سایر منابع:
سایر خبرها
ما هم می خواهیم دخترانگی کنیم
موفقیت نقشی تعیین کننده دارد. نمی گویم که تبعیض نیست، چرا، ولی کلاً ما دخترها اهل گله گذاری و شکایت هستیم، در حالی که پسرها خودشان را با هر شرایطی تطبیق می دهند و شروع به عمل می کنند. بهار فرهادی، خواهر 18 ساله فائزه و کوچکترین دختر حاضر در جمع، دانشجوی موسیقی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، ضمن تأیید بخشی از صحبت های معصومه می گوید: من قبول دارم که به خودمان بر می گردد، اما ...
اظهارات مردمشهدی که پسر9ساله اش را از ارتفاع 30متری پل عابر به خیابان پرت کرد
انداختم و دیدم حرکت نمی کند سوار موتورسیکلتم شدم و به خانه رفتم. سپس ماجرای گم شدن فرزندم را به پلیس گزارش کردم! آیا مواد مخدر هم مصرف می کنی؟ بله! من معتاد بودم! روز حادثه هم مواد مصرف کردی؟ بله! سه یا چهار قرص ترامادول 200 خوردم. زمانی که فرزندت را به قتل رساندی از نظر روحی و روانی سالم بودی؟ بله! کاملا بر اعمال خودم کنترل داشتم. چرا راه مناسب و درستی را ...
خصایصی که سبب می شود انسان همیشه در عافیت باشد/ذکری که یک عارف برای فرد مغرور داد
که اولیاء خدا بیان کردند که ذکر افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد را زیاد بگویید. یعنی عبد می خواهد بیان کند: من بصیر نیستم، من آگاهی ندارم، من مدّعی نیستم، من تحت اختیار مولای خودم هستم، هر چه مولایم بگوید می پذیرم و ... . وقتی تحت اختیار مولا قرار گرفت و دیگر ادّعایی نداشت، آن موقع مهیّای رشد می شود. امّا وقتی شیطان ملعون آمد و او خود را مدّعی دانست، دیگر گرفتار می شود. لذا ...
جزئیات جنایت خانوادگی از زبان تازه عروس قاتل +عکس
.... چرا با اینکه می دانستی شوهراین زن در منزل نیست به خانه اش رفتی؟ من 10 سال کوچکتر از این زن بودم واشتباه کردم به آنجا رفتم. ماجرا را شرح بده؟ چرا به خانه این زن رفتی؟ پیامک داد و از من خواست راجع به شوهرش واختلافی که بین شان بود باهم حرف بزنیم. چرا در خیابان یا به صورت تلفنی این کار را انجام ندادید؟ نمی دانم. چرا ساعت هفت صبح با هم قرار گذاشتید؟ من باید می رفتم دانشگاه برای همین آن موقع همدیگر ...
جنایت وحشتناک در حلقه طلاق
به خانه رفتم. سپس ماجرای گم شدن فرزندم را به پلیس گزارش کردم! آیا مواد مخدر هم مصرف می کنی؟ بله! من معتاد بودم! روز حادثه هم مواد مصرف کردی؟ بله! سه یا چهار قرص ترامادول 200 خوردم. زمانی که فرزندت را به قتل رساندی از نظر روحی و روانی سالم بودی؟ بله! کاملا بر اعمال خودم کنترل داشتم. چرا راه مناسب و درستی را انتخاب نکردی ...
گفت و گو با تهمینه میلانی درباره ملی و راه های نرفته اش
هفته نامه صدا - گلاویژ نادری: ملی و راه های نرفته اش چهاردهمین فیلم تهمینه میلانی است. حالا نزدیک به سی سال است که از کارگردانی اولین فیلمش می گذرد. این فیلم به سختی پروانه ساخت گرفت، فیلمنامه آن بارها تحت ممیزی و اصلاحیه قرار گرفت و سرانجام میلانی رضایت به اعمال اصلاحات داد اما به گفته خودش فیلم را طوری ساخت که می خواست نه آن طور که شورای صدور پروانه ساخت از او خواسته بود. میلانی در این گفتگو ...
