سایر منابع:
سایر خبرها
از کنایه های امروز فرمانده سپاه گیلان درباره لغو کنسرت ها تا تکرار مظلومیت بازیگر گیلانی " زیر آسمان شهر ...
بازیگری پشیمان نیستم؛ ولی چه ارزشی داشت؟ فقط زحمت کشیدیم. من 120 سال مدارک خانواده مان را به موزه بخشیده ام. مسئولان موزه به من گفتند این مدارک آنقدر زیاد است که همه شان را نمی شود به نمایش گذاشت و باید بخشی را به انبار منتقل کنیم. این مدارک را بخشیدم که مردم بدانند هنر در این مملکت چگونه شکل گرفت و چه زحمت هایی برایش کشیده شد. چند روز پیش هم در کانون بازنشستگان مراسمی برایم گرفته بودند و وزیر ارشاد ...
ملکه رنجبر
خاطر فعالیتم در تئاتر و سینما مجبور شدم بازنشسته شوم. چون هنوز در سینما و تلویزیون کار نمی کردم، چند سالی پیش پسرم که در انگلستان زندگی می کند، رفتم. وقتی تحصیلات پسرم تمام شد، با هم به ایران برگشتیم و کارم را شروع کردم. اما در زمان بیماری ام این همه سال تجربه در سینما، تئاتر و تلویزیون به کارم نیامد و کسی یادی از من نکرد. فقط آقای قالیباف در آن زمان به من و پسرم کمک کرد و از طرف شهرداری برای من ...
پایان ارتباط مجازی در شیره کش خانه واقعی
تصور می کرد از غم و غصه دنیا بی خیالش می کند موادمخدر صنعتی بود. زن جوان در بیان قصه زندگی اش گفت: من بچه ته تغاری خانواده بودم. پدرم از راه کشاورزی چرخ زندگی مان را می چرخاند و البته وضع مالی اش هم بد نیست. خواهران و برادرانم همگی ازدواج کرده اند و سر و سامان گرفته اند. تکتم خمیازه ای کشید و با صدایی خسته گفت: حدود سه سال قبل از طریق گوشی تلفن همراه با پسری آشنا شدم. این ...
پای صحبت های صادقانه بازیگر نقش" قیمت "
گریخت رفتم .این ایده آلم نبود، اما خیلی دوست داشتم کار با آقای عطاران را تجربه کنم. در این زمان کیفیت کارها زیاد برایم مهم نبود .در آن دوره یک سال منشی صحنه بودم ، چند ماه تدوین انجام دادم و در تلویزیون دستیار کارگردانی کردم. این ها همه دغدغه ام نبود و صرفاً برای گذران زندگی دنبال این کارها رفتم. در این زمان انتظار یک اتفاق خوب را می کشیدم و مخصوصاً حضور در ژانر کمدی دغدغه ام بود چون من کار دیگری ...
خاطرات محمد علی کلی از حضور در جبهه های جنگ با عراق/ آرزو دارم شناسنامه ام ایرانی شود
سال 76 آمدند. وقتی همدیگر را دیدیدم خیلی متعجب بودم. هر کار کردم نتوانستم غذا بخورم. در تهران، این ها اول برای زیارت به مشهد رفتند و بعد به تهران آمدند. فرمانده به من یک پاترول داده بود و گفته بود برو با خانواده چند روزی در تهران بگرد بعد آن ها را به اهواز بیار. به ما خیلی محبت داشتند. یک کلمه نتوانستند بگویند. فقط احوال پرسی ساده بود. بعد از یکی دو روز گله گذاری ها شروع شد ...
اظهارات دامادی که پدرزنش را کشته/ من فقط از خودم دفاع کردم؛او حالش دست خودش نبود
اظهارات شهود و خانواده مقتول بیان داشت. متهم جوان در گفت وگو با خبرنگار ایران درباره علت، انگیزه قتل و سایر جزئیات حادثه گفت. شب جنایت چه اتفاقی افتاد؟ ساعت ده ونیم شب بود که به خانه رفتم اما همسرم نبود. با او تماس گرفتم که گفت خانه پدرش است. فاصله خانه ما تا خانه پدرزنم 2 کوچه بود. بعد از پایان تماس راهی خانه پدرزنم شدم. زمانی که به کوچه آنها رسیدم، مادرزنم را دیدم که ...
