سایر منابع:
سایر خبرها
حسودان و مخالفان آرام نخواهند نشست
روشن برای وعده های خداوندی در إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم دانست و گفت: در ادامه ی این آیه و یُثَبِّت أَقدامَکُم است که مصداق مناسبتی آن آزادگان عزیزی هستند که در سال های اسارت ثابت قدم ماندند و خداوند نیز مزد صبوری آنان را، علاوه بر شیرینی آزادی، جایگاهی قرار داد که در تاریخ ایران به دست آوردند و برای همیشه عزیز مردم شده اند. فرمانده هشت سال دفاع مقدس، در ادامه سخنان خویش، با ارائه ...
جوابیه ستاد حقوق بشر به گزارش بی اساس انگلیس
به دست بیاورم. این مرکز هیچگاه حقی برای ماموریت حقوق بشری سازمان ملل قائل نبوده است. حتی به دنبال آن بودم که به زندان ها بروم و در این مورد تحقیق کنم که البته با مانع مواجه شدم". وضعیت کودکان در انگلیس نیز مانند زنان، وضعیت نگران کننده ای می باشد. قاچاق کودک، سوءاستفاده جنسی، فقر، و محرومیت از آموزش، تنها بخشی از این مشکلات می باشد. گزارش کمیسیونر حقوق کودکان در بازدید تیرماه 1394 از ...
حسین مکی کیست؟/سرباز فداکار یا خطاکار وطن
مشتاق اصفهانی و تالیف گلزار ادب زدم، افتخارم به آن است که موضوع ملی شدن صنعت نفت را بعد از آقای غلامحسین رحیمیان بعنوان دومین نفری بودم که در مجلس عنوان نمودم ، هیچ کسی جز مردم مبنای ترقی من نشده است شاید اگر منهم اتکائی به خویشاوندانی چون طایفه قاجار و یا علاءالدوله ها داشتم نیازی به همت شخصی خودم و حمایت مردم نمی بود و وزیر و وکیل مادرزاد می بودم . "" *حسین مکی علیه اعطای لقب کبیر به ...
مطلبی خواندنی اما تلخ از 28 مرداد 1359 ده بزرگ باشت
. 33روز بعد صدام دیوانه به کشور ما لشکر کشید. و جنگ اغاز شد. با شروع جنگ وعده مسوولین هم فراموش گردید. و چند جوان و.میانسالی هم که زنده مانده بودند.همه به جبهه رفتند سهم انان در تقسیم شهدا. شهادت سید کرامت الله، سیدهدایت الله و سید شکرالله گردید. اما تلخی این واقعه انگاه دوچندان میشود. که در قانون مجازات اسلامی اگر کسی توانایی دادن دیه را نداشته باشد. حکومت اسلامی باید ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، اما سه سال پس از او به جبهه رفته است. از وقتی رمضان پا به جبهه میگذارد، تلاش میکند تقی را از ادامه مبارزه منصرف کند، اما موفق نمیشود. میگوید: 19اسفند سال61 بود که تقی بالاخره پدر و مادرمان را راضی کرد تا به جبهه برود و به عنوان نیروی بسیجی ازطریق پایگاه ناحیه6 سلمان اعزام شد. من دو سال بعد از او، ازطریق سپاه اعزام شدم و فرمانده محور مخابرات بودم. وقتی به آنجا رفتم، فهمیدم که تقی در دل جبهه ...
جنگ تنها شلیک گلوله نیست، انجام تکلیف است
خیلی مراقب بود تا مسائل امنیتی در تماس ها گفته نشود. برادرم 12 بهمن 1394 به شهادت رسیده بود و ما یک روز بعد متوجه شهادتش شدیم. محل کار بودم که پسر عمویم به من زنگ زد که چه خبر؟گفتم چند نفر تماس گرفتند و حال محمود را پرسیدند. آقا محمد چیزی شده گفت نه می خواستم ببینم خبر دارید از برادرتان یا نه. کمی بعد یکی از بستگان تماس گرفت و گفت راست می گویند محمود جانباز شده است. همان جا دلم ریخت. وقتی شنیدم محمود ...
