سایر منابع:
سایر خبرها
به والدین احسان کنید این احسان چیست؟
شوی جز آنکه دلت وابسته به ایمان به خدای واحد باشد و پدر و مادر خود را فرمانبر باش و به آنها احسان کن چه زنده باشند و چه مرده و اگر به تو فرمان دهند از خاندان و دارائی خود دست بکش، دست بکش زیرا این از ایمان است . از منصور بن حازم، گوید: به امام صادق (ع) گفتم : کدام عمل افضل است؟ فرمود : نماز در وقتش و احسان به پدر و مادر و جهاد در راه خدا عز و جل . از امام کاظم (ع) که ...
12 سال سرگردانی بعد از قتل مادر و خواهر
بود که دست به چنین جنایتی زدم ولی در کل چیزی از ماجرا به خاطر ندارم و اصلا روز حادثه را یادم نمی آید. در این سال ها هم حتی یک نفر به سراغ من نیامده و من تنها در گوشه زندان سر کردم. در این مدت هم 7 بار نامه نوشتم و از دادگاه تقاضا کردم زودتر اعدام شوم. بعد از این ماجرا هر روز آرزوی مرگ می کنم. برای همین با این که پدر و خواهرم رضایت داده اند چون حکم قصاصم به خاطر قتل مادرم پابرجاست، می خواهم هرچه ...
ماجرای پسری که از بهزیستی به سربازی رفت
پیدا می شود. در یک برنامه تلویزیونی عرفان و مادرش را با هم روبه رو می کنند. عرفان از این اتفاق خیلی خوشحال می شود اما کمی بعد مادر عرفان می گوید می خواهم ازدواج کنم و ارتباطش را با عرفان قطع می کند. این یکی از بزرگ ترین ضربه هایی بود که به عرفان وارد شد. عرفان همیشه می گوید: انگار تازه یک تکیه گاه پیدا کرده بودم که آن را هم از دست دادم. مدیرعامل مؤسسه روشنای امید ایرانیان در پاسخ به این ...
پیش بینی یک شهید از کربلای4
خواهم که به شما صبر عطا کند. داغ پسر خیلی سخت است. برای من هیچ مهم نیست چرا که اباعبدالله در صحنه های کربلا جوان هایش را داد. زینب آنقدر صبر و استقامت را برای خودش تحمل کرد. بله زینب را به اسیری بردند. زینب تحمل کرد. مادرم من حالا فرزند تو ام و در راه اسلام می روم. من امانتی بودم در دست تو. مادرم هیچ کس عمر جاوید نکرد و من هم نخواهم کرد ولی دوست دارم مرگم شهادت باشد و در اینجا مادر جان در آخرین لحظات ...
رامین دیگر مرا نوازش نمی کرد تصمیم گرفتم با او ازدواج نکنم
قبل از عقد به مادرم گفتم من پشیمان شدم دیگر نمی خواهم که با رامین ازدواج کنم اما مادرم به شدت به هم ریخت و گفت جواب مردم را چه بدهیم و اصلاًاین کار ممکن نیست باید این مراسم سر بگیرد و خلاصه با همه این دردسرها عقد کنی. حالا که دو ماه از عقدمان گذشته ، کارم به جایی رسیده که می خواهم از دست همسرم فرار کنم و خودم را نجات بدهم تازه فهمیده ام که ما با هم تفاهم نداریم. رامین فرزند ...
شهید حاج یدالله کلهرانسان خودساخته ومهربان دفاع مقدس
نیستم و رهرو راهش بودم . پدر عزیزم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم و از من راضی باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد و امیدوارم بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و قرآن رضایت شما و خدا را فراهم کنم ، صبور باشد و مبادا بی صبری و گریه کنی و تو مادر مهربانم ، در شهادتم گریه نکن ، افتخارکن و شجاع باشد و به دیگر مادران شهدا بیشتر سربزن و به آنها دلداری بده و اگر خواستی ...
