سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات آزاده صمدی از ترس های دوران کودکی در خندوانه
مدرسه ترس داشتم و کلا از مدرسه متنفر بودم! در ادامه صمدی در خصوص سفرهایی که داشته اظهار داشت: در دو سال اخیر بیشتر مسافرت رفتم؛ سال های گذشته مسافرت کمتری داشتم و الان مدل زندگی ام را تغییر دادم. به شیراز و یزد رفتم که بسیار لذت بخش بود به طور کلی، سبک زندگی الانم را اصلا دوست ندارم. اگر به خاطر شغلم نبود، تهران نمی ماندم. به این فکر می کنم که دوره ای را به عنوان دوره بازنشستگی ام در نظر ...
از دروازه بانی فوتبال تا قهرمانی تکواندو/ پاسخ های سجاد مردانی به رامبد جوان
برنامه تلویزیونی خندوانه ، شامگاه چهارشنبه 30 فروردین، میزبان سجاد مردانی، عضو تیم ملی تکواندو کشورمان بود. به گزارش نامه نیوز ، آغاز برنامه، سجاد مردانی درباره سابقه ورزشی خود گفت: در شهرکرد به دنیا آمدم اما بزرگ شده شاهین شهر اصفهان هستم. از سن هفت سالگی تکواندو کار می کنم. سال 1387 در رده سنی نوجوانان وارد تیم ملی شدم، عضو تیم ملی جوانان هم بودم. او با اشاره به فعالیتش در ...
گفتگوی طنازانه مهمان خندوانه با همسرش
به گزارش تهران پرس ، مهمان برنامه دوشنبه شب خندوانه ، کیارش زندی کارتونیست و مدیر مسئول مجله خط خطی بود. در ابتدای برنامه صحبت از داشتن ذوق و شوق بود که این موضوع در کودکان بیشتر مشاهده می شود و اینکه متاسفانه هر قدر سنمان بالا می رود، خوشحالی و ذوق کردن را فراموش می کنیم. رامبد جوان یادآوری کرد: زندگی کردن همین لحظات کوچک است، حتی اگر اتفاقات بزرگ نیفتد. رامبد جوان از یکی ...
هانیه توسلی: ازدواج نخواهم کرد
همیشه از تنهایی لذت می برم . یک جایی هم بودم که فامیلان و دوستانم بودند سریع کتابم را بر می دارم خیلی وقتا دوست دارم تنها باشم و از جمع گریزانم . تضادی بین حرفه ای که انتخاب کردم و حالی که دارم وجود دارد. مادرم از اول ابتدایی مدرسه رفتم همین مدلی بودم. مدرسه هم که رفتم دوست صمیمی نداشتم . همیشه از تنهایی لذت بردم. ...
راز دردناک دختر 15 ساله ای که به همراه یکی از دوستانش دستگیر شد چه بود؟
خانواده هایمان بازگردیم و ما را به بهزیستی تحویل بدهید، درباره ماجرای فرار از منزل به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: من و رومینا با یکدیگر همکلاسی و دوست هستیم و از دوران راهنمایی تاکنون در یک مدرسه تحصیل کرده ایم، به خاطر این که شرایط خانوادگی ما تقریبا شبیه هم بود حرف های یکدیگر را بهتر می فهمیدیم و همین موضوع موجب شد تا با یکدیگر دوستان صمیمی شویم به طوری که همه مشکلات و مسائل ...
درامتدادتاریکی؛ وقتی معنای طلاق را فهمیدم
وقتی به همراه دوستم نقشه فرار از منزل را کشیدیم، تصورمان بر این بود که از این همه درگیری، مشکلات خانوادگی، سرزنش ها و زخم زبان ها رها می شویم و می توانیم در یک شهر دیگر به تحصیل و زندگی خودمان ادامه بدهیم ...
