سایر منابع:
سایر خبرها
زنی که همچنان یک مبارز انقلابی است
پاسخ به اقدام خانم نوشته شد. ایشان همان پیش از انقلاب، کلیه وسایل تجملی و اغلب لباس ها و لوازم خود را به دختران محروم می دادند که خود زمینه ازدواج و جهیزیه آنها را فراهم میکرد. بعد هم دوره راه افتادند و پول جمع کردند و درمانگاه رُفیده را برای محرومان ساختند. *اگر لازم باشد فرش زیرپایم را برای انقلاب می فروشم این ماجرای زنی است که همه جوره پای انقلاب ایستاده است؛ او گواه یک سبک زندگی ...
ویژگی مادرانی که عصبی نمی شوند چیست؟
مادر آگاه می داند که با تشویق به موقع فرزندش می تواند عادت های خوب را در وجود بچه نهادینه کند مثل داشتن تابلو درج ستاره برای کودک بالای سه سال. 7-ثبات قدم در قانون و استمرار یک مادر آگاه یاقانون نمی گذارد یا اگر قانون گذاشت انعطاف و دلسوزی ندارد. مثلا یک روز قانون بگذارد که بچه یک ساعت تلویزیون ببیند بعد روز دیگر که سرش شلوغ است صبح تا شب تلویزیون روشن باشد. این قانون خانه را ...
مادرانه های آنا از پشت میله های پشیمانی
و اولین محموله یک کیلویی هروئین را که از همان زن تحویل گرفتم روی شکمم بستم و با دخترهایم عازم شدم، آن زن 500 هزار تومان پول و بلیط سفر من و بچه ها را هم داد و ما راهی سفری مرگبار شدیم. آن روزها 22 سالم بود، جوان بودم و اهل کار اما کارهایی که به من پیشنهاد می شد، نمی توانست هزینه های زندگی محقر ما را تامین کند، در طول اولین سفرم به همه چیز فکر می کردم به زندان به جدایی از دخترهایم به ...
محاکمه پسر آتش افروز به اتهام قتل پدر
جنایی تهران تحقیقاتش را آغاز کرد تا راز این جنایت را کشف کند در ادامه مادر خانواده اظهار داشت: پسرم شهرام به مواد مخدر اعتیاد دارد. روز حادثه او با من و همسر و پسر دیگرم شاهرخ دعوا کرد. چند ساعت بعد هم ناگهان خانه آتش گرفت. من و شاهرخ فرار کردیم، اما نمی دانستم همسرم در خانه است. به این ترتیب شهرام مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: سال هاست معتادم. دلیل اعتیادم هم آن بود که همیشه ...
ماجرای هدیه ای که شهیدان خالقی پور برای روز مادر گرفتند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس در زنجان، روز زن و مادر برای ما روزهای شلوغ و پر تلاطمی است چرا که خود را برای برگزاری مهمانی و دیدار با مادران مهیا می کنیم اما در این روز هستند مادرانی که سالیان سال است این روز را با اشک دیدگان سپری می کنند و می دانند مسافر سفر کرده آنها دیگر برای تبریک روز مادر در خانه را باز نخواهد کرد. مادر شهیدان خالقی پور مادر سه شهید استان زنجان یکی از این مادران است ...
سردار جنگ و مجاهد فرهنگی
مژگان مهرابی- روزنامه نگار سال ها جنگید؛ برای دفاع از میهن، مبادا ذره ای از خاک کشورش به یغما برود. از جان مایه گذاشت و در این راه چشم و دستش را هم داد تا امروز من و شما در خاک وطنمان آزاد و آرام زندگی کنیم. جنگ که تمام شد لباس رزم را از تن به درنیاورد، عزمش را جزم کرد تا در جبهه دیگری خدمت کند؛ جبهه حفظ فرهنگ ایرانی. نه اینکه فقط در پایتخت به اجرای برنامه های هنری بپردازد، نه، افق دید ...
