عاشقانه های شهیدی که همچنان محرم اسرار کرمانی هاست
سایر منابع:
سایر خبرها
فرار و سرقت را به ماندن در خانه پدرم ترجیح دادم
خودت را معرفی کن. میترا هستم. چند سال داری؟ 20سال. از خانه فرار کردی؟ بله. پنج سال قبل از خانه فرارکردم. وقتی مادرم مرد، پدرم ازدواج کرد. تا وقتی من در آن خانه بودم، پدرم دو بار ازدواج کرد. من هم از دست رفتارهای پدرم و زن هایی که می آمدند و می رفتند، خسته شده بودم؛ به همین خاطر فرار کردم. چرا مادرت فوت کرد؟ از دست کارهای پدرم دق کرد. خیلی ...
جانباز مدافع حرم: به حاج قاسم گفتم چقدر کلاس می گذاری؟
در سوریه اقدام به ثبت نام کردم. چون قد و قواره کوچکی داشتم من را ثبت نام نمی کردند و بعد از کلی التماس اسم من را نوشتند. از ایران به پدر و مادرم زنگ زدم و قضیه رفتن به سوریه را گفتم؛ با توجه به اینکه پدرم هم در جنگ تحمیلی حضور داشت به من گفت: ما که از جهاد و شهادت خسته نمی شویم برو به سلامت. مادرم هم گفت خون تو که از خون حضرت علی اکبر(ع) رنگین تر نیست؛ هر طور خودتان می دانید اگر دوست دارید برای ...
راه خِیری که با دعای مادر باز شد...
ا روز عقد که یک سال بعد بوده، آقای داماد را نمی بیند مادرم یکشنبه ها جلسات قرآن داشتند و یکی از این خانم هایی که در جلسات شرکت میکرد و همسایه دیوار به دیوار ما بود مرا برای پسرش پسندید. همسرم حدود 11 سال از من بزرگتر و بازاری بود. خیلی دلم می خواست اما تا شب عقد او را ندیدم. 19 سالگی اولین فرزندم به دنیا آمدم و سه سال بعد بچه دوم را به دنیا آوردم. خدا به ما سه تا بچه یک دختر و دو پسر داد اما ...
نقلی از مادر شهید مدافع حرم درباره دیدار با سردار سلیمانی؛ شام خانه ما بمانید!
. گفتم: نه حاجی، خیلی هم خوب هستند! کلی از این موضوع و حرف هایی که می زدیم خندیدیم. وقتی مهمان ها به منزلمان آمدند، من موبایلم را در اتاق گذاشتم و همراهم نیاوردم؛ از طرفی دلم می خواست عکس های یادگاری از مهمان ها داشته باشم. اما دیدم حاجی دوربین عکاسی آورد، چند تا عکس گرفتیم؛ بعد از عکس گرفتن، حاج قاسم گفت: شما مادر شهید هستید برای شهادت ما هم دعا کنید. گفتم: خداوند مرگ همه ما را شهادت ...
5 نگین از معدن مادران فیروزه ای
عزیزان شان را به خاک سپردند. وقتی قرار شد از شهدای خانواده بگوید به سالها مفقود الاثری همسر و پسرش اشاره می کند و می گوید: برادرم مهدی 15 سال بیشتر نداشت و به عنوان اولین شهید خانواده لقب گرفت. سال 1362 در منطقه مهران به شهادت رسید. همزمان با شهادت مهدی، پدرم نیز از ناحیه چشم و اصابت چند ترکش به بدن به شدت مجروح شد. 12 اسفند همان سال همسرم محمد علی به جبهه رفت و برای مدت های طولانی ...
عاشقان آذربایجانی سردار: مثل حاج قاسم پشت انقلاب و رهبرمان می مانیم
در خواب دیدم که همسرم از درون آن بیرون آمد. این موضوع احساس غریبی را در من زنده کرده که بعد از چند روز، هنوز به آن فکر می کنم. سعادت دیدن مزار حاج قاسم خیلی سخت نصیبم شد، خودش دعوتمان کرد، روزهایی را در کرمان و در کنار مزار حاج قاسم گذراندم را نمیدانم چطور بیان کنم . همسرم شهید بزرگی است او به شهادت همسرش پرداخت و با اشاره به اینکه شهادت لیاقت او بود، گفت ...
