سایر منابع:
سایر خبرها
جوانان نسل چهارم برای جانبازان حرمت قائلند
رسانی می کرد. به سمت من آمد. یک قالب یخ را که در گازی پیچانده بود، بر لبام گذاشت. از شدت عطش وی را به سراغ کاری فرستادم و قالب یخ را در دهانم قرار دادم. پس از آزمایش و عکاسی برای عمل جراحی به بیمارستان امیرالمومنین در تهران منتقل شدم. مسئولین بیمارستان هر قدر اصرار کردند تا آدرس خانواده ام را بدهم، نپذیرفتم. گفتم بعد از عمل جراحی آدرس خانه را به شما می دهم. حدود 6 روز به همین منوال در ...
پرداخت سود 57 درصدی به سپرده گذاران خاص
بررسی های ما مشخص شد تعداد سپرده گذاران یک میلیون و 257 هزار نفر است. آذر ماه 94 همه اطلاعات را به ضرب و زور گرفتیم. بعد برنامه ریزی کردیم و بردیم شورای پول و اعتبار. خدا شاهد است که یک سال و نیم گذشته همه زندگی من شده است ثامن الحجج. ما که اَلَک مان را آویخته ایم، فقط برای حل مشکل مردم این کارها را کردیم. برای حل این مشکل 2 هزار و 200 میلیارد تومان از منابع بانک مرکزی پرداخت ...
ماجرای توپ ضد هوایی
.... در همان زمان که این شش نفر را عقب می آوردیم یکی از عراقی ها کمی فارسی بلد بود وخودش برایم تعریف کرد که ما دستور شلیک به شما را نداشتیم وسفارش کرده بودند که شما را سالم دستگیر کنیم، خلاصه این هم از ماجرای توپ ضد هوایی که دو روز بعد مرحله بعدی عملیات آزاد سازی خرمشهر که شروع شد خودم با دونفر از نیروها رفتم وهمان توپ را آوردیم. خاطرات مربوطه به اسارت گرفتن عراقیها در خود ...
مصاحبه اسکوآیر با کریس اوانز ، کاپیتان آمریکا
اضافه میشه. اوانز خیلی خوب از این موضوع آگاه بود که تا زمانی که ملزم به بازی در فیلم کاپیتان آمریکا باشد زمان خیلی کمی خواهد داشت تا بخت خود را در پروژه های دیگر بیازماید. او دوست دارد کارگردانی را تجربه کند، علاوه براین ترجیح می دهد نقش های متفاوتی را ایفا کند. کاراکترهایی که بیشتر شبیه انسان هستند تا ابر قهرمان. مثل نقش آفرینی در فیلم با استعداد که به زودی به اکران خواهد رسید. فیلمنامه این فیلم اشک ...
زیر پوست تپه پیسا/ جنسی که جور است!
...، احساس کمبود داشتم که نمی دانم این کمبود چه بود بعد هم شروع می کند از گذشته خودش گفتن، بدون آنکه چیزی بپرسیم، می گوید از اول رابطه خوبی با پدرم نداشتم، فامیل مادری ام مذهبی بودند و فامیل پدری ام زیاد در بند مذهب نبودند، یک دوگانگی شخصیتی درونم ایجاد شده بود و تا زمانی که نزد مادرم بودم همه چیز خوب بود، درگیری مادر و پدرم زیاد بود و اغلب هم مادرم خانه را ترک می کرد و می رفت. خیلی ...
گفت وگو با کیانوش عیاری درباره رفع توقیف خانه پدری
! نمی خواهم وارد این وادی بشوم، اما اگر این فشار مالی نبود برای ساخت فیلم کاناپه وارد مسیر سخت جذب سرمایه نمی شدم. این حداقل و مهم ترین آسیبی است که توقف این فیلم به زندگی من زده است. چه اتفاقی می افتد که فیلمی مثل خانه پدری این همه مدت توقیف می شود و بعد در حالی که قوانین همچنان همان قوانین است، فیلم اجازه اکران پیدا می کند؟ این اتفاق به نظر عجیب نیست؟ در حالی که ممیزی ها و خط قرمزها ...
