سایر خبرها
دختری به خاطر مواد مخدر آدم کشت
طلاق می خواهد و به خاطر همین از هم جدا شدند، اما با وساطت بزرگ ترها و به خاطر من دوباره پدر و مادرم به هم رجوع کردند. اما بار دوم دیگر رجوعی در کار نبود، مادرم جدا شد و رفت دنبال زندگی خودش و هرگز هم سراغی از ما نگرفت، به گونه ای که جز خاطراتی مبهم یک کودک 4 ساله از مادر چیزی در ذهن ندارم. از آن سو پدرم که توانایی نگهداری یک دختر 4 ساله و یک بچه کوچک را نداشت ناچار تن به ...
پدرم اهل سنت و مادرم شیعه است/ 5 سال است که در ایران درس می خوانم و مذهب تشیع را انتخاب کردم
دوست داشتم به حوزه علمیه بروم؛ نمرات خیلی خوب داشتم و مادرم دوست داشت که به دانشگاه بروم، یک ماه هم رفتم اما قصد نداشتم دانشگاه را ادامه بدهم و دنبال این بودم که در حوزه ثبت نام کنم. برای ورود به حوزه مصاحبه دادم و بعد از اینکه در مصاحبه قبول شدم به پدرم اطلاع دادم که قصد دارم به حوزه علمیه بروم اما پدرم که تصور درستی از شیعه نداشت می گفت: شیعه کارهای انتحاری انجام می دهد و خیلی مخالفت ...
بلایی که شوهر خواهرم در آشپزخانه سرم آورد
او به شدت نگران من بود و به گفته دوستانم آرزو می کرد یک بار دیگر مرا ببیند و در آغوش بگیرد اما من در وضعیتی گرفتار شده بودم که روی بازگشت به خانه را نداشتم. فقط به خاطر مخالفت پدرم با یکی از خواسته هایم خودم را داخل لجنزاری انداخته بودم که هر چه دست و پا می زدم بیشتر در آن فرو می رفتم. جوان 23 ساله ای که به اتهام سرقت Stealing دستگیر شده بود، در حالی که اشک هایش روی دستبندهای فولادین ...
ماجرای عشق پوتین به فیلم های جاسوسی
...> پوتین: برایت تعریف می کنم. من مجبور به رفتن به جایی شدم که علاقه داشتم! من به خاطر علاقه ام برای کار کردم در کا.گ.ب بود که وارد دانشکده حقوق شدم. زمانی که دانش آموز بودم به دفتر کا.گ.ب در لنینگراد رفتم و پرسیدم چه کار کنم تا بتوانم به این سازمان بپیوندم. یکی از کارکنان آن جا به من گفت که باید تحصیلات تکمیلی داشته باشم و بهتر است در رشته حقوق درس بخوانم. دلیل این که من به دانشکده حقوق وارد شدم ...
در سال کنکور، خودم را محدود نکردم
...> جیم: روزی 7 ساعت و بعضی روز ها 5 ساعت می خوابیدم. سین: از ابتدا هدف شما رتبه ی تک رقمی بود؟ جیم: بیشتر تلاش و کوشش را مد نظر قرار داده بودم تا رتبه سین: تحصیلات مادر و پدر تون چقدر هست؟ جیم: پدرم لیسانس فیزیک دانشگاه فردوسی مشهد و مادرم دیپلم دارند. سین: چه توصیه ای به کنکوری ها دارین ؟ تا جایی که می توانند تلاش خود را بکنند، و آن را در اولویت قرار دهند. سین: فضای مطالعه چطور بود؟ جیم: یک سال کنکور را در زیر زمین پارکینگ خونه مان گذراندم. گفتگو و تنظیم؛ سعیده صدیقی ...
محمود دولت آبادی ؛ راویِ روزگار مردم سالخورده
.... گفت محمود دولت آبادی را می شناسی؟ گفتم بفهمی نفهمی. گفت خیلی آقاست. تا گفت خیلی آقاست، من فوراً متوجه شدم. گفتم چطور؟ گفت با خانواده ما رفت و آمد دارد و خواهرهای من عاشقش هستند و 15 روز هم با هم سفر بودیم و خیلی هم خوش گذشت. من حیفم آمد این هوشمندی آن جوان را فوراً افشا کنم و توی ذوقش بخورد. من زندان بودم وقتی او به عنوان دولت آبادی می آید و این حرف ها را می زند. این داستان به ...
