سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی آیت الله سید جواد خامنه ای پدر رهبر انقلاب / حاج آقا سیدجواد تبریزی را بیشتر بشناسید
، سری به ایشان زدم. آقا در 40 سال پیش همان جای نشسته بود که الان نشسته و من همان جایی نشستم که پدرم نشسته بود و این اتاق و این خانه کمترین تغییری نکرده است. آیت الله سید جواد خامنه ای از بانو خدیجه میر دامادی دارای چهار پسر و یک دختر شد. سید محمد، سید علی، بدر السادات، سید هادی و سید محمد حسن. او پس از 93 سال زندگی در 14 تیر 1365 درگذشت و در توحید خانه ” رواق پشت سر مرقد امام رضا “ع” رخ در نقاب خاک کشید. انتهای پیام/س سیده نرگس سجادی نیا ...
هشتاد هزار زائر ایرانی به جنایتکاران آل سعود سپرده می شوند؟ +تصاویر
، صدها تن از زایران شرکت کننده در مراسم قرآنی برائت از مشرکین را به خاک و خون کشید که بخش عمده شهدا(354 تن) ایرانی بودند. 28 سال بعد، یعنی در 2 مهر 1394، این بار بی عرضگی، بی تدبیری، بی لیاقتی و البته بی رحمی سعودی ها فاجعه آفرید و در حادثه ازدحام جمعیت در جریان مراسم رمی جمرات ، حدود 7500 تن از زایران خانه خدا جان خود را از دست دادند که 464 تن از آن ها زایران ایرانی بودند. رهبر معظم انقلاب ...
در 19 سالگی سرکرده باند زورگیری شدم
و مادرم داشتم، مجبور شدم در این سن کم مستقل شوم. یک روز به طور اتفاقی با زنی آشنا شدم که در جنوب تهران ساکن بود و به او خاله می گفتند. او جا و غذا به افراد می داد در قبال آن می خواست که برایش مشروب بفروشیم. با فروش مشروبات الکلی هزینه زندگی ام را تامین می کردم. بعد چه شد ؟ این اولین خلافم در زندگی ام بود. بعد از این که یک سال در خانه این زن بودم، با افراد دیگری آشنا شدم که ...
تمجید محمد اصفهانی از استاد شجریان در تلویزیون
وارد کار بازاریابی شبکه ای شده ام، می فهمم پدرم چقدر درست حرف می زده و چه انسان بزرگی است. آرزو می کنم صدایش جاودان باشد. مهدیس نیز گفت: هر پیشرفتی داشته ام به خاطر پدرم بوده و آرزو دارم هر آرزویی دارد برآورده شود چون اگر نبود من به این پیشرفت ها نمی رسیدم. مریم دختر بزرگ اصفهانی بیان کرد: آرزو می کنم سایه پدر تا 60، 70 سال آینده بالای سر ما باشد و همانطور که همیشه ما به او ...
دام مرد هزارچهره برای زنان جوان!
. پیش از این که با این خانم ملاقات کنم، روزی چهار تا شش ساعت با او در تلگرام حرف می زدم. تماس تلفنی هم داشتید؟ بعد از یک روز حرف زدن با این خانم 38 ساله، اعتمادش به من جلب شد و باورش شده بود، گفته هایم درست است. بعد در لاین شماره تلفن خود را به من داد. سه چهار روز تلفنی حرف زدیم. یکی دو روز بعد به ملاقات او رفتم و همان جا از وی کلاهبرداری کردم. پول را گرفتم تا خودروی ارزان به او ...
آیت الله بروجردی منادی وحدت و تقریب
این امر موافقت کرد. او بعد از چند روز توقف در بروجرد این بار همراه خانواده دوباره به حوزه اصفهان بازگشت و به مدت پنج سال به تحصیل و تحقیق خود در این حوزه ادامه داد که مجموعاً مدت اقامت و تحصیل وی در حوزه اصفهان نه سال طول کشید.(1) در همین مدت، او به مراتب عالی از اجتهاد دست یافت.(2) آیت الله بروجردی در سال 1319 ه .ق. نخست جهت دیدار با پدر به وطن بازگشت؛ بعد بنا به سفارش و تأکید پدر ...
