانواده نیز رسول و علیرضا متولدین 1346 و 1350 بودند که به طور هم زمان در سال 1367 در منطقه شلمچه، عملیات پاسگاه زید در آغوش یکدیگر آسمانی شدند. وی افزود: پس از آنکه کتاب مربع های قرمز را نوشتم به پیشنهاد حاج حسین یکتا قرار شد یک جلسه به دیدار حاج خانم خالقی پور بروم و حتی اگر نخواستم خاطراتشان را بنویسم چند ساعتی کنارشان باشم زیرا نفسشان حق است ...
این خانم بازیگر مهران مدیری را نمی بخشد ! + عکس و علت
شبکه اینترنتی گفت: من هرگز آقای مدیری را نمی بخشم، من پنج روز تمام در سرما کار کردم، آبان بود ولی نیاوران هوای بسیار سردی داشت. نقش مادر مهران غفوریان را بازی می کردم. با آن پا درد شدید چند قرص خوردم تا کسی حال بد من را نبیند. او ادامه داد: دو، سه روز به ما تعطیلی دادند و گفتند با شما تماس می گیریم، چند روز گذشت؛ دیدم کسی تماس نگرفت. یکی از همان بچه ها به من زنگ زد و گفت معینی می دانی جای ...
زنان کارگر خانگی در جستجوی قوانین حمایتی
عدم قدرت درک برخی کارفرمایان به ستوه آمده: دو تا بچه رو بزاری خونه و بری دنبال یه لقمه نون که چرخ زندگیت بچرخه و قرض و قوله هات رو بدی، بعد باهات اینطوری رفتار بشه. یه روز دخترم زنگ زد که مامان سریع بیا خونه، هرچی گفتم چی شده هیچی نگفت. صدای دختر کوچیکم نمی یومد، فکر کردم براش اتفاقی افتاده، دلم هزار راه رفت. به صابخونه گفتم بزار برم، به جاش فردا میام باقی کاراتو انجام میدم، قبول نکرد، هرچی گریه و ...
روایت خانواده شهید حسین نظری شهید مدافع حرم از بازگشت پدر به خانه
صبح که سر کار بود و گوشی موبایلش را در خانه جا گذاشته بود، پیامی برای او ارسال شد؛ پیام تکمیل ثبت نام او و موافقت با اعزامش به سوریه. فاطمه همان لحظه پیام را پاک کرد تا آخرین تلاشش را برای نرفتن حسین کرده باشد، اما چند روز بعد حسین از طریق دوستانش از این موضوع آگاه شد. اواخر سال 1394 حسین نظری اولین بار به سوریه اعزام شد. ابتدا چندهفته دوره آموزشی را در تهران گذراند و بعد هم رفت. طاهره ...
اینطوری از شوهرت مرد بهتری بساز
بچه هاست و شما هم می توانید آنگونه که دوست دارید تربیت شان کنید. مقابل دیگران به او احترام بگذارید همه ما می خواهیم بر اساس شایستگی های خود مورد قضاوت قرار بگیریم، حقیقت این است که دیدگاه افراد نسبت به شما بر نظر آنها در مورد همسر تان تأثیر می گذارد و برعکس. وقتی با همسرتان صادق، مهربان و .... رفتار می کنید، طرز فکر دیگران را نیز در مورد همسرتان شکل می دهید. او را ...
فرمانده ای که فدای نیروهایش شد
...، مرد زندگی، پدر بچه هایش و تمام هستی اش را از دست بدهد خیلی سخت است. تا دو سال به همین منوال بود. تا اینکه یک روز رفتم گلستان شهدا و گفتم: موسی جان از خدا بخواه که اشک چشمانم خشک شود؛ امروز موقع گرفتن ناخن های نازنین زینب چشمانم تار می دید. دارم کور می شوم. و از آن به بعد آرام تر شدم. وقتی یاد آن روزها می افتم، غربت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه برایم تداعی می شود. زمانی که همسرم شهید شد همه می ...