ماجرای باورنکردنی / 4 لیتر اسید و 17 ضربه چاقو به خاطر هیچ و پوچ
ایران آنلاین / از همان روزی که 4 لیتر اسید روی او پاشیده شد. از همان لحظه ای که اسید گوشت و پوست و استخوانش را با هم خورد و سوزاند و درد و رنجی برای او به یادگار گذاشت که خیال تمام شدن ندارد. اسید 5 سال و یک ماه و 20 روز پیش زندگی این مرد را سوزانده است؛ چشم و گوش راست اش را برای همیشه از او گرفته و چهره ای دیگری به او داده؛ حالا انبوهی از گوشت و پوست ...
مادربزرگی که ناگهان 84 سالگی نقاش شد؛
آلرژی بود و اذیت می شد من به مرکزی می رفتم و به بچه های معلول ذهنی نقاشی یاد می دادم می دیدم که این بچه ها با نقاشی از همان لحظه اول چقدر آرام می شوند و همه این اتفاقات در ایامی بود که من به پیش مادر می آمدم و این نقاشی ها را به او نشان می دادم تا اینکه تصمیم گرفتم برای اینکه حواس مادر را از بیماری اش پرت کنم برایش کاغذ و رنگ بگیرم در کارهای اولیه خودم برایشان طرح بزنم و مادر رنگ کند مثلاً بود شب ...
رفتار پوپولیستی نامزدها، جمله عجیب اشتون و مقایسه انتخابات 88 و 96
زیاد و صف هم دراز بود. تا 12 شب بودم و بعد به سمت میدان بهبود و بالای سعادت آباد حرکت کردم. شاهد بودم که خانمی فریاد می زد که می خواهد رای بدهد اما می گفتند که دیگر خلاف قانون است. آن خانم حزب اللهی هم نبود و همین آدم ها بودند . آزاد ارمکی: اصولگرایان، صبح اول وقت رای می دهند ! فیاض: می خواهم بگویم که جمعه شب در سعادت آباد مثل مرده خانه می ماند و خلوت است. همه در خانه هایشان ...
ماجرای انهدام سایت موشکی عراق توسط خلبانان هوانیروز
سنگین از هدف دور شدم. آتش نیروهای دشمن به سمت من متمرکز شد و من با مانورهای سنگین با فاصله ی چند متری زمین از هدف دور شدم. خلبان تقوی زاده از فرصت استفاده کرد و با اجرای غافلگیری به سایت حمله ور شد و در یک راید حمله چندین راکت را به سمت سایت شلیک کرد. من با ادامه چرخش شدید، پشت تقوی زاده قرار گرفتم و با پوشش آتش ادامه پرواز دادم. تقوی زاده همه ی راکت هایش را زد و من با ادامه ی پروازم همه ی راکت هایم ...
گفتگو با غزل شاکری ، آذرِ سریال شهرزاد
می پرسید نه به روی خودش می آورد که من برگشته ام، خنده دار بود. انگار یک جورایی داشت تنبیهم می کرد. با این که دختربچه ای بودم با روپوش مدرسه مثل بقیه همکلاسی هایم می رفتم برای خودم چیپس و پفک بخرم و شاگرد بقال می خواست دنبالم راه بیفتد و برایم تا دم در خانه شعر بخواند یا تولد می رفتم می خواستم مثل همه شاد باشم ولی باید جوابگوی یکسری سوالات از جنس دیگری می شدم. تجربه کاری گلنار و خود ...
اثر مواد مخدر بر جامعه
خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. روزحادثه برای اجرای نقشه ام به خانه مورد نظررفتم. به دلیل اینکه چشم های پیرمرد ضعیف بود مرا به جای برادرم اشتباه گرفت. دخترش هم برای کاری از خانه بیرون رفته بود. آنروز مرا به ناهار دعوت کرد. بعد از صرف غذا خوابید اما من نتوانستم چیزی بخورم. وقتی بیدار شد با هم چای خوردیم و دوباره خوابش برد. من هم همان موقع با چماقی که همراهم آورده بودم چند ضربه ...
زنم در غیابم با دو دوستم ارتباط شیطانی برقرار کرده بود ... / یکی از دوستانم مثل بختک سایه اش را روی ...