رتبه 6 کنکور انسانی: پدر و مادرم بی سواد هستند
خودآگاه یا ناخودآگاه در وجود همه افراد بوده و قرار است این ترس تا ابد وجود داشته باشد. در طول شبانه روز چند ساعت مطالعه می کردید؟ صابری: من متأسفانه مانند بیشتر دانش آموزان شهرستان کامیاران به دلیل کمبود امکانات آموزشی و محرومیت در سال دوم دبیرستان به علت کمبود مشاوره و اطلاعات نتوانستم خوب درس بخوانم اما از سال سوم دبیرستان سعی کردم بهتر و بیشتر تلاش کنم و درس بخوانم به ...
دانشجوی سابق کارگردانی طراح سرقت مرگبار از خانه پدربزرگ
نمی خواستم ارتباط داشته باشم، آنها دست بردار نبودند. من در نقش راننده شان بودم. باور کنید آخر کار پشیمان شدم ولی این اتفاق افتاد. تحصیلاتت چقدر است؟ دانشجوی کارگردانی بودم اما بعد از فوت پدرم ترک تحصیل کردم و با ماشین کار می کنم. حالا پشیمانی؟ بله صد درصد اشتباه بزرگی کرده ایم. متأسفانه یکی از دوستانم مرده و دوست دیگرم هم تیرخورده و مجروح است. ای کاش هیچ وقت وارد این ماجرا نمی شدیم. حالا هم نمی دانیم سرنوشت مان چیست. ...
قصاص، مجازات مردی که 2 نفر را کشت
سرش جان خود را از دست داده است. پسر مقتول به مأموران گفت: ما افغانستانی هستیم و در ایران زندگی می کنیم. مدتی پیش یکی از هموطنانم به نام اکبر، هشت میلیون تومان پول از من گرفت، روز قبل از حادثه به او گفتم پولم را لازم دارم، او نیز قبول کرد پول را به خانه ببرد و به مادرم بدهد. زمانی که به خانه برگشتم، مادرم کشته شده بود و هشت میلیون تومان نیز در خانه نبود. تحقیقات پلیس برای پیداکردن عامل قتل ...
عدد 8 به نیت امام رضا(ع) نصیبم شد/ امام رضا (ع) خواسته مرا اجابت کرد
کردم تا بتوانم در کنکور با موفقیت پیش بروم و در وهله دیگر پدر و مادرم تلاش زیادی کردند و از آن جایی که برادر بزرگترم کنکوری بود شرایط خانه کاملاً فراهم بود تا بتوانم درس بخوانم و رتبه برادرم نیز 2 هزار شده است. ضیایی نسب افزود: توکل بر خدا، توسل بر ائمه اطهار و توسل ویژه به امام رضا(ع) از عوامل موفقیتم بود و الان که با شما صحبت می کنم در مشهد و در حرم امام رضا(ع) هستم و از طریق دوستم ...
از لطافت فارسی تا مثل زبان شیر بودن
. ایران فوق العاده است. اولین بار است که به ایران آمده ام. یک بار به ایران آمدن و دیدن آن از صد بار شنیدن بهتر است. از یولیا درباره نگرش مردم اوکراین درباره ایرانی ها می پرسم که با خنده جواب می دهد: مردم اوکراین راجع به مردم ایران فکر نمی کنند، چون چیزی از ایران نمی دانند. سمانور ارسلان فارسی آموزی است که از کشور ترکیه به ایران آمده بود. او در ترکیه در رشته زبان و ادبیات فارسی درس می ...
اخراج از ایران برای قاتلان یک زن و مرد
و محمد را به خاطر قتل به قصاص و احمد را در ماجرای همدستی قاتل و سرقت به 22 سال زندان، 110ضربه و خروج از کشور محکوم کرد. درنهایت نیز این پرونده در دیوانعالی کشور بررسی شد و قضات دیوان نیز پس از بررسی های لازم مهر تأیید بر حکم صادره زدند. اخبار زیر را از دست ندهید:
حمله وحشیانه به زن مطلقه در مرکز تجاری / وقتی جمشید مرا طلاق داد...