دوست رامین مرا به پشت بام خانه شان برد و به زور مرا تسلیم نیت شیطانی خود کرد
دوستان رامین را پیدا کردم و او مرا به خانه شان برد و در پشت بام شان پنهان شدم. اما ساعاتی بعد او سراغ من آمد و با تهدید، مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. همه چیزم را باخته بودم. چند روزی همان جا بودم که سر و کله رامین پیدا شد. فکر می کردم او مرا دوست دارد و کمکم می کند و با او به خانه اش رفتم. اما او هم با وعده های دروغین آزارم داد. این شرایط ادامه داشت تا اینکه عموی رامین که دایی ام را می شناخت، از ...
از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!
...: اولین بار در شهر سوخته زابل دیدمش در حالی که در میان گوری باستانی در کنار اسکلت تازه کشف شده ای نشسته بود و مشغول بررسی وضعیت آن بود. تمامی صورتش را برای در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگیری پوشانده بود، اما زمانی که سر بلند کرد تا برای خبرنگاران توضیحاتی در مورد آن گور باستانی بدهد تعجب کردم؛ بسیار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند. آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ایران که در حوزه انسان شناسی پزشک قانونی نیز فعالیت می کند. ...
مهرآوره شریفی نیا از دنیای بازیگری می گوید
مدرسه و عصرها هم بروم سر فیلمبرداری! وقتی 5 ساله بودم با مادرم به دانشکده سینما تئاتر می رفتم و در نمایش های دانشجویی به عنوان کودک بازی می کردم. چیزهای محوی از آن روزها هنوز یادم هست. همه اتفاقاتی که در خانواده به دلیل شغل و تحصیلات مادر و پدرم می افتاد باعث شد از کودکی با سینما و تئاتر عجین شوم و مورد آموزشِ غیرمستقیم قرار بگیرم. درمورد موسیقی این طور نبود. موسیقی اتفاقی بود که روح من را ...
هنوز هم به گوشی ناصر حجازی پیامک می زنند...
حجازی را تشکیل دادم. بعد از سال ها دوری از فوتبال، در جام رمضان شرکت کردیم و با اینکه آمادگی کامل نداشتیم سوم شدیم. پدرم زیاد موافق بازی کردن من نبود اما مخالفتی هم نداشت. گاهی با هم در شمال بازی می کردیم و نکاتی هم درباره پیشرفتم در فوتسال به من گوشزد می کرد. چرا درگیر فوتسال نمی شوید؟ - دوست ندارم. به دلیل حاشیه هایی که در دوران بازی برای من به وجود آورده بودند، الان دوست دارم ...
سومین جشنواره فیلم سما به خط پایان رسید/ معرفی برندگان
...> پرستوی زرین این بخش به راه بی عبور ساخته محمدرضا حافظی تعلق گرفت. در این بخش طاهره لباف سوژه مستند زن بودن، کوثر بشرآوی سوژه مستند کوثر و گروه رسانه ای فاطمیون مورد قدردانی ویژه قرار گرفتند. در بخش نکوداشت رامبد جوان مجری برنامه خندوانه محمد منصوری، محمد گودرزی و کمیل ارجمندی از فیلمسازان عرصه فیلم کوتاه به همراه علی اکبر صفی پور مدیر عامل بنیاد رودکی، مجتبی امینی، رضا کیانیان ...
تری: ترک چلسی سخت ترین تصمیم زندگی ام است/ همیشه آبی می مانم و افتخار هم می کنم
ام است. همواره در ذهن مسجم می کردم که روزی در زمان و شیوه درست از چلسی می روم که این اتفاق الان رسید. کاپیتان آبی های لندن بیان کرد: احساس می کنم هنوز می توانم به فوتبال عادی ادامه داده اما فهمیدم موقعیت ها در چلسی بسیار محدود است. به همین علت چالش جدیدی را آغاز کردم. یکی از جاه طلبی های بچگی ام تبدیل شدن به یک فوتبالیست بزرگ بود. از باشگاه چلسی، مادرم، پدرم و برادرم به خاطر تمام حمایت ...
