سایر خبرها
برکات حضور امام رضا(ع) در ایران
... زیارتی که بهره آن از همه زیارات بالاتر است وی گفت: یکی از اصحاب حضرت جواد(ع) می گوید من خدمت حضرت مشرف شدم و عرض کردم من مدینه رفتم و جدتان را زیارت کردم، زیارت مادرتان را قرائت کردم، ائمه بقیع را زیارت کردم و بعد به عراق آمدم و موسی ابن جعفر را زیارت کردم و اکنون به خدمت شما آمده ام. امام جواد(ع) او را تشویق کردند و بهره های این زیارات را برای او شمردند و بعد فرمودند می خواهی به ...
سردار آزمون:طارمی باید قدرت خود را به فوتبال اروپا نشان دهد/ می توانیم برزیل را هم شکست دهیم
بگویید چه اتفاقی افتاد که برای اولین بار راهی لیگ روسیه شدی. الان پس از گذشت این زمان طولانی چه احساسی داری؟ اولین باری که به روسیه آمدم، خیلی جوان بودم. آن زمان همه چیز سخت پیش می رفت و فقط 17 ساله داشتم. واقعا سخت بود و وطن خودم را دوست دارم. در ایران متولد شدم و زمانی که به روسیه آمدم متوجه شدم غم انگیز است، اما همه چیز در دو یا سه ماه رخ داد. به خودم گفتم باید از زندگی در روسیه خوشحال ...
زائران پیاده امام رضا از احساسها و اولین نگاهشان به گنبد و بارگاه آقا می گویند
لباسهای بسیجی و چهره سوخته نظرم را جلب کرد. جلو رفتم سلام کردم، نامت چیست؟ اهل کجایی و به کجا می روی؟ گفت: من علی رضا شهبازی اهل زنجان هستم، مسافر اربعین بودم و تصمیم گرفتم هنوز که گردوخاک زیارت اربعین و آقام امام حسین (ع) برسروصورتم هست به آقاو مولای ما ایرانیها و مولای همه مسلمانان جهان بگویم که آقاجان خیلی دوستت دارم ، باهمین لباس و همین گردوخاک پیاده می آیم به پابوست . ازاوسوال کردم در ...
زمانی که ولایت عشق را خواندم، احترام و محبت مردم به من دوچندان شد
مردم به این آثار می دهند. البته ملاک هایی دارم اما هنوز نمی توانم بگویم که دلیل قطعی استقبال از برخی کارها چیست. * معمولاً خواننده های ما وقتی در یک سبک موفق می شوند، دیگر فقط همان مسیر را دنبال می کنند؛ اما شما روی کارهای مذهبی توقف نکردید و به سراغ آثار عاشقانه هم رفتید. من قصد نداشتم در یک جا بمانم و خودم را تکرار کنم. * کمی جلوتر آمدیم و پس از دو آلبوم موفق حسرت و ...
ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک کانادایی
. اول وقت به راه افتادم، همه نشانی ها درست بود، وقتی نام و نشانی خود را به کارمندی که پشت میز شماره چهار نشسته بود گفتم، اظهار داشت: چند روز است که بلیت شما صادر شده است، چرا نیامده اید آن را دریافت کنید؟! تا زمان پرواز فرصت زیادی ندارید! خواستم از مبلغ هزینه بلیت بپرسم که کارمند هواپیمایی گفت: تمام هزینه بلیت شما قبلا پرداخت شده است. بعد هم بلیت ...
دموکراسی سوریه با توپ و تانک تقویت نمی شود/ توضیح پیرامون احتمال همکاری ایران و آمریکا در خصوص مسائل ...