عاشقی لب مرز از نگاه شرق
شناسنامه را تغییر می دادند، پیرزنانی که همه دارایی شان را به جبهه می فرستادند، کارگرانی که هفت سال حقوق آنها افزایش نیافت اما سال ها در جبهه ها حاضر می شدند و...؛ هنوز دورانی را به خاطر دارم که جنگ بود و تروریست ها (از جنس آدم هایی که کور و چشم بسته با توهمات فرقه ای در خدمت نه یک آرمان... ... بلکه قدرت طلبی جریان رجوی بودند) در هر گوشه ای کمین کرده بودند. در آن دوران هرکس لباس خاکستری ...
فحشم می دهند که چرا خودت را شبیه سعید معروف کردی!
جان مادرت، مرگ مادرت جواب مرا بده، جوابش را دادم گفت می خواهم تو را یک شام در رستوران مهمان کنم، گفتم ممنون من تهران نیستم، گفت من می آیم آن جا فقط شماره ات را بده، شماره ام را که گرفت زنگ زد و شروع کرد به دادن فحش های ناموسی که ما سعید معروف را دوست داریم تو اشتباه کردی خودت را شبیه او کردی. یکی بود که دستش را روی قرآن گذاشت و گفت من فامیل سعید معروف هستم، برای او خوب نیست که با شما در ارتباط باشد ...
تعابیر اعجاب انگیز میرزای نائینی در وصف میرزای اصفهانی
...: آیت الله میرزا مهدی اصفهانی خراسانی در اوایل سال 1303 ق، در اصفهان به دنیا آمد. پدرش میرزا اسماعیل اصفهانی از نیکان اصفهان بود. وی در 9 سالگی سایه پرمهر پدر را از دست داد، ولی همچنان به تحصیل علم ادامه داد و مقدمات، ادبیات، فقه و اصول را در حوزه علمیه اصفهان آموخت و در 12 سالگی برای ادامه تحصیل عازم نجف اشرف شد. وی بنا به سفارش آیت الله حاج آقا رحیم ارباب نزد آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر ...
میثم خرمافروش، مدافعی با فضیلت های بی شمار
بانگ تکبیر از میثم بلند شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. میثم تمار در روز 22 ذیحجه سال 60 قمری، ده روز قبل از ورود امام حسین(ع) به سرزمین پربلای کربلا، در شهر کوفه به شهادت رسید. میثم تمار، مردی که در کمال شجاعت و با زبان گویای خود، لحظه ای در دفاع جانانه از امام خود آرام نداشت، نمونه ای برای مردان مرد تاریخ اسلام و شیعه است تا در هر زمانی بمانند میثم، مراتب دلدادگی به امام زمان و نائب او در زمان غیبت را به اثبات برسانند و در این راه، حتی همای شهادت را نیز به آغوش کشند. ...
اسلام و مدرنیته (2)
. بهشت و جهنم مسلمانان در دست روحانیون و قابل خرید و فروش و معامله نیست و هرکس با اعمال، عقائد و اخلاق خود، بهشت یا جهنم خویش را می سازد. آمرزش خداوند در دسترس همه است و می توان خودرا با توبه و عمل صالح و نماز و روزه و کفاره جبران خطایا و خدمت به مردم، تطهیر کرد و به سوی خدا بازگشت البته در کلیه این مراحل، نقش تعلیم و تربیت از سوی علما دین، طبق اصل عقلایی “رجوع به عالمِ” انکار نمی شود و در مسائل ...
خسرو آواز
تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟ در غیر می زدم من که ندا زد در درآمد که درآ، درآ، عراقی که تو هم از آن مایی صدای سیاوش مرا مجنون کرد. جنون شعر، دانش، ادب، معرفت و گاه اشتیاق به ماورا و دیدار استاد که برایم آرزو شده بود. دلم می خواست بهانه ای برای ملاقات داشته باشم. سال 83 فیلم سینمایی ابجد را به تهیه کنندگی فرانسه ساختم و از آثار استاد به عنوان موسیقی متن فیلم استفاده ...