گزارشی از از هیجانات منفی و تنش های نقش مادری
... داشت و همه اینها باعث شد خیلی توی ذوقم بخورد چون با تصوراتم قبل از فرزنددار شدن متفاوت بود. گاهی پشیمان می شدم با خودم می گفتم چرا این موجود کوچک و ظریف را به دنیا آوردم که زجر بکشد و اذیت شود و من نتوانم از درد او کم کنم. او با بیان اینکه بعد از بچه دار شدن کیفیت رابطه ام با همسرم دگرگون شد، می گوید: قبل از اینکه بچه دار شوم اصلا فکر نمی کردم که امکان دارد در جزئی ترین مسائل مربوط به بچه ...
دختر دهه هفتادی مادر 450 فرزند در مناطق محروم!
کردن خانواده های شان، تحصیلات خودشان و آموزش های مربوط به گروه سنی شان دغدغه دارم و تلاشم را می کنم. این بچه ها از رده سنی پنج سال تا 15 ساله هستند و نسبت به همه آن ها حس مادرانه دارم. نمایندگان مجلسی که دغدغه سرکشی به مناطق محروم را ندارند دانه کار با گلایه از نمایندگان مجلس می گوید: متأسفانه برخی از نمایندگان مجلس دغدغه ای برای سرکشی به مناطق محروم ندارند. وقتی به روستا های ...
روایتی از شبگردی میان معتادان کارتن خواب | ناکامی نظریه در میدان عمل
. همه آن هایی که با من بودند یا زیر خاک اند یا اینکه کامل ترک کرده اند. دیشب نزدیک بود من هم بمیرم؛ هم لبم کبود بود و هم پاهایم. قیافه ما داغون و خراب است. اگر مردی ما را ببیند، مسیرش را کج می کند، چه برسد به زن و بچه. نمی شود برویم در خانه کسی را بزنیم که جلو خانه اش بخوابیم، پس رفتم سمت بیابان. آنجا اگر آتش نبود از سرما می مردم. به نظر او دوروبرش 200 کارتن خواب دیگر هم باشند؛ بدترین هایش را ...
بالاخره دلشوره های نجیبه تمام شد +عکس
کن برو سمت تهران، یکشنبه ساعت یک یا دوی بعد از ظهر در فرودگاه امام باش. گفتم باشد. **: تنها رفتید؟ مادر شهید: از اینجا حرکت کردم و تنها رفتم. شنبه صبح حرکت کردم، شب رسیدم خانه خواهرشوهرم؛ آنجا ماندم؛ صبح یکشنبه تقریبا ساعت دوازده نیم تاکسی اینترنتی گرفتم و تنها رفتم فرودگاه امام خمینی. آنجا تا ساعت 6 بعد از ظهر منتظر بودم. تا ساعت 6 بعد از ظهر من هر قدمی برمی داشتم می گفتم یا ...
تعداد فایل های اجاره بسیار کم شده است
با اخذ مالیات از خانه های خالی بازار اجاره به سمت ثبات و در نهایت کاهش قیمتی حرکت می کند. براساس آخرین گزارش اجاره بهای مسکن که بانک مرکزی در ماه گذشته منتشر کرده شاخص رشد 51.2 درصدی در تهران و 54.2 درصدی در کل کشور داشته است. همچنین بر اساس اعلام وزارت راه و شهرسازی متوسط اجاره بهای هر متر مربع مسکن در تهران 84 هزار تومان است که به این معنی است مستأجر یک واحد 50 متری در پایتخت باید ...
عاشقی را به چشم دیدیم
چه دلاوری ها، قهرمانی ها و پهلوانی هایی برای این آب و خاک کردند. این عزیزان اول برای خدا رفتند، بعد برای اسلام و مملکت مان، بچه های ما هم که به اینجا آمدند، اول برای خدا آمدند، چون اگر کار برای خدا نباشد، ماندگاری ندارد. فکر می کنم اول اینکه حال بچه های ما خوب می شود، چون من روحیه کشتی گیران را می شناسم، به خاطر اینکه خودم این فضا ها را طی 30 سال گذشته طی کردم و برای من که اینگونه بوده است، چراکه ...