زمینه های مختلف بر علیه ایران تحریم هایی را ایجاد کرد. شاید بیشترین تحریم ها در همین دولت موجود در آمریکا انجام شد بنابراین ما متناسب با شرایط تصمیم گیری می کنیم. برجام توافقی است بین المللی؛ نه دو جانبه رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: باید توجه داشت که برجام یک توافق دو طرفه نیست بلکه توافقی بین المللی است. 6 کشور از کشورهای مهم دنیا در این زمینه نقش داشتند من جمله چین. بعد هم ...
چند حکایت و کرامت از امام رضا (علیه السلام)
، در سرما و گرما ، سجده ی عبادت پهن کرده ،نماز شب و نوافل می خواندم و بعد خدمت شما شرفیاب می گشتم حال که بستری شده ام، به من عنایتی بفرمایید . ناگاه در همان حال بیداری دیدم در باغ و بستانی خدمت حضرت رضا علیه السلام قرار دارم ایشان از داخل باغ گلی چیده به دست من دادند من آن گل را بوییدم و حالم خوب شد جالب تر آن که دستی که حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با برکت بود که بر سر هر ...
حلقه بر در این خانه بیشتر زنم
) شدن چه روالی دارد، این آقا به من گفت امشب از امام رضا(ع) بخواه تا بپذیردت، فردا هم بیا به این آدرس. من آن شب رفتم حرم و تا صبح توسل کردم به حضرت، صبح هم از حرم رفتم به آدرسی که آن آقا داده بود. به من گفتند که یک درخواست بنویس، گفتم من یاد ندارم این چیزها را بنویسم، گفتند بنویس: یا علی بن موسی الرضا من دوست دارم خادم شما باشم، سالیان سال به زایران شما خدمت کنم و... و بعد هم درخواست را تایید کردند و ...
عشق به امام رضا(ع) سرمایه ارزشمند ایرانیان
یک خورده دلخور بودم. دمغ وارد خانه شدم. بچه ام یکسالش بود، بغلش کردم و دست به کمرش زدم دستم پر شد از کِرِم! گفتم چی شده؟! مادرش گریه کرد و گفت: آب جوش ریخته رو کمرش. بچه رو بردیم دکتر. دکتر گفت: این بچه هیچیش نیست. حتی پوستش قرمز هم نشده بود! بعد گفت: چی کار کردی خانم؟! خانمم گفت: من فقط گفتم یا امام رضا. ب؛ تو هیأت به من دو تا غذا داده بودند دوست داشتم غذای دوم رو ببرم برای اهل منزل ...
معصومه ابتکار: روحانی، گفتگوی تمدن ها را در برجام اجرایی کرد
. اما عقب نشینی نکرده ام. هیچ یک از آن دانشجویان و کسانی که در جریانات اصیل انقلاب همراه امام بودند از آرمانها و اصول خود عقب نشینی نکرده اند. مطلب دوم این است که به هر حال من وجهه سیاسی ام منتسب به جریان اصلاحات است و معاون رئیس دولت اصلاحات بودم که همیشه هم به این همراهی و این خدمتی که در آن دوره داشتم، افتخار می کنم، چون یکی از بهترین دوران ها برای کشور بود. بعد از آن هم در عرصه زنان به عنوان یک ...
شهادت امام رئوف(ع) در شعر آئینی
سلام بر لبان تشنه تو که هی مرا کرب و بلا می برد کینه این زهر چه بی حد شده آه تو از سوز جگر سدّ شده شمر به قتلگاه تو آمده حجره کوچک تو مشهد شده چگونه تا حجره رسیدی بگو در آن میانه چه کشیدی بگو به کوچه یا پشت در خانه ات مغیره را باز ندیدی بگو؟ غریب و تنها به کجا می روی دست به دیوار چرا می روی ...