می پرسند: سوخته ای؟ می گویم: نه، جوشیده ام !
جلوی جمع خانواده بر زمین می افتد. بچه ها به احترام مادر سکوت می کنند و با این که مادر نمی تواند به راحتی فارسی صحبت کند، همه صبر می کنند تا حرف هایش را از سینه پر دردش بیرون بریزد. هنگام صحبت مادر ساکتند: از همان زمانی که با پدر بچه ها ازدواج کردم، زندگی به ما سخت گرفت. زندگی سخت بود اما روزگارمان می گذشت. تا این که شوهرم بیمار شد و دکترها تشخیص سرطان دادند. از آن به بعد بود که اوضاع روز به روز بد و ...
کارکردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار، تمام چرخه زندگی یک معتاد
جمله آغاز می کند، که 5 خواهر و3 برادر بودیم، سر و زبان خوبی داشتم، حرف هایم بزرگتر از سنم بود، هر بار که حرف قلمبه وسلمبه ای می زدم، پدر ومادرم پرو بالم می دادند و مدام تحسینم می کردند، تحسین های گاه وبیگاه وبزرگ شدن پیش چشم پدر ومادر، کم کم حسادت برادر بزرگترم را برانگیخت. برادر بزرگترم همانقدر که من هر روز در نگاه پدر و مادر بزرگتر می شدم، احساس حقارت بیشتری می کرد و به جبران آن با حقیر ...
روایتی از یک محرومیت در یک قدمی پایتخت
...، اعتیاد و ... در امان نمانده است. این دانشجوی پزشکی برایم می گوید: در یکی از اردوهایشان با دختربچه ای مواجه شده که چشمانش پر از غم بوده. انگار رنج زندگی بزرگسالان، در چهره این دختر نقش بسته بود. از مادرش دلیل این غم را پرسیدم که مادر گفت بچه ام شب ها از خواب بیدار می شود و جیغ می کشد و گریه می کند. بعد از صحبت کردن با دخترک متوجه شدیم که پدرش اعتیاد داشته و زندگی شان با مواد مخدر، به جهنمی بدل ...
چطور چین به سرزمین میان بُرهای فاجعه بار تبدیل شد؟
عمیق بود که می توانست گردن یک نفر را بشکند، از کارگرانی که آنجا بودند پرسیدم: چرا دورش نوار نمی کشید؟ کارگرانِ مهاجر با بی اعتنایی جواب دادند: کسی به ما نگفته. منتقدی به نام هو شی در مقاله ای در سال 1942 نام شخصیت اصلیِ داستان اخلاقیِ خود را چابودو گذاشت. آقای چابودو زندگی اش را براساس اصل کارراه اندازی جلو می برد. هو می نویسد: قطعاً خیلی ها را دیده اید که هر روز از او صحبت می کنند و ...
ما 6 برادر همه جای جبهه ها بودیم
مهمان هایی خبر داده و خواسته بود همگی در منزل مادرشان جمع شوند! به همین خاطر همه اعضای خانواده منتظر آمدنمان بودند. با یک تماس و هماهنگی اولیه راهی خانه شهید شدیم. خانه ای در یکی از خیابان های رجایی شهر کرج و تابلویی با نام شهید اصغر قرهی قهی که راهنمایمان شد. در داخل خانه همه برادرها و خواهر ها جمع بودند تا در فقدان پدر و مادرشان راوی گوشه هایی از زندگی شهید باشند. شهیدی که 36 سال پیش در کنار ...
پدر و مادر رهبر معظم انقلاب را بهتر بشناسید
الله حاج سید جواد خامنه ای در جمادی الآخر 1313 در نجف اشرف به دنیا آمد. دو سه ساله بود که در بازگشت خانواده به آذربایجان به تبریز آمد. دوران نوجوانی را در جریان رخداد های نهضت مشروطه گذراند. جنگ های محله امیر خیز، شهادت ثقه الاسلام و جنازه به دار کشیده او در روز عاشورا، سخنرانی های پرشور و بلند شوهر خواهر خود، شیخ محمد خیابانی را که گاه تا 4 ساعت ادامه می یافت از نزدیک دید. وی علوم ...