این ها بخشی از اظهارات زن مطلقه 17 ساله ای بود که با دستی باندپیچی شده وارد کلانتری شد و درحالی که بیان می کرد، در ماجرای چاقوکشی انگشت من قطع شده است، حالا پدرم رضایت نمی دهد، درباره چگونگی وقوع این تلخ به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: آن چه از زمان کودکی به خاطر دارم، این است که اعتیاد پدرم همواره مشکلاتی را در زندگی ما ایجاد می کرد. در همین شرایط من تا پایان مقطع ابتدایی درس خواندم و ...
غلامرضا صنعتگر: پدربزرگم امام رضا را به جوادش قسم داد و اکنون من غلامرضا هستم
شدم چون تکیه گاه بچه دوازده ساله بیشتر پدر و مادرش است. زمانی که گوشی را برداشتم او گفت چطور امام رضا(ع) به تو نظر کرد؟ و یک مصرع که برای او خواندم حالم بد شد. این رسالت همیشه برگردن ما است و همیشه از خدا می خواهم این توفیق را نصیب ما کند که برای هم نوع خودمان استفاده بهینه را ببریم. صنعتگر نهایتاً گفت: در زمانی که حالم خیلی بد بود قطعه ای به نام هنوزم سرپام را کار کردم که تنظیمش از ...
توصیه برترین های کنکور 96 به پشت کنکوری ها/ وقت تان را در "فضای مجازی" هدر ندهید/ مطالعه روزانه 8 تا 15 ...
در سال دوم دبیرستان به علت کمبود مشاوره و اطلاعات نتوانستم خوب درس بخوانم اما از سال سوم دبیرستان سعی کردم بهتر و بیشتر تلاش کنم و درس بخوانم به طوری که در طول شبانه روز 10 تا 11 ساعت مطالعه می کردم و در زمستان گذشته تا 12 ساعت مطالعه کردن را تثبیت کردم. تسنیم: چه رشته ای را انتخاب خواهید کرد و علت انتخاب این رشته چیست؟ در چه دانشگاهی قصد ادامه تحصیل دارید؟ صابری: به احتمال ...
روایت متهمان از قتل بنیتا
؟ پنج فقره. از سال 88 به جرم سرقت، درگیری، مواد مخدر و سرقت داخل خودرو. آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟ دی ماه 95 با قرار وثیقه از زندان بیرون آمدم. پدرم 17 ماه دنبال پرونده ام نیامد تا شاید در زندان اصلاح شوم. چند سال است شیشه مصرف می کنی؟ همان اول راهنمایی که مدرسه را رها کردم. از 12 - 10 سال پیش هم شیشه مصرف می کنم تا الان که 27 سال دارم. ...
خواستگاری مرد شوم در صحنه تصادف با زن شوهر دار و...
اعصابم حسابی به هم ریخته بود . بعد از یک جر و بحث مفصل، از خانه بیرون زدم. پشت فرمان خودرو حسابی جوش آورده بودم. می خواستم از شهر محل زندگی ام، که نزدیک مشهد است، به اینجا بیایم و با مادر و پدرم صحبت کنم. در بین راه از خودم می پرسیدم: چرا شوهرم قدر مرا نمی داند و مادرش این قدر لج بازی می کند؟ . با اوضاع آشفتۀ روحی رانندگی می کردم تا به مشهد رسیدم. در نزدیکی خانۀ مادرم ناگهان با صدایی ...
توقف بازی های کودکانه پشت چراغ قرمز زندگی/ فروش دستمال کاغذی بزرگترین آرزوی کودک 7 ساله
کار در حالی گوشه ای از خیابان شریعتی زاهدان بساط واکس زنی و وزنه ترازوی خود را بر زمین پهن کرده است که می گوید: مادرم به علت اعتیاد پدرم از وی جدا شد و اکنون مجبورم برای به دست آوردن لقمه نانی صبح ها تا پاسی از شب کار کنم بلکه بتوانم یک لقمه نان خریداری و شکم خود و پدرم را سیر کنم. وی بیان می کند: دوست دارم همچون سایر هم سن و سالانم در مدرسه درس بخوانم و به بازی های کودکانه مشغول باشم ...