دستیار ویژه فرماندهی نیروی قدس: چند ماه پس از سقوط صدام، شهید سلیمانی نیروهای تحت امرش را وارد عراق کرد
. بعد همین بچه هایی که از سپاه بدر فرستاده بود آنجا همه میدان دار حرم ها شده بودند. یکی حرم امام علی (ع)، یکی حرم امام حسین (ع). هر کدام مسئولیت هایی را داشتند. در یکی از این سفرها حاج قاسم با پوشش و با لباس مبدل رفته بود. ما هم خبر نداشتیم چرا که سفرش مخفی بود. موقع برگشت مرا صدا زد. بغض داشت و به من گفت: حسن! حرم امام علی (ع) را ندیده ای؟ گفتم: نه تا به حال نرفته ام. گفت: چطور برای تو حرم امام علی ...
ماجرای حضور 4 ساعته سردار سلیمانی پشت درِ اتاق عمل نوه شهید مغفوری/ عمو جان توکل کن از دهان حاج قاسم نمی ...
و روز عمل زینب خانم فرا رسید؛ ما در حال آماده کردن دخترم برای اتاق عمل بودیم که حاج قاسم به تلفن من زنگ زدند، من گمان کردم که ایشان برای احوال پرسی و پیگیری وضعیت زینب تماس گرفته اند اما سردار بخش بستری دخترم را سوال کردند و بعد از دقایقی دیدم حاج قاسم همراه با آقای پورجعفری خود را به ما رساندند؛ حضور ایشان از ساعت 7 صبح در بیمارستان در کنار ما آرامش وصف ناپذیری به ما داد. این فرزند ...
ضرورت الگو گیری مسئولین از ساده زیستی حاج قاسم #قهرمان/اشرافی گری بانیان وضع موجود مانع خدمت به مردم می ...
....طبیعتاً فرزند بحق این مکتب،فرمانده راستین سپاه قدس، حکم گرفته از دست این بزرگوار هم باید مانند امامش شاده باشد. رزمنده 8 سال دفاع مقدس بیان داشت : اولین خاطره از ساده زیستی حاج قاسم سلیمانی که میشود به آن اشاره کرد، خاطره ای که امام جمعه رفسنجان، حاج آقا عسگری، فرمودند: وقتی جنگ تمام شد، محموله بچه های رزمنده وقتی از جنگ بر میگشتند، خب بندگان خدا درس هایشان عقب از فامیل و اطرافیان ...
ماجرای محاصره حاج قاسم توسط آمریکایی ها در منطقه سبز بغداد
به اصفهان برو. حتماً خسته ای انتهای ماشین بخواب و استراحت کن و ما همان شب به سمت اصفهان حرکت کردیم. دکتر این بچه طوری نشود! از این دست خاطرات خیلی زیاد هست، چون پیشه ام پزشکی بودم، شاهد اتفاقاتی از این دست بوده ام، مثلاً اگر یکی از بچه ها تب می کرد با نگرانی زنگ می زد می گفت: دکتر این بچه طوری نشود! می گفتم حاجی! این فقط سرما خورده، مشکلی ندارد. اما او غصه رفقا را می خورد، اگر ...
پسر در کربلای 4 و پدر در کربلای 5 آسمانی شدند
کرد که یک روز تا اذان ظهر شود بچه ها یکی یکی صف های جماعت را پر کردند. نمازخانه انرژی اتمی پر شد. جا کم آوردیم. حسین ایستاد به نماز و دو رکعت، دو رکعت می خواند. پرسیدم چه نمازی می خوانی؟ گفت دیشب نتوانستم نماز شب بخوانم می گویند قضایش هم درست است. هفت، هشت سال از او بزرگ تر بودم و هنوز خود را به نماز شب موظف نکرده بودم. بروی برنمی گردی! آخرین مرتبه ای که می رفت گفتم حسین! این بار ...