تجاوز فجیع و دسته جمعی به دختر جوان در تهران | ماجرا چه بود؟
سایر منابع:
سایر خبرها
خواهرم با افسون گری شوهرم را صاحب شد ! / وقتی به خانه رسیدم خشکم زد ! / در کلانتری فاش شد
ام و خودش می گوید زمانی که من به دنیا آمدم از همدیگر جدا شدند البته تمامی بدبختی های من زیر سر مادر و خواهر بزرگ ترم است. من به دنیا آمدم چون مادرم اعتیاد داشت و دلیل جدایی اش از پدرم، همین اعتیاد لعنتی بود. تا سن هشت سالگی مادرم در به من می داد و بعد از آن هم وقتی از مدرسه تعطیل می شدم به سراغ فردی می رفتم که مواد مخدر را برای مادرم تامین می کرد، وقتی هم مواد را می گرفتم با مادرم مصرف ...
بریدن گوش شیطان در خشم دختر تنها
روباه دچار شوک شدید عصبی شدم و با چاقویی که در خانه بود، گوش او را بریدم و به کلانتری آمدم که توسط مأموران دستگیر شدم. در تحقیقات مشخص شد چه بلایی سرم آمده است. خیلی زود این پیرمرد آزارگر که هنوز باور نداشتم بعد از 2 سال مهربانی ناگهان شیطانی بودنش را فاش کرده است، بازداشت شد. من آزاد شده بودم اما پیرمرد روانه زندان شد و من به خانه تنهایی ام برگشتم. تصمیم به خودکشی زمانی ...
بعد از مرگ شوهرم فاسده شدم ! / حتی بچه ام را فراموش کردم !
هیچ احساس نگرانی در مورد من نداشتند از آن روز به بعد تازه به خودشان آمدند و روابطم با دوستانم را محدود کردند. پدرم بیش تر وقتش را سر کار بود و من هم با هزار جور قسم و آیه به بهانه درس خواندن مادرم را راضی می کردم که اجازه بدهد با دوستانم وقت بگذرانم عاشقی در میهمانی دوستانه سال آخر دبیرستان بودم که در یکی از همین دورهمی های دوستانه با سامان آشنا شدم. سامان با اینکه یک سال ...
شوهر بی غیرتم مرا همخواب دوستانش کرد ! / فیلم سیاهم را پخش کرد ! / جلویم با زنان رابطه سیاه داشت !
به گزارش رکنا، اول زندگی فقط مسئله ام این بود کم کم متوجه ارتباط وی با خانم های دیگر شدم ولی از بس که به وی تذکر داده بودم و مچش را گرفته بودم خسته شدم هروقت اختلافاتم را به خانواده ام می گفتم پدر و مادرم می گفتند همسرت است و باید زندگی کنی تا اینکه صاحب دو پسر شدم و به خاطر بچه هایم از طلاق منصرف شدم همان اول ازدواج دائما فیلم های نامناسب میدید و برایم می فرستاد و مرا مجبور میکرد که من هم ببینم ...
دختری بر لبه پرتگاه!
را بخشید و از سیامک طلاق گرفت و به خانه پدرم بازگشت، اما نمی توانست دوری فرزندانش را تحمل کند، به همین دلیل با شوهرش تماس گرفت و از او خواست تا اجازه دهد به خاطر فرزندانش دوباره به زندگی گذشته خودش بازگردد، ولی سیامک تلفن را در حالی قطع کرد که به او ناسزا می گفت. همان روز خواهرم به طور پنهانی به دیدار فرزندانش رفت و بعد هم ما با جسد او رو به رو شدیم که دوباره خودکشی کرده بود. این موضوع ...
تجاوز به زن برادر همسر / داماد هوسران اعدام شد
20 کیلومتری هشتگرد کشاندم و کشتم . بعد به خانه برگشتم تا جسد لعیا را به بیرون منتقل کنم که متوجه شدم همسرم به خانه آمده و با دیدن جسد به پلیس خبر داده است. این متهم از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر فیروزه ای و با حضور قاضی قیومی مستشار دادگاه منتقل شد و پای میز محاکمه ایستاد. قضات در دو جلسه جداگانه علنی و غیرعلنی به اتهام قتل و تجاوز وی رسیدگی کردند ...