جلوه مقاومت و ایستادگی در زندان
بازجویی می شدم. پس از شکنجه های زیاد دقیقا خاطرم نیست ولی حدودا هفت تا هشت روز در بیمارستان شهربانی بستری بودم، در آنجا من حکم زندانی را داشتم نه بیمار. چون به تخت بسته شده بودم و دو نگهبان هم از من مراقبت می کردند. پس از مدتی هم به زندان قصر منتقلم کردند، در دادگاه به یک سال حبس تادیبی محکوم شدم ولی به علت کمی سن آن را به چهار ماه تقلیل دادند در زندان قصر بودم که از نشانه هایی که بچه ها به هم ...
شهیدی که در عالم خواب همسرش را بیدار کرد و گفت: بچه تب دارد
، دقت کردم متوجه شدم که می گفت: امروز پیکر پاک شهید تکتاز تشییع می شود که با شنیدن این جمله، دست و پایم بی رمق شد. با خودم گفتم: وای بر من که پشت و پناهم رفت. خدا می داند که امید و پشت و پناهم بود، با کارگری محمود با تشویق محمود و با راهنمایی های محمود درس می خواندم و اکنون هم هر چه دارم از زحمات آن روز و خون محمود دارم. همسر شهید: در شهادت یکی از رفقایش خیلی گریه می ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
مغازه آپاراتی دارد؛ همسرم با شریکش هماهنگ کرده بود تا روز های جمعه یک نفر از آن ها به مغازه برود؛ یک جمعه همسرم استراحت داشت و یک جمعه شریکش این جمعه نوبت همسرم بود که به محل کارش (مغازه) برود. حدود ساعت8 صبح همسرم از منزل خارج شد. بعد از حدود یک ساعت تلفن خانه زنگ خورد؛ برادر شوهرم بود؛ به من گفت که همسرم زخمی شده و از من خواست تا به بیمارستان بروم. به پدرم زنگ زدم، اما تلفنش در دسترس نبود؛ به مادرم ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
شریکش هماهنگ کرده بود تا روز های جمعه یک نفر از آن ها به مغازه برود؛ یک جمعه همسرم استراحت داشت و یک جمعه شریکش این جمعه نوبت همسرم بود که به محل کارش (مغازه) برود. حدود ساعت8 صبح همسرم از منزل خارج شد. بعد از حدود یک ساعت تلفن خانه زنگ خورد؛ برادر شوهرم بود؛ به من گفت که همسرم زخمی شده و از من خواست تا به بیمارستان بروم. به پدرم زنگ زدم، اما تلفنش در دسترس نبود؛ به مادرم زنگ زده و با او به ...
لذتی که به نفرت تبدیل شد
به ادامه درس ترغیب کند ولی به اصرار خودم و بر خلاف میل پدر به عنوان شاگرد با او مشغول بکار شدم و به شهرهای مختلف با او مسافرت می رفتم. بیرون آمدن از مدرسه برایم بسیار خوشحال کننده بود و احساس آزادی داشتم، سیگار را همچنان که حدود شش سالی گذشته بود مصرف می کردم تا اینکه پدرم ناتوان شد و من بتنهایی روی ماشینش کار می کردم و بازهم با تعارف یکی از دوستانی که در یکی از شهرها با او آشنا شده بودم ...
رویای دونده تعبیر شد
.... وقتی از این همه تقلا خسته شدم و مکث کردم، گفت: شاید بهتر باشه پرستار رو صدا کنیم؟ با عصبانیت سر تکان دادم. دوباره راه افتادم و مادرم گفت: کارت خیلی خوبه، من بهت افتخار می کنم. دستانم محکم به چوب های زیربغل چسبیده بودند و لنگان لنگان جلو می رفتم. چند روز پیش رکورد پنجاه و پنج ثانیه ی دوی چهارصد متر را زده بودم و امروز پنج دقیقه طول کشید تا پنج متر راه بروم. بیتا ...
