سایر خبرها
پسربچه تهرانی قربانی اقدام کثیف مربی مهدکودک شد! + عکس
مهد کودک پرده از خشونت علیه کودکان در مراکز آموزشی برداشت. شرح ماجرا از زبان مادر آرشان حادثه وقتی رخ داده که مربی تازه کار این مهد کودک بعد از درمانده شدن از متقاعد کردن آرشان 3ساله او را با خشونت بلند و به گوشه ای پرتاب می کند. اما این حادثه از دید همه مسئولان مهد کودک پنهان می ماند تا مادر این پسربچه 3ساله پس از 4 روز در جریان واقعیت ماجرا قرار می گیرد: سوم آذرماه پسرم را ...
روایتی از راویان نور/ شرح وقایع جنگ قصه گویی نیست
: راهیان نور در قدیم مثل الان نبود. آن موقع خانواده شهدا به صورت کاروان می آمدند و از ویرانه ها دیدن می کردند. تا نزدیک دارخوین، پادگان دژ همراهیشان می کردم اما اینطور نبود که خانواده ها اسکان داده شوند. مثلا اگر صبح می آمدند تا ظهر می ماندند و بعد از نماز ظهر از منطقه خارج می شدند. حربی می گوید تعداد افرادی که پای روایتگری هایش نشسته اند به خصوص از آغاز رسمی حرکت کاروان های نور در سال 82 ...
روایت هولناک دختر مدرسه ای ها از آزار جنسی
اتفاق غیر عادی افتاده است. چند سال بعد که اوگاوا وارد دبیرستان شد، چنین اتفاقی بارها و بارها تکرار شد و این در حالی بود که رفت و آمد وی صرفا در مسیر و با لباس مدرسه جریان داشت. هر بار که چنین مشکلی برای او پیش می آمد، فرار می کرد و اصلا مطمئن نبود که باید دقیقا چکار کند. اوگاوا می گوید: من به عنوان یک بچه درباره این موضوع فکر می کردم نمی توانستم درک کنم چرا بزرگتر ها اینکار ...
خاطرات خواندنی جیرانی از فردین
فیلم های فردین سال های دهه 40 واقعاً ما را سرگرم می کرد. بعد از آن سکوت، خبر بین گروه فیلم چرخید و همه بیشتر از همه محمود کلاری و پرویز پرستویی غمگین شدند. بعدازظهر پنجشنبه 18 فروردین 79 بود؛ بعدازظهری که باری من تلخ ترین بعدازظهر بود. خیلی زود فهمیدیم فردین در خواب به دلیل ایست قلبی مرده است. شب آن روز همه اهالی سینما با هم تلفنی از فردین می گفتند و همه ناراحت بودند. فردین در 69 سالگی مرده بود ...
فارغُ تحصیل شد
به گزارش نافع ، دریک روز صبح زیبای بهاری رفتم باغ بهشت اصفهان از آنجا زنگ زدم به برادر دوستم شهید مصطفی طیّار زاده ونشانی قبر شهید را خواستم. او هم از پشت تلفن شروع کرد به راهنمایی، برو جلو بیا عقب ردیف فلان وبعد از کلی گشتن ، سرگردان شدم وگفتم پیدا نمی کنم . اوگفت : بایست تا خودم بیایم ، نشان بدهم. من هم خسته وکوفته سرقبر شهدا سایه ای پیدا کردم ومشغول فاتحه ...
بنیاد در آینه مطبوعات
و دایی و عمو ادامه داشت؛ فقط لحظه تحویل سال گذشته را در منزل بودیم؛ ایشان هم که به نماز شکر و قرآن بسیار معتقد بودند، لحظه سال تحویل نماز شکر میخواندند و دعا میکردند. شهیدجهانی همیشه لحظه تحویل سال وقتی بچه ها آماده میشدند تا به منزل پدربزرگشان برویم، اول عیدی آنها را میداد. نام دخترمان را فاطمه گذاشتیم؛ چون شهیدجهانی، خانم فاطمه زهرا(س) را بسیار دوست داشت و همیشه میگفت: دوست دارم ...