زندگی سیاه یک بچه پولدار از پارتی های شبانه تا سربازی پر ماجرا
زندانی شدم و در همین زمان همسرم طلاق گرفت و با دخترم به دنبال سرنوشت خودش رفت. این بار وقتی از زندان آزاد شدم، پدرم مرا به سفر تایلند فرستاد تا زندگی جدیدی را شروع کنم، ولی من دست از خلافکاری هایم برنداشتم و همواره بین آزادی و زندان سرگردان بودم. دوباره به پاتوق های خلافکاران بازگشتم تا این که سال گذشته در حالی که به شدت خمار بودم، با یک خودرو تصادف کردم و 11میلیون تومان دیه گرفتم. پس از آن که پول دیه را در پاتوق مجردی دوستم خرج کردم، او با کمربند مرا کتک زد و از خانه اش بیرون انداخت. از آن روز به بعد دوباره سرقت از گاوصندوق منازل را شروع کردم که در آخرین سرقت صاحبخانه سر رسید و ... ...
دوست دارم فیزیوتراپی بخوانم
...؛ بهترین اتفاق فدراسیون همه چیز را برای من تهیه کرد و یک تصمیم درست گرفت که من با مربی خودم، مربی ای که از 7 سالگی با او بودم به المپیک بروم. این بهترین و بزرگترین کاری بود که برای من انجام دادند و بابت این موضوع از آنها تشکر می کنم. در میان صحبت درباره مهرو کمرانی به صورت زنده با او تماس تلفنی گرفته شد و هم رامبد و هم کیمیا از زحمت های او تشکر کردند. کمرانی در این مکالمه ...
وقتی یک وهابی برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند!
سیدالشهدا برایش خوانده بود و هر دوتایشان برای سیدالشهدا (ع) گریه کرده بودند. خانمم می گفت : با چشمان خودم دیدم که یک طرف صورت آن خانم ، کبود شده بود. بعد چند روز دیدم خانمم درد دارد ، بردمش دکتر و بچه در عرض یک ساعت، به دنیا آمد و 2 کیلو و 800 گرم وزن داشت. من خوشحال از اینکه پدر شده ام و بچه به سلامتی به دنیا آمده است . طبق نذری که کرده بودم اسم بچه را فاطمه گذاشتم و از آن روز تا ...
آقای بازیگر: متاسفانه فقط از راه بازیگری امرار معاش می کنم!
او هم صحبت شدیم و او صادقانه تقریبا همه زندگی اش را با لحنی طنز و جدی برایمان تعریف کرد. می دانیم پسر سعید امیرسلیمانی یکی از بازیگران و کارگردانان قدیمی هستید و خواهرتان کمند هم بازیگر است، بقیه اش را خودتان برایمان بگویید؟ حدود 39 سال قبل بعد از کمند در تهران، سمت میدان توحید متولد شدم. پس تصور این که پدر شما بازیگر بوده و باید از بچه های بالا شهر باشید، زیاد درست نیست؟ ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق
ارتباط ما با کشور عراق هنوز در حد صفر بود و امکان تردد مسافر از سوی دو کشور وجود نداشت. روز و روزگار گذشت و شاید خدا به خاطر طاهره من، مراد دل مردم کشورمان را به خاطر عشقی که به زیارت عتبات عالیات آن کشور داشتند، داد و بالاخره راه عراق باز شد و من هم توانستم راهی شوم به امید آنکه خبری از طاهره به دست آورم. همه زندگی ام شده بود رفتن به عراق. دیگر شهره عام و خاص شده بودم. در شهرها ...