صابر خراسانی: با شعر آیینی می توان آموزه های زندگی پیامبر اسلام (ص) و امام حسن (ع) را به دنیا معرفی کرد
. از او خواستم این قضیه را روی سن تعریف کند و ابتدا قبول نمی کرد اما گفتم که این تبلیغ تو نیست و تبلیغ امام رضا(ع) است. با او روی صحنه رفتم و گفتم که ای مردم به خاطر دارید آن شب گفتم که از اینجا هم می شود زائر امام رضا(ع) شد؟ آن بنده خدا هم اتفاقات را تعریف کرد و دوستان برج میلاد هم از وقایع آن شب فیلم برداری کردند. کلاً به نام حضرت رضا(ع) اتفاقات زیادی از این دست برایم رخ داده اما من هرچه دارم ...
زائران پیاده هم نوا با حضرت زینب(س)
دلداده می گذرد و پاهایش تاول زده، نگاه که می کنم می بینم حتی کفش مناسبی نیز در پا ندارد، وقتی از او می پرسم، مادر چرا با وجود سرما، سختی راه را به جان خریدی؟ می گوید من فقط برای سلامتی رهبرم و سلامتی هم وطنانم، پیاده به زیارت آمده ام تا از آقا بخواهم در سایه خودش، کشورمان را از بلا حفظ کند، از این بانوی دلداده می پرسم، مادرم برای خودت چه می خواهی؟ در جواب می گوید هیچ ... شکر خدا راضیم به همه چی ...
مراقب باج گیری از تصاویر خانوادگی باشید
به گزارش ایمنا، دو خانم جوان که گویا از قبل با هم جرو بحث داشتند وارد اتاق مشاوره شدند، یکی از این خانم ها گفت: من و این خانم از مدتها قبل با هم دوست بودیم و با هم رفت وآمد داشتیم. من دوربینی داشتم که به جانم بسته بود و هر جا می رفتم دوربین را باخودم می بردم.تا اینکه یک روز سمیه به خانه من آمد، دوربین هم روی قفسه ویترین بود بعد از رفتن دوستم متوجه شدم که دوربین نیست. خانه را حسابی گشتم، اول به برادرم مشکوک شدم، چون با او اختلاف دارم و فکر کردم دوربین را او برداشته تا با این کار مرا آزار دهد. به امیر گفتم دوربینم را دزدیده ...
سوار پراید شدم/ راننده پست به التماسهایم اعتنایی نمی کرد
جنایی تهران منتقل شد و در بازجویی ها به قاضی سیفی گفت: چند سال پیش به شیشه معتاد و مجبور شدم برای تأمین پول خرید مواد دست به خلاف بزنم. از جعل و سرقت شروع کردم و هر بار که دستگیر می شدم، پس از تحمل حبس دوباره به سمت خلاف می رفتم. چند روز پیش اتفاقی خودروی پرایدی را کنار خیابان دیدم که سوئیچ روی آن بود. آن را سرقت کردم و با استفاده از این خودرو نقشه ربودن دختر جوان و آزار و اذیت او را عملی ...
وقتی یک کمونیست پیش نماز می شود/ گریه های دعایی برای سازمان مجاهدین خلق
سروان احمدی است که بعضی قرائن این گونه نشان می دهد که علی الظاهر با اشارهCIA می رود و سعادتی که با شوروی ها ارتباط دارد. بعد از انقلاب هم افراد سازمان با سفارت خانه های خارجی کار می کنند. زمانی که موسی خیابانی در خانه تیمی مورد حمله قرار می گیرد؛ ماشینی که زیر پای او بود چیست؟ یک پژو ضد گلوله بود که اسلحه های معمولی به آنها کارکرد نبود. چه کسی این ماشین را به او داده بود؟ سفارت فرانسه. ...
کروبی به من گفت: دیگه کارت تمام شد!
. بالاخره زمینه را آماده کرده بودم. اینها همه در دو هفته اول آغاز مجلس ششم روی داد؟ بله. بعد از آن هم تا سه ماه همچنان ادامه یافت. تا سه ماه من سخنرانی نکردم تا یک روز پس از آنکه مراجعات زیادی به دادگاه داشتم و قوه قضاییه پشت سر هم ما را احضار می کرد، گفتم هرچه می خواهد بشود، بشود و برای نطق به پشت تریبون رفتم. رفت و آمد شما به دادگاه برای سخنرانی پیش از نمایندگی بود؟ ...