حمله شبح قرمز به اتاق خواب سهیلا در تهران+عکس
انگار صدایم به جایی نمی رسید، نمی دانم چقدر طول کشید که بیهوش شدم و وقتی چشمانم را باز کردم دیدم جلوی تلویزیون روی زمین افتاده ام و همه جای خانه مرتب است، به بدنم نگاه کردم ولی اثری از سوختگی نبود. سهیلا که صدایش می لرزید، ادامه داد: خنده ام گرفت و تصور کردم خیالاتی شده ام وقتی رفتم سر کار تصمیم گرفتم فراموش کنم. شب بعد بود که باز هم این اشعه های قرمز سراغم آمدند و عذابم دادند. ترسیده ...
آمبولانس مادرم روی پل خرمشهر خمپاره خورد
ها از خواب که بیدار می شدم می دیدم زیر بالشتم پول گذاشته. اجازه نمی داد من نیازم را به زبان بیاورم. قبل از گفتنم آماده کرده بود. به خاطر همین من اخلاقش را می دانستم. حالتش را می فهمیدم. خواسته اش را از چهره اش می خواندم. وقتی گفت برو لباسهایت را جمع کن فهمیدم این خواسته اش قلبی است که به زبان آورده. رو حرفش حرف نزدم. آمدم خانه ولی لباسی جمع نکردم. رفتم پشت بام، پشت بشکه های آبی که ذخیره کرده ...
شهدا خون دادند تا ملت پشت ولایت فقیه باشند
اختفاقات طبقاتی را حس کردند. اجازه نمی دادم معلمی به صورتشان سیلی بزند. یک بار این اتفاق افتاد. آنقدر گلایه و شکایت کردم تا وی را از مدرسه اخراج کردند. یک روز عبدالحمید از سوی مدیر مدرسه تنبیه شد. به مدرسه رفتم و جویای علت این امر شدم که گفت: عکس شاه واقع در صفحه اول کتاب را پاره کرده است. زمانی که به فرزندم گفتم با پاره کردن صفحه اول کتاب شکل و ظاهر آن خراب می شود. گفت: اگر اینگونه قرار ...
من یک روستازاده امیرزاده ام/ سال 64 نیروی قاسم سلیمانی بودم
...؛ عمویم می گفت که بچه ها تازه رسیده اند و خسته اند و بهتر است استراحت کنند و در نهایت هم بر نظر دایی ام که اصرار داشت ما برویم سینما و این فیلم را ببینیم، فائق آمد. آن حادثه، بسیار دردناک بود؛ من دو دود را در خاطراتم از آبادان هنوز در ذهن دارم؛ یکی دود پالایشگاه نفت آبادان بود و یکی دود سینمارکس این شهر. * درباره امیرزاده نگفتید! اسم یک طایفه است در آن منطقه؟ بله اسم یک ...
کاندیدای نهایی جبهه مردمی شرافت رزمندگی را در کارنامه داشته باشد
، حضور داوطلبانه رزمندگان در جبهه، ضمن ادای تکلیف شرعی، یک حضور فداکارانه محسوب شده و جور عدم انجام تکلیف سایرین نیز توسط این عده کشیده شده است. لذا به جز رهبر معظم انقلاب اسلامی که در زمان ریاست جمهوری توسط حضرت امام از رفتن به جبهه منع شده بودند و یا افرادی که حضورشان در مسئولیت های حساس انقلاب، از سوی مسئولین نظام در پشت جبهه لازم تشخیص داده شده؛ سایرین طبق فرمایش امام(ره) از رفتن به جبهه طفره رفته ...
حکایت فرمانده ای که در سه متری تونل تروریست های پژاک به شهادت رسید
پژاک می روند که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح می شوند. جعفرخان خودشان را در سنگر میکشند و پاهای خودشان را برای اینکه موجب تضعیف روحیه بچه ها نشود زیر خودشان جمع می کنند(مثل دو زانو نشستن) بعد به بچه اشاره می کنند و می گویند : (آماشالله بیا بالا، برید جلو داد بزنید یا حسین (ع) و یازهرا (ع) بگوید و ضمن اینکه تیراندازی می کردند بچه ...
