سایر منابع:
سایر خبرها
دفترم را میبرم با خود از این دنیا ولی!
آزاده جانباز احمدرضا مداح- چقدر زود غروب می شوم چشمانم را هر از گاهی می بندم، به ذهنم فشار می آورم و دستم را به حرکت ... دلم می خواهد بنویسم دلم می خواهد سخن بگویم ... اما هرگاه که تصمیم بر نوشتن و سخن گفتن کرده ام، بغضی گلویم را گرفت و لرزشی دستانم را از حرکت باز داشت .... حقیقت را بگویم ... هنوز نتوانسته ام برای خودم کلمه اسارت را هجی کنم. شاید بشود با کلمات ...
زنگنه: عقل سیاسی دارم!/ شریعتمداری: مکلفیم کیک اقتصادی کشور را بزرگ تر کنیم/ آخوندی: می توانستم وزیر ...
خودکفا می شویم اما روزانه 10 میلیون لیتر بنزین وارد می شود، گفتید مدیریت مصرف سوخت را سامان می دهید اما نه تنها سامان ندادید که میزان مصرف بنزین به بیش از 80 میلیون لیتر در روز رسید، گفتید تا سال 96 و در شرایط تحریم می توانید تولید نفت و میعانات گازی را به 5.7 میلیون بشکه برسانید ولی نشد، گفتید پرونده پارس جنوبی را در پایان دولت یازدهم می بندید ولی نبستید، گفتید ژنرال ها را جایگزین گروهبان ها می ...
پس از خبر سقوط هواپیمایش تا 10 سال از او بی خبر بودم/ زنده شدن شهید لشگری تنها آرزویم است!
روحی و جسمی وارد نشود. همسرتان بیماری خاصی هم داشتند؟ خیر، علی رغم اینکه ایشان 18 سال اسارت را یک خواب آرام نداشتند، 18 سال حسرت نوشیدن جرعه ای آب خنک و یک لقمه نان را داشتند و همه چیز در اردوگاه ها غیر بهداشتی و چندش آور بوده، اما با توکلی که به خدا داشتند، همه این دوران سخت و وحشتناک را گذراندند و پس از مراقبت های ویژه پزشکی، هیچ بیماری در ایشان وجود نداشت. اوقات فراقتشان را در ...
روایت اولین اسیر فراری
شب در دل کوه تنها گذاشت و رفت... باورش برایم سخت بود اما به خودم قبولاندم که آنها از من بچه تر و کم سن و سالترند و بعد از این همه سختی کم آورده اند و حق دارند و نمی توانند پاسوز منِ مریض احوال شوند....در دل کوه سرپناهی پیدا کردم و همانجا خوابم بُرد ... نزدیکی های ظهر صدای گله گوسفندان از خواب بیدارم کرد...به هر مشقتی بود از کوه پایین آمدم و خودم را به چوپان گله رساندم، اوضاع آشفته ام را که دید به ...
توکل به خدا و ائمه روح و جسممان را جلا می داد
و مشغول دفاع از کشور شدید؟ اولین بار سال 61 در مقطع تحصیلی اول دبیرستان بودم که وارد جبهه و به غرب کشور اعزام شدم. چون سنم کم بود مدیر کل آموزش و پرورش با مسئولان سپاه و فرماندهان وقت منطقه هماهنگ کرد و ما را بعد از دو ماه برگرداندند. دومین بار سال 62 در طرح لبیک یا امام شرکت و در عملیات آزادسازی سد دربندی خان و مناطق شاخ شمیران حضور پیدا کردم و حدود دو ماه و نیم در منطقه بودم. بار سوم سال ...
من اول به عقد سپاه درآمدم + تصاویر
عقیدتی که از طرف سپاه به مشهد می رود. در صحن انقلاب چهل زیارت عاشورا هدیه به حضرت زهرا(س) نذر می کند که به دعای حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) خدا یک همراه خوب نصیبش کند. درنهایت در چهلمین زیارت عاشورایش من به ایشان معرفی شده بودم و بعد از خواستگاری و بعد از کمی رفت وآمد اردیبهشت سال 89 نامزد بودیم و 12 خرداد همان سال سر سفره ی عقد نشستیم. روز خواستگاری نشستیم رو به روی هم، اول علیرضا حرف زد ...