عروس 13 ساله که با دردسر کثیف پدر شوهرش رو برو شد!
می گرفت تا جایی که آن ها نبی را مجبور می کردند مرا در زندگی تحت فشار قرار بدهد. به طوری که وقتی از منزل بیرون می رفتم پدرشوهرم بلافاصله با نبی تماس می گرفت و او را به جان من می انداخت. همسرم نیز با بهانه های واهی مرا به قصد کشت کتک می زد. او مدعی بود فرزندم را از بالای سرم به زمین می کوبم و به او شیر نمی دهم به همین خاطر الان هشت روز است که فرزند شیرخواره ام را از من جدا کرده اند. این بار وقتی ...
بیچاره دختر فراری وقتی به دو پسر جوان تهرانی پناه برد!
: فرشته شرایط خانوادگی خوبی نداشت و در خانواده ای تحت تربیت خشک و به صورت غیرمعقول نگهداری شده و به همین خاطر در راه مدرسه هنگامی که امیر را دیده است به او پناه برده و زمانی هم که در پارک با مادر و دایی اش روبه رو شده تصمیم به فرار گرفت و در دام این دو پسر جوان افتاد. او هنگامی که با امیر دوست شد چندین بار در مکان های مختلف مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. قاضی اصغرزاده ادامه داد: خانواده ها ...
در حصار غم غربت 30 هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می دهد
نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران لوح تقدیری برای فیلم کوتاه داستانی روزی روزگاری در رفح ، فانوس بلورین جشنواره عمار برای ساخت مستند کرار و دو لوح تقدیر برای مستند معلم و گنج پنهان در جشنواره مدافعان حرم به خود اختصاص دهد و کار ساخت چندین قسمت مستند ملازمان حرم را نیز خودش به عهده داشته است. گپ وگفت کوتاه ما را با این مستندساز جوان موفق حوزه جنگ سوریه می خوانید. چه چیزی باعث شد سراغ مستند ...
برادرم وابستگی خاصی به پدر و مادرم داشت/گاز خردل در خون شهیدصنیع خانی نفوذ کرده بود/شیمیایی شدنش را از ...
رفته بودم. برادر شهید افزود:یک سالنی بود که زندانی ها می آمدند و از پشت میله با آنها صحبت می کردیم.مادرم مدام تشویقش می کرد.چند ماه قبل از پیروزی انقلاب،سید محمد از بند ساواک ها خلاصی یافت.باتشکیل کمیته نازی آباد او و برادرم سید علی به کمیته رفتند و از نیروهای فعال آنجا بودند.آنها اولین نیروهایی بودند که وارد سپاه شدند.آن موقع فرمانده سپاه تهران به عهده حاج داود کریمی بود. سیدمجید به سایر فعالیت های ...
پروین: تیم برانکو موقع گل زدن تن مردم را می لرزانند
موفقیت سیر نمی شدید و همیشه انگیزه داشتید. هرکسی یک ذاتی داره. یکی مثل من از باخت بدش می آد. من با این محمد پروین والیبال بازی می کنم، وقتی منو می بره از ناراحتی شب چهار ساعت خواب ندارم. دوست ندارم ببازم. آن موقع که بازی می کردم راجرز می گفت فقط توپ رو بدید به علی پروین. وقتی تیم حریف می ریختن رومون، من توپو می گرفتم آروم می کردم. یک پاس می دادم تیم از فشار درمیومد. من اون موقع که بازی می ...
او ضرر نکرد اما...
گروه اجتماعی: دایی رضا بعد از فوت پدرم که من یازده سالم بود تا الان که هفده سال می گذشت خیلی به من و مادرم محبت کرده بود. خودش یک کبابی کوچک داشت و از طریق او بود که من به عنوان صندوقدار وارد یک رستوران شدم و حالا مأمور خرید آنجا شده بودم و مورد اعتماد صاحب رستوران، اما نمی دانستم با درخواست دایی ام چه کنم. می گفت دویست کیلو گوشت خریده، اما چون کبابی اش را برای دو هفته قراره تعطیل و تعمیرات کنه ...