درد یتیمی کشیده بود و نمی خواست بچه های دیگر یتیم شوند
بسیار عمیقی به خانواده و به خصوص من وارد شد. بعد از آن علاوه بر مسئولیت های مادری باید جای خالی پدرشان را هم برای شان پر می کردم. پسرم مجتبی آن دوران پنج سال و فرزند آخرم فاطمه یکسال داشت. سال ها از فوت همسرم گذشت و من برای بچه ها هم مادری کردم و هم پدری. نبودن های همسرم راهم با لطف خدا و همراهی بچه هایم جبران کردم و همه امیدم در این سال ها این بود که بتوانم بچه ها را سروسامان بدهم. با نبودن همسرم ...
مرگ پدر در آتش اعتیاد پسر/ پسر معتاد خانه پدری را به آتش کشید
حادثه 24 - پسر جوان که برای انتقام گرفتن از مادرش خانه شان را به آتش کشیده بود، به زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می شود. این مرد جوان به اتهام تسبیب در قتل پدر و شروع به قتل مادر و برادرش پای میز محاکمه خواهد رفت. براساس محتویات پرونده یک سال قبل آتش سوزی مهیبی در خیابانی در شرق تهران به مرکز 125 گزارش شد و بلافاصله مأموران آتش نشانی به محل رفتند. آنها آتش را مهار کردند اما ...
بی خانمانان ارومیه در اوج سرمای زمستان، بی خانمان تر از همیشه
با این هوای سرد دست و پنجه نرم می کنند و بی توجهی به اوضاع این افراد می تواند به قیمت جان شان تمام شود . متاسفانه در بین کارتن خواب ها زنان و کودکانی دیده می شود که با مشکل تامین محل خواب روبرو هستند که این امر ضرورت را ایجاب می کند با توجه به نزدیک سرما اقدامات جدی در خصوص ساماندهی وضعیت کارتن خواب ها انجام شود . حال که در شهر ارومیه گرمخانه ای برای پناه دادن به افراد بی خانم ...
گفتی که میایی پس کی؟ | رابعه مدنی و فراز تاجیک کنار مادربزرگ ها
، اما دلم نمی خواهد مزاحم کسی باشم و خودم خواسته ام اینجا بیایم. بعد رو به مددکاران و پرستاران مرکز می گوید: اینجا هم احساس تنهایی نمی کنم. همه اینها مثل دخترهای من هستند. یکی از بانوان سالمند هم قصه زندگی اش را این طور روایت می کند: وقتی همسرم فوت کرد، بچه ها خانه را فروختند و من مستأجر شدم. بعد که دیدند با حقوق بازنشستگی از عهده اجاره و خرج خانه برنمی آیم، من را به اینجا آوردند. نم اشکی را که گوشه ...
میم مثل مادر؛ روزی برای زیباترین گُل هستی
از روی حسرت می کشد و می گوید: چرا تنگ نشود مگر من مادر نیستم هر روز را به یاد دخترانم سپری می کنم. هر چند ماه یک بار برای دیدنم می آیند ولی من باز هر روز دلتنگ شان می شوم. از روزهایی دور از خانه خود می گوید: چند سال بعد از مرگ همسرم زمانی که دیگر توان جسمی خود را از دست دادم بچه هایم تصمیم گرفتند تا من در خانه سالمندان بمانم. هر کدام شان صاحب خانه و زندگی شدند این قسمت از حرفش را با بغض ...