منِ تنها، مغرور، دیکتاتور و آنارشیست
سالن در تهران و شهرستان ها در اختیار دارد و با این حال، بعد از پنج هفته اکران هیچ تبلیغ تلویزیونی و محیطی ندارد. با او به بهانه اکران این فیلم گفت وگو کرده ایم که در ادامه می خوانید: از روند ساخت من بگویید؛ اینکه چطور به آن چیزی که هم اکنون رسیده ایم، دست یافتید؟ فیلمنامه این اثر چهار بار تغییر کرد و گرفتن پروانه ساخت این فیلم نیز یک سال از وقت من را گرفت و در آخرین روز سال 93 ...
دوچرخه های صلح که جنگ را دور زدند
خوبی داشت. حالا مطمئن شده بودم که من یک پدر هستم. او دست من را گرفته بود و من احساس رویین تنی می کردم؛ قهرمانی که برای پسرش به جنگ دنیا خواهد رفت. صبح ها برای او بیدار می شدم و کار می کردم، می دانستم هرچه دارم و خواهم داشت، برای اوست. بن هر روز بزرگتر می شد و هر روز چیزی جدید کشف می کرد و من هر روز چیزی جدید در خودم می دیدم. او ماجراجویی اش در جهان را آغاز کرده بود و من با دیدن او یک ماجراجویی ...
شهیدی که آرزو داشت نخستین شهید مدافع حرم لرستان شود/ افتخار شهید عبدیان به نفس کشیدن در زمان رهبری
کنم در پایان پدر شهید گفت: از اینکه فرزندم به این مسیر رفت راضی ام و خدا را شکر می کنم، فرزندم فدای امام حسین(ع) و فدای رهبر. مادر نیز می گوید از حضرت زینب(س) می خواهم به اسلام قدرت بدهد و هم رزمان فرزندم حق او را از دشمن بگیرند. در دست نوشته شهید آمده است خدا را شاکر و سپاسگزارم در دوره ای از زمان به ما نعمت حیات داد که بهترین ها را به نحوی درک کردم، در دوره ای نفس کشیدم که ...
از اختصاص واحد مسکونی تا تکذیب صفحه ویژه اینستاگرامی
به سؤالی که در حال حاضر خواسته شما از این ورزشکار نامدار چالوسی چیست در پاسخ به خبرنگاران اظهار کرد: حالا دیگر مرتضی نشانی و الگویی برای شهرستان چالوس محسوب می شود و می تواند راهگشای جذب اعتبارات و تسهیلات و رفع موانع ورزش معلولان به شمار بیاید بنابراین از او می خواهیم که در این برهه از زمان که به سطح بالایی دست یافته است هرگز شهرستان چالوس، دوستان و هم تیمی های خود را فراموش نکرده و باید دست ...
مزد ترس
کردن توضیحی نداده است!) در راهرو در حالی که به طرح رختکن برای پوشیدن پالتوهای خود می رفتیم، من که فوق العاده ناراحت شده بودم، به رضاقلی خان گفتم این است نتیجه یک عمر خدمت که در مقابل این حرف رضاقلی خان با دست جلوی دهن مرا گرفت و گفت: تو را به خدا حرف نزن! پدر ما را درمی آورند. جواب دادم: خدمت به دولت برای من در این ساعت خاتمه یافت. همین که پای رختکن رسیدیم هنوز... که پیشخدمت اختصاصی اعلی حضرت رسید ...
"امیر دلها" با خال روی پیشانی از سوریه بازگشت
رهبری و گوش به زنگ حرف های آقا بود، صفحه گوشی، پروفایلش در صفحات مجازی عکس آقا بود. اما امیر من جهاد در راه خدا را به همه چیز، به من، به تازه دامادی، به لباس دامادی و ماشین گل کاری شده و همه و همه آن چیزهایی که هر جوانی آرزوی رسیدنش دارد، ترجیح داد و به سوریه رفت و ثابت کرد مرد است. مردی که از همه چیز، همه چیز گذشت و رفت تا نکند حرامی ها نگاه بد به حرم حضرت زینب ( سلام الله علیها ) بکنند ...