داستان جمع کننده ضایعات و خواهر معتادش
آویز کرد و جان سپرد. این در شرایطی بود که مادرم به خاطر ازدواج مجدد پدرم ، از او طلاق گرفته بود و من و دو خواهر م نزد مادرم زندگی می کردیم. بعد از این ماجرا بود که به مصرف قرص های اعصاب و روان و همچنین موادمخدر صنعتی آلوده شدم و هر روز بیشتر در مرداب مواد افیونی فرو می رفتم. بعد از خودکشی پدرم مادرم با کارگری در خانه های مردم در حالی مخارج ما را تامین می کرد که خودش نیز ...
مادرم آبروی ما را برده بود
تا اینکه شهرام لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش و دوست پنهانی وی با همدستی دو دوستش اعتراف کرد. پسر جوان در تشریح ماجرا گفت: مادرم 23 سال قبل با پدرم ازدواج کرده بود. اما آنها همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است، چون پدرم راضی به طلاق نبود مادرم یک روز با صابر از خانه مان در شمال فرار کرد و دیگر بازنگشت. من همه جا را دنبال مادرم ...
بی قرار شهادت در حرم امن الهی به آرزویش رسید
سایر حجاج به وطن برگشت، 28 روز بود که از اینجا رفته بود و حالا قبل از حاجی شدن برمی گشت، با اینکه خانواده سرشناسی نبودیم تشییع جنازه اش خیلی شلوغ بود اصلا قابل باور نبود و این ازدحام جمعیت به خاطر محبتش به مردم بود. وی در پایان گفت: قبل از اینکه به خانه بیاید آن قدر با مردم رفتار خوبی داشت که از صدای خوش خنده هایش با اهالی محل متوجه آمدنش می شدم. پس از همسرم سال 1380 به حج مشرف شدم که تمام ...
گفت و گویی جالب با معروف ترین و محبوب ترین کوتاه قامت ایران | صبح رفتم خواستگاری و شب عقد کردیم | به ...
بلندی داشت و برای خودش یلی بود. پدرم نمی دانست که من هنرپیشه هستم. یک بار یکی از دوستانش به او گفته بود که پسرت هنرپیشه است و او گفته بود یعنی چه کار می کند؟ یکی دو سال که از کار من گذشت، یک بار آنونس فیلمی را دیده بود و گفته بود: عه! این بچه من است که و من هم مجبور شدم که اعتراف کنم (با صدای بلند می خندد). بعد پدرم از من پرسید که اینجا چه کار می کردی؟ من هم جواب دادم که بازی می کردم. بعد ...
آرزویی که با شهادت برآورده شد
را در خانه داریم. به نوعی برادرم زندگی من را رقم زد، در خانه بودم و درس می خواندم رفتار برادرم باعث آرامش و حرف گوش کن بودن من شده بود. بعد از شهادتش هم به من کمک کرد و کاری که دارم از خون برادرم دارم و این کار، در زندگی ام خیلی تاثیر داشته است. با کسانی که در زندگیم تاثیر داشته اند خیلی صحبت می کنم؛ با برادرم، پسرم با آنکه دو سال است فوت کرده خیلی صحبت می کنم؛ گاهی تشکر می کنم و گاهی می خواهم در ...
خاطره بازی با یک معلم قدیمی | پابه پای بچه ها از مدرسه تا کانون اصلاح و تربیت
شرایط من کنار بیاید. همسرم شغل آزاد داشت و حدود 10سال پیش به دلیل بیماری کبد فوت کرد. همسرم هفت سال از من جوان تر بود. البته چند بار با کار من در کانون مخالفت کرده بود اما او را متقاعد کرده بودم که نمی توانم از تدریس دل بکنم. زمانی هم که به تدریس مشغول بودم برای آنکه از کارهای خانه عقب نمانم، ساعت 4صبح بیدار می شدم و ناهار و شام را آماده می کردم. حتی خیاطی و بافندگی انجام می دادم و می فروختم. رومیزی و ...
تهران به روایت نواده مظفرالدین شاه | ماجرای جالب اولین آدامسی که دست تهرانی ها رسید | روایت قحطی، بیکاری ...