اشک های لیلا رجبی در کافه خبر/خودم با گریه رفتم؛چطور دخترهای دیگر را بیاورم و سیاه بخت شان کنم؟
....من از یک سال قبل نه اردویی رفتم و نه امکاناتی داشتم.بعد از رفتن آقای داوری فدراسیون هیچ برنامه مشخصی نداشت.نه حقوقی میداند(چون کسی نبود که پرداخت کند) نه حمایتی می شد.به همین دلیل خودم شروع کردم.با هزینه های شخصی.حتی پس از انتخاب کیهانی هم اتفاقی نیفتاد.ما انتظار داشتیم که شرایط بهتر شود اما همه چیز بدتر شد. ایشان خودشان دوومیدانی کار بودند و از همه چیز خبر داشتند.در آن زمان همه چیز ...
دیدار برادران
از همه بدتر بود. من رفیقم را می خواستم، می خواستم راه های نرفته را با هم برویم. رفتم کنار تختش، گفتم: بلند شو سعید. بلند شو هنوز کلی جا هست که با هم نرفتیم و قدم نزدیم . چندثانیه گذشت تا اینکه سعید لبخند زد. از بیمارستان که بیرون آمدم نشستم روی یکی از نیمکت های کنار خیابان و به نقطه ای موهوم خیره شدم. به این فکر کردم که از این به بعد هر بار که بخواهم سعید را ببینم، هر بار که از خیابانی ...
بادیگارد جان کری را دور زدم!
یادم داد و من کار کردم. کار ابتدا خیلی سخت بود. باید می رفتیم هزینه می کردیم، فیلم می خریدیم. در طول روز پنج، شش عکس می گرفتیم که باید می رفتیم و آن را ظاهر می کردیم. من یک جای تاریک درست کرده بودم و عکس را به اندازه پنج فریم می بریدم. بعد می بردم لابراتوار، ظاهر می کردم، بعد چند تا را انتخاب می کردم، چاپ می کردم و می آوردم دفتر. اسکن می کردیم و صفحه آراها یکی را با کمک آقای ملکی شجاع انتخاب می ...
در باغ تنها بودم که مرد افغان به من نزدیک شد / من مقاومت کردم اما..
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، پسر جوانی به یکی ازکلانتری ها رفت و مدعی شد که قتلی را مرتکب شده است. او گفت: در حال عبور در باغ های کن بودم که مردی افغان به من نزدیک شد و خواست گوشی تلفن همراهم را سرقت کند. من هم مقاومت کرده و با چاقو به او ضربه ای زده و از محل فرار کردم. اما بعد از مدتی عذاب وجدان گرفتم و تصور می کنم که مرد افغان را به قتل رسانده ام.باتوجه به اظهارات پسر جوان ...
حدادی: هفته بعد به یکی از آرزوهای زندگی ام می رسم
، مقابل نماینده ایران به میدان نمی رفتم. فعلا قرار این است که در لیگ شرق آسیا با تیم سیچوان به مصاف تیم هایی از فیلیپین، چین، ژاپن و کره جنوبی برویم. این لیگ ده روز بعد از مسابقات چلنج است. لاغر بودم با پاهای کج سنتر تیم ملی بسکتبال درباره ساختن بازیکن در پست او گفت: باید استعدادیابی شود. البته در این سال ها هم استعدادیابی انجام شد و بازیکنان قدبلند را آوردند؛ اما گفتند فعلا که ...
با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، مرد جوان با مراجعه به دادسرای جنایی تهران همزمان با تسلیم شکایتی از آزار و اذیت شبانه پسرش توسط چند مرد مست خبر داد. او به آرش سیفی از شعبه 4 بازپرسی دادسرای جنایی تهران گفت: نزدیک خانه مان در جنوب شهر پارکی قرار دارد که مرد جوانی در آنجا بساط جگر و کباب به پا می کند. دیشب هم او مرا به بزم شبانه ای دعوت کرد که همراه پسر 12 ساله ام به آنجا رفتیم. ساعتی ...
با رفتن از پرسپولیس یتیم شدم
تاثیر کامنت هایی که برایش نوشته شده بود، مطلب جدیدی را منتشر کرد: امشب رفتم حرم امام رضا (ع)، نایب الزیاره همتون بودم، خیلی خیلی خیلی دلم گرفته بود، یاد دوران پرسپولیس افتادم. همه تو زندگیشون اشتباه می کنند ولی من حماقت کردم. من معمولا همه کامنتاتونو می خونم شاید 30٪ هم فحش و بد و بیراه باشه ولی بهتون حق میدم. من اگه جام جهانی روبروی آرژانتین بازی کردم از صدقه سری پرسپولیس بود ...