سکولاریزه کردن جامعه نبوی، عامل اصلی وقوع عاشورا
به جای کسی که خدا صلاح می داند حاکم باشد، شخصی حاکم شد که شرایط حاکم اسلامی را نداشت، در واقع انحراف از اینجا شروع شد که به جای پیامبر(ص) شخصی نشست که در خوش بینانه ترین حالت عصمت نداشت و اشتباه می کرد و نمی توانست راه را تشخیص دهد و جامعه را به مسیر اصلی هدایت کند. این انحراف گام به گام جلو آمد، یک گامش این بود که به جای حقیقت، مصلحت نشست، خلیفه اول منبر رفت و روز اول بعد از سقیفه گفت ...
دمیدن حیات بر پیکره زمان با روضه حسین(ع)
نیز در پاسخ به این حرف من گفت: آنقدر که نیت و خلوص قلبی در این بین اهمیت دارد شعر ندارد، سعی کن برای روضه و نوحه خوانی به خلوص قلبی دست یابی و این جمله او همیشه آویزه گوش من است. همچنین حسام الدین سراج که دراین مراسم حضور داشت، به اصرار مجری برنامه پشت تریبون قرار گرفت و با اشاره به اینکه پیشتر از دست اندرکاران برگزاری این مراسم قول گرفته بودم که چیزی در این مجلس نگویم به خواندن چند بیت شعر در ...
پسر 3ساله، قربانی جنایت سیاه ناپدری
و او را بابا صدا می کرد. هر وقت هم که مجتبی می خواست از خانه بیرون برود می خواست با او برود. زمانی هم که این اتفاق افتاد من در خانه نبودم ،چون از ساعت 9 صبح سر کار می رفتم و موقع ناهار به خانه می آمدم. روز حادثه هم ساعت 2 بعد از ظهر به خانه آمدم، اهورا خواب و بیدار بود. تلاش کردم به او غذا بدهم اما نخورد و دوباره خوابید و من هم سر کار رفتم. با این حال از مجتبی خواستم که وقتی اهورا بیدار شد به او ...
درحال سقوط آزاد در موسیقی هستیم
. شاید بیش از هزارو 200 دانشجو در دانشکده های مختلف داشتم. تا سال ها موسیقی در نمایش در رشته های هنری را فقط من تدریس می کردم بعد کم کم جایگزین کردیم. باعث و بانی تأسیس آموزشگاه آزاد موسیقی من بودم و اساسنامه اش را من نوشتم. تا زمانی که در خانه موسیقی بودم همه با امضای من انجام می شد. این طور بوده، بنابراین چرا ناراضی باشم؟ خوشحال هستم چون قدم های بزرگی برداشته ام. شاید جاهایی به انحراف کشیده شده باشد اما در شروع خیلی خوبی بودند ان شاءالله همیشه سربلند باشید. ...
شعر/دل من بی هوا هوایی شد...
پیروزم *** کوفه رفتم ولی علی بودم غرق ذکر سینجلی بودم بین نامحرمان که جایم نیست بین نامحرمان ولی بودم *** ابرخونبار کاروان بودم من علمدار کاروان بودم زینب و چند کودک زخمی من پرستار کاروان بودم *** گریه کردم تمام خندیدند پای رأس امام خندیدند گفتم این ...
شهید شدن افتخار است اما من رفتم که بُکشم
نیک نیوز: سر وقت آمد برای مصاحبه، ساده و بی تکلف حرف زد ، عصبانی شد، گلایه کرد، گریه کرد و رفت. یکی از روزهای نه چندان سرد پاییز، حمید شیرمحمدی جانباز مدافع حرم کشورمان با بی ام دبلیوی کروک 325 اش مهمان ما شد. حمید شیرمحمدی را خیلی ها بعنوان مدافع حرم بی ام دبلیو سوار می شناسند. کسی که داوطلبانه به سوریه اعزام شده و حالا همه زندگی اش حول یک روز از تقویم می چرخد؛ 21 دی ماه 94. همان روزی ...