افشای حقایقی از دکتر سروش
، نمی دانم منزل کدام یک از آقایان، دکتر سروش را دعوت کرده بودند و من هم دعوت داشتم. قرار بود که من نکاتی را که خصوصی تر بودند، در آنجا مطرح کنم. همین که وارد راهروی منزل این آقا شدم، آقای دکتر سروش در اتاق را باز کرد و گفت: "بالأخره رهبرتان شما را به کمونیست ها نزدیک کرد؟!" حالا هنوز اتفاق جدائی بین او و خانمش نیفتاده بود. به او گفتم: "حیفم می آید از آن همه قرآنی که تو خواندی. او پیرمرد نیست، رهبر ...
عاشقانه های شهید مدافع حرم
ٍ بدرقه، همسرم گفت دوری از تو برایم سخت است، من آنجا در کنار دوستانم و پشت تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟ . یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست... این طرح را پسندید و با خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت یادت باشه، یادت باشه و من هم با لبخند درحالی که اشک ...
برشی از کتاب مجاهد بصیر
طول کشید.کار پذیرش سپاه که تمام شد به آموزشی رفتم. وقتی برگشتم حسن مسئول پرسنلی سپاه شده بود مرا که دید اولین حرفی که زد گفت: انتظار دارم که تشکیلات را به شوخی نگیری و در کار جدی باشی. از تو میخواهم به معنی واقعی کلمه پاسدار باشی. همسر شهید نیز می گوید: روزی به خانه مادرم رفتم.یکی از همسایه ها بعد از احوال پرسی از بیکاری پسر بزرگش و مراجعه به حسن گفت و از من خواست که سفارش پسرش را به حسن ...
برخی طوری صحیت می کنند انگار تنها "پسر نوح" پرسپولیس مهدی طارمی است
علی نیکبخت و پیام صادقیان و محمد عباس زاده را نواخته اند و نواخته ایم.نه از کردار آنهایی که نام بردم اطلاعی دارم و خدای ناکرده با این جملات قصد دارم اتهامی را متوجه آنها کرده باشم و نه در قالب قیاس طارمی را مسافر مسیری کج بدانم که به گمانم مهدی هنوز همان پسر ساده دلی است که روزی درخشش الماس گونه اش چشم علی دایی را گرفت و ره صد ساله را یکساله رفت.نه؛صرفا قصدم یادآوری پیشینه مان در حمله به داشته ...
گرافیک امروز ایران فقط و فقط مدیون ممیز است
آنچه که در زمینه گرافیک از ایشان یاد گرفتم، چندوچون زندگی، ارتباط با دیگران و ... را به من آموختند و به مرور ارتباط نزدیک تری هم با ایشان پیدا کردم. رابطه ی خیلی خوبی با استاد داشتم و ایشان بسیار به من محبت داشتند. ■ شینیده ایم که استادهای بزرگ سر کلاس هایشان بد اخلاق هستند. آیا مرتضی ممیز هم از این دست بود؟ □ ایشان اصلاً بداخلاق نبودند. چون بداخلاقی تعریف دارد. حتی به راحتی می ...
امام رضا(ع) از تولد تا شهادت
،بزرگترین فرزند و برگزیده ترین فرزندانم و محبوب ترین آنها در نزدم می باشد. و او به جفر(1)می نگرد و هیچ کس جز پیامبر یا وصی پیامبر به جفر نمی نگرد 3) داوود رقی می گوید:به ابا ابراهیم(امام کاظم (ع)عرض کردم فدایت شوم سن و سالم زیاد شده و پیر شده ام، دستم را بگیر و از آتش دوزخ مرا نجات بده بعد از تو صاحب اختیار ما {امام ما}کیست؟ آن حضرت اشاره به پسرش امام رضا (ع) کرد و فرمود : هذا صاحِبُکُم مِن ...