زن قبل از مرگ خودخواسته به خواب مرده شور آمده بود / رویای صادقه در غسلخانه تعبیر شد
گریه کردم و برایم خیلی عجیب بود. صبح در حالی که درگیر تعبیر این خواب در ذهنم بودم به بهشت زهرا (س) آمدم و برای کار روزانه آماده شدم. در ابتدا قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. حتی این که آن خانم چه لباسی پوشیده بود یا روی کدام سنگ او را می شستند. آن روز تا غروب جنازه ها را شستیم و همه چیز عادی بود. زمان استراحت شد و رفتیم برای آماده شدن و رفتن. در حال پوشیدن لباس های خود بو ...
کار عجیب خانم معلم با دانش آموزان در خودرو +عکس
در جای بار و بقیه بچه را در صندلی عقب روی هم سوار کرده بود. در همین حین یک روزنامه نگار محلی که در آن مکان حضور داشته است از این صحنه ها عکس گرفت و یک شاهد عینی دیگر نیز که این صحنه را در نزدیکی فروشگاهی که مربی بچه ها را برای گردش برده بود دید و با پلیس تماس گرفت و پلیس راه خودروی وی را سد کرده و بچه ها را پیاده کرد.او گفته بود تنها مسیر یک مایلی فروشگاه تا مدرسه را طی میکرده است. ...
می گفت همین الان وقت شهادت در رکاب امام زمان(عج) است
اگر تو نباشی چه کسی این کارها را انجام دهد. میگفتم تو الان نرو و بگذار برای تابستان برو که میگفت نه حتماً باید بروم. میگفت من که رفتم تو همسر شهید میشوی و بدون اینکه بفهمی مدرسه به دم خانه انتقال پیدا میکند. گفتم من ترجیح میدهم دو ساعت بروم و برگردم ولی سایه ات بالای سر بچه ها باشد. خودش یقین داشت که رفتنش برگشتی ندارد. از آرامشش فهمیده بودم برود شهید میشود. هر چند بعد از شهادتش این انتقال انجام ...
دعای بیماران برکت زندگی من است
هوش بالایی داشتم و به همین دلیل در طول دوران تحصیل بدون تجدید و با نمرات بسیار خوب و ممتاز قبول می شدم. آن زمان تنها هدف من تحصیل بود و پس از آن اگر چه تمام هزینه ها و تامین مخارج زندگی به دوش من افتاد اما با فعالیت در 4 شیفت کاری سعی کردم کانون خانواده را گرم و حفظ کنم. از خانم رنجبر می پرسم که چگونه سر از مشهد درآوردید و او می گوید: با همسرم که مهندس بهداشت است و اهل مشهد ازدواج کردم و در ...
زینالی: از خودم ناراحتم
و به ترکیب اصلی برگردم. به هر حال هر بازیکنی نیمکت نشین است، ناراحت می شود اما ناراحتی ام از خودم است. چراکه باید تلاشم را بیشتر کنم و به ترکیب تیم برگردم. زینالی در پایان افزود: تیم ما نسبت به سال های گذشته شرایط بهتری دارد. امسال با کادرفنی جدید و به ویژه حضور حسین فرکی انگیزه بچه ها بالا رفته و انشاءالله می توانیم سهمیه آسیایی را به دست آوریم. ما نیاز به هماهنگی بیشتر داریم که امیدوارم خیلی زود به این مهم برسیم. ...
آرزوی بازیگر پیشکسوت سینما
کشیدم . وی در خصوص نقش آفرینی در سریال زیر آسمان شهر اظهار داشت: تا سریال ساخته شود، من رفتنی هستم. مشخص نیست تا سال دیگر زنده باشم یا نه. منتظر بازی من نباشید؛ دیگر تمام شد . این بازیگر پیشکسوت درباره اوضاع این روزهای سینما عنوان کرد: من دیگر حوصله قضاوت کردن درباره سینما و تلویزیون را ندارم. الان همه دغدغه من این است که چطور راه بروم . ...