از توصیه براتی پور به قرآن خوانی تا پرهیز از منفعت طلبی های شخصی اهالی قلم
های بسیاری رفت وآمد می کردند و من دوست داشتم آنجا بروم و اشعارم را با حضور شاعران تصحیح کنم، ولی پدرم می گفت به عباس بگویید نرود، بی دین می شود. براتی پور در ادامه گفت: اولین کتابی که خریدم دیوان حافظ کوچکی بود و سال اول ازدواج، همسرم می خواست هدیه ای برایم بگیرد که گفتم برایم دیوان صائب بگیرد و با پول خودم برای خودم هدیه خرید و در صفحه نخست نیز آن را برایم تقدیم کرد. وی در بخش دیگری ...
قصاص فرجام قتل پدر با همدستی نامادری
.... در نخستین جلسه دادگاه، سعید درباره جزئیات قتل گفت: دو سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. وقتی هشت ساله بودم، پدرم با راحله ازدواج کرد و چند سال بعد خواهر و برادرم به دنیا آمدند. ارتباط من و راحله خوب بود، اما او با پدرم مشکل داشت و چندباری به خانه مادرش قهر کرده بود. او پشنهاد قتل پدرم را داد و گفت در این صورت تمام مال و اموال پدرم مثل ماشین و خانه اش به من می رسد. روز ...
روستایی زاده ای که جراح چشم شد
مکتبخانه شوم. طی مدت شش ماهی که به مکتب رفتم، توانستم خواندن یاد بگیرم. حافظ میخواندم و سواد قرآنی نیز از ملزمات بودن در مکتب بود. تنها حساب درس نمی دادند که آن را هم پدر که خودش مغازه دار بود، در خانه به من آموزش می داد. بعد از آن وقتی که به مدرسه رفتم، به دلیل آنچه از بودن در مکتب آموخته بودم، کلاس اول و دوم را نرفتم و دبستان را از کلاس سوم شروع کردم. باوجوداین، دوره فشرده مکتب من را در برابر درس و ...
با شعبان، طعم زندگی عاشقانه را چشیدم+تصاویر
خواندن نامه هایش رفع می کردم. نامه ها را نگه داشتم برای روز مبادا، برای بعداز شهادتش. برای یادگاری روزهای بودنش در کنارم. تا وقت دلتنگی این روزها بخوانمشان و به یاد آن روزها بیفتم. شعبان ها امنیت این مملکت را فراهم می کنند سال 90 بود که زمزمه رفتنش به عراق شروع شد. چون زبان عربیش خوب و کامل بود و سال ها نیز در سپاه بدر بود، به همین دلیل برای رفتن جدی بود. به او گفتم بازهم من را ...
خاطره براتی پور از اولین سالگرد ازدواجش/ توصیه انجمن قلم به مسئولان ارشاد: سوتفاهم را برطرف کنید
. براتی پور در ادامه بابیان اینک امروز 75 ساله هستم اما دوست دارم برای شما به سال های دور بروم و از آنها تعریف کنم، افزود: من در دوران دبیرستان جزو نخبگان بودم، قرائت خوبی داشتم، کتاب به امانت می گرفتم، مرور کرده و می خواندم. عاشق کتاب بودم اما پولی نداشتم، دوست داشتم کتابی می داشتم، لذا یک دفتر 200 برگ کاهی خریدم با دو قلم خطاطی و نهج البلاغه را در آن می نوشتم. وی افزود: اواخر ...
راز قتل خانوادگی لو رفت !
تا اینکه مدتی پیش ازقتل متوجه شدم پدرم از طریق پیامک با یک زن در ارتباط است. موضوع را به مادرم گفتم تا اینکه صبح روز حادثه خواب بودم و با صدای فریاد پدرم بیدار شدم ودیدم برادرم با چاقو به جانش افتاده است.پس از قتل پدرم با کمک برادرم و مادرم جسد را داخل خودرو پدرم گذاشتیم وآن را به بیابان های اطراف ورامین برده و رهایش کردیم. پس از پایان اظهارات سه متهم پرونده، قضات وارد شور شدند وقرار است حکم خود را درباره مادر ودوفرزندش بزودی صادر کنند. روزنامه ایران ...