------ " روز شنبه " ------
إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَکَ وَ عِنْدَ آلِ بَیْتِکَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَکُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ ای محبوب دلهای ما،ما به خاطر تو سوگواریم،و چه بزرگ است سوگواری بر تو ازآن رو که وحی از ما بریده و هم ازآن رو که به فقدان تو دچار آمده ایم چه ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم،ای سرور ما،ای فرستاده خدا،درود خدا بر تو و بر خاندان ...
روایت های تکان دهنده فخیم زاده از شیوه مدیریت سینما در دهه شصت
هاست و درجه بندی فیلم ها نیست و این راهی که شما (انوار و بهشتی) می روید به نابودی سینما منجر می شود و شما سینما را به عنوان پرکننده اوقات فراغت از بین می برید. خب، خیلی به آنها برخورده بود. فخیم زاده درباره این ادعای سیدمحمدبهشتی که عده ای می خواستند سینما را در دهه شصت تعطیل کنند و بهشتی و انوار به همین بهانه واهی چنین خفقانی به راه انداخته بودند، تاکید کرد: من به عنوان کسی که از اول سال 58 ...
سلفی خرازی و جهانگیری هنگام سخنرانی روحانی/خداحافظی بازیگر مشهور با تلویزیون/مقاسیه دیدارهای روحانی و ...
، و برای زنی دیگر یک قبضه سلاح کلاشینکف به عنوان مهریه تعیین کرده است. نیروهای “البنیان المرصوص” در حال اجرای عملیات برای آزادسازی شهر سرت از دست گروه داعش هستند. العالم این خبر را منتشر کرد. آغاز به کار کمیته مدیریت نمایندگان اصلاح طلب برای کنار زدن عارف! کمیته ای موازی با فراکسیون امید تشکیل شده که مدیریت و کنترل نمایندگان تازه کار اصلاحات را بر عهده دارد که به نوعی به دنبال ...
رویا گفت برادرش او را آزار و اذیت می کند + عکس
اندازه یک سال پیر می شود. برای جلب رضایت اولیای دم کاری نکردی؟ خیلی تلاش کردیم اما مادر مقتول حاضر به رضایت نیست. او می گوید وقتی مرا بالای چوبه دار ببیند آرام می گیرد. در زندان چه می کنی؟ درس می خوانم. پس به آزادی امید داری؟ در زندان اگر به آزادی امید نداشته باشی نمی توانی دوام بیاوری. آنجا همه برای آزادی و زنده ماندن تلاش می کنند ...
به ازدواج پنهانی و موقت با امیر تن دادم / وسوسه شیطانی چشمانم را کور کرد
داروخانه رفتم و قرص ها را خریدم، نمی دانم سیما چه موقع قرص ها را به مادرش داد. وقتی اسم مادر آمد بی اختیار تنم لرزید.باورم نمی شد که دخترک مادرش را کشته باشد. چرا ؟ به چه خاطر؟ قاضی رو به سیما کرد و گفت: خانم تعریف کن چه اتفاقی افتاده است؟ وی بدون آن که سرش را بالا بیاورد با صدایی نامفهوم گفت: دیشب همه چیز را گفتم، نمی خواهم تکرار کنم. قاضی که از شنیدن ...
تکلیفی که امام برای آیت الله خامنه ای تعیین کرد/ رجزخوانی رهبر انقلاب برای صدام
! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا می رساند، درست می کند، هیچ طور نمی شود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، می دانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام ...
بررسی علمی و تفصیل و تحلیل پدیده مداحی
علمی صورت گیرد؛ ولی باید راهکار خود را طی کند. عده ای واقعاً از جان گذشته از هیاهو گذشته و از سر و صدا گذشته به روش باغبانی یک جزیره بگیرند و گوشه ای را درست کنند مانند همان امام جماعت که بیان کردم. به نکته ای اشاره کنم و آن اینکه واقع بین باشیم و واقع بینی را از خدا بیاموزیم در جنگ احد شخص رسول الله (ص) که در میان مردم حضور داشتند؛ مسلمانان شکست خوردند. خداوند 60 الی 70 آیه از قرآن را به ...