اسارت در روز رفتن به مرخصی/ تفاوت اسارات عراقی ها با ایرانی ها از زمین تا آسمان است/ زنده به گور شدن ...
اسلحه وی کار نکرد و جان سالم به در بردم. به همین دلیل افسران بعثی یک سرباز را تمام وقت برای من نگه داشتند تا کسی من را نکشد. از خاطرات اسارت بگوئید حدود 3 سال اسیر بودم، هر روز آن شیرین و سخت بود، از من هر زمانی که سوال می پرسند بهترین دوران زندگیتان چه زمانی بود، رفتن به جبهه، دانشگاه و اسارت را نام می برم. بعد از اسارت افسر بغثی به سراغم آمد و محاسنم ...
مراغه، شهری تاریخی در دامان سهند
. سپاه خان مغول در صفر 618 به دروازه های مراغه رسید و این شهر را بعد از یک هفته درگیری و خونریزی و غارت و سوزاندن تصرف کرد. مراغه تا حمله دوم مغولان در 656 در دوران هلاکو چندبار میان خوارزمشاهیان و خان های مغول دست به دست شد. هلاکو خان مغول در سال 656 با حمله وسیع با تسخیر بغداد و کشتن المعتصم بالله خلیفه بغداد در صفر همان سال به سمت آذربایجان آمد. او که از دشت های آسیای مرکزی آمده بود ...
خاطرات سردار گرجی زاده از شنیدن خبر رحلت امام در زندان الرشید بغداد/ هیچ کس روی دست و پایش نبود
و کنجکاو بودیم وقتی می دیدیم که طول می کشید همه با هم شروع به شعار دادن می کردیم که ما منتظر خمینی هستیم . بعد کسانی که در دفتر و بیت بودند می گفتند که امام خواب و یا خسته است؛ لااقل شعار ندهید. چون معمولا امام تمام شب را بیدار می ماند. ولی ما دوباره می گفتیم که ما منتظر خمینی هستیم . یک بار که امام دست تکان داد و جمعیت را دید من خیلی نزدیک بودم. به چشمان امام خیره شدم، دیدم آثار اینکه امام ...
ارتباط کثیف زن متاهل با تعمیر کار یخچال - گاهی سیاوش را به خانه ام دعوت می کردم
میل خودش به خواستگاری ام آمده بود و نمی دانستم چرا با من این گونه رفتار می کند. اوایل به خودم دلداری می دادم و می گفتم همه چیز درست می شود اما وقتی چند ماه گذشت دیگر از همه چیز نا امید شدم. یک روز وقتی مرد جوانی به عنوان تعمیرکار یخچال به خانه مان آمده بود حس عجیبی داشتم. آن قدر از دست شوهرم ناراحت بودم که نمی دانم چطور شد سفره دلم را برای مرد تعمیرکار پهن کردم. او که جوان خوبی به نظر ...
ناگفته هایی از سال های صبوری
به اسارت نیروهای رژیم بعثی صدام درآمدم. در آن زمان مشغول گذراندن دوره مقدس سربازی در ارتش جمهوری اسلامی ایران بودم، در طول دوره، 45 روز مرخصی داشتم که با توجه به بعد مسافت آنجا تا شهرمان و بالا بودن هزینه ایاب و ذهاب کمتر به مرخصی می رفتم. برگه مرخصی در جیبم بود ، اسیر شدم یادش بخیر! ارشد دسته و 23 ماه خدمت بودم که سرانجام 15 روز مرخصی برایم نوشته شد که سه روز تشویقی نیز از ...
نگذاریم رنگ و بوی اخلاص از تلاش های مان زدوده شود
گفته ی شما به اینجا آمدم، چند ماه نیز تدریس کردم و هیچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز یک دسته گل به آب دادم. نه پول گرفتم و نه آخرت دارم، ایشان پرسیدند چرا، گفتم چون هنگام خروج دیدم به من تعارف نشد یه جوری شدم . ایشان بعد از این داستان شدیدا گریه می کردند و فریاد می کشیدند و من هم ناراحت بودم که چه شده است و از ایشان می خواستم که گریه نکند. ولی آنچنان گریه شدید شده بود که اشک از محاسن ایشان می ...
