سایر خبرها
رمزگشایی دینانی از چرایی وارد نشدن به دنیای سیاست
به جای دو ساعت رفتن به سینما و تئاتر چند صفحه کتاب بخوانم و استفاده بیشتری از زمانم بکنم. کتاب خواندن برای من منفعت فکری بیشتری دارد تا فیلم دیدن. *رابطه تان با مسافرت چطور است؟ سفر را دوست دارم و سابق هم خیلی اهل مسافرت بودم ولی در این سال ها به خاطر پیری دیگر حوصله سفر رفتن ندارم. همه جا از اروپا گرفته تا اندونزی و مصر و کشورهای دیگر رفتم و دیدم غیر از آمریکا. ...
چطور حتما به خواسته هایمان برسیم؟
اصولا برای رسیدن به خواسته ها و موفقیت، آدم باید هدفی برای خود تعیین کند و برای تحقق آن تلاش کند. درست مثل همان شوفر تریلی ای که برای سالم رسیدن به خانه، عکس دختر کوچولویش را جلوی داشبورد ماشین چسبانده تا یادش باشد که اصلا چرا زده به دل جاده. اما دستیابی به موفقیت، صرفا با خیره شدن به هدف به دست نمی آید. همین مثال راننده را هم که در نظر بگیرید، کسب مهارت بیشتر در رانندگی و بالا بردن ظرفیت های ...
شهیدآیت مبارزه با میرحسین موسوی را سخت تر از شاه می دانست
و من هم متواری بودم و لذا شب و روز با هم بودیم. خاطرم هست یک نامه با مرکب بنفش دست آیت بود و گفت می خواهم ببرم مشهد و بدهم آقای میلانی امضا کند. اعلامیة حمایت مرجعیت امام؟ بله، چندنفر امضا کرده بودند و آیت برای گرفتن امضای آقای میلانی می خواست به مشهد برود. من هم که محل زندگی ام لو رفته بود و دائماً با مأمورین جنگ و گریز داشتم. در جریان 15 خرداد، من این فعالیت را از ایشان ...
رازگشایی های یک وهابی از جنایات آل سعود
بودم که مرا به روستایی به نام رطله در راه دیرالزور بردند که 13 کیلومتر از رقه فاصله داشت و مرا روی منبر بردند و اصول خطبه و سخنرانی را یاد گرفتم و همان موقع بود که خطبه جمعه خواندم و پس از آن بود که به حفظ روی آوردیم، اما نه حفظ قرآن، بلکه حفظ سخنان محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه تا اینکه فراموش نمی کنم مردی بود که اگر مرده است خدا او را بیامرزد و اگر زنده است خدا او را حفظ کند، چون او از کسانی بود ...
قتل مادر به دستور موجودات خیالی!
...> بله، سه بار و هر بار به مدت 48 روز بستری بودم و دوباره به خانه آمدم. آخرین باری که به بیمارستان رفتی کی بود؟ تاریخش یادم نیست، اما زمان زیادی نگذشته. بعد از اینکه از بیمارستان ترخیص شدم، چند روز بعد دوباره رفتم بیمارستان تا دکتر برایم دارو بنویسد. کار هم می کنی؟ بیش از 40 رشته ورزشی، کاری، فرهنگی و علمی بلد هستم. من کودک نابغه ای بودم که در 12 سالگی تمام هنرهای ...
حادثه مزارشریف از زبان تنها بازمانده آن
گرفتم و برنامه اینطور شد که به شهر تایباد رفتم و بدون اینکه به خانه بروم در فرودگاه مشهد قرار شد به شورای امنیت ملی بروم، با همان لباس افغانی به وزارت امور خارجه رفتم و داستان ها را تعریف کردم. در حالی که ارتش ایران هم در مرزها آماده حمله بود، خیلی تاکید کردم که نباید جنگ شود، این جنگ در واقع طرحی بود برای انداختن ایران در باتلاق. بعد از چند روز به بیمارستان رفتم و پایم که ...