روایت ده سال مادرانگی با الهه احمدی
بسیار سختی بودم و با لطف خدا، کمک خانواده و همسرم توانستم به لحاظ روحی آماده شوم. من دائما در مسابقات بودم و ندیدن بچه دو ساله ام برایم خیلی سخت بود ولی به خاطر خواسته ام باید می جنگیدم. و همین الان که پسرتان حدودا یازده ساله است، در اندونزی هستید و برای کسب سهمیه المپیک تلاش می کنید. چه چیزی باعث شد انقدر قوی همیشه برای ایران و مدال آوری بجنگید؟ بله. من الان در اندونزی هستم ...
کمتر از گل به او نگو!
دانشجوی رشته ادبیات بود که خواستم جمله ای درباره مادر بگوید. عینکش را برداشت و با لبخندی گفت: مادر برای من خاص ترین مخاطب است. نام او را می نویسم، اما او را فرشته می خوانم و زندگی ام با او استوار است. نگاه مادر، لبخند مادر و دعای مادرم آرزوست. زن میانسالی با داشتن چند عروس، داماد و نوه می گفت هر روز برای نگهداری از مادر سالمند و بیمارش چند ساعتی را در منزل مادرش سپری می کند. از او جمله ای ...
حاج قاسم از کودکی تا شهادت
نوشتن در این باره را سخت می کند. یعنی از تو بزرگ تری پیدا نشد بیاید حیدر سلیمانی از رزمندگان لشکر 41 زمان جنگ هستم. من همسر خواهر حاج قاسم سلیمانی هستم همین که ایشان پسر خاله ام و همسرم دختر خاله ام بودند و به خواستگاری رفتم مرحوم پدرم گفت: من پیش حاج حسن پدر حاج قاسم رفتم. ولی آن زمان حاجی نسبت به پدرم خیلی بچه تر بود. و با توجه به اینکه مسافت دور بود و اینکه حاج قاسم جوان تر بود پدرم ...
آقای من! فقط همسر نباش، همدل و همزبانم باش
نگاه کند، محبت بیشتر و بیشتر می شود. آیدا (38 ساله): همسر عزیز من که بهترین حامی من هستی، چرا گاهی فراموش می کنی که من نفر اول زندگیت هستم. خانواده تو در وهله اول، همسر و فرزندانت هستند. در ضمن فراموش نکن که به رغم میلم، تمام حرف های تند و تلخ تو در دعوا ها در خاطرم باقی می ماند. مریم (41 ساله): دوست دارم به همسرم بگویم که من می دانم بیرون خانه خیلی زحمت می کشی و همواره قدردان زحمات ...
زنی خودساخته که از فرش به عرش رسید
زندانی حمایت می کند و به آن ها آموزش فرش بافی می دهد تا از زمان خود استفاده کنند و پس از آزادی بتوانند کمک حال خانواده و دیگر زنانی باشند که سرگذشت آن ها را داشته اند و آن شرایط را تجربه کرده اند. نزدیک به دو سال است که در زندان، بند خانم ها آموزش های فرش بافی را آغاز کردم و اکنون 25 هنرجو دارم و 15 نفر از این زنان در زندان مشغول به کار هستند این بانوی کارآفرین ساکن چهارمحال ...
روایت همسران شهدای مدافع حرم گیلانی از حماسه وصف ناشدنی حاج قاسم+ تصاویر
رسید و امروز بعد از چهار سال در سالروز ولادت حضرت زهرا(س)، یاد و خاطره و راه و رسم سردار دل ها را گرامی می داریم. در همین راستا، جشنواره اسوه های صبر و مقاومت همزمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و گرامیداشت روز زن و مقام مادر و همچنین چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و روز جبهه مقاومت با حضور خانواده های شهدای مدافع حرم و زنان تاثیرگذار گیلانی در استانداری برگزار ...
روزی که شاه از چشم حاج قاسم افتاد
داشتم شعری را در روزنامه که به مناسبت تولد ولیعهد نوشته شده بود می خواندم. دیدم او ناراحت شد. گفت: شما می دونید همه این فسادها زیر سر همین خانواده است؟ ناراحت شدم و گفتم: کدوم فسادها؟ علی از لُختیِ زن ها و مراکز فساد حرف زد. حرف های او مرا ساکت کرد. آن وقت شاه در ذهنم خیلی ارزشمند بود این حرف مثل پُتکی بود بر افکار من! چند روز گیج بودم. علی مسیر خود را به خوبی انتخاب کرده بود. به حاج ...