رازِ یک انسان
، توسط کامیون های نظامی به سوی بغداد و سپس اردوگاه رومادیه روانه کرد؛ و این آغازی بود بر چند سال اسارت و عذاب سخت و غربت جانفرسای روح و جسم، در پشت میله های وحشتناک... " **** ... صبح روز بعد، حسین و عکاس، در اتاق و درکنار هم نشسته بودند. مادر پیر حسین، با چشم های گریان و بغض کرده، برای آن دو چای آورد و لحظه ای بعد، به آرامی و در سکوت محض، خارج شد و به در اتاق تکیه داد. ...
واکنش ستاد حقوق بشر به گزارش حقوق بشری وزارت خارجه انگلیس
درخصوص نحوه برخورد با زندانیان برگزار می نماید. علاوه بر این، در بسیاری از زندان ها محیط های فرهنگی، ورزشی و آموزشی ایجاد شده تا زندانیان به دیگر حقوق خود دسترسی داشته و از جامعه عقب نمانند. در همین خصوص می توان به وجود دانشگاه، استخر، کلاس های فنی و کارآموزی و ... در زندان ها اشاره نمود. وضعیت زنان وضعیت زنان و حقوق همچنین جایگاه آنان در جامعه، از بعد از انقلاب نسبت به قبل از آن ...
ماجرای بشقاب پرنده ها در آسمان تهران
بوده است.البته تیمساریوسفی- فرمانده وقت نیروی هوایی- به همین سادگی ها این حرف را نمی زند چون وقتی حسین پیروزی ماجرای تلفن های مردم را برای او تعریف می کند: به تیمسار گفتم ما اینجا الان 16-15 نفر هستیم و همگی آن را می بینیم. این طوری بود که تیمسار به خودش زحمت داد و رفت روی پشت بام تا ببیند ماجرا از چه قرار است. مسؤول آن سال های برج مراقبت فرودگاه مهرآباد ادامه می دهد: وقتی تیمسار هم با چشم های ...
دانشجوی دانشگاه لانگ بیچ آمریکا چگونه آزاده شد؟
شرایط سلول ها با اردوگاه ها متفاوت بود هم به لحاظ سختی و هم به لحاظ محدودیت ها. فضای یک متر و نیمی تا حداکثر دو متر. از زندان الرشید بغداد هم که دریایی از خاطره است ما را به اردوگاه تکریت بردند که زادگاه صدام است و از آنجا به اردوگاه 17 و از آنجا بود که پس از هشت سال اسارات (7 سال و هشت ماه) آزاد شدم. در دو اردوگاه خدمت حاج آقای ابوترابی بودم به اضافه روز آخر که در اردوگاه 17 بودیم. در اردوگاه بین ...
آخرین تیر دِینم به ملت ایران است
از اردوگاه های عراق در بعقوبه زندانی بودیم. یک روز قبل از اسارتم در نجوای با خداوند چراهایی را مطرح کردم. بعد از اسارت خداوند نمادی را نشانم داد که پاسخ چراهایم بود. یکی از هفت فصل کتاب به آن 33 روز و آنچه بر من الهام شد، اشاره دارد. وی ادامه داد: پیش از این پنج کتاب در حوزه آزادگان به نام های الانبار ، عابران مسیر عشق ، داستان ناتمام و نسیمی از بهشت نوشته ام. از زمان جوانی آمادگی نوشتن ...
وقتی مجتهدان داعشی خود را ضایعات فروش معرفی می کنند
به حضور در جبهه ها می پرسم که خاطره ای جالب از همسرش تعریف می کند. یک روز راهی ماموریتی بودم. همسرم کاسه ای پر از آب کرد و داخل آن چند عدد گل محمدی انداخت تا با قرآن برای بدرقه جلوی درب بیاورد. از زیر قرآن که رد شدم گفت: ان شاءالله بروی و به آرزوی دیرینه ات برسی. اول متوجه صحبتش نشدم. بعد گفتم اگر شهادت خوب است تو برو به جبهه و شهید شو و من همسر شهید و پدر بچه های شما شوم. همسر با همسر ...