قول داد هنگام نبرد با داعش همه حسینیان را یاد کند
... گویا شما یک خانواده عشایری داشتید؟ اگر می شود کمی از خانواده و شرایط زندگی شهید بگویید. من متولد 1315 در شهرستان سپیدان هستم. آشنایی و ازدواج من و پدر بچه ها در سال 1343 و به طور سنتی انجام گرفت. آن هم در حالی که کوچ نشین و عشایر بودیم. حاصل این زندگی یک فرزند دختر و پنج فرزند پسر است و شهید محسن فرزند پنجم من است. ایشان متولد اول مهر ماه سال 1356 است. محسنم دوران ابتدایی خودش را در ...
همسر سردار شهید حسن آزادی : آقازاده هایی که زمان جنگ از کشور فرار کردند اکنون دایه دار انقلاب شده اند
بوده است و بدانید که عاقبت شما نابودی است و من و امثال من همیشه آماده شهادت هستیم این گوشه ای از وصیت نامه سردار شهید حسن آزادی بود شهیدی بی ادعا که خالصانه برای دفاع از اسلام در مقابل گلوله های دشمن سینه سپر کرد و جان خود را فدا کرد تا ما امروز در آسایش زندگی کنیم. به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین و روز تکریم مادران و همسران شهدا سراغ محبوبه خسرونژاد ، همسر سردار شهید حسن آزادی، جانشین تیپ 21 ...
سرخط ...
رفت و پایش قطع شد اما به تعبیر زیبای کتاب، هرگز پایش از جبهه قطع نشد؛ ماند تا کربلای 5 و شلمچه ! سلام و درود خدا بر شهید محمدعلی محمدی که زیر نور مهتاب شب شناسایی، معبری به سوی آسمان گشود! سلام و درود خدا بر سردار شهید حاج حسین همدانی که در شب عاشورای انصارالحسین بیعت را از بچه های تحت امرش برداشت تا هیچ کس برای ماندن اجباری نداشته باشد! و سلام و درود خدا بر رزمندگانی که تا آخرین قطره خون در صحنه ...
روایتی از یادمان اسکله بن بست شکن جنگ+عکس
، هوایی و دریایی داریم و شهید هاشمی و نیروهایش یک کار نشدنی را شدنی کرده و شناسایی را انجام دادند. شهید هاشمی برخی از فرماندهان را به منطقه آورد و درباره این که عملیات را از اینجا شروع کنند، صحبت کرد که در اول همه مخالفت کرده و معتقد بودند که نیروهای ما جنگ در تالاب یا هور را بلد نیستند. محسن رضایی از شهید هاشمی خواست که آنها را وارد هور کند و مراحل شناسایی و کارهای انجام شده را نشان بدهد و بعد نظر ...
رفت و آمدهای عجیب به خانه زن دوم یک مرد / ابراهیم نمی دانست چه کسی به خانه زن باردارش می رود+عکس
بیشتر از مرد صاحبخانه تحقیق کردند که وی به آنها گفت: در 3ماه گذشته 4 بار خانه من و زن دومم را دزد زده است و هر بار که کلید در را تغییر می دهم باز هم نمی دانم قفل در چگونه باز می شود و جالب است که فقط وسایلی که تازه برای همسرم خریده ام دزدیده می شود نه وسایل دیگر! این مرد در ادامه به پلیس گفت: همسرم باردار است و ماه آینده بچه مان را به دنیا می آورد و این ماجرا هم مرا ترسانده و هم وی را و نگرانم این ...