محمدعلی کشاورز، هنرمندی از جنس مردم
روزنامه هنرمند - مریم ناظران: وقتی مهمان منزل استاد محمد علی کشاورز شدم تا گفتگویی با این بزرگوار داشته باشم، حس غریبی داشتم. گفتگو با هنرمندی که همه نسل ها او را به خوبی می شناسند و با کارهای او زندگی کرده اند و از بازی او لذت برده اند. بازی هایی جاودانه که هنوز هم همه ما حتی دیالوگ هایش را حفظ و آشناییم. منزلی باصفا و دوست داشتنی با قاب های عکس هایی که از او در دوران جوانی با بازی های مختلف در ...
با رفتن به خانه جوان موتورسوار به آبرویم گند زدم و ... /سارا وقتی نوشیدنی را خورد ...
در حالیکه عقربه ها ساعت 10 صبح را نشان می داد ، سارا که دختری فراری است توسط مأموران آگاهی دستگیر و به کلانتری ارجاع داده شد. سارا با اندامی نحیف و لاغر در حضور مشاوره و مددکار کلانتری جم اینگونه داستان شوم زندگی اش را بیان کرد. خیلی بچه بودم که مادرم را از دست دادم و برای همیشه تنها ماندم .پدرم بلافاصله بعد از فوت مادرم ازدواج مجدد کرد . نامادری ام زنی بی رحم و بداخلاق بود ...
دختر جوان گفت: دفعه بعد حتما خودم را می کشم! / می خوام خانه مجردی داشته باشم!
. دوست دارم مستقل از خانواده زندگی کنم، نه اینکه ازدواج کنم بلکه خانه ای برای خودم داشته باشم. آیا این مسئله را با خانواده ات در میان گذاشتی؟ بارها به مادرم خواسته ام را گفته ام ولی می گوید: مردم فکرهای بدی راجع به تو می کنند. برادرت که از تو بزرگ تر است در همین خانه زندگی می کند، آن وقت تو چرا می خواهی بروی؟ حداقل بگذار بزرگ تر شوی، بعدا روی این خواسته ات با پدرت فکری می کنیم اما ...
ما پای این مملکت ایستادیم
با این آهنگ عوض شد. فکر می کنم خواننده این قطعه، آن را اصلا در یک فضا و حال وهوای دیگری هم می خواند. بله، بد هم نبود. سبکی بود که من خودم آن را دوست دارم ولی درعین حال ابراهیم حامدی برای روی استیج آمدن تحرک می خواست. خواننده، به ویژه خواننده تلویزیونی حتما باید تحرک داشته باشد. چطور بین شما و حامدی این همکاری به وجود آمد و این کار را به او دادید؟ اگر الان بود هرگز آن را به ...
آشنایی با خانواده ای که 4 عضو آن ارتشی هستند+عکس
باشد تا اگر رژیم قصد داشت ارتش را از هم بپاشد بدنه آن مردمی باشد و باقی بماند. من در مشهد استخدام ارتش شدم، مدت یک ماه را هم در قصر فیروزه تهران گذراندم و پس از آن به نیروی هوایی رفتم. او دلیل حضور خود در راهپیمایی های قبل از پیروزی انقلاب را این گونه بیان می کند: احساس می کردم شرایط کشور آن طور که مردم می خواهند نیست و وضعیت بی بندوباری در جامعه خیلی زیاد بود. من از همان جوانی در دوره ...