دختر | چالش سه سینماگر
قبل تر می شویم؟ میرکریمی: بله می تواند به شکلی این طور نگاه کرد چون داستان سه ضلع دارد و تنها یک شخصیت اصلی نداریم. اصلانی: فکر می کنم ورود این ها به خانه خواهر پازل های قصه را به هم می چسباند، یعنی متوجه آن برخورد با خواهر می شویم و می بینیم اگر قرار باشد با دختر خانواده هم همان برخورد صورت گیرد، تقریباً آینده ای شبیه این در انتظارش است. میرکریمی: در مورد شخصیت خودت ...
اعتراف به جنایت خونین در مزرعه
عصبانی بودم که حتی می خواستم به سمت تریلری که از روبه رو به طرف مان می آمد بروم و دست به خودکشی بزنم. او چه حرفی زد که حاضر به خودکشی هم شده بودی؟ صفر از من خواست همسرم را طلاق بدهم. بعد هم مسائل دیگری را مطرح کرد که احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده البته او معتاد به تریاک بود و نمی توانستم روی حرف هایش کامل حساب کنم. با این حال خونم به جوش آمده بود. چطور او را کشتی؟ ...
خبرنگاری یعنی ایثارگری و تلاش برای حفظ ارزش های کشور
و کمک دست خودش به کار گرفت. در روزهای اول یک موتور تریل 250 سی سی که قدش از من بزرگ تر بود تحویل گرفتم، برای سوارشدن بر آن مجبور بودم بر روی تپه ای بایستم، آن را روشن کنم و دنده بزنم و بعد از حرکت بر روی آن بپرم. بعد از مدتی و با شروع عملیات والفجر مقدماتی برای اولین بار بدون اینکه آموزش جنگی دیده باشم و نحوه کار با اسلحه را بلد باشم در عملیات شرکت کردم، دقیق به یاد دارم که قدم به ...
از بغداد و دمشق تا شیفت شب/ نمی توانم خبرنگار المپیک باشم!
.... مثلاً اردوی مدرسه ما را به جنوب برده بود و من همه چیز را رها کردم و از گروه جدا شدم. آخر هم ما را داخل گونی می کردند و برمی گرداندند. یک بار هم به دامادمان مأموریت خانوادگی خورد به مناطق جنگی، یادم می آید با خواهرم رفتم که تنها نباشد. در چند روزی که آنجا بودم با شهید محمود کاوه آشنا شدم. یادم می آید در یک سوله برنامه داشت و من در آن جمع قرآن خواندم و خیلی خوشش آمد. در زمان کودکی و قبل از ...
نوروزی: دوست دارم قبل از مرگم پیراهن پرسپولیس را بپوشم
...، فکر می کردی در آن دقایق کوتاه گل بزنی و حتی تیمت برنده شود؟ من همیشه جلوی استقلال انگیزه دارم و خیلی هم خوب به این تیم گل می زنم. قبل از بازی هم گفته بودم که دوست دارم تعداد گل هایم به استقلال دورقمی شود و خیلی برای این اتفاق انگیزه داشتم. البته زمان کمی داشتم ولی انگیزه ام کم نبود. موقعیت گل من چندان جدی نبود و خودم آن فرصت را درست کردم و در نهایت آن گل را زدم. من اصلاً ناامید نبودم و ...
وصل هنرمندانه؛ نگاهی به ازدواج های فصلی بازیگران سینما +عکس
...> آزاده صمدی آن زمان چیزی نگفت. نه نسبت به حرف و حدیث های مردم و نه درباره متنی که همسر سابقش نوشت اما چند ماه پیش در یک گفت و گوی تصویری به نکاتی درباره جدای اش از هومن سیدی اشاره کرد. صمدی اساساً از آن دست بازیگرانی است که علاقه ای به برملا شدن زوایای خصوصی زندگی اش ندارد و دوست ندارد توضیحی در این باره بدهد. او در همان گفت و گو نیز با لحنی جدی و غیرمستقیم پاسخگوی چند سوال کوتاه درباره زندگی اش شد ...