خدا هرگز گم نمی شود
! یاسر! به گوشم... و مدهوش از این همه لفظ خوش و معنای خوش! سلام و درود خدا بر پروانه های عاشقی که جزیره را تا ابد، مجنون پرواز خود کردند! و هرگز لیلایی جز شهادت اختیار نکردند! بچه های غرب! بچه های جنوب! بچه های مرز! بچه های جنون! بچه های بدر! بچه های مرد! 16 ساله های بلندتر از بازی دراز! خداشناسان شب های شناسایی! رهاشدگان از قید من ! همان عزیزان که قبل از مین ، ابتدا پا روی من می گذاشتند! ...
روایتی از عزت نفس از زبان رزمنده 12 ساله
اسلحه شناسی و دفاع شخصی پایگاه شرکت می کردم. بعد از آن هم وقتی برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی به ماسال رفتم، فعالیتم بیشتر شد و در همه راهپیمایی ها و تشییع پیکر شهدا و همچنین اعزام رزمندگان به مناطق جنگی شرکت می کردم تا اینکه بالاخره طاقتم تمام شد و برای اعزام به جبهه در بسیج ثبت نام کردم و در تاریخ 66٫6٫18 جهت گذراندن آموزش نظامی به منجیل اعزام شدم. آموزش ما تا 66٫8٫10 به طول ...
بیایید با کتاب ها بزرگ شویم!
گروه ها هست، اول اینکه به صورت تخصصی کار می کنند یعنی از سر تفنن و سرگرمی یا مثلا رفع تکلیف شغلی و اداری نیست دوم اینکه این کارها نیز مثل تمام فعالیت های فرهنگی و هنری صرفاً به قصد کسب درآمد و انتفاع مالی انجام نمی گیرد یعنی فقط ماهیت شغلی ندارد. یک دیدگاه تخصصی تر هم وجود دارد که در آن دامنۀ تعریف فوق کمی محدودتر می شود و صرفاً شامل افرادی است که آثار فرهنگی و هنری خلق می کنند و این جدای ...
از اوتیسم نترسید!
بماند بعد دربیاید و مدام این عمل تکرار شود یا خوب نمی شود یا بدتر می شود. در کشورهای غربی بهترین امکانات در مراکز فراهم است اما فقط برای ساعت های کوتاه. بقیه ساعت های روز کودک دوباره به کارهای تکراری مشغول می شود. المان های فرهنگی ما که عبارت بود از اهمیت کودک، وجود مادر، بالا بودن استانداردهای آموزشی و نبود حمایت های اجتماعی به بومی شدن طرح کمک کرده. حتی عامل منفی عدم حمایت اجتماعی ...
جرم بالای پاره کردن عکس رجوی / گفتند در مسابقه دارت باید به طرف عکس رهبرتان نشانه گیری کنید!
،پلی به طول سیزده کیلومتر. یا بستن چراغ روی قایق های بدون سرنشین. شب، در رودخانه کرخه نور و کارون برای فریب عراقی ها. آن ها به خیال اینکه ایرانی ها با قایق ها در حال پیشروی و عملیات هستند، ساعت ها روی قایق های بدون سرنشین که فقط چند فانوس روشن روی آن ها نصب بود، آتش تهیه می ریختند. یا تله برای تانک در مناطق عملیاتی دشت آزادگان. ایرانی ها با کندن زمین با عمق زیاد و استتار این کانال ها با چوب و خاک ...
مسلمانی منهای جهاد مسلمانی نیست
چشیده و دانسته بود که حکومتهای شاهی جز ظلم و جور به زیردستان چیز دیگری ندارند، شب و روز آرام نمی گرفت و جزء اولین کسانی بود که در تشکیل سپاه و برقراری نظم و آرامش شرکت نمود. حسین سردار آزاده ای بود که راه و رسم مردانگی را از مولایش علی و سرورش حسین آموخته بود و حتی در رژیم طاغوت زیربار زورگویان نرفت. با شروع انقلاب او هم دوش سایر امت حزب الله و ملت عزیز ایران به فعالیت های علنی و مخفی مشغول ...
شهید حسین خرازی، شهیدی از دیار غیرت
روز در فکر ایجاد توطئه ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیری ها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادت هایی که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان ، فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت، که قوی ترین گردان آن زمان محسوب می شد، وارد عمل گردید و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز ...