نگاهِ زینب هنوز منتظر توست
...> عبداللهی افزود: روی زینب خیلی حساس بود و می گفت اگر کسی دخترم را اذیت کند، من راضی نیستم و یک وقت هایی در مورد آینده زینب صحبت می کرد که چه طوری باشد و بعد از شهادت شهید متوجه شدم که این حرف هایش بوی وصیت می داده و غیرمستقیم بیان کرده است. همسر شهید بیان کرد: روز آخر، صبح بدون اینکه من بدانم قرار است که به سوریه برود، چون قبلاً گفته بود که روزی که بخواهم از خانه اعزام شوم به شما نمی گویم ...
ایمان خود را نسبت به اسلام مستحکم کنید
رحمت خدا در مورد گناهان انفرادی و آنهایی که در رابطه با اوست، نا امید نیستم. ولی حقوق افراد را چه کنم؟). شما را به روح پاک رسول الله (ص) مرا ببخشید و عفوم کنید که سخت نادم و پشیمانم من هم در عوض قول می دهم در آخرت آنچه از دستم برآید، برایتان انجام دهم. پدرم، مادرم همسر عزیز و مهربانم که خیلی در حقت ظلم نموده ام، فرزندم برادرم احمد و رضا جان و خواهران خوبم مرا ببخشید و حلالم کنید. همینطور ...
کسب سهمیه المپیک 10 برابر سخت تر شده است
بودن و بعد از آن، چه تفاوتی با هم دارند؟ من از سال 82 تیراندازی ملی را شروع کردم و وارد اردوهای ملی شدم و سال 92 پسرم به دنیا آمد. شرایط و مسئولیت مادر بودن بسیار سنگین است و من از نظر روحی و ذهنی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم و تیراندازی برایم خیلی سخت تر شده بود. قبل از تولد باور تمام فکر و ذهن من سمت تیراندازی بود و با وجود اینکه چهار سال بود که ازدواج کرده بودم، همسرم بسیار همراه من بود ...
احترام به مقام شامخ زن در مکتب سلیمانی
از او بیان می شود، نشانه هایی از آن است. سالروز شهادت سردار دل ها و همزمانی آن با روز مادر، فرصتی است تا به نقل خاطراتی از سردار سلیمانی و جایگاه مقام زن در مکتب او بپردازیم: مهر مادری سردار سلیمانی در کتاب خودنوشت از چیزی نمی ترسیدم ، نوع ارتباط و مهر مادرش را این گونه تعریف می کند: مدتی بعد از تولدم در زمستان سردی دچار مریضی سرخجه می شوم که پدر و مادرم امیدی به شفای ...
تلخ و شیرین زندگی یک بانوی فناور/ از انجام رسالت مادری تا کارآفرینی و بومی سازی دانش
15 سالگی مادرم را از دست دادم که دچار مشکلات روحی شدیدی شدم و از دست دادن مادرم فشار روحی و روانی زیادی به من وارد کرد. در دورانی که یک دختر به مادر نیاز شدید دارد، مادرم فوت کرد و با دشواری این دوران را سپری کردم و پدرم هم چند سال بعد از مادرم به رحمت خدا رفت و هشت خواهر و برادر متشکل از چهار خواهر و چهار برادر هستیم که همه موفق بوده و فرزندانشان مشغول به تحصیل هستند و علاقه به تحصی ...
التماس دعا از آقا برای شفای مادرم، تبدیل به طلب مغفرت شد!
علوم پزشکی تنظیم کرده بودم، مورد قبول قرار گرفت اما با تاکیدی که بر محدودیت زمانی سخنرانان مراسم تا سقف 7 دقیقه وجود داشت، باید متن را کوتاه تر می کردم. بعد از ارسال متن کوتاه شده، با توجه به اینکه گرفتار روند درمان مادرم در بیمارستان بودم، دیگر موضوع را پیگیری نکردم. گذشت تا یک روز قبل از مراسم که اطلاع دادند به عنوان یکی از سخنرانان ذخیره مراسم انتخاب شده ام و باید متن را برای 5دقیقه تنظیم مجدد ...
کتک خوردن عروس نوجوان از شوهرش در شب عقدکنان
چراکه خودم به ازدواج با دانیال اصرار داشتم و حالا نمی توانستم نزد خانواده ام از او گلایه کنم. احساس می کردم او هم مرا دوست ندارد. حتی بعد از آغاز زندگی مشترک این اختلافات کمرنگ نشد. همسرم شب ها دیروقت به خانه می آمد و روز بعد هم تا ظهر می خوابید. وقتی هم از خواب بیدار می شد، از خانه بیرون می رفت و من باز در سکوت و تنهایی به سر می بردم تا اینکه برای رهایی از این شرایط گوشی تلفنم را برداشتم و ...
