سایر منابع:
سایر خبرها
جزیره ای که واقعاً مجنون بود...
. عراقی ها آن منطقه را زیر آتش گرفتند. خودم را سینه خیز به بچه ها رساندم و به آنها گفتم: آقای بابایی شهید شد، بروید ایشان را بیاورید. آتش دشمن خیلی زیاد بود. بعد از مجروحیت، مرا به بیمارستان صحرایی و سپس به نقاهتگاه شهید تختی اهواز بردند. چند روزی در آنجا بستری بودم. چون مجروحیتم سطحی بود، قبول نکردم که به شهرستان برگردم و دوباره به تیپ برگشتم که گفتند چون شما توانایی رزمی ندارید و خون زیادی از شما رفته، همان جا در تیپ بمانید و اجازه ورود دوباره به عملیات را به من ندادند. بچه ها که آمدند، از آنجا پایانی گرفتم و به شهرستان برگشتم. منبع: تسنیم انتهای پیام/ ...
جنایت هولناک تازه عروس و فرار به شمال!
زن غریبه ای در حمام است وشوهرم خوابیده. این مسأله برایم غیر قابل تحمل بود. چند وقت بعد هم متوجه شدم او با دختر همسایه و حتی با یک زن شوهردار دیگر رابطه دارد. من، شوهرم را دوست داشتم و به خاطر این موضوع بود که باهم چند بار دعوا کردیم. شوهرم از من می خواست که همراه دوست دخترش در خانه مان زندگی کنم اما کدام زن این را قبول می کند. به همین خاطر قهر کردم و برای یک هفته به خانه پدرم رفتم و درباره مشکلی که ...
وضعیت خانواده ستایش 2روز پیش از اعدام قاتل
و روزنامه ها نیست. پارسال پدر همسرم (پدربزرگ ستایش) اومد ایران؛ ولی چون نمی دونست ما چندتا بچه داریم درباره ستایش هیچی نگفتیم. مجبور بودیم جلوی اون خوب و خوش باشیم و وقتی می خوابید عزاداری کنیم. بردیمش سر خاک ستایش و گفتیم یکی از فامیلامونه؛ فاتحه ای براش خوند و رفت. بعضی چیزها را نمی شود کلمه کرد. آن بعضی ها را صفیه اشک می ریخت. همه چیزش با من بود اولین عکسی که از ستایش پخش ...
داستانی برای نسل کشی در میانمار + صوت
.... لج کرده بودم، باید با جادوی شیشه، آتش درست می کردم تا جلوی بچه ها کم نیاورم. سیر نبودم؛ اما گفتم: - نمی خوام غذا. - پس بیا کتابتو بردار، برو مدرسه. - کتابم همین جاست. الان می رم. بالاخره از بین کاه ها دود بلند شد. چشمانم برق زد: - جانمی جان. شیشه را کنار انداختم و با کتاب کاه ها را باد زدم. آتش کاه را می بلعید و ...
سرنوشت متفاوت جهانگیری ها
، درگذشت پدر دو شهید را تسلیت گفتند. اسحاق جهانگیری درباره پدرش این طور می گوید: زمانی که مسئول جهاد کرمان بودم، مسئولیت جنگ جهاد را برعهده داشتم و مدام باید به جبهه می رفتم. مادرم نگرانم بود که پس از یعقوب و محمد من هم به شهادت برسم. اما پدرم تحمل بیشتری داشت. برادر عزیزم حاج قاسم سلیمانی چند بار به من گفت خانواده شما به اندازه کافی داغدار شده است و شما دیگر نباید در جنگ شرکت کنید . رابطه نزدیک دو هم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (452)
این به بعد به دریای عمانم میگیم خلیج فارس. 10. رفیق دبیرستانم بچه داره الانم دودله که آپارتمان کجا بخره؟ بعد من تو فکر اینم ک فلان کلیپ حجمش زیاده دان نکنم بلکه بسته ی نتم بیشتر دووم بیاره. وقتی ازم تعریف میکنن و منم خودمو زدم به اون راه که حواسم نیست 11. رفیقمون باهرکی مخالفه میگه باهاش 360 درجه اختلاف دارم،پیر شدم نتونستم یادش بدم باید بگه 180درجه. آخه اخمخ 360 ...
ما هم می خواهیم دخترانگی کنیم
بخری و انتخاب کنی که دوست داشته باشی هیچ وقت به من نمی گفت تو که از جنس یا از رنگ سر در نمی آوری، همیشه حتی در کوچکترین کارها نظرم رو می پرسید اگر کاری را خراب می کردم بارها می گفت تکرار کن تا درست انجام بدهی همین باعث شده که من با اینکه یک خواهر و برادر کوچکتر از خودم دارم از پس همه کارهای آنها و کارهای خودم بربیایم و مادرم خیلی وقت ها آنها را به من می سپارد و به مسافرت می رود الان که خودم را با ...