سارا خادم الشریعه: استاد بین المللی آقایان هستم / در لیگ ایران، چین و آلمان بصورت همزمان بازی می کنم / ...
رو باید به روز کنیم با کامپیوتر کار می کنیم حریف تمرینی هم داریم.... در کنار شطرنج رشته های ورزشی دیگه رو هم دنبال می کنید، یعنی یک شطرنج باز نیاز داره حتما بدوئه یا نه صبح بلند میشه یک شیرقهوه میزنه و بعد می شینه شطرنج بازی می کنه بعد می ره برای استراحت و دوباره پا میشه شطرنج بازی می کنه و.... نه خب (با خنده)، قهرمان جهان که یه نروژیه تو بخش آقایون ورزش های خیلی زیادی انجام ...
از بازی در فیلم های وطن پرستانه احساس غرور می کنم/ با همه وجودم به سوریه رفتم/ تجربه حضور در کنار ...
حدود 20دقیقه قبل از فرود در فرودگاه دمشق خاموش شد و مهمانداران به ما درباره ی اتفاقاتی که خواهد افتاد توضیحاتی ارائه دادند، بیشتر فهمیدم که وارد کجا شده ام! اما من باید این سفر را تجربه می کردم و برای زندگی ام لازم بود تا در کنار مدافعان حرم و مردان بزرگ مدافع سرزمینم قرار بگیرم. فیلم جشن تولد را در شرایط خیلی سختی فیلمبرداری کردیم، در لوکیشنی واقعی که دشمن مقابل ما قابل رؤیت بود و گاهی حتی لازم ...
کشاورز مازندرانی که خادم شهدا شد
است که اردوگاه راهیان نور مازندران در خرمشهر بیشترین زائر را دارد، مثل شب عید که باید غذای دو هزار و 800 زائر را آماده کرد. سرآشپز اردوگاه راهیان نور مازندران می گوید: با 15 تا 20 نفر خادم در آشپزخانه امکان آماده کردن غذای بیش از دو هزار نفر وجود ندارد مگر با امداد شهدا. سیدحسین حسینی با داشتن دو فرزند خردسال 6 ساله و سه ساله در ایام عید و در فصل کشاورزی از کار و زندگی گذشت و ...
گفتگوی عیدانه با سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز اصفهانی
خیلی مهم بود. تا دو هفته مردم در خیابان مرا با انگشت نشان می دادند. آدم پرکاری شدم. انجمن های شعر زیادی می رفتم. دیگر انگار شعر از من می جوشید. یک اتاق جدا برای خودم داشتم که عکس های شهدا را به درو دیوارش زده بودم. شعرم آن جا حسابی می جوشید. در جمع بسیاری از شهدا شعر خواندم شاعر نوجوان حالا به شهرت رسیده است و در بحبوحه های جنگ به شب شعرهای مختلف دعوت می شود تا شعرهایی را که ...
نحوه برخورد تکاور صابرین با نوعروس
.... حسن از همان ابتدا که وارد سپاه شده بود، مدام درباره شهدا و زندگیشان و خانواده هایشان برای خانواده صحبت می کرد و به این وسیله آنها را آماده ی شهادت خودش کرده بود. حسن در ایام ماه رمضان برای مرخصی به خانه برمی گرد ، قبل از بازگشتش به ماموریت به برادرش می گوید: چند روز بعد از عید فطر خبر خوشی به شما می دهند و برادرش هم فکر می کند که احتمالا سفر کربلا یا مکه در پیش دارد. ...
پاسخ شهید به افرادی که می گفتند برای پول به سوریه می روید +عکس
نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم. 15 بهمن 88 عقد کردیم و عید 91 به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. دوسال و نیم نامزد بودیم چهار سال زندگی مشترک با هم داشتیم. در دوران نامزدی یک دوره بیشتر ماموریت نرفت، اما بعد از عروسی ماموریت هایش شروع شد. بعد از اینکه بچه ها یکساله شدند یعنی خرداد 94 تا ...