قتل ماهرانه زن جوان در طولانی ترین شب سال / دختر جوان می خواست پدر و مادرش با هم زندگی کنند!
بازگشت آنها را به زندگی فراهم کنیم در شب یلدا از پدرم خواستم به خانه امان بیاید بعد از گپ و صحبت برای گسترش و گذار من و خواهرم در خودروی خودمان و پدر و مادرم درخودروی پدرم از جنوب تهران راهی بام کرج و برغان شدیم تا دوری باهم بزنیم که در بین راه وقتی که در جاده آتشگاه بودیم من از پدرم جلو زدم بعد از مدتی که دیگر نور چراغ خودروی پدرم را در آینه ندیم ایستادم تا او هم به ما برسد اما خبری نشد ومن خیلی ...
روایت سردار حاج قاسم سلیمانی از ازدواجش!
سلیمانی گفت: زمان جنگ در اهواز بودم که همان ایام خواستگاری رفتم و با همسرم خیلی ساده زندگی مان را شروع کردیم. به سردار گفتم در یکی از عملیات ها که نیروهای کرمان به اهواز آمده بودند من هم آنجا بودم اما شما نیامده بودید. سردار گفت: بله من همان موقع مجروح و در بیمارستان بستری بودم. صحبت هایمان خیلی عادی و صمیمی بود با او. سپس موقع رفتن چون عید بود به رسم عیدانه هزار تومنی ای به ...
قهرمان سازی در ادبیات جنگ، معضل است / مستندنگاری باعث شد ما ادبیات خنثی نداشته باشیم
... تابستان 1377 در خیابان شانزده آذر که در حال حاضر خراب شده، من آنجا فروشنده بودم؛ یعنی با کتاب آشنا بودم و سروکار داشتم. بعد که مدیریت عوض شد و من از فروشگاه رفتم. یک ماه و 45 روز بیکار بودم. به پدر گفتم من نمی توانم بیکار باشم، کاری برایم پیدا کن. بیش فعال نیستم، اما جنب وجوشم زیاد است و نمی توانم بی کار باشم. اینطور شد که پیش سرهنگی رفتم. جناب سرهنگی گفت: چه خوانده ای؟ جواب دادم ...
قتل هولناک همسر زن جوان بخاطر بد دلی و شک با دستور پسر موزیسین
.... متهم گفت: وقتی کیوان متوجه شد من با همسرش ارتباط دارم خیلی عصبانی شد. به او گفتم من با همسرت فقط مراوده مالی داشته ام و با هم کار کرده ایم و ارتباط دیگری بین ما نیست؛ اما او حرفم را قبول نکرد. با اینکه مدتی بود از همسر کیوان خبر نداشتم اما دو روز قبل از مرگش به سراغم آمد و حسابی من را کتک زد و بعد هم شیشه های ماشینم را خرد کرد. برای اینکه حال او را بگیرم موضوع را به پسرعمویم ...
بازداشت شاکی در کلانتری به اتهام زورگیری
بعد از گزارش سرقت و تحویل خودرو به مأموران کلانتری، آنجا را ترک کرده بود ساعاتی بعد پسر جوانی به کلانتری رفت و از سرقت خودرو پژو 206 خود خبر داد. او گفت: خودروام را کنار خیابان پارک کرده بودم که متوجه شدم به سرقت رفته است. خودرو متعلق به پدرم است که دو سال قبل فوت کرده اما بعد از مرگ پدرم، خودرو در اختیار من است. زمانی که پسر جوان شماره پلاک خودرو را به افسر کشیک کلانتری اعلام و مأمور ...
قتل مرد مشهدی توسط همسر صیغه ای پس از 4 سال + عکس
نمی داند. زن جوان درباره چگونگی قتل شوهرش ادامه داد: پدر و مادرم در یکی از روستا های کلات زندگی می کنند من هم چند سال قبل با هادی هنگام مصرف مواد مخدر آشنا شدم و او بعد از مدتی مرا به عقد موقت خودش آورد! حالا 4 سال از آن ماجرا می گذرد و من صاحب دختری سه ساله به نام یلدا هستم، ولی هر شب زنان غریبه به خانه ام رفت و آمد داشتند و من بسیار ناراحت بودم. او مدام کتکم می زد و مرا مقابل پدر و ...