عوامل بدعاقبتی
سیاه اتاق را سیاه می کند. برعکس آن، فکر خیر که می رسد نگو: باشد بعد. همین الآن بلند شو. ممکن است بعد موفق نشوی. چون وقتی می خواهی به فقیر کمک کنی، سه جا شیطان دستت را می گیرد. اول کمک یکبار تو را هول می دهد. وسط کمک یکبار تو را هول می دهد. آخر هم یکبار تو را هول می دهد. اول می گوید: نده، تو خودت پیری و کوری داری. بچه بزرگ داری. فامیل فقیر داری. کار از این واجبتر هست، مکه می روی چه کنی؟ به این عرب ها ...
چریک پیر / گزارش یک گفتگوی طولانی با مرتضی مقدسیان
دهند و همه دانشجویان نیز پشت در گیر کرده بودند. حوالی اذان ظهر بود که یکی از بچه های انجمن اسلامی فکری به سرش زد و رفت به مسجد محل و مردمی که برای نماز مغرب در آنجا جمع شده بودند را بسیج کرد. ما بعد از چند دقیقه دیدیم که کل نمازگزاران مسجد از زن و مرد با چوب و چماق و خلاصه هر چیزی که در مسیر پیدا کرده بودند، وارد دانشگاه شدند، درب را شکستند و دانشگاه را به اصطلاح از دست چپی ها درآوردند. ...
حکایت رمال / پرونده سه خانم آزار دیده!
نمی کرد، اما در اثر اصرارهای من و خواهرم سرانجام این وصلت را پذیرفت. دخترم، متأسفانه چند سال بچه دار نشد. هر پزشک متخصصی که از دوست و فامیل و آشنا می شنیدم به دخترم معرفی می کردم و آنها مراجعه می کردند، اما نتیجه ای نگرفتند. از پزشکان متخصص قطع امید کردند. مدتی نیز از طب سنتی استفاده کردند، اما هیچ کدام افاقه نکرد. یک روز در یک آرایشگاه زنانه برای خانمی که همسن و سالم بود، درددل کردم. این خانم گفت ...
گزارشی از تعداد آزادگان ، شهدای آزاده و عناوین برخی کتاب ها و فیلم ها
پرستوها ، بوی پیراهن یوسف ، نفوذی ، اخراجی های2 ، کیمیا و قفسی برای پرواز از جمله آثار سینمایی و تلویزیونی مرتبط با آزادگان است. سیدجعفر دعوتی از جمله آزادگان استان همدان است که در اردوگاه تکریت11 دوران اسارت خود را سپری کرده است. او در خاطره ای به روایت چگونگی حضور یک سرباز گمنام امام زمان (عج) به نام آزاده شهید پرویز شریفی در جبهه برای ایسنا روایت می کند: پرویز حجله برادرش حسین را که ...
نگاهی به فرمایشات امام(ره) در پذیرش قطعنامه
به گزارش قم نیوز، اگرچه در 27 تیر ماه سال 1367، جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت، اما پس از آن، باز هم حملاتی از سوی دشمن بعثی به مرزهای کشور انجام شد. اما روزهای پایانی مرداد ماه همان سال، یعنی در چنین روزهایی بود که به درخواست دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، مقررات آتش بس در مرزهای دو کشور به اجرا گذاشته شد و عملا، جنگ به پایان رسید. رهبر جانباز انقلاب که ...