"با حبیب" رفتم... "بدون حبیب" بازگشتم! +عکس
پیدا کنند. حدود یک سال و دو ماه در اردوگاه موصل بودم. بعد از مدتی تعدادی از خانم های اردوگاه را مبادله کردند و آن ها را با همسر و فرزندانشان به ایران فرستادند، اما حدود 4 یا 5 نفر ماندند؛ زیرا پسران آن ها جوان بودند و می ترسیدند اگر به ایران برگردند، پسران آن ها به جبهه بروند. پرس و جو درباره سرنوشت اسیران زن ایرانی اوایل اسارت من در مورد سرنوشت چند زن ایرانی دیگر که اسیر بودند، پرس ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
...؛ حتی دلم می خواست با مشت و سیلی به جانم می افتاد، اما تنها به گوشه ای رفت و گریه کرد. می دانستم که او درآن حالت، به خاطر من گریه نمی کند؛ رضا عکس جمال را در دست گرفته بود و ... بعد ازآن روز، دیگر هیچ وقت رضا را ندیدم. فکرکردم شاید به بیستون و به نزد شما آمده است. همکاران روزنامه، سراغش را از من می گیرند و... پدرعزیزم! درپایان از تو می خواهم که مرا ببخشی! حتما می دانی که چرا این همه ...
صلیب سرخ هیچ نقشی در کم کردن مشکلات اسرا نداشت/ اعدام سرباز عراقی که هنگام شکنجه مراعات اسرا را می کرد
ه ها اشاره کرد و گفت: حدودا 40 نفر بودیم، بعد از دادن لباس مخصوص ما را به اتاق کوچکی که به سختی می توانستیم بنشینیم بردند و بعد از گذشت سه روز برایمان غذا آوردند که با خوردن آن همگی دچار مشکل شکمی شدیم، شلاغ ها و شکنجه های متعددی در این چند روز نثارمان کردند و از آنجا ما را به زندان مرسل بردند. آزاده آملی در یادآوری خاطرات تلخ و شیرین اسارت تصریح کرد: بهترین خاطره در دوران اسارت خواندن ...
مشکل آب روستاهای تپه دار و پنگ آباد دهستان کاکا شرف خرم آباد برطرف شد
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از خبرافلاک ،روستاهای تپه دار و پنگ آباد دهستان کاکا شرف خرم آباد از روز جمعه هفته گذشته به دلیل خراب شدن پمپ چاه با قطعی آب مواجه شدند. که در پی اعتراض اهالی این دو روستا پایگاه اطلاع رسانی خبرافلاک اقدام به پیگری مشکل قطعی آب این منطقه کرد و در گزارشی با عنوان در پی قطعی سه روزه آب2 روستای منطقه کاکاشرف لرستان؛ مردم دست به دامان دبه ها/آب و ...
دلم برای آن روزها تنگ می شود
با آفتاب یزد خاطرات تلخ و شیرین آن روزها را این گونه بیان می کند. در چه سالی به جبهه اعزام شدید؟ در سال 1360 برای اولین بار در منطقه عملیاتی گیلانغرب به جبهه رفتم و حدود 3ماه در آنجا خدمت کردم. بعد از چند ماه بازگشتم و سال سوم را در دبیرستان ایرانشهر به پایان رساندم. من به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدم. دفعه دوم در تیرماه سال 61 به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان جنوب شرکت کردم و برای ...
نظیر عطر حیدر را هرگز نیافتم
از کپی ها را در انتهای مدارکم منگنه کردم و برای نخستین بار به جبهه اعزام شدم. * در چه تاریخی، چگونه و در چه عملیاتی اسیر شدید؟ در 4 دی ماه سال 65 در عملیات کربلای 4 که غواصان شرکت داشتند، در منطقه ام الرصاص، بعد از ساعت 12 ظهر که اکثر رزمنده ها شهید شده بودند و هیچ نیروی کمکی نرسید، به اسارت درآمدیم. * آیا خانواده شما از اسارت شما مطلع شدند؟ خیر، هیچ یک ...
