سایر منابع:
سایر خبرها
روحانی درخیلی مواردبه نظرهاشمی عمل نمیکرد
من درباره موضوعات اقتصادی یا اخلاقی پیش آمد و برای تو ثابت شد، می توانی آن را رسانه ای کنی. من از آن روز به همه مقامات امنیتی اطلاع دادم و گفتم هرکسی هر مطلبی دراین باره دارد، به صورت مستند بیاورد تا من پیگیری کنم، تا امروز یک مورد ارائه نشده است. یک مطلب دیگر را هم هاشمی در آن جلسه گفت. به من گفت مدرک تحصیلی شما چیست؟ آن زمان هنوز دکترا نگرفته بودم، گفتم کارشناسی ارشد. گفت آخرین پست دولتی شما چه ...
روایتی از 30 سال مراوده با خانواده هاشمی
کارشناسی ارشد. گفت آخرین پست دولتی شما چه بود؟ گفتم مدیر امور دفاعی سازمان برنامه بودم. گفت محسن من هم فوق لیسانس مهندسی دارد و در صنایع دفاع مدیر است. گفت پدر تو چه کاره است؟ گفتم کشاورز است. گفت پدر محسن چه؟ هاشمی رفسنجانی است! این از رانت استفاده کرده است؟ – یک شب که به منزل آنها رفته بودم، عفت خانم خیلی با تندی و عصبانیت رو به آقای هاشمی گفت چرا کاری نمی کنی؟ هر جلسه ای که می رفتم عفت خانم ...
جانی قلعه حسن خان جنون دارد
، برداشتم و دوباره سراغشان رفتم که در راه با مرد همسایه، پدر و برادرزاده اش روبه رو شدم و به سویشان شلیک کردم. آنها مجروح شدند. همان موقع دختر 15ساله خانواده شان به نام هانیه از خانه بیرون آمد و مرا دید. به سوی او نیز شلیک کردم که جسدش کنار پاهایم افتاد. قصد پر کردن دوباره سلاح را داشتم که صدای همسر و دخترم را شنیدم. به سوی آنها در طبقه بعدی رفتم که وحشتزده فرار کردند. پس از فرار آنها متوجه شدم که مجروحان ...
افزایش عشق های مجازی؛ خیانت و طلاق به خاطر تلگرام
به گزارش سیتنا، زن جوان درحالی که دست پسر شش ساله اش را گرفته بود و پله های مجتمع قضایی صدر را بالا و پایین می کرد، با عجله وارد سالن طبقه اول دادگاه خانواده شد، نیم نگاهی به اطراف انداخت و با یافتن صندلی خالی به همراه پسرش روبه روی شعبه 244 دادگاه نشست. پسرک هاج و واج به اطراف نگاه می کرد. گاهی نیز پشت سر مادرش پنهان می شد و یواشکی آدم ها را نگاه می کرد و گاه نگاه از آنها می دزدید. مادر هم ...
نوآوری، تنها ناجی بانکداری الکترونیک در ایران
شبکه های اجتماعی و نوع تعاملاتی که در آن اتفاق می افتد صحبت کنید. اینکه چه قدر با گذشته متفاوت است؟ همچنین بفرمایید مواردی که از لحاظ فناوری برای نوین یا غیر نوین دانستن عصر ارتباطات باید مدنظر داشته باشیم چه شاخصه هایی هستند؟ مقدسیان: ما جسارت اینکه به گذشته بازگردیم را نداریم. حتی اگر این جسارت را پیدا کنیم نیز اجازه این کار به ما داده نمی شود؛ بنابراین حرکت ما حتماً باید رو به جلو باشد ...
استفاده خصوصی ممنوع!
چند روز پیش بر حسب اتفاق، آسانسور ساختمان خراب شده بود و من مجبور شدم از راه پله ها برای تردد استفاده کنم اما هنگام پایین آمدن از پله ها صحنه ای را دیدم که نه تنها ظاهر خوبی نداشت بلکه فکرم را هم به خودش مشغول کرد. آن روز یکی از واحدهای طبقه پایین مهمان داشت آن هم نه یکی، دوتا بلکه 20تا یا بیشتر و کفش های آنان نیز تا وسط راهرو کشیده شده بود که خوشایند نبود. صاحبخانه حتی زحمت چیدن کفش ...