تلخی های روزهای اسارت برای رزمندگان شیرین بود
خودش می گرفت. بعد از گذشت 3 هفته سرباز عراقی برای تعویض پانسمان زخمی ها با یک ظرف چهار لیتری بتادین آمد به من که رسید طوری پانسمان کتفم را کند که خون با شدت تمام به لباس هایش پاشید و هرچه با باند خواست جلوی خونریزی را بگیرد نتوانست به همین منظور من را جهت مداوا به بیمارستان بغداد بردند. یک خاطره شیرین از دوران اسارت برایمان بگویید: صحنه اسارت برای بچه ها چون مقاوم بودند تلخی ...
تابلویی که با عنوان شهید برایم در کوچه نصب شده بود با ورود خودم پایین آورده شد
صبح زود میخواهم به کوه بروم با همین خیال گفتند برو. موسائی گفت: به سوی پادگان قهرمان راه افتادیم و پس از گذراندن 4 ماه دوره آموزشی (پائیز سال 62) به دلیل سازگاری بچه های همدان به سردسیری، قرار شد به کردستان اعزام شویم و به کردستان رفتیم، تا سال 63 جز نیروهای گشت ویژه بودیم. سال 63 به عنوان نیروی بسیجی به منطقه دربی خان عراق فرستاده شدیم تا اواخر سال 63 که به ارتش تحویل داده و قرار شد که ...
قریبانه هایی که غریب ماند
چشم بسته می ماندیم. وی ادامه می دهد: گاهی اوقات مهربان تر می شدند یک ساندویچی که اغلب تخم مرغ آب پز با نونی به اسم سمون بود که خیلی هم بدقیافه و بدمزه بود برای بچه ها خریداری می کردند؛ یک نفر به نام عباس بود که این ساندویچ را برای همراهان من که چند نفر بودند آورد وقتی گاز زدم دیدم تخم مرغ است چون بعد از گذشت 5 سال از اسارت مزه تخم مرغ را چشیده بودم برایم تازگی داشت و انگار که هنوز تخم ...
پایبندی به مقدسات ما را در اسارت حفظ کرد
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح رابر ، روز 26 مرداد 1369، ایران اسلامی شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سالهای اسارت خود در اردوگاههای عراق، پای به میهن اسلامی گذاشتند و به آغوش خانواده های خود بازگشتند. به همین بهانه خبرنگار ما گفتگویی با مختار افروغ آزاده 8 سال اسارت، جانباز 50 درصد، برادر شهید احمد افروغ، پاسدار بازنشته، فرهنگی مسجد امام ...
سرنوشت مبهم 11 هزار اسیر ایرانی در عراق
بسته در نگاه صدها مرد جنگ؛ یادگاران جنگ که آن روز از آن سال های اسارت خاطره ساخته بودند. مردانی که بعضی شان بعدها برایم تعریف کردند که ...4 نفر بودیم. نیم ساعت در مقابل سپاه هفتم عراقی ها مقاومت کردیم. بعد از نیم ساعت فشنگ مان تمام شد. اسلحه ها را زمین گذاشتیم و دست های مان را بالا بردیم... در هر کامیون آیفا، 5 یا 6 اسیر دست بسته سوار کردند و یک صف 50 ماشینی درست کردند و بردند بصره ...
هنوزهم آزاده و برای دفاع آماده ام
است و دوران اسارت را به امید آزادی تحمل کردیم و اکنون دکتری زبان و ادبیات فارسی دارم و در اداره کل گمرک آستارا مشغول کار هستم و به کارهای هنری علاقمندم و چند نمایشنامه نوشته و شش سال تئاتر کار کرده ام و به خاطر علاقه زیاد به زبان و ادب فارسی، 2 کتاب با نام های ایران وطن من و الف عشق را به ترتیب در موضوعات دفاع مقدس و عرفان تالیف و منتشر کرده ام. شهرستان مرزی بندر آستارا با 91 هزار نفر جمعیت ...
غذای پرطرفدار اسارت
.... بعد از آن سوار آمبولانس شدیم و ما را به بیمارستان الرشید بغداد بردند. در این بیمارستان ما را به اتاقکی بردند که صلیب سرخ به تازگی از آن جا بازدید کرده بود و حداقل تا یک ماه بعد هم صلیب بازدیدی از آنجا نداشت. این آزاده خوزستانی ادامه داد: حدود 20 روز از 5 تا 25 خرداد در بیمارستان الرشید بودیم و قبل از بازدید صلیب سریع به رمادی انتقال مان دادند. چون چهره و جثه ام بچه سال می زد در ...