رویکرد منفی و میزان شناخت خلفای اموی و عباسی از عقیده مهدویت/ وقتی اطلاع و اعتقاد راسخ خلفا به مهدویت به ...
آنچه از مُفاد گزاره های تاریخی به دست می آید این است که: مُعتمد، همان خلیفه و حاکم زمان ولادت حضرت مهدی (عج) بوده و پیوسته منزل حضرت امام حسن عسکری(ع) را زیر نظر داشته است تا به مجرّد این که فرزند پسری از ایشان پا به عرصه وجود نهاد، او را گرفته و به قتل برسانند، زیرا خبر و روایت این که مهدی آل محمّد(ص) از اولاد امام حسن عسکری(ع) است در همه جا شایع بود. ...
بخش های خواندنی کتاب آب نبات هل دار
...: این خر به فروش می رسد! مادر امین شاخه گل را از دستم گرفت و مرا بوسید. اولین بار بود که زنی، غیر از مادرم، مرا می بوسید. حتی عمه بتول هم چنین کاری نکرده بود؛ چون وسواس داشت و به قول او من هَپَلی [از شخصیت های برنامه تلویزیونی محله بهداشت؛ ارائه گر نقش میکروب و آلودگی] بودم. وقتی مادر امین جلوتر از من وارد خانه شد، فوراً جایِ بوس را پاک کردم که بعداً به جهنم نروم. - امین جان ...
مدرسه کابوس شب هایم بود/ در روز اول از معلمم یک جلد قران هدیه گرفتم / مدرسه را با فرار آغاز کردم
حرف ترسیدم پس ازشنیدن این حرف از مدرسه فرار کرد و ساعتی بعد مادرم مرا به اجبار به مدرسه باز گرداند و قضیه را به معلم مان گفت و دانش اموزی که مرا ترسانده بود به دلیل دروغ گویی تنبیه شد. وی ادامه داد: اسم معلم کلاس اول من آقای عزیز خودی زاده از تهران بود و یکی از بزرگترین آرزوهای من دیدار دوباره او است. از مدتها قبل کیف مدرسه ام را خریده بودم "افسانه دادره خبرنگار ...
وزیر کانادایی مشهدی از آب درآمد!
دنیا آمده ام. به این دلیل که می دانم بسیاری از کانادایی ها داستان زندگی مرا شنیده اند، حالا می خواهم درباره تصورات غلطی که ناخواسته به وجود آمده است توضیح بدهم. در روزهای گذشته، مادرم برای اولین بار به من گفت که من و خواهرانم در واقع در شهر مشهد و در کشور ایران به دنیا آمده ایم؛ شهری که در حدود 200 کیلومتری مرزهای افغانستان قرار دارد. پس از اینکه پدر و مادر من در هرات ...
عاشقانه ای زیبا با رنگ و بوی شهادت/ همسر شهید: خواب دیده بودم امین به سِمت محافظ بارگاه حضرت زینب(س) ...
نزدیک عصر بود که گفت: به خانه برویم. می خواهم وسیله هایم را جمع کنم. باید بروم. جا خوردم. حس کرختی داشتم. گفتم: کجا می خواهی بروی؟ بس است دیگر. حداقل به من رحم کن... تو اوضاع و احوال مرا می دانی. قیافه مرا دیده ای؟ خودم حس می کردم خُرد شده ام. گفتم: می دانی من بدون تو نمی توانم نفس بکشم. دیگر حرفی از رفتن به سوریه نزن. خودت قول داده بودی فقط یکبار بروی... گفت: زهرا من وسط مأموریت آمده ام به تو سر بزنم و بروم. دلم برایت تنگ شده بود. ...