دیگر اعتیاد مادرم نیز بر مشکلات ما می افزود این در حالی بود که من هم در 10 سالگی استعمال مواد مخدر را به طور پنهانی شروع کردم آن زمان بر اثر کنجکاوی های کودکانه از مواد مخدر مصرفی مادرم استفاده می کردم تا این که در سال 1367 راهی مشهد شدم و به عنوان شاگرد اتوبوس کار می کردم 3 سال بعد پدر و مادرم نیز به مشهد مهاجرت کردند و در حاشیه شهر ساکن شدند. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که پس از اتمام ...
از کارگاه های داستان، نویسنده بیرون نمی آید
دیگری مثل هویت، احساس تعلق، سفر، ملاقات، وابستگی به کشوری و خشونت را دربرمی گیرد و بعد از آن این موضوع همیشه ذهن مرا به خود مشغول ساخت. و اگر نمی توانستم الدورادو را بنویسم، طور دیگری واکنش نشان می دادم. رمان الدورادو آمیخته ای از واقعیت و تخیل است. به عقیده شما صحبت کردن از واقعیت دنیای امروز مهم است؟ بله، نگارش در صورتی حائز اهمیت است که بتوانیم به واقعیت های موجود در جهان ...
نیکول کیدمن در سریال دروغ های بزرگِ کوچک
.... همه تلاش می کردند امتیاز کتاب را به دست بیاورند و این برای یک نویسنده، عادی و معمولی است. او می خواست امتیاز کتابش را با عنوان راز شوهر واگذار کند ولی این عنوان جالب نبود. در نهایت من و ریز به باقی عوامل اطلاع دادیم که می خواهیم کار را شروع کنیم و بعد هم رفتیم سراغ ژان و او را به عنوان یک کارگردان خوب در راس این پروژه قرار دادیم. همه چیز خوب است. طراحی ها عالی است، همین طور لوکیشن ...
پسر جوان را وقتی کسی نبود به خانه آوردم! / باید برخی مسائل را رعایت می کردم ولی..
مجازی آن قدر ادامه یافت تا به یک ارتباط عاطفی انجامید. مدتی بعد از این ارتباطات خارج از عرف، روزی برای پسرم که اکنون 15 ساله است درس عربی را مرور می کردم تا اشکالات درسی او برطرف شود. در همین زمان بود که پیامکی از ج دریافت کردم که تقاضای دیدار حضوری داشت او پیام می داد که قصد دارد با من درباره مشکلات زندگی اش درد دل کند!! ج می گفت: من روی شما که زنی با کمالات هستید حساب می کنم ...
ماجرای پیشنهاد 20 هزار دلاری آذربایجانی ها به کشتی گیر ایران
. البته در مسابقه اول مقابل حریف قزاق هم خوب نبودم، در حالی که در جام علی یف، او را 10 بر صفر شکست داده بودم. نصیری افزود: بعد از شکست مقابل حریف هندی انگیزه ای نداشتم، اما با صحبت های رسول خادم امیدوار شدم و برای موفقیت در بازی های کشورهای اسلامی روحیه گرفتم و با آمادگی ذهنی بالاتری به میدان رفتم. خوشحالم که با کسب مدال طلا جبران مافات کردم و شرمنده مربیان نشدم. امیدوارم از این تجربیات برای ...
جوان 26ساله دو بارتا پای اعدام رفت و با رضایت خانواده مقتول بخشیده شد/آزادی از زندان پس از 11 سال
.... 16 سال و 11روزم بود که افتادم زندان. هنوز خانواده ام نمی دانستند قتل کار من است. دربازپرسی اعترافم را پس گرفتم. دوباره بازجویی فنی شدم و بعد از این که 6ماه ممنوع الملاقات بودم و دیدم داخل روستا، با شایعه، پای پدر و برادرم را وسط کشیده اند، دیگر زیربار قتل رفتم. اهالی روستا، به قتل مهرداد واکنش نشان داده بودند. چه وقت برایت حکم اعدام صادر شد؟ جلسه دوم دادگاهم بود که محکوم به قصاص شدم ...