به رهبرم بگویید، آمده ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد
نام گذاشتم به یاد محسن سقط شده خانم حضرت زهرا (س) . مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه های بزرگی به رویم باز شد اما نمی دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر ...
برگی از تاریخ ؛ انفجار روستای ده بزرگ باشت
المسلمین سید لطف الله جوادی فر ( فرمانده عقیدتی سیاسی آگاهی شیراز ) سید عبدالغفار شفیعی ( اولین معلم روستا که این روزها در بستر بیماری هستند و لحظات خود را با خاطرات خوش روزهای تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان روستا سپری میکنند و برایشان آرزوی سلامتی و عمری روز افزون داریم .) مرحوم آسید عبدالرحمن بهیار مقدم (بلادی نیا)( از رزمندگان بااخلاص و شجاع که در طول 8 سال جنگ تحمیلی جبهه ...
روایت 78 ماه اسارت رزمنده اردبیلی/ 15سالم بود که اسیر شدم+تصاویر
الدین هفده به ناراحتی کلیه و مثانه و روده مبتلا شدم من علاوه بر ناراحتی های ذکر شده در سال آخر اسارت سینه ام خس خس می کرد و بعداز صرفه خلط آمیخته با خون از سینه و گلو بالا می آوردم. شمیم خوش آزادی بیست روز قبل از آزادی اوّلین گروه اسرا یعنی روز بیست و ششم مرداد سال 1369، زمزمه ی آزادی در اردوگاه پیچید و چند روز بعد خبر آزادسازی و مبادله اسرا از طریق رادیو و تلویزیون اعلام شد ...
تحمل دوران اسارت فقط با ایثار و خودگذشتگی امکان پذیر است
کشور تصمیم گرفتیم پای صحبت کسی بنشینیم که دوران سخت اسارت را تجربه کرده است. حسین ایرانی در خیابان حافظ گناباد سه راهی بجستان لوازم برقی می فروشد. وارد مغازه اش می شوم با خوش رویی و خنده مراسم احوال پرسی را برگزار می کند. در اولین برخورد مهر و محبتش در دلم جای می گیرد از آن دسته آدم های دوست داشتنی است که تمام قلب آدم را یکسره و به سرعت تسخیر می کنند. قصد و نیتم را می گویم با خنده می ...
قصه های تلخ و شیرین اسارت
برای سرشماری می آمدند باید به حالت سجده می شدیم که این امر خیلی آزار دهنده بود، هیئت صلیب سرخ را در جریان گذاشتیم و بعد هم با هماهنگی دیگر اسرا از این کار امتناع نمودیم در نهایت موفق شدیم این قانون را در اردوگاه لغو کنیم. سختی دوران اسارت روحیه مقاومت را تضعیف نکرد سهراب تهمتن یکی دیگر از آزادگان ساوجی به بیان خاطرات خود پرداخت و گفت: یک بار لحظه ای که تیمسار عراقی کنارم ...
سرگذشت اسارت در اردوگاه های عراقی
ماه گذشت تا اولین نامه خانواده ام به دستم رسید. چه زمانی به ایران برگشتید؟ اولین گروه اسرای ایرانی در نیمه های مرداد عازم ایران شد و چند هفته بعد از ورود اولین گروه آزادگان، من هم در ششم شهریور سال 69 به ایران برگشتم. آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران، آن روز به استقبال ما آمده بود. روزهای بعد از اسارت چگونه گذشت؟ سال 70 به استخدام فرمانداری ...