حرف هایی بدون روتوش از تجربه 3 مادر
رسیدن به حداقل دوونیم کیلو نیاز به مراقبت داشت. هنوز نوبت من نرسیده بود. دو ماه تمام در خانه ماندم. همسرم یکی، دو هفته مرخصی گرفت و بعد برگشت سر کار. من ماندم و یک بچه کلاس اولی و نوزاد کم وزنی که حتی نمی توانست شیر بخورد و مدام گریه می کرد. همان روز ها بود که فهمیدم یک طرف پیشانی دخترم رشد کمتری دارد. دکتر می گفت چیزی نیست، ولی من نگران بودم. تا شش ماهگی دخترم هر روز از این دکتر به آن دکتر رفتیم ...
روز مادر که فقط برای مادر دارها نیست!/چند پیشنهاد برای کسانی که مادرشان را از دست داده اند
می کنند. حتی اگر هزارسال گذشته باشد. به مادران شهدای محله و شهرتان سر بزنید. از چند روز قبل اگر کاری دارند برایشان انجام بدهید. اگر جایی می خواهند بروند و شاید سخت شان باشد به آن ها کمک کنید. اصلا بروید پای حرفشان بنشینید و از آن ها بخواهید در حق تان دعا کنند. اگر مادر شهیدی نمی شناسید سری به گلزار شهدای شهرتان بزنید که امن ترین نقطه جهان برای آن هاست خانه سالمندان بروید خانه ...
یک پیشنهاد به “الهام حمیدی”: توروخدا آرایش نکن!
شان هم وارد این عرصه شده اند. نمی توان خیلی مقایسه ای درباره این موضوعات صحبت کرد. فقط یک برنامه ریزی می خواهد که آدمی برای زندگی اش داشته باشد. الهام حمیدی از دو بارداری اخیر خود گفته است. من خودم در این مدت پیشنهادهایی داشتم که چند سریال خارج از تهران بوده و مدت زمان زیادی فیلمبرداری داشت که متأسفانه رد کردم و باید کارهایی انتخاب کنم که به مسئولیت مادری، کار در ...
قیمت خودرو
من را در خانه اش راه داده بود؛ ولی من را عصبانی کرد و با دسته هاون به سرش زدم. چه اتفاقی افتاد که عصبانی شدی؟ گفت در کارهایش دخالت نکنم، بعد هم چند حرف ناجور به من زد. مگر نمی گویی مقتول آدم خوبی بود، چرا موضوع را مسالمت آمیز حل نکردی؟ یک لحظه سیم هایم قاطی شد، دیگر نفهمیدم و با هاون به سرش زدم. او هم بی جنبه بود، زود مرد. گفتی مقتول تو را ...
روایتی از زنانی که سال ها است کودکان شان ناپدید شده اند
.... انگار زمین باز شد و او را بلعید. نانوایی دو کوچه پایین تر از خانه ما در محله نارمک تهران بود. دوروبر خانه مان هم به خاطر ساخت وساز شلوغ نبود. خلوت بود. اما هیچ اثری از دخترم پیدا نکردیم. ذره ای از دردم کم نشده نور امید چند سال بعد از گم شدن طاهره، در زندگی عفت پیدا شد. کورسویی که، اما باز هم به راه تاریک دلتنگی و چشم انتظاری رسید: چند سال بعد از طریق بهزیستی به ما اعلام ...
حمید لولایی: عطاران می گفت از خشایار بیا بیرون
شود و راه دانشگاه را انتخاب کرده که برود و چهار سال درس بخواند و بعد بازیگر شود؛ اصلا اینگونه نیست. پول کرایه تاکسی نداشتیم لولایی با یادآوری نخستین نمایش هایش گفت: زمانی که وارد عرصه بازیگری شدم، سبزه دوست بچه ها را با رضا ژیان کار کردیم. ورود من و آقای اکبر عبدی با همین نمایش شروع شد؛ بعد از تمرین پولِ کرایه ماشین نداشتیم و پیاده از تئاتر شهر تا میدان خراسان می رفتیم. خمره ...