پزشکان ترور بیولوژیکم را تایید کردند/ به کارم ادامه می دهم
نادر طالب زاده ، مجری برنامه راز در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس ، درباره صحت و سقم خبر ترور بیولوژیک خود، اظهار داشت: ترور بیولوژیک من از نظر پزشکان تایید شده است. وی افزود: یک سال و نیم پیش به همراه گروهی از لبنان برای راهپیمایی اربعین به عراق رفتم. چمدان مرا از هتلی که در نجف بودم از میان صد ها چمدان برداشتند و پنج الی شش روز بعد در کربلا نصفه شب به من تحویل دادند ...
قطرات خون پیشانی اش روی قرآن ریخته بود
...> شهید رضا رمضانی جبهه هم که رفت، این عادت را ترک نکرد، بعد از شهادتش، یکی از هم رزمانش می گفت: قبل از شروع عملیات، 12 13 نفر از بچه هایی که اصلاً اهل خواندن قرآن نبودند را گوشه ای جمع کرد و برای شان قرآن خواند، بعد از دستور حرکت، رضا همراه بقیه نیروها سوار قایق شد و به سمت خط مقدم حرکت کرد، باران گلوله از همه طرف می بارید، ولی رضا بی خیال، گوشه قایق سرش پایین بود و پشت به ما داشت قرآن می خواند، نیم ساعت گذشت، ولی او هنوز همان جا نشسته بود، چند بار صدایش کردم: رضا! رضا! وقتی جوابی نشنیدم جلو رفتم، قطرات خون پیشانی اش روی قرآن ریخته بود. انتهای پیام/3141/ ...
به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند
گلایه کنم که آنها بعد از این همه بدختی هایی که پدرم سر ما آورده ،هنوز هم مادرم را متهم می کنند و می گویند زن اگر زن باشد و خوب باشد شوهرش این طوری نمی شود. همشهری 110 اذیت و آزار مکرر دختر جوان توسط سرایدار افغان با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود ...
پسر هوس باز با چرب زبانی مرا خام خود کرد / از او باردار شدم
میهمانی را ترک کنم که سمیرا ممانعت کرد و گفت می خواهد مهران را به من معرفی کند. از دست سمیرا عصبانی شدم دیگر نتوانستم تحمل کنم و مهمانی را ترک کردم. چند روز بعد سمیرا با من تماس گرفت و گفت مهران بخاطر نجابت و وقار تو ازت خوشش آمده و قصد ازدواج دارد. با مهران در پارک قرار گذاشتم. او خیلی خوب حرف می زد و درست شبیه شخصی بود که در رویاهایم آرزوی ازدواج با او را داشتم. روز به روز ...
قاسم رضایی: حریفان را دست کم گرفتم
در المپیک نشان می دهد، در مسابقات المپیک لندن بچه ها توانستند خودشان را نشان دهند. اوج کار کشتی فرنگی زمانی بود که محمد بنا چند سال روی تیم کار کرد، او کارش را از سال 2009 شروع کرد و در 2012 توانست نتیجه بسیار زیبایی بگیرد، هیچ موفقیتی بدون مربی کار کشته و زحمتکش به دست نمی آید، نتیجه ای که کشتی فرنگی گرفته، نتیجه زحمات مربیان بسیار فهیم است. بعد از 2012 لندن اتفاقاتی برای کشتی فرنگی ...
پدرزنم به خاطر مشروبات الکلی درحالت عادی نبود / او در حالت مستانه به سمتم آمد +عکس متهم
بازمی گردد و معمولا بچه مان را در خانه مادرش می گذارد و زندگی نابسامانی دارم به همین خاطر شب حادثه وقتی به خانه رفتم دیدم همسرم هنوز به خانه نیامده است. وی افزود: وقتی با همسرم تماس گرفتم متوجه شدم خانه پدرش است و در این مرحله با پدرزنم تماس گرفتم تا تکلیف مرا روشن کند و با دخترش حرف بزند تا زندگی ام سر وسامان بگیرد که وی ادعا کرد در مسیر خانه اش است و خواست تا برای صحبت به سمت خانه شان ...