از جنگ در جبهه های حق تا جنگ در جبهه فرهنگی
انجام شد اما به خاطر اینکه در زمان اسارت فرمانده گروهان بودم به استخبارات بغداد منتقل شدم و به مدت 16 روز بازجویی ها ادامه داشت تا در نهایت به کمپ 13 رمادی منتقل شدم، مدت یک سال در این کمپ حضور داشتم اما به خاطر اینکه مشکلات فراوانی برای بعثی ها ایجاد کرده بودیم و هر روز با آنها درگیر می شدیم، ما را به کمپ 17 در تکریت بردند. *اسارتتان چند ماه به طول کشید؟ 26 ماه در اسارت ...
گپ و گفتی دوستانه با آزاده کرجی/ اسارت، سند افتخار و پایان نامه دانشجو آزاده ایرانی در آلمان شد
معنای واقعی خاطرات ما پی برد چرا که سال 69 در جنوب به مدت 8 سال به اسارت دشمن درآمد. 6 ماه اول سخت ترین دوران اسارتم بود و تصور من از مسائل صرفا یک رویا و خوابی بود که هر لحظه مرا در انتظار بیدار شدن قرار می داد اما زمانی باور کردم اسیر هستم که در قبال نعمت های از دست داده ام صاحب نعمت را بدست آوردم و پس از پی بردن به این مهم آرام شدم و زیباترین حس زندگی ام را تجربه کردم و اسارت درس ...
بسته خبری چهارشنبه 25 مردادماه 1396
گردان حشدالشعبی حضور داشت را بمباران می کند و 30 نفر در این حمله از گردان سیدالشهدای حشدالشعبی شهید شدند. بلافاصله بعد از این حمله در سحر روز دوشنبه هفته قبل نیروهای داعشی به مقری که شهید حججی هم حضور داشت حمله کرده و درگیری صورت می گیرد و حدود 2 ساعتی هم بچه ها مقاومت می کنند اما آخر کار یک عامل انتحاری ورود پیدا کرده و شهدای زیادی می گیرد. شهید حججی هم در این عملیات انتحاری مجروح و پهلو ...
آزادگان الگوی ایثار و فداکاری را پیش روی نسل آینده قرار دادند
به گزارش صاحب نیوز ؛ ابوالفضل معینی نژاد در گفتگویی با گرامی داشت سالروز بازگشت غرورآفرین آزادگان سرافراز به میهن اسلامی عنوان کرد: 26 مرداد ماه خاطره شیرین بازگشت سرو قامتانی که ایثار و پایمردی را عینیت بخشیدند و با فداکاری، شهامت و با تکیه بر ایمان الهی، از کیان انقلاب اسلامی و خاک میهن دفاع کردند را یادآوری می کند. فرماندار آران و بیدگل آزادگان را تمثالی از پایمردی و استقامت خواند و ...
روزهای سخت رمادیه
اسارت گرفته شده بودند افتتاح شد. 26 مرداد بهانه ای شد تا پای خاطرات وی بنشینیم و لحظاتی چند به تاریخ 8 ساله پرافتخار زمان جنگ برگردیم. دادگر می گوید سال های جنگ سراسر خاطره بود و اگر بخواهم از سال های اسارت بگویم ساعت ها زمان می برد و می توان یک کتاب دراین باره نوشت. او می گوید اواخر سال 63 برای اولین بار به جبهه رفتم و 6 ماه در کردستان حضور داشتم و به عنوان بسیجی در آن منطقه بودم و بعد ...
اسارت، دورانی که یکرنگی و یکدلی در میان رزمندگان موج می زد
فرا رسید و نخستین گروه از آزادگان صبح 26 مرداد ماه 1369 آزاد شدند این در حالی بود در این روز تسویه حساب سنگینی در قسمت ما با چند تن از جاسوسان خود فروخته وطنی آن هم به واسطه خیانت و اذیت و آزاری که در طول اسارت به دیگر عزیزان آزاده تحمیل کردند، انجام شد از این رو هم زمان با آزادی اسرای ایران و عراق آن روز با دادن یک شهید (حسین پیراینده از تهران) به مدت 3 روز همه ما را در آسایشگاه ها بدون آب و غذا ...