دلاوری که 3000 بعثی را به درک واصل کرد/گردانی که با تیربار شهید زرین متلاشی شد
برادر خسروی فرمانده گردان امیرالمومنین فتح کرده بودند، می دانستم که الان راه نفوذ دشمن کجا می تواند باشد. چهار تیربار وحشیانه روی تپه کار می کردند می دانیم که یک تیربار می تواند یک گردان را نابود کند، به لطف خدا توانستم هر چهار تیربار را خاموش کنم، بعد از آن رفتم کنار تپه نشستم تا دشمن تپه را محاصره نکند. نشسته بودم تا خستگی در کنم چون 90 کیلومتر کوه ها را تاب خورده بودم و پا ...
همه می خواهند یا فوتبالیست شوند یا بازیگر!
... این سختی ها وجود داشت، اما چرا الان که به آن دوران نگاه می کنیم همان سختی ها به نظرمان دلنشین می آید؟ آن سبک زندگی هنوز هم در برخی روستا ها و شهرهای کوچک وجود دارد چون مردمش اعتقادی به زندگی ماشینی ندارند یا هنوز با آن آشنا نشده اند. آن دوره برایمان دلنشین است چون الان متوجه می شویم که مردم آن زمان چقدر قانع بودند و زندگی خود را با پولی که داشتند، اداره می کردند. اما اکنون ...
از اسارت در سومار تا فعالیت در جبهه اقتصاد مقاومتی
گام بر می دارم برایم لذت بخش هست. به نظر بنده کار نشد ندارد، باید تلاش کرد، سختی های زیادی را متحمل شدم، قبل از حضور در جبهه و اسارت پدرم دامدار بود، به پدرم کمک می کردم، در دوران اسارت، لحظه به لحظه با مرگ دست و پنچه نرم می کردم، ولی امیدم را از دست ندادم، به دلیل سختی های که تحمل کردم، احساس می کنم انسان وقتی اراده کند می تواند در هر اموری موفق شود، مانند کارگر در گرما و سرما در ...
حکایت سودای عشق و اسارت/سرگذشت 26 ماه شکنجه در زندان عراق
ایران هستم که در سال 1365 عازم جبهه های نبرد علیه دشمن شدم و در 24 تیرماه 1367 در عملیات تک دشمن منطقه شرحانی به مدت 26 ماه به اسارت گرفته شدم. چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟ عملیات پاتک دشمن بود و من نیز فرمانده دسته ادوات بودم. شب قبل از عملیات، دیدبان به من گزارش داد که صدای تانک های دشمن می آید. و ما نیز این اطلاعات را به رده های بالاتر منتقل می کردیم. ساعت پنج صبح روز بعد از ...
بنیاد در آینه مطبوعات
. خیلی ها جانشان را در این اردوگاه ها از دست دادند و شهید شدند. برخی از بچه ها را هم برای بستری شدن به بیمارستان بیرون از اردوگاه می بردند و دیگر آن ها را نمی دیدم. یادم نمی رود، یک روز بعد از نماز وصیت نامه یکی از شهدای دوران اسارت را که خواندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، زیر تختش نوشته بود، مرا کشتند... . استقبال پرشور مردم بعد از 6 سال اسارت سر انجام مرداد سال 1369 به میهن اسلامی باز ...
از خبر رحلت امام خمینی تا دور چرخاندن اسرا در شهر بصره
مدد می خواهیم. آغاز کرد و گفت: 26 مرداد ماه که سالگرد ورود نخستین گروهی از آزادگان پس از 10 سال اسارت به میهن اسلامی است. وی که در سال 65 در مقطع دوم دبیرستان تحصیل می کرد، افزود: بنا به اقتضای زمان و شرایط کشور مانند بقیه هم وطنان به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدم. * اصابت گلوله و مجروحیت از ناحیه سر و پشت این رزمنده از حضور خویش در لشکر 25 کربلا و در گردان مالک ...