نوجوان17ساله:نامادری ام مرا شیشه ای کرد - با وعده او برای رابطه جنسی، به کشتن پدرم تحریک شدم
قتل را اجرا کنم نامادری ام یک خودرو از آژانس گرفت و با خواهر و برادر کوچکترم از خانه بیرون رفتند. بعد از کشتن پدرت چه کار کردی؟یک دفتر سررسید را که نامادری ام از من خواسته بود برداشتم و چند بار اثرانگشت پدرم را در آن زدم. بعد از آن دفتر را در پیشخوان آشپزخانه گذاشتم. به نظرم نامادری ام تصمیم داشت با استفاده از این اثر انگشت ثروت پدرم را به نام خودش منتقل کند. جسد را چگونه از ...
عباس کیارستمی 3 ماه زجر کشید/ بدن او را شخم زدند
. مساله، غیاب نماینده نظام پزشکی و پزشکی قانونی در این مراسم است. قرار بود نظرات مختلف را بشنویم. ما هیچ وقت از اول بدنبال گرفتن حکم و طرح شکایت نبودیم. تا 40 روز بعد از درگذشت پدرم هم فقط منتظر ارائه گزارش مختصری بودیم که از روند اتفاقات به ما بدهند. مساله این است که همه از ماه دوم به بعد همه چیز را شفاف می گویند اما بعد از گذشت یک سال درباره آن یک ماه اول و اتفاقاتی که رخ داده همه چیز تاریک و مبهم ...
بررسی اتهامات قاضی کهریزک
شدند و هم زمان مصونیت قضائی آنها نیز لغو شد. در ماجراهای آن سال، محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی بعد از انتقال به بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک در روز 18 تیر بر اثر ضرب وشتم بر نسوج نرم بدن جان باختند. حیدری فر دادیاری بود که دستور انتقال بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک را داده بود و بعدا در ماجرای دادگاه کیفری کهریزک هم همه اتهامات را برعهده گرفت تا سعید مرتضوی را تبرئه کند ...
فیلم های جشنواره شهر با چه موضوعاتی به نمایش در می آیند؟
اکران نشده، در بخش های گوناگون اجتماعی، کمدی، فرهنگی و سیاسی می پردازیم: فیلم های سیاسی و انتقادی در زمینه سیاست، می توان به فیلم ماه گرفتگی به کارگردانی مسعود اطیابی اشاره کرد که به اتفاقات و حواشی سال 88 پرداخته است. فیلم دیگر، آشغال های دوست داشتنی ساخته محسن امیر یوسفی که روایتگر یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان انتخابات و معترضان در خیابان های تهران برقرار ...
فرزاد و دلشاد و یک بیماری نادر +تصاویر
قل می خورد و جلوی جمع خانواده بر زمین می افتد. بچه ها به احترام مادر سکوت می کنند و با اینکه مادر نمی تواند براحتی فارسی صحبت کند، همه صبر می کنند تا حرف هایش را از سینه پر دردش بیرون بریزد. هنگام صحبت مادر ساکتند: از همان زمانی که با پدر بچه ها ازدواج کردم زندگی به ما سخت گرفت. زندگی سخت بود اما روزگارمان می گذشت، تا اینکه شوهرم بیمار شد و دکترها تشخیص سرطان دادند. از آن به بعد بود که ...
گزارشی از سومین جشن عکاسان سینما
دهکری و مسعود اشتری تقدیر شد وسروش صحت و آرزو اتحاد نیز از دیگر عکاس پیشکسوت اردشیر شلیله تقدیر کردند. سروش صحت در سخنان کوتاهی گفت: بسیاری ازفیلم ها را با دیدن عکس هایشان به خاطر می اورم واین یکی از دلایلی است که همیشه عکاسی فیلم برایم ارزشمند است. اردشیر شلیلیه نیز گفت: چقدر خوشحالم کنارهم جمع شدیم و چهره های سینمایی را می بینم.خوشحالم بعد از 25 سال از تاسیس انجمن، هنوز سرپا ...