سرابِ تریاکِ ناب
به گزارش سراج24 ،دختر را با علایم مسمومیت به بیمارستان آورده اند. پزشک بعد از توضیحات پدر متوجه می شود که کودک بستری شده قرص متادون پدرش را مصرف کرده است. ترس در چهره پدر موج می زند و ناله های مادر هر لحظه بیشتر می شود. تیم فوریت های پزشکی دست به کار شده تا کودک را به زندگی بازگردانند. کمی آن طرف تر مردی جوان از درد به خود می پیچد. نامش حسین است. برادرش به پزشک توضیح می دهد که او پس از مصرف تریاک ...
ممنوع الفرهنگ شده بودم!
باید همینطور با گریم روی صورت منتظر نور باشیم که مثلا چه زمانی لامپ می آورند تا نور برود و ما هم بتوانیم کار کنیم؟ واقعا دردسر است. یعنی به جایی می رسی که خسته می شوی. موضوعات فیلم ها هم که قربانشان بروم. طرف یک دختر دارد که دخترش با مردی ازدواج کرده که او یک پسرخاله دارد که پسرخاله او یک دوستی دارد که آن دوست می خواهد جیب عمویش را بزند. همه فیلم ها و سریال هایمان داستانشان حول و حوش همین قضایا ...
روایت احمد توکلی از تقابل شهید آیت با بنی صدر
شده بودم. در مجلس، شهید آیت هم بود که عضو شورای مرکزی حزب جمهوری بود و این حزب هم در مجلس تقریباً اکثریت داشت. کسانی هم مثل ما بودند که هر چند عضو آن نبودند، ولی به آن سمپاتی داشتند و با حزب کار می کردند. *اگر فعالیت حزبی نداشتید، پس در چه قالبی همکاری می کردید؟ و در ضمن، آیا شما عضو سازمان مجاهدین اسلامی بودید؟ نه، نه عضو حزب بودم و نه در سازمان مجاهدین انقلاب عضویت داشتم؛ ولی ...
نانِمان را قاتُقِ فقرمان می زنیم و مِنَتِ هیچ حاتم طائی نمی بریم!
زندگیت را با امیدهای واهی و انتظار های بیهوده گذراندی و بعداز این همه گفتن و نوشتن ، اوضاع ، نه تنها تغییری نکرده است بلکه بدترهم شده و از طرفی خودت هم مورد هجمه های مختلف قرار گرفته ای و ... چرا مثل بعضی ها غلو کنم و چاپلوسی . من به دنیا آمده ام که زندگی درستی داشته باشم و از زندگی ام لذت ببرم و انسان موفقی باشم ، نه اینکه زجر بکشم و با وجود تلاشها و زجر کشیدنها به هدف و آینده موفقم نرسم ؛ درد ما و ...
هر چه گریه کردم فایده نداشت /مرد شیطان صفت درخلوتگاهی آزار و اذیتم کرد
شعبه پنجم این دادسرا مطرح کردند، پسر جوان در اظهارات تازه خود به بازپرس گفت: پدرم هشت سال پیش از مادرم جدا شد و من در منزل مادرم زندگی می کنم، مادرم مزون لباس دارد و اکنون برای خرید لباس به ترکیه سفر کرده است، این پارک خلوتگاه من است و بعضی شبها به اینجا می آیم، دقایقی قبل داخل فضای سبز نشسته بودم، کسی اطرافم نبود که ناگهان سارق خشن به طرفم آمد و چاقویی را روی گردنم گذاشت، او از من خواست لباسهایم ...
من سفارشی نویس نیستم/ قلمم زنانه است
باید بگویم، به نظرم در اینترنت وجود دارد. من تحصیلات حوزوی سطح 2 دارم و از اواخر دوره دبیرستان همکاری محدودی را با یکی از هفته نامه ها شروع کردم که بیشتر در فضای سیاسی و شهدا و دفاع مقدس بود، اما بعد از اتمام تحصیلات حوزه، حول و حوش سال 85، فعالیت غیررسمی ام را با صحفه نسل سوم کیهان که صحفه جوانان بود، شروع کردم. از طرفی هم با فراغ بالی که به خاطر اتمام درس به دست آورده بودم، در چند سایت اینترنتی هم ...