متن کامل میزگرد بررسی مستند انقلاب جنسی منتشر شد
را بشنوند. میگویند فحش دادن آسان است و برویم به شمقدری و آرمان مدیا فحش بدهیم. بیاییم بگوییم که این ها رفتند سراغ موضوع ازدواج موقت پس شروع کنیم به آن ها فحش بدهیم. حرف و استراتژی ما این است که بیشتر از آنکه حرف بزنیم کار کنیم. بیشتر از 30 کلیپ با عنوان یک یا دو ساخته ایم. در همین کلیپ آخر که یک روحانی مجری آن است، از مردم می پرسد که آیا شما دختر به آخوند می دهید یا خیر؟ همین کلیپ را ...
روضه امام حسین(ع) سند نمی خواهد/ آسیب شناسی عزاداری، نقشه شوم منافقین است!/ آسیب شناسی را باید امثال حاج ...
سنت هستند. یکی دیگر از ابزار این کار، علوم سینه به سینه است. یکی دیگر از این ابزار این مسئله است که درست است در تاریخ ذکر نشده اما زبان حال است. درست است که اهل البیت شخصیت های بسیار معنوی و بالایی بودند، اما بالأخره انسان بودند یا نبودند؟ یک دختر کوچک چطوری با بابایش حرف می زند، با بابایش که هیچ، با سر بابایش چگونه حرف می زند. وقتی ثابت شده که این سر را آوردند دختر هم بود، حالا اسمش حضرت رقیه ...
ما قهرمان جهانیم نه بازیکن فوتبال!
زندگی تان را چگونه پشت سر گذاشتید؟ شاید خیلی های دیگر نتوانند مشکلات زندگی را تحمل کنند. شهربانو منصوریان: از آنجا که رشته ام رزمی بود روحیات خاص خودم را داشتم. یک روز در میان باید به اصفهان می رفتم و ووشو تمرین می کردم. برای اینکه خرج رفت و آمدم را دربیاورم و به عشق یک جلسه تمرین یک روز کامل کار سنگین انجام می دادم، کارگری می کردم، کشاورزی می کردم یا سیب می چیدم. همه تلاشم را می کردم تا ...
همسر شهید: برای رفتن به سوریه بچه ها را راضی کرده بود، مانده بود چطور من را راضی کند!/ پیشانی اش رو ...
یک شب خواب دیدم عازم سوریه شدم. برای ورود به حرم حضرت زینب (س) اذن دخول خواندم. همین که خواستم وارد شوم، نگاهم به پرچم سبزرنگی افتاد. خاطرم هست که سید یحیی وارد حرم شد و من تا آمدم وارد شوم دربسته شد. گفتم: چرا من را نبردی؟ یحیی گفت: جای تو اینجا نیست تو باید بروی کربلا. از خواب بیدار شدم که نماز صبح را بخوانم، خوابم را برای سید یحیی تعریف کردم. گفت: دوست داری چادر حضرت زینب (س) دوباره خاکی شود؟! راضی هستی حضرت از دست تو ناراحت شوند؟! و بعدازاین خواب بی تابی های من کمتر شد و راضی به رفتن شدم. ...
میز خبر
. چون بیکار بودم به سمت مصرف مواد مخدر کشیده شدم . مواد مخدر که می کشیدم، دیگرنمی دانستم دارم چه انجام می دهم و سرقت می کردم ، شبانه بیشتر به سراغ مراکز اداری و خانه هایی که می دانستم خالی هستند می رفتم و سرقت می کردم .ولی الان ترک کردم و بعد از ترکم هم دیگر سرقت نکردم . وی در پاسخ به اینکه چند وقت است که ترک مصرف مواد مخدر داشته است و دیگر به سراغ دزدی نمی رود گفت : 10 روز است ترک کردم ...
بابک جهانبخش: اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است
هنر و صدای دکتر محمد اصفهانی بی نظیر است یا آقای عصار، خاص هستند و برای همه آنها احترام قائل هستیم و اساتید ما هستند. نکته مهم این است که آن دوره حمایت تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر راحت تر از امروز بود . در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می رود چون کارهای جدید لحظه به لحظه منتشر می شوند. تولید بی رویه آثار موسیقی به دلیل عدم مدیریت هم یکی از ...