رضا شیران: مواضع روحانی تناقض دارد
.... به نظر شما استیضاح اگر اجرایی شود رای می آورد؟ به دفاع وزیر هم بستگی دارد. مجلس اقتضایی عمل می کند. نمی شود به قطعیت گفت ولی جریان اصلاح طلب دنبال این است که این اتفاق بیفتد. یعنی طرح استیضاح را جدی می بینید یا آنکه یک موجی بود که بعد از چند روز می خوابد؟ بستگی به لابی های بزرگان جریان اصلاحات و جریان دولت دارد. اگر در سطح بالا لابی کنند چون فراکسیون ...
تعزیه ، چشم انتظار تشکل صنفی
حسین(ع) و غیره. در این نسخه ها کل داستان وکل شعرهایی که هستند، وجود دارد . از زمان قاجار که تعزیه در تکیه ی دولت اجرا می شد یا زمان صفویه که اوج تعزیه ی ایران بوده است، نسخه هایی نوشته شد. زمانی کل نسخه های ایران را به موزه ی واتیکان در ایتالیا بردند و هنوز موجود است. بعد از آن که حضرت امام (ره ) فتوایی با این مضمون که تعزیه خوانی؛ اگر، مشتمل بر محرّمات و وهن مذهب نباشد، مانعی ندارد یا از ...
ارکان ایمان از دید امام رضا(ع)
نمی کرد؛ هرگز نزد کسی پای خود را دراز نمی کرد، و تکیه نمی زد، و هرگز ندیدم سخن درشتی به خادمان خود بگوید، هرگز ندیدم که آب دهان خود را بر زمین بیاندازد و همین طور هرگز ندیدم که با صدای بلند قهقه کند و بخندد بلکه همیشه تبسم می کرد. زمانی که به خانه می رفت و سفره می انداختند تمام خدمت گزاران، حتی دربان ها را نیز بر سر آن سفره می نشاند. همچنین مرحوم کلینی نقل می کند که شخصی از اهل بلخ که ...
سروده هایی در وصف شکوه هشتم دین
دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبان ها این زهر، برای تو شفا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو می سوخت اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان روزی که نبودیم در این عالم خاکی در سینه ی ما، سوز شما بود رضا جان از خویش مران میثم افتاده ز پا را عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان مرتضی ...
همه ناگفته های علی دایی، پس از سال ها سکوت! + تصاویر
ادامه فصل بگیرد. چنین اتفاقی سال پیش در صبا افتاد و تیم شما در حال اوج گرفتن بود، اما به دلیل مشکلات مالی به یکباره افت. متاسفانه در فوتبال ما به غیر از چند تیم دولتی که دولت از آن ها به نوعی حمایت مستقیم یا غیرمستقیم می کند، بقیه تیم ها دچار مشکل مالی هستند. سال قبل بازیکنان تیم صبا بعد از نیم فصل، دیگر یک ریال هم پول نگرفتند و بیشتر اعضای تیم از این باشگاه طلب ...
از پشتک زدن در کوچه های بیرمنگام تا مرگ در سنجار
. هیچ کدام با عقل جور در نمی آمد. هیچ کس از نگرانی نمی خوابید. شنبه و یکشنبه هم گذشت. دوشنبه روز کاری بود. هنوز خبری از رشید نبود. صبح روز بعد که نیکولا داشت از خانه خارج می شد، اولین پیام رشید را دریافت کرد: "جایم امن است و کنار افراد مطمئنی هستم. لطفاً نگران من نباشید. واقعاًمتأسفم؛ 30 روز موبایل نخواهم داشت. لطفاً این را بدانید که اگر از ثواب این کار مطمئن نبودم؛ هرگز انجامش نمی دادم. از ...