قتل پدر و دختر فقط بخاطر 125 هزار تومان
.... وقتی از مرگش مطمئن شدم پتویی رویش انداختم. بعد همه جای خانه را گشتم اما فقط 100 هزار تومان پیدا کردم. با این حال منتظر شدم دختر 44 ساله پیرمرد برگردد. وقتی وارد خانه شد چند ضربه به سر وصورتش زدم و با فرو کردن ملافه ای در دهانش، با ضربات چاقو او را هم کشتم.اما در کیف او هم فقط 25 هزار تومان بود که با برداشتن پول ها فرار کردم. از ترس دستگیری به لنگرود رفتم تا در آنجا زندگی کنم اما ...
امپراتوری کفتربازها در تهران
را برگرداند. ما زنگ می زنیم و کبوتر را پس می دیم اما خیلی ها زنگ نمی زنن. کفتربازی با اسکایپ عبدی 50 کفتر در خانه دارد و می گوید: من هیچ وقت خودم را کفترباز نمی دانم و بیشتر کفتردوستم. شاید یک روزی هم حرفه ای شدم و کبوترهایم زیاد شدند. چشم هایش را تنگ می کند با خودش زمزمه می کند: این عشق کبوتر از کجا میاد؟ بعد از اندکی مکث خودش جواب خودش را می دهد: کبوتربازها همین ...
تعبیر آیت الله وحید درباره تبعیت از رهبر انقلاب
گفتم یا فاطمه(س)؛ اگر قرار است کاری نشود این کمونیست از کنار من برود که آبروی من نرود. نیم ساعت بعد صدا زدند "بنی طبا بیاید". رفتم گفتم شما کسی را در دربار دارید؟ گفتم نه! گفت: شما باید آزاد بشوید و فردا مرخص هستید. من گفتم که از یک ساعت قبل فهمیده بودم. وقتی جریان را تعریف کردم، این بازجو سرش را پایین انداخت. یک شیشه شیر برای من آورد و گفت "دعا کن من هم مریضی دارم شفا بگیرد". دیدم این بنده ...
بولتن موسیقی و تئاتر: افتتاح نمایش آسایشگاه با رامبدجوان/ عصار و بهداد برای دارکوب خواندند
خواهد رفت. خانه ی بوشاسپ درازدست شاید با پیش فرض مخاطب به عنوان یک نمایش تفاوت دارد و مثل یک بازی اجرا می شود. بازی ای که بر محوریت کابوس های معمول ما بنا می شود. این نمایش با محوریت سه بازیگر که به زودی معرفی خواهند شد با امکانات رسانه های مختلف روی صحنه خواهد رفت. علی اتحاد از سال 1383 تا کنون ده ها اجرا، نمایش ویدیو، نمایشگاه انفرادی و گروهی در حوزه هنرهای معاصر در تهران ...
بولتن سینما و تلویزیون: چوب زدن به سرزمین مادری در حراجی بیگانه/ بی عفتی و بی اخلاقی را نمی توان رفع ...
همان موقعیت خوبی است که احسان می تواند در آن قرار بگیرد. یک حس توضیح ناپذیر به من می گفت که احسان می تواند، بدون اینکه حتی احسان را دیده باشم این حس را داشتم شاید به دلیل نامه تأثیرگذارش. به همین دلیل خودم با او تماس گرفتم. دو روز بعد احسان سر صحنه حاضر شد. از همان روزهای اول دیدم خیلی خوب کار می کند، حتی با خودم گفتم ای کاش احسان دستیار یک بود. (دستیار یک را قبلا انتخاب کرده بودم) خیلی دقیق و ...
گروگان گرفتن زن و شوهر جوان به خاطر طلب 800 میلیون تومانی/ فرار عجیب قاتل پدر و دختر از طناب دار/ گفت ...
و بازداشتم کردند. 16 سال و 11روزم بود که افتادم زندان. هنوز خانواده ام نمی دانستند قتل کار من است. دربازپرسی اعترافم را پس گرفتم. دوباره بازجویی فنی شدم و بعد از این که 6ماه ممنوع الملاقات بودم و دیدم داخل روستا، با شایعه، پای پدر و برادرم را وسط کشیده اند، دیگر زیربار قتل رفتم. اهالی روستا، به قتل مهرداد واکنش نشان داده بودند. چه وقت برایت حکم اعدام صادر شد؟ جلسه دوم دادگاهم بود که ...