روزی سیمینف در دستم بود و امروز قلم/ 13 آیه منشور خبرنگاری من است
بتوانند خبر تنظیم کنند که کمتر از تعداد انگشتان دو دست است، فقر مطبوعات و سایت های محلی نیز بسیار مشهود است به گونه ای که تنها یک سایت و چند کانال تلگرامی اخبار این شهرستان را منتشر می کنند. ضعف روابط عمومی ها نیز در این مورد در فریدونکنار مشهود است، بسیاری از مدیران به دیدن عکس خود در فضای مجازی اکتفا می کنند و تفاوت کانال، سایت و روزنامه را نمی دانند و در مجموع شرایط رسانه ای در ...
شهید آیت در شاعری درس بسیار مهمی به من داد
...، یعنی جماعت، آن را ناشنیده گرفتند. آن روزها مدعی شده بودم که شعر دوم از من است و شعر اول از من نیست (با خنده). ایشان به من گفت: فلانی! هر دو شعر از توست و کارت خیلی خوب است. قدر خودت را بدان و خودت را مشغول این جور مسائل نکن. تا می توانی مطالعه کن. بعد هم یک مطلبی را به من گفت که هنوز هم سر کلاس هایم اگر کسی در مورد شعر از من بپرسد، من همان حرف ایشان را به او می زنم. ایشان به من گفت: برای شاعر ...
دزدی که هنگام دستگیری خودزنی کرد
بار آماده بود مرا ببیند حاضر نشدم با هم چشم در چشم شویم. برای همین هم حرف پدرم را نمی توانستم در فکرم هضم کنم من خانه مادربزرگم بودم و از راه دزدی های شبانه خرج خودم را درمی آوردم. اوضاع پدرم نیز خیلی به هم ریخته است جمال در پایان گفت: ازدواج پدر و مادرم یک ازدواج عشقی بوده است. مادرم اهل یکی از شهرهای مجاور تهران بود. آن ها به طور اتفاقی همدیگر را دیده بودند و با وجود مخالفت های شدید ...
کارتن خوابی در نصیرشهر + تصاویر و فیلم
آزمایش نیاز باشد بروم. من را هفت ماه بی جهت و بدون هیج دلیلی در سه کمپ ترک اعتیاد چرخاندند بدون هیچ اعتیادی، فقط سیگار می کشم، کمپ ها به دنبال درآمدزایی هستند و هیچ گونه برنامه مدون و درستی ندارند. کمپ ها برنامه درستی ندارند! در ابتدای ورود به کمپ گفتم که معتاد نیستم و می توانید از من آزمایش اعتیاد بگیرید اما هیچ گوش شنوایی نبود، سرم را تراشیدند و ابروهایم را ...
5هزار دلار صرف بدهی هایم شد/ دغدغه ام شناساندن ایران واقعی به دنیاست
بروم و بعد از 13 ماه کار برای روزنامه ایران و خبرگزاری فارس در موفق شدم به آسوشیتدپرس وارد شوم. *اما انگار مشکلاتی برایتان پیش آمد؟ بله، بعدها در روند کارت گرفتن مشکلاتی برایم به جود آمد که من شغلم را از دست دادم. جالب است که من همان سال عکاس برتر جشنواره فصلی مطبوعات ایران شدم، آن هم در حالی که شرکت هم نکرده بودم و معاونت مطبوعاتی ارشاد خودش مرا برگزیده بود. من به آقای حسینی وزیر ...
روش های جذب و تربیت نیرو/ گفتاری از دکتر حمید حبشی
! یعنی باید بگردید مفهوم اخلاقی اش را پیدا کنید. داستان که زائد بود باید بفهمید پیام اخلاقی اش چه بود؛ یعنی آنقدر سبک نشان می دهد که همان مهارت غیرمستقیم را هم ندارد. در آرایش چکار می کند؟ مثلا در مورد مسئله ی حجاب می خواهد به خانم بگوید حجاب داشته باش. چه می کند؟ می گوید فقط مرد با غیرت زنش حجاب دارد. این می شود غیر مستقیم. آرایشش چگونه است؟ تو مرواریدی هستی در صدف. می خواهد زیبایش کند؛ چون می ...