انکار قتل پدر و نامادری
به سر او زدم که بیهوش روی زمین افتاد. سر تفنگ روی پایم بود که تیری شلیک شد و به پایم برخورد کرد. این اتفاق باعث شد عصبانیتم بیشتر شود و با داس به جان پدر و نامادری ام بیفتم و آنها را به قتل برسانم. به دنبال اقرارهای متهم پرونده تکمیل و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان گفت ...
چادری شدم چون نمی خواستم ول باشم
بهتر یاری رساند. این بار به سراغ مادر 26 ساله ای رفتم که در رشته مدیریت فارغ التحصیل شده است. قبلا در یک شرکت خصوصی کار گرافیک و طراحی انجام می داد، در حال حاضر خانه دار است و برای مطبوعات و رادیو نویسندگی می کند. این مادر جوان که به اصل حجاب معتقد است، اول پوشش چادر را تجربه کرده، سپس در یک دوره یک ساله پوشش مانتو را تجربه کرده و بعد دوباره چادری شده است. او دل پردردی از انتخاب و وضعیت ...
اتفاقی تلخ که زندگی پری را دگرگون کرد/چشم نابینای پری در انتظار خیران+تصاویر
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف به نقل از ایل بانو ؛پری دختر 26 ساله است دختری که چند سال قبل وقتی در اثر درد خالی که از کودکی در صورتش و کنار چشمش وجود داشت به دکتر مراجعه می کند بعد از انجام آزمایشات مختلف دکتر یک خبر خیلی بد را به او داد خبری که بعد از گذشت چند سال اما هنوز پری با کامی تلخ از آن روز یاد می کند. پری بعد از گذشت سه سال از آن اتفاق اما هنوز هم غمگین است به گونه ای که ...
روایتی مادرانه از شهید لواسانی/ محمدرضا عاشق کتاب بود
سر مزارش به بهشت رضا(ع) می روم و گریه می کنم و می گویم رضا جان برایم دعا کن تا اجرم پایمال نشود. صفری صفرپور عنوان کرد: در بین بچه هایم محمدمهدی، مامانی بود، وقتی می رفتم حرم می دیدم دم درب ایستاده، یک لحظه بدون من در خانه تنها نبود، حتی بزرگ شد و داماد شد باز هم هر روز به خانه می آمد. وی در ادامه گفته های خود در خصوص پسر شهیدش محمدمهدی نیز، افزود: محمدمهدی بعد از محمدرضا به ...
جانبازی که خاطره شهادتش لرزه بر اندامتان می اندازد + فیلم
انداختند تا از روی بدن ما رد شوند تنها یک لحظه توانستم خود را قدری کنار بکشم، یک دفعه سبک بار شدم و از بالا جسم خودم را دیدم و همچنین روح دوستان شهیدم که یکی از پس از دیگری از کنارم می گذشتند و به عرش می رفتند به قدری احساس خوبی داشتم که دلم نمی خواست آن احساس را از دست دهم، دنبال شهدا رفتم که ندایی به من گفت تو باید برگردی، من گفتم اجازه دهید بیایم دیگر نمی خواهم برگردم، گفت تو خودت خواستی شهید نشوی ...
از کوار تا اهواز؛ خاطره جذاب یک رزمنده از اعزام به جبهه
آمد و در پشت کوه مغرب فرو می رفت. اما این جا کوهی نبود. گویا خورشید طلوع و غروبش از سطح دشت های سوزان خوزستان است. رنگ خورشید در غروب قرمز و دلگیرکننده بود ... حالا روز سوم یا چهارمی بود که از خانه دور شده بودم. خانه ی ما فاقد تلفن بود. نمی دانستم چگونه به آن ها خبر بدهم. از آمدنم پشیمان بودم. دلگیری، ناراحتی، دوری از خانه، دلتنگی و همه وهمه عواملی بود که قرار را ازم گرفته بودند. هوای ...