پایان تلخ دوقلوهای یک مرد معتاد
اما از بخت بد روزگار چون آشنایی قبل از ازدواج ما به چند جلسه محدود شده بود، از فردای ازدواجمان متوجه شدم علی به خاطر به دست آوردن رضایت من و خانواده ام، حاضر شده هر حرفهایی را بهم ببافد تا به موقع چهره واقعی خودش را نشان دهد. هر روز که می گذشت بیشتر به این باور خود ایمان می آوردم که علی از پس مخارج زندگی خودش برنمی آید، چه برسد به من. روزهای زیادی از روز را به بهانه پیدا کردن کار و ...
مادر شهید: با کت و شلوار به سوریه رفت، به من گفته بود به سیستان می رود/ موقع خداحافظی برگشت و گفت اینقدر ...
(س) را به آتش می کشند و زن ها و بچه های بیگناه را می کشند؟ فردا اگر امام زمان(عج) بیاید چطور می خواهید با او روبه رو شوید؟ من هم راضی بودم و اجازه دادم که برود. می خواستیم برایش زن بگیریم. خودش هم می گفت که دوست دارد زن بگیرد و حتی از برادر بزرگترش هم اجازه گرفت. 4 بار هم خواستگاری رفتیم، اما دفعه آخر که خواستم از او جواب بگیرم، گفت : حالا بگذارید ببینم چطور می شود. ما رسم نداشتیم که ...
چرا یادگیریِ مهارت های ارتباطی برای محلِ کار ضروری است؟
کرده اند و بنا بر محاسباتِ تا قبل از عید به ایران می رسد. 2 یا 3 روز مانده به عید شد و از فروشنده و لباس خبری نبود. سراغش را گرفتم. گفت: لباس ات هنوز پست نشده، ان شاالله بعد از عید پست میشه! برای اش توضیح دادم که بنا بر حرف هایی که به من گفته ای لباسم پست شده است. کمی که در این باره حرف زدیم متوجه شدم این فروشنده حرف اش را بد بیان کرده است. منظورِ او از پستِ لباس، پستِ تعدادی از لباس های مشتریانش ...
دانشجوی فیزیک که با عشق فیلم کارگردان شد
ایران آنلاین البته او تجربه سال ها دستیاری کارگردانی در سینمای ایران دارد؛ از کیومرث پوراحمد تا اصغر فرهادی. به طوری که فیلم آن قدر به دل پوراحمد نشست که او هم ترغیب شد در میزگرد فیلم شرکت کند. طبیعی است گفت و گوکردن با کیومرث پوراحمد چندان ساده نیست. به هر جهت خوشبختانه در عصر یک پنجشنبه بارانی این میزگرد برپا شد و حاصل آن پیش روی شماست. آقای بیگلری، بد نیست در ابتدا کمی به قبل برگردیم و سابقه آشنایی شما را ...
دهه 40 سینماهای شمال شهر به فیلمفارسی پشت کردند/ سکوتِ نادر
خدا بود. همیشه سعی کردم خوب کار کنم و همه از دستم راضی باشند. وی ادامه می دهد: بعد از مدتی با خرید سینما نادر ، فعالیت خود را گسترده کردم و علاوه بر کارهای دیگری که انجام می دادم به عنوان واردکننده فیلم به کشور نیز تجربه کسب کردم. به خاطر دارم در آن سال ها از هندوستان فیلم به ایران می آوردم و در سینما نادر نمایش می دادم و به 25 سینمای دیگر نیز فیلم می دادم و از آنها کمیسیون می گرفتم. علاوه بر ...
کاهش وزن 30 کیلویی با 3 نکته ساده و مهم!
کم کنم. متوجه شدم که وزنه می تواند سریع تر مرا به سمت هدفم ببرد، بنابراین کار با آن را شروع کردم. زمانی که سعی می کنید جلو از دست دادن استخوان را بگیرید، ورزش های قدرتی بسیار پر اهمیت می شوند. چهار سال از زمانی که به هدفم رسیدم می گذرد و کار کردن با یک مربی ورزشی، بهترین سرمایه گذاری ای بود که در طول زندگیم انجام دادم. بعد از مدتی که با این مربی کار کردم تصمیم گرفتم دیگر هرآنچه از او ...