مسجدی کوچک در قلب کلان شهرِ مسکو
خودمان اند. منتظر تراموا می مانم (همان اتوبوس برقی)، نم نم باران، آفتاب که نباشد دلم می گیرد، هوا خفه است انگار، حسی شبیه غروب جمعه ها به آدم دست می دهد، زمستان ها خیلی زود هوا تاریک می شود، اذان صبح بعضا از هفت صبح هم می گذرد و نُه، نُه و نیم هوا روشن می شود، طرف های ساعت شانزده هم غروب آفتاب است. تراموا آمد، سوار شدم، شلوغ بود، جوان ترها ایستاده بودند، روی شیشه نوشته بود صندلی برای افراد ...
کلبه وحشتی به نام کمیته مشترک
.... جالب اینکه بعضیها قبل از اینکه نوبت شان برسد در همان پشت در خودشان را خراب می کردند. برخی هم گریه می کردند. محمدی از طبقه بالا داد زد: آقای حسینی رفیقت را فرستادم تحویلش بگیر! خارج از نوبت بفرست استراحت کند. در اینجا بود که دیگر فهمیدم خارج از نوبت، برنامه ای برایم در نظر گرفته اند. حسینی فرنج را از سرم برداشت. نگاهی کرد، من هم نگاه کردم: دراکولا بود! عزت شاهی ادامه می دهد برای برخی که ...
سوسوی چراغ امید در کارگاه روشندلان
ببینم و با همه وجود زیبایی هایی را که در اطرافم بود حس کنم. وقتی بزرگتر شدم پذیرفتم که خواست خدا بوده و من باید با این تقدیر کنار بیایم. دوران تحصیل را تا سوم راهنمایی در مدرسه استثنایی سپری کردم ولی بعد از آن گوشه نشین بودم و کمتر دوست داشتم بیرون از خانه بروم. غرورم اجازه نمی داد از کسی چیزی بخواهم و دوست داشتم روی پای خودم باشم. وقتی از طریق بهزیستی با کارگاه فرچه بافی آشنا شدم احساس کردم مسیر ...
30 سال با خانواده هاشمی
آمد و برای تو ثابت شد، می توانی آن را رسانه ای کنی. من از آن روز به همه مقامات امنیتی اطلاع دادم و گفتم هرکسی هر مطلبی دراین باره دارد، به صورت مستند بیاورد تا من پیگیری کنم، تا امروز یک مورد ارائه نشده است. یک مطلب دیگر را هم هاشمی در آن جلسه گفت. به من گفت مدرک تحصیلی شما چیست؟ آن زمان هنوز دکترا نگرفته بودم، گفتم کارشناسی ارشد. گفت آخرین پست دولتی شما چه بود؟ گفتم مدیر امور دفاعی سازمان برنامه ...
باند بازی هنرهای تجسمی در کرمان /حمیده پیرمرادی رئالیست نیست
که این آقا از همان ابتدا که وارد شد، مضطرب و بهم ریخته بود. خلاصه این آقا، غرفه ها را گشت زد و تابلوها را تماشا کرد تا به غرفه ی آخر یعنی همانجا که من ایستاده بودم، رسید و از من پرسید: این کارها مال کیست؟ من گفتم: نقاش آنها من هستم و اگر توضیحی می خواهید در خدمتم. ایشان گفت: من قبل از ورود به اینجا، دعوا کرده بودم و بهم ریخته بودم، وارد اینجا شدم تا خودم را از آن فضا بیرون بکشم، حالا با دیدن این ...
مسیر تاریخی تربیت ، دیروز و امروز
.... ساختمان های جدید تشکیل دهنده بدنه این پیاده راه به مرور و عمدتاً بشکل 2 طبقه و با نماهای هماهنگ و متحدالشکل احداث و تکمیل شد. شایان ذکر است با توجه به اینکه احداث خیابان تربیت در زمان شهردار وقت تبریز، محمد علی خان تربیت صورت گرفته، به این عنوان ثبت شده است . پس از حدود 15 سال از احداث این خیابان و در دوره حکمروانی پیشه وری، پروژه آسفالت ریزی این محور در سال 1326 آغاز و نهایتاً با ...
ساکنان دوست داشتنی پلاک 18
بازگشت او به ساختمان دست به دعا برداشته اند. رضا فیروزی، برادر شهید که دوران جوانی اش در همین ساختمان گذشته و بعد از ازدواج هم در کنار خانواده و همسایه های قدیمی زندگی می کند می گوید: اهالی این ساختمان در شادی و عزا کنار یکدیگر هستند و در این مواقع خانه خودشان را در اختیار دیگری قرار می دهند. سال قبل که پدرم فوت کرد، مراسم زنانه در خانه خودمان و مجلس مردانه را طبقه بالا برگزار کردیم و همه کارها را ...
قتل مشکوک مدیر باشگاه معروف/دزدیده شدن صاحب خانه به دست مستاجر/پایان گروگان گیری پردلهره شیراز/ سرنوشت ...