بدهم و روزی که دانشگاهم تمام شد، غصه دار بودم که چرا تمام شد. بعد از چند سال که بچه هایم بزرگ شدند، به فکر افتادم که دکترا بگیرم و چون انگلیس درس خوانده بودم، راحت تر می توانستم بروم و دکترایم را همان جا بگیرم. برای همین بچه ها را پیش مادرم و پدرشان گذاشتم و دوباره ایران را ترک کردم و این بار با دکترا برگشتم. موقع بازگشتم انقلاب اسلامی پیروز شده بود و دانشگاه ها ملتهب بود. اما به هر حال کار من در ...
زن جوان تهرانی در لیست اعدام| داستان چه بود؟
.... من شک ندارم آخرین بار هم مادرم به پدرم داروهای مرگبار را خوراند و او را کشت. اعتراف به قتل شوهر با افشای این ماجرا، مهناز بار دیگر بازداشت شد و این بار به قتل شوهرش اعتراف کرد. مهناز گفت: نمی خواستم شوهرم را بکشم. من مغازه داشتم و در آنجا لباس می فروختم. اما شوهرم مخالف کار کردن من بود. مردی که از مشتری هایم بود چند قرص به من داد تا آنها را به شوهرم بخورانم. من ...
همسر برای پرداخت کرایه خانه پیشنهاد بی شرمانه به من می دهد/ صاحبخانه مجرد است و...
باز هم همسرم که معتاد به مواد مخدر بود تا ظهر می خوابید و به دنبال کار نمی رفت. یکی دو ماه اول من با هدیه هایی که هنگام عقد گرفته بودم اجاره خانه را پرداختم، اما از آن به بعد صاحبخانه مدام برای گرفتن اجاره به در منزلمان می آمد، اما همسرم کرایه اش را نمی داد و حتی به او توهین می کرد! وقتی به بهادر اعتراض می کردم که سر کار برود و کرایه را بپردازد او با بی شرمی مقابلم ایستاد و گفت: صاحبخانه ...
پسر غیرتی مادر خائنش را کشت / مرد هوسران هم کشته شد + جزییات
مدتی قبل با رها کرده زندگی اش همراه صابر فرار کرده و در ورامین زندگی مخفیانه ای را شروع کرده بود. با افشای این ماجرا پسر 22 ساله فریبا و همسرش به عنوان مظنون بازداشت شدند. تا اینکه پسر جوان قربانی به نام شهرام لب به اعتراف گشود و به قتل ها اعتراف کرد. وی گفت: مادرم 23 سال قبل با پدرم که 30 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. اما مدتی قبل با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده و همراه او از خانه ...
زندگی برادرم مثل وصیتنامه بود
نعش خونینم بتازند، قسم بر نهضت پاک حسینی جدا هرگز نگردم از خمینی تا چند روز از شهادت فریدون خبر نداشتیم خواهر شهید روشندل سلیمانی گفت: روز 22 بهمن سال 1364بود که همگی به راهپیمایی رفته بودیم، همان شب، عملیات والفجر8 بود و تلویزیون هم از پیروزی این عملیات خبر داده بود. فردای آن روز بود که برادرم شهید شد و ما خبر نداشتیم، حدود سه روز بعد از شهادتش به درب خانه مان آمدند، بر ...
دردسر ازدواج مدیرعامل یک شرکت با دختر توهمی
... یک سال از این کارها البته بچه بازی هایم نگذشته بود که روی دیگر پژمان را دیدم، مردی آرام به یک دیگ پر از آب جوش تبدیل شده بود که هر لحظه امکان انفجار وجود داشت.او حتی قید بچه را هم زد و خیلی زودتر از آنجه که تصور می کردم، با دادن مهریه، طلاقم را داد و به خانه پدری ام برگشتم. هر بار با او تماس می گرفتم تا بخواهم به خاطر بچه کوتاه بیاید، یک جمله می شنیدم: تو من را نزد همه شکستی و ...
ماجرای حفظ قرآن در پنج سالگی تا کارشناسی ارشد در 13 سالگی دانش آموزان اصفهانی
.... از پنج سالگی حفظ قرآن را شروع کردم و آن را در مدت 20 ماه به اتمام رساندم و وقتی به مدرسه رفتم حافظ کل قرآن بودم. بعد از قرآن، حفظ نهج البلاغه و صحیفة سجادیه را شروع کردم. البته باید بگویم همه ی این موارد، در خانه به کمک مادرم بوده است. به زبان های خارجی هم مسلط هستید؟ - سه سال و نیم زبان کار کردم و مدرک تافل دریافت کردم. در زمینه ی آموزش قرآن چه دستاوردی داشته ...