پاداش 40 روز دفاع از حرم
حبشی در خیابان آزادی سپری کرد. مادر شهید می گوید: همیشه در طول مسیر خانه تا مدرسه کیفش را به هوا پرت و با خودش بازی می کرد. این کار برایش نوعی تفریح بود. وقتی پایه دوم درس می خواند یکی از روزها در حالی که همچنان تفریح مورد علاقه اش را انجام می داد تصادف کرد و پایش شکست و ناچار شد چند روزی در خانه استراحت کند. علی دهقان امیری، پدر شهید که بازنشسته نیروی انتظامی است، نقش مهمی در تربیت ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
با زور من را به ایران بردند. در مدرسه به هم کلاسی های خودم می گفتم پدر و مادرم من را می برند ایران و معلوم نیست چه بلایی سر من بیاورند. به خاطر اینکه چیزهایی که در اخبار می شنیدم، روی من اثر می گذاشت. بعد که رفتم ایران، دیدم آن طور که تصور می کردم نیست و برای همین دوست دارم آدم های دیگر کشورها را تشویق کنم که بیایند ایران و خودشان ایران را ببینند و بعد بگویند ایران چطور کشوری است. شما ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
به ایران بردند. در مدرسه به هم کلاسی های خودم می گفتم پدر و مادرم من را می برند ایران و معلوم نیست چه بلایی سر من بیاورند. به خاطر اینکه چیزهایی که در اخبار می شنیدم، روی من اثر می گذاشت. بعد که رفتم ایران، دیدم آن طور که تصور می کردم نیست و برای همین دوست دارم آدم های دیگر کشورها را تشویق کنم که بیایند ایران و خودشان ایران را ببینند و بعد بگویند ایران چطور کشوری است. شما برای فعالیت در ...
شهید دکتر بهشتی به قلم خودش
در اصول فقه است. خوب اینها بیشتر در من شوق به وجود می آورد که تحصیلات را نیمه کاره رها کنم و بروم طلبه بشوم. به این ترتیب در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها کردم و برای ادامه تحصیل به مدرسه صدر اصفهان رفتم. از سال 1321 تا 1325 در اصفهان ادبیات عرب، منطق کلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم که این سرعت و پیشرفت موجب شده بود که حوزه آن جا با لطف فراوانی با من برخورد کند؛ بخصوص که پدرِ مادرم ...
دختر 13 ساله قربانی سناریوی شیطانی
20 آبان 95، دختری 13ساله با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت گفت: پدر من اعتیاد دارد و سال ها پیش از مادرم جدا شده است. مدتی قبل در راه مدرسه با پسری 18 ساله به نام امیر آشنا شدم. ما با هم دوست شدیم تا این که او به بهانه های مختلف مرا به خانه اش کشاند و بارها مورد آزار و اذیت قرار داد. او هر بار به هر دلیل مثل خرابی موتورش مرا مجبور می کرد به مادرم دروغ بگویم و پول بگیرم. او آزار و اذیت هایش ...
زهرا داوودنژاد: خدا سینمای ایران را شفا بدهد
برمی گردد، همان زمانی که پدرم مشغول ساخت خانه عنکبوت در منزل خودمان بود. خاطراتی که با بزرگان سینما آقایان انتظامی و مشایخی عزیز و دوست داشتنی و زنده یاد داوود رشیدی دارم، هنوز با من است. این که در آن سن لحظه به لحظه شاهد ساخت یک فیلم بودم، برایم جذاب و عجیب و غریب بود. الان که به آن فکر می کنم، می بینم خیلی چیزها از آن لوکیشن و از آن فیلم شروع شد. دختر علیرضا داوودنژاد بودن چه حسی ...
شوق تلاوت حتی پای حجله عزا
.... قاری بین المللی قرآن در ادامه مجددا به ارائه خاطره ای از تلاوت قرآن در ترکیه پرداخت و گفت: جوانی در ترکیه به من پیامک می داد که شما را دوست دارم و می خواهم بیشتر از تلاوت های شما استفاده کنم، از همان زمان شماره اش را ذخیره کردم و در هر شهری که می رفتم این شخص به استقبال من می آمد و می گفت تو زندگی من را عوض کردی، یک نفر از این شخص علت علاقه اش را به من پرسید، شخص ترک به دوستمان گفت: من ...