اگر سلاح ندارم، سینه ای دارم که یک گلوله را از دشمن می گیرد
چند سال دیگر فرزند پسر خود را نیز راهی جبهه کرده است، افزود: شهید غلامرضا گاه اعزام به جبهه دو فرزند دختر یک ساله و دو ساله داشت. مادر شهدای حیدریان، افزود: شهید غلامرضا در سال 67 مفقود الاثر شد و پس از 13 سال جنازه اش را به من تحویل دادند که چند تکه استخوان بود اما با اشک دیده پذیرفتم و بر روی قلبم گذاشتم. وی افزود: اگر امروز هم فرزندن ذکور داشتم در راه اسلام او را راهی ...
اشباح تسخیرم کرده اند و به دستور آنان جان مادرم را گرفتم
اما من از 12 سالگی با اشباح زندگی می کنم ، یادم می آید یک روز به میهمانی رفته بودم که این اشباح به سراغم آمدند و ابتدا مقداری زیادی چوب به من دادند و سپس مرا به دیواری بستند و شروع به خواندن وردهایی کردند که از همان زمان تحت فرمان آنها قرار گرفتم. قاتل مادر گفت: برای آزادی از دست اشباح باید به سرزمین دیگری بروم تا طلسم این اشباح باطل شود وگرنه باید هر روز قرص بخورم و یادم می آید که روز حادثه ...
3پسر دیگرم را فدای حضرت زینب(س) می کنم
نیمه تمام دارم باید بروم انجام بدهم و به زودی برمی گردم. من گریه کردم گفتم من تنهایی نمی توانم سرپرستی پدری زمین گیر و سه دختر و این پسرها را داشته باشم؛ گفت مادر سرپرست همه خداست. ** نسبت به شهادت فرزندتان چه حسی دارید؟ گاهی خوشحالم و گاهی که یاد خاطره هایش می افتم اشک می ریزم و دلتنگش می شوم. ** مادر رمز شهادت سید چه بود؟ اخلاق خوبش و احترام ویژه به ...
به بهانه ی روز خبرنگار، گپ و گفتی خودمانی با علی بهزاد پیشکسوت رسانه
...> گزارش ذهنی یک بار آدینه روزی کاری داشتم به روزنامه رفتم. مدیر فنی تحریریه (دوست نازنینم استاد محمود مختاریان) تا مرا دید با خوشحالی گفت: بهزاد مطالب یک صفحه ی روزنامه تغییر کرده، یک کمکی کن. چند روزی به برگزاری آزمون سراسری دانشگاه ها مانده بود. شروع کردم به نوشتن یک گزارش. پیشنهاد های کارشناسی در باره آماده شدن داوطلبان، همکاری پدران و مادران برای ایجاد آرامش محیط خانواده ...
اسارت دختر فراری برای بیگاری
جوان گفت: دو هفته آنجا زندانی بودم تا اینکه شب آخر زمانی که بنفشه خواب بود از طریق پنجره موفق شدم فرار کنم. در مدتی که آنجا بودم هیچ راه فراری نداشتم حتی اگر فریاد هم می زدم کسی صدایم را نمی شنید چرا که اطراف خانه بنفشه، خانه دیگری نبود. پس از اظهارات دختر جوان، وی در اختیار خانواده اش قرار گرفت و ماموران بنفشه را دستگیر کردند. او با دستور قاضی در اختیار مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. منبع:همشهری آنلاین انتهای پیام/ ...
فراز و فرودهای 65 سال پارلمانتاریسم در گفت وگو با خبرنگار پیشکسوت مجلس
مشروطه آمد تا گزارشی به مجلس دوره هفدهم بدهد که دار و دسته جمال امامی با آبستراکسیون مجلس را از اکثریت انداختند و اجازه حضور به وی ندادند. در آن زمان دکتر مصدق بیرون مجلس چهارپایه ای گذاشت و در بین جمعیت کثیر مردم بهارستان با چشمانی پر از اشک فریاد زد "آنجا که ملت است پارلمان است" و سخنرانی کرد. تنها 20 سال سن داشتم و به عنوان خبرنگار مجلس کنار وی ایستاده بودم و از نزدیک شاهد ماجرا بودم ...