از دستگیری باند توزیع سلاح تا نجات ماهیگیر قشمی در آبهای خلیج فارس
آن دختر با من ارتباط داشته و به درد تو نمی خورد!! او هم همان عکس را برای دختر مذکور ارسال کرده بود که آن روز مادر دختر وقتی در جریان موضوع قرار گرفت به همراه پسرش به در منزل ما آمدند و به سروصدا پرداختند که به همین دلیل همسایگان با پلیس تماس گرفتند. وقتی نیروهای کلانتری خلق آباد به محل رسیدند هر دو طرف را راهنمایی کردند که به مقامات قضایی مراجعه کنیم ولی مدتی بعد پدر دختر درحالی که ...
از یک صد رمان برتر ادبیات انگلیسی کدام را خوانده اید؟!
واو مورفی نوشته ساموئل بکت خواب بزرگ نوشته ریموند چندلر مهمانی برگزارشده نوشته هنری گرین شنای دو پرنده نوشته فلان اوبراین خوشه های خشم نوشته جان اشتاین بک لذت در صبح نوشته پی. جی. وودهاوس همه مردان پادشاه نوشته رابرت پن واررن زیر آتش نشان نوشته مالکولم لورری گرمای روز نوشته الیزابت باون 1984 نوشته جورج اورول پایان رابطه نوشته ...
زنان شهر را ترک نمی کردند
هایی که داشتند پیکر مطهر یک شهید را به عقب انتقال می دادند. آن شهید عمامه سرش بود. نزدیک رفتم. همان روحانی بود؛ همان رزمنده رقیق القلبی که می گریست برای شهادت. بالاخره بعد از یک سال و چندین ماه، آن روز یعنی در روز آزادسازی خرمشهر به آرزویش رسید. وقتی خرمشهر آزاد شد، وضعیت شهر چگونه بود!؟ تلی از ویرانی و خرابی. تشخیص نمی دادیم خانه اقوام و دوستانمان کدام است. کوچه ها و خیابان ها ...
لقمه ای که شهادت را رقم زد
اگر می خواستم وارد زمین پدرم شوم، اجازه می گرفتم. گاهی اوقات که از مطب دکتر در دوران بارداری بر می گشتیم، کسانی که با من سوار بر وانت بودند، وقتی میوه هایی را که بر زمین ریخته است می دیدند، ماشین را نگه می داشتند و به جمع آوری میوه ها می پرداختند تا آنها را بخورند. ولی من ذره ای از آنها بر نمی داشتم. دیگران به من اعتراض می کردند که میوه هایی که بیرون باغ ریخته است حلال است، ولی من نمی دانستم که ...
واقعیت هایی در مورد دستمزد بازیگران
سکانس بازی کردم اما به عقیده کارگردان و بعدها مردم تاثیر خوبی در سریال داشتم؛ سعی کردم در همان یکی، دو سکانس طوری که باید، حق مطلب را ادا کنم. واقعا موفقیت یک بازیگر به همیشه حضور داشتن او بستگی ندارد. یک مثال دیگر برایتان می زنم. در سریال زیر تیغ، آقای کاظم بلوچی یک سکانس داشت؛ از زندان می آمد در خانه، خبری را می داد و می رفت اما به قدری این سکانس تاثیر گذار بود که هنوز از یادم نرفته است. ...
قصاص برای پسر به جرم قتل پدر
خواهر نانتی ام بیهوش شدند. پس از آن با ضربات میله آهنی پدرم را به قتل رساندم و دفترچه ای برداشتم و در 7صفحه اثر انگشت پدرم را گرفتم. پس از گفته های این پسر، نوبت به دفاع زن جوان رسید. او اما منکر اتهام معاونت در قتل شد و گفت: پسرخوانده ام دروغ می گوید. من هرگز از او نخواستم شوهرم را بکشد و از او اثر انگشت بگیرد. درست است که با شوهرم اختلاف داشتم اما هرگز دلم نمی خواست که بمیرد. او تحت تأثیر مواد مخدری که مصرف می کند، پدرش را به قتل رسانده است. در پایان جلسه، قضات دادگاه به شور نشستند و پسر را به قصاص و نامادری را به جرم معاونت در قتل به 15سال زندان محکوم کردند. ...