دستانی که می بیند و چشمانی که لمس می کند
...، آنها را جفتی 1500 تومان می خرم و 2000 تومان میفروشم و سودم از فروش هر کدام 500 تومان است. او می گوید: با این وضع درآمدی که دارم پسرم نیز کمک خرجمان شده و بجای اینکه او را به دانشگاه بفرستم او هم هر روز صبح با من از خانه بیرون می آید و بعد از اینکه مرا به محل دستفروشی ام می رساند به کارگری می رود. با اینکه رشته اش مکانیک بوده ولی توانایی مالی برای راه اندازی مغازه و کار و کاسبی درست ...
میهمان نوازی ایرانی در ماسوله زاگرس!
سید بدون اینکه نماز را بشکند، سنگ ریزه ای انداخت و سنگ بزرگ روی سنگ ریز ماند و خشک شد. حالا صدها سال از تاریخ حضور این سید گذشته است. چشمه مراد، فلش رو به قبله و سنگی بزرگ که روی سنگی کوچک قرار دارد، هویت بخش مردم روستایی است که در دل کوه های زاگرس زندگی می کنند، روستایی که نامش نیز دلالت بر حضور سید عیسی دارد: روستای سرآقاسید ، در قلب رشته کوه های زاگرس، مرز میان استان های اصفهان و ...
مشکلات عجیب یک عضو هیات علمی در وزارت علوم
قرار دادن افراد مشکل دار و نالایقی در بالای سر تو، باید هم از آنها تشکر کنی! بهر حال ملک شخصی است بعضی جاها و این سمت ها هم که به این راحتی به دست نیامده اند! اربابی گفته اند، رعیتی گفته اند! باید تبعیت کرد! حرف متفاوت و انتقاد؟! این رویه متفاوت است؟! مثل همه باش! تشکر کن! دلیل و استدلال و حرف منطقی یعنی چه! نظرمان است! حالا اینجا دانشگاه نیست، نباشد!؟ اصلاً آیا باید در دانشگاه نظم و قانون و مقررات ...
عبدخدایی: نواب صفوی شرایط زمان را نمی شناخت
یک پول توجیبی (صد تا سی شاهی) این نشریه ها را تا می کردم. سال 1323 بود. من در این زمان 5 ساله بودم. * در آن دوره حزب توده روزنامه ای به نام مردم منتشر می کرد. در یکی از شماره های این روزنامه عکس سیدی را منتشر کرده بود که عمامه ژولیده ای داشت و جوان بود. زیر عکس نوشته بود نواب صفوی و هوچی گری های او در پایتخت آن زمان روزنامه ها به منزل ما می آمد، من شیفته صاحب این عکس شدم و در ذهنم باقی ...
هویدا از فاسدترین رجال ایران بود
میرسید که الان در حوزه به این مباحث نیاز هست یا نه؛ یعنی طلبه برای منبر خودش، برای قرار گرفتن در جایگاه سیاسی لازم خودش، حتّی برای اندرون خودش، به این مطالب احتیاج دارد یا نه. یک روز هست که ما مثلاً باید اثبات توحید و اثبات صانع بکنیم؛ یک روز هم هست که ما بایستی مثلاً درباره ی مسأله ی عدم وابستگی سیاسی بحث کنیم؛ این هم الان یک مسأله ی طلبه ی حوزه است؛ این جزو مسائل حوزه است؛ این را شما ...
هوای رفتن
مریم سمیع زادگان نویسنده گوشه نیمکت کز کرده بود و با حسرت به آدم های در حال عبور نگاه می کرد. حس کردم نگاهش به کفش هاست، به پاها، قدم ها. کنارش که نشستم بدون این که نگاهم کند، شروع کرد به حرف زدن. صدایش می لرزید وقتی گفت: آمده ام این جا، توی پارک یک دل سیر گریه کنم. آخر توی خانه نمی شد، مادرم هست، دلم نمی خواهد غصه بخورد. مکثی کرد و دماغش را بالا کشید. کمی خودش را جابه جا کرد. به پشتی ...