کفش های مقتول، پلیس را به قاتل رساند
صاحبخانه را پوشیدی؟ نمی دانم، آن روز حالم خوب نبود و بدون اینکه متوجه باشم کفش های دوستم را پوشیدم... ازدواج کرده ای؟بله یک فرزندهم دارم اما از همسرم چند سال قبل جدا شده ام. چرا؟ همسرم به خاطر اعتیادم طلاق گرفت. آیا پشیمانی؟ بله من بدون اینکه متوجه باشم مرتکب قتل شدم.اما می دانم که اشتباه بزرگی کردم و تمام این اشتباهم به خاطر اعتیادم بود. مواد مخدر زندگی ام را سیاه کرد. ...
الگویم دختربچه ای 8 ساله بود
از چه زمانی شروع به حفظ قرآن کردید؟ من از چهار سالگی همراه مادرم به جامعه القرآن می رفتم. آنجا طبق دوره خردسال و بزرگسال پیش رفتم. تا 9 سالگی کلاس ها را ادامه دادم، اما بعد منزلمان تغییر کرد و مدتی بین کلاس هایم فاصله افتاد. در دوران خردسالی چه حسی نسبت به کلاس های قرآن داشتید؟ عاشق آن محیط بودم. محیط کلاس جامعه القرآن بسیار گرم و صمیمی است و بخصوص برای کودکان ...
سید علی ابهری، استاد روانپ زشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران اخلاق در جامعه به شدت افت پیدا کرده است
تهران متولد شدم. دوران کودکی، منظورم دوران پیش از دبستان را که به یاد میاورم اولین معلم خود را پدرم دیدم. ایشان بسیار به آموزش فرزندانش علاقه مند بود. البته من فرزند اول بودم آن زمان فقط یک خواهر کوچک داشتم. ایشان به ما آموزش هایی می دادند که امروزه خیلی جاری نیست. پدرم در همان زمان اشعار مولانا و حافظ را می خواندند و به یاد دارم که حافظه خوبی داشتم و بعضا با یک بار خواندن ایشان یاد می گرفتم و به ...
شرایط مدرسه رفاه و نحوة دستگیری ها
پیوست شماره: 1 برای شفاف سازی فضای زندان در خاطرات خانم دباغ، به سراغ تعدادی از هم بندهای وی و دخترش (رضوانه) رفتیم. خانم ها منظر خیر، سوسن حدادعادل و زهرا میرخانی در گفت وگویی فراخور ذهن ویادمانده هایشان مطالبی را عنوان کردند. بخشی از آنها را که مرتبط با متن بود برگزیدیم. الف: شرایط مدرسه رفاه، نحوه دستگیری خانم منظرخیر در دوران دانشجویی (سال آخر) توسط خانم انسیه مفیدی (خواهر ...
آرزوهایی که بی دست ورق می خورد/ دیدار با رئیس جمهور بزرگترین خواسته این روزهای علی
و شوی زخم هایم می آمدند می دیدم که دست هایم از شدت سوختگی سیاه شده، به مرور زمان و انجام چند عمل جراحی دست هایم را به دلیل سوختگی زیاد از ناحیه کتف از دست دادم. بعد از این حادثه همه چیز برایم تغییر کرد وقتی برای ادامه تحصیل به مدرسه استثنایی رفتم متوجه شدم که دیگر نمی توانم کنار دوستانم درس بخوانم و باید به متفاوت بودن عادت کنم، وقتی برای بازی به کوچه یا پارک می رفتم محدودیت را تجربه کردم، نگاه ...
تلاش کردم هیچ هزینه ای برای خانواده نداشته باشم/ به رشته برق در دانشگاه شریف علاقه دارم
.... مدیریت سر جلسه کنکور برایم دغدغه شده بود که خداراشکر می کنم در طول سال توانستم تا فرارسیدن آزمون این مساله را هم حل کردم و دقتم روز کنکور بسیار بیشتر شد. فقیه خراسانی افزود: من کلاس کنکور شرکت نکردم و سعی کردم هزینه ای برای خانواده نداشته باشم و با تلاش خودم به نتیجه برسم. تنها یک بار کلاس تست رفتم که آن هم هزینه ای نداشت و دیگر ادامه ندادم. سعی کردم در درس های حل کردنی تمرین زیاد ...