سوز سرمای زمستان بر تن سیل زدگان رودانی و مینابی/زندگی در چادر غیرقابل تحمل است
کردم که در بارندگی های اخیر سقف آن فروریخت و سیل وارد خانه ام شد و همه وسایلی که با پول کارگری تهیه کرده بودم از بین رفت. وی ضمن قدردانی از هلال احمر برای ایجاد چادر برای خانواده اش، افزود: این روزها هوا بسیار سرد شده است و بچه هایم مریض شده اند و زندگی در چادر با این هوای سرد غیرقابل تحمل است. این سیل زده رودانی گفت: چند روز است که خودم و بچه های حمام نرفته ایم و سرویس ...
قیمت خودرو
نکردی؟ یک لحظه سیم هایم قاطی شد، دیگر نفهمیدم و با هاون به سرش زدم. او هم بی جنبه بود، زود مرد. گفتی مقتول تو را دکتر می برد؛ چه مشکلی داری؟ سیم هایم قاطی می شود. اعصابم خراب است. من را مدتی در بیمارستان بستری کرد و بعد که بهتر شدم به خانه اش برد. یعنی بیماری اعصاب و روان داری؟ پزشکی قانونی بررسی کرده است؟ بله . تأیید کرده که من مریض هستم. ...
گفت وگوی متفاوت با کارشناس و مفسر فوتبال | بی پول ها جایی برای فوتبال ندارند
6 نفره، 5 نفره، 8 نفره و... بازی می کردند، اما بچه هایی هم بودند که نمی توانستند آنجا تمرین کنند، چون پول اجاره زمین بازی را نداشتند! نهایتا یک قشر ثروتمند برای اینکه وزنشان را کم کنند، چربی بسوزانند و سلامتی شان را تأمین کنند این زمین ها را اجاره می کنند یا والدین با ماشین های آخرین سیستم، کنار زمین می ایستند و بچه ها در این زمین ها تفریح و بازی می کنند و بعد از ساعتی به خانه می روند. ...
معجزه ای به نام مادر
ظهر به بچه های من هم باشد تا برگردم. با مکثی طولانی و حلقه ای اشک در چشم های روشن درشتش، همان طور که گوشه لبش را می گزد تا از فروافتادن قطره اشک جلوگیری کند، آرام می گوید: اگر برگردم. خانم همسایه دست در گردن مادر می اندازد و او را در آغوش می فشارد و آرام کنار گوشش می گوید: بچه های تو هم بچه های خودم هستند. نگران نباش. خدا خودش مراقب همه شان هست. من هم چشم ازشان برنمی دارم. برو به سلامت ...
روز مادر و خرده روایت هایی از خبرنگارانی که مادر نیز هستند
قدمش از روح خانه پاک و حال ما و خانه عالی می شد. باور دارم که مادرم شاه بیت غزل آفرینش بود و هست. اکنون 15 سال است که به مهر پروردگار، نعمت مادری نصیبم شده است. من فقط فرزندانم را با خون و رگ و ریشه و شیره وجودم بزرگ نکرده ام که لحظه لحظه خودم را با آن ها زندگی کرده ام و دوباره بزرگ شده ام. اکنون دیگر با همه سختی ها و شیرینی هایی که پشت سر گذاشته ام و همچنین پیش رو دارم، به واسطه مادرانگی ...
یک خاطره بامزه و یک خاطره وحشتناک/ وقتی اکبر عبدی در حمامِ هتل پیاده رو خوابید + فیلم
و پرسیدم چرا آقای عبدی نیامده؟ گفتند آمده است. خانه ای که در آن کار می کردیم 100 متری بود و همه جایش را می توانستیم کنترل کنیم. گفتند هست؛ آقای عبدی دیشب گفته سخت است این راه را بروم خانه، همین جا می خوابم. جعفرزاده افزود: در خانه جایی برای خوابیدن نبود به همین خاطر رختخواب در حمام انداخته و خوابیده است. یک بار هم آمدم و دیدم با یکی از بچه های تولید کل کل می کند. تولید می گوید اکبر ...