. او از آشنایان قدیمی ما بود و آن روز سوار بر خودروی پژو پارس اش راهی رشت شدیم. درحالی که به خاطر اختلافات قدیمی از پروانه دلخور بودم درطول مسیر ناگهان جروبحث مان شد. وقتی دعوایمان بالا گرفت، پروانه که پشت فرمان بود خودرو را کنار جاده متوقف کرد و ناسزا گفت. من هم بشدت عصبانی شدم و ابتدا مشتی به صورتش زدم و بعد از آن با چاقویی که داخل خودروی پروانه بود دو ضربه به گردنش زدم. بعد از قتل جسد پروانه را ...
منوچهر هادی: کارگر ساده نیازمندیم به تبعات اختلاف طبقاتی می پردازد
.... می گویند نباید بازیگر سیگار بکشد و... مشکل ما نبود یک تعریف واحد و یک قانون مدون است. مشکل اینجاست که هر مدیری که می آید، با نگاه و سلیقه اش همه چیز را عوض می کند. شخص من بعد از بیست سال هنوز نمی دانم چه چیز خوب و سراغ چه چیز نباید رفت. قاعده جدید جشنواره را تأیید می کنم منوچهر هادی در ادامه درباره ادغام بخش نگاه نو و سودای سیمرغ گفت: با این قانون بسیار موافقم. در زمان ما ...
اینجا برای کارتن خواب ها دوربرگردان زندگی می سازند+عکس
: تا قبل از اینکه به بهاران بیایم همه کار کرده بودم، 10بار برای ترک اعتیاد اقدام کرده بودم اما هر بار بعد از ترک دوباره به سمت مواد می رفتم. چون نه کاری داشتم و نه خانواده من را قبول می کرد. اما اینبار به پیشنهاد بچه های شهرداری به بهاران آمدم، کار یاد گرفتم و مشغول به کار شدم. آن روزهای حساس که هر لحظه ممکن بود دوباره گرفتار اعتیاد شوم را هم در بهاران زندگی کردم و مراقبم بودند. عباس ...
نگاهی به زندگانی فردوسی
گل *** خردمند و ارمیده و نیک دل گرانمایه احمد که هم سال او *** بجوید به هر جا ازو آل او ز باباش جوئی تو نام درست *** ابوبکرش آخر محمّد نخست سپاهانی و خان نشستنگهش *** به نزد بزرگان ستوده دهش چو در خان لنجان فراز آمدم *** بهرج بگوئی نیاز آمدم (کذا) مرا سوی خان خود[ش] راه داد *** چو با من بدید او به خرگاه داد خداوند این دفترم بنده کرد *** لب هر مرادم پر از خنده کرد ...
“حامد همایون” را چه کسی کشف کرد؟ + تصاویر
دستم برنمی آمد جز اینکه از طریق هنر به آنها کمک کنم. زمانی که در بازارچه محک حاضر شدم جوانان بیست تا سی ساله ای را دیدم که روش متفاوتی دارند تا در عین تزریق شادی و امید، مردم را برای کمک به محک ترغیب کنند. آنجا تصمیم گرفتم تا آن ده درصد خودم را پیشاپیش تقدیم کنم و سپس همراهی حامد همایون و سامان امامی را داشتم. همان جا با سرکار خانم کامکار قرار گذاشتم تا صد در صد اولین اجرای رسمی حامد ...
مرا به وحشت می اندازید
اندازد و ادامه می دهد: البته این را هم بگویم، خودم در بدترین شرایط هم حاضر نمی شوم پایم را بگذارم آن تو. به نظرم اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد، می افتد اگر هم نه، نمی افتد. می دونید همه چیز قبلا اینجا نوشته شده. پسر جوان انگشت اشاره دستش را به پیشانیش می کوبد نفسی تازه می کند و پی حرفهایش را می گیرد: پیشونی نوشت آدم ها قبلا تکلیفش معلوم شده، با چهار تا دعا و فال هیچ چیزی عوض نمی شود، هیچ چیز ...
آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی
...> وی درباره بازجویی هایش پس از دستگیری می گوید: بازجو فردی شمالی بود که بازجویی اش تا غروب ادامه داشت. در همان ایام اطلاعیه ای داده بودم با این عنوان که من عصا و نور بگرفته به دست، شاخ گستاخی تو خواهم شکست که خطاب به طاغوت بود و اسم آن را شاخ گستاخی ملک حسینی گذاشته بودند. آن اطلاعیه را زمانی نوشته بودم که عمال رژیم در اردکان فارس و چند شهر دیگر به خانه های مردم هجوم برده بودند. در آن اطلاعیه ...