راز خیانت مرگبار زن جوان توسط دخترش فاش شد
به گزارش شهرآرانیوز، این زن که با شوهرش اختلافات زیادی داشت با کمک مردی او را بیهوش کرده و سپس به قتل رسانده است. سه سال قبل به پلیس اطلاع داده شد مردی به نام جهانگیر در خانه اش جان داده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد جهانگیر به دلیل مصرف زیاد مواد مخدر جانش را از دست داده و با توجه به داشتن سابقه اعتیاد پرونده او مختومه شد؛ اما چند ماه بعد برادر جهانگیر به پلیس مراجعه کرد ...
تجاوز فجیع و دسته جمعی به دختر جوان در تهران | ماجرا چه بود؟
تکان دهنده 18+ مریم یکی از قربانیان تجاوز می گوید: بعد از آن شب وحشتناک دیگر همه چیز در زندگی من نابود شد. از آن شبی که گروهی به من تجاوز کردند و من یکه و تنها آواره خیابان شدم. تجاوز و آزار جنسی می تواند با اجبار فیزیکی، تهدید، سوءاستفاده از مسئولیت و... رخ دهد. پذیرش تجاوز و آزار جنسی برای برخی افراد سخت است و به همین دلیل بسیاری از افرادی که قربانی تجاوز هستند، سکوت می ک ...
اقدام شیطانی مرد بی حیا با 12 زن خانه دار + طناب دار در انتظار اوست
تجاوز به عنف، سرقت، رعب و وحشت، ایجاد اختلال در نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی، جریحه دار کردن عفت عمومی، ورود غیرمجاز به خانه و تجاوز، به دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی ارجاع و روز 29 آذر سال 1395 نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. متهم در اظهارات خود ادعا کرد که شاه کلید داشتم و با بازکردن درها وارد خانه ها می شدم و در برخی مواقع نیز از دیوار بالا می رفتم و وقتی می دیدم زن ها در ...
زورگیری مرد گوش شکسته با 2 همدستش
جای خلوتی این 3 نفر با یک موتور سیکلت سمت من آمدند. آنها چاقو و قمه های بزرگی در دست داشتند. یکی از آنها می خواست گوشی من را از دستم بگیرد، وقتی دید مقاومت می کنم گلویم را گرفت. او داشت خفه ام می کرد. به حدی گلویم را فشار داده بود که تا چند روز بعد جای کبودی روی گلویم مشاهده می شد. بعد هم گوشی را از دستم کشید و فرار کرد، این حادثه به حدی باعث ترسم شده که هنوز هم به تنهایی از خانه بیرون ...
درباره همت فاطمه سریرپور در کارآفرینی و احیای صنایع دستی منطقه اش؛ خودم را باور کردم
برق مشغول است، از شمال استان فارس به جنوب فارس مهاجرت کردیم و در شهر قیر و کارزین ساکن شدیم. من به غربت رفته بودم و قاعدتاً این برایم ساده نبود. در دانشگاه، رشته مدیریت قبول شدم ولی بعدها انصراف دادم و رشته صنایع دستی را در یزد خواندم. یادم هست وقتی بچه اولم به دنیا آمد، یک سالی از خانه خارج نشده بودم. در همان روزها بود که برایم پیامکی از فنی و حرفه ای شهرستان آمد. در آن پیامک خانم ها دعوت شده ...
زرنگ بود که شهادت او را برگزید!
علیه استکبار و تکفیر. من پنج مرحله اعزام شدم و حدود یک سال و چند ماه در جبهه بودم. توانستم مهارت های نظامی را در جبهه بیاموزم. دو مرحله مجروح شدم و دو مرتبه هم در محاصره قرار گرفتم که نزدیک بود به اسارت داعشی ها بیفتم، اما تنها توانستم به افتخار جانبازی دست پیدا کنم. در حلقه محاصره داعش ماجرای مجروحیت ها و محاصره شدن هایش هم شنیدنی بود. محمد نبی از آن روز های پر خاطره اینگونه ...
من از خیانت شوهرم گذشتم اما او نه...
تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم. و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن دوست پسر باشم. و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. باقر 13 سال از من بزرگ تر بود ولی قلب مهربانی داشت و به من ابراز ...