اظهارات مردمشهدی که پسر9ساله اش را از ارتفاع 30متری پل عابر به خیابان پرت کرد
قتل عمدی پسرت (علی) را قبول داری؟ بله! اتهام را قبول دارم! کاری را که انجام داده ام چرا دروغ بگویم! اشتباهی بود که مرتکب شدم! چرا فرزندت را کشتی؟ از زمانی که داماد این خانواده شدم با همسرم اختلاف داشتم. در واقع ما مدت بسیار کمی را با یکدیگر زندگی کردیم از آن به بعد و در طول حدود هفت سال که از ازدواجمان گذشت، مدام یا حکم جلب مرا می گرفتند یا به خاطر مهریه شکایت می کردند! ...
حجت الاسلام هوایی: قمه زن ها الی یوم القیامه مقصرند/ نماد نباید جزو دین و جزو عزاداری شود
شما از ما. اگر صحت داشته باشد کل همان 364 روز هم زیر سوال می رود. چون از مرجع تقلید تبعیت نکرده اند. با کار حرام نمی شود و با کاری که نه واجب و نه مستحب است نمی شود تبلیغ دین امام حسین(ع) را کرد. عزاداری مطلوب آن است که شعور بدهد و معرفت بدهد و دشمنان را بشناساند. شهید مطهری گفت: شمر زمانت را بشناس. شمر زمان ما الان اسرائیل است همین الان که ما عزاداری می کنیم با غزه و با بچه های بیگناه چه ...
خصایصی که سبب می شود انسان همیشه در عافیت باشد/ذکری که یک عارف برای فرد مغرور داد
، همان آن جا سقوط می کنیم و عجیب هم شیطان، انسان را فریب می دهد. یکی از راه های فریبش هم همین است: خودم هم می دانم، ادراک دارم، من هم یک چیزهایی می فهمم و ... و همین ها انسان را گرفتار می کند. همین من هم متوجّه هستم و ...، بد زنجیری است که انسان را به غل و زنجیر می کشد و اجازه نمی دهد رشد کند. اگر انسان بعد از معرفت، به عبودیّت برسد، دیگر برای خودش، هیچ اختیاری قائل نیست. به هیمن خاطر است ...
چرا برخی امت های مجرم از نعمت های خدا بهره مندند؟
نمی کنند و حاضر هم نیستند بیایند که توبه را امتحان کنند تا ببینند مشکلات را حل می کند یا نمی کند، یقیناً حاضر نیستند! الآن به هرچه بدحجاب و بی حجاب -که ضد چهارده آیه قرآن است- پیشنهاد توبه بشود، به انسان می خندند؛ پیشنهاد برگشتن از این گناه بشود که باعث چقدر طلاق و چقدر پاشیده شدن خانواده ها و چقدر مشکل ساز برای جوانان است، می خندند؛ به رباخورها هم بگوییم توبه کنید، نمی کنند! به این همه دزدی که در ...
عاشقانه ای در روزهای بی آینه
حسین سر سفره عقد. دیگ های غذا توی حیاط برپا بود. آشپزهایی که پدرم آورده بود مشغول کار بودند. آن موقع گاز نبود و باید با هیزم غذا را می پختند. باران هم می بارید و کار برای آشپزها سخت شده بود. حداقل صدنفر مهمان توی خانه بالا و پایین می رفتند. بیچاره حسین یک دقیقه فراغت نداشت بتوانیم دو کلمه با هم حرف بزنیم. توی آن شلوغی و باران سیل آسا عاقد آمد و سه بار خطبه را خواند و یک بله از من گرفت و ...
ادعای عجیب قاتل بی رحم در دادگاه تهران +عکس
فرزند شد. من هیچ وقت دل خوشی از پدرم نداشتم. دوسال قبل ازدواج کردم اما زندگی ام دوامی نداشت و مجبور شدم 114 سکه به عنوان مهریه به همسرم بپردازم و از او جدا شوم. به خانه پدرم رفته بودم که متوجه بد رفتاری های پدرم با همسرش و فرزندانش شدم. پدرم آنها را مانند کودکی من و خواهرهایم به شدت کتک می زد. به همین خاطر به فکر انتقام افتادم. اسلحه بادی را برای شکار برداشته بودم که تیری به سر پدرم شلیک کردم. همان ...
پلتفرم گفتگوی آنلاین و تأثیر آن در پشتیبانی مشتری
ارزش قائل هستید و می خواهید یک ارتباط صمیمی و پایدار با کاربرانتان داشته باشید جواب بله است. اما بیشتر این سیستم ها برای کسب و کار شما مفید نخواهند بود، چون بیشتر این سیستم ها خارجی هستند و بایستی برای استفاده از آن ها هزینه زیادی را پرداخت کنید. البته برخی از آن ها نسخه رایگان هم دارند که در این صورت نیز امکانات محدودی در اختیار شما خواهند گذاشت. چاره کار کجاست؟ استفاده از سیستم ...
جنایت وحشتناک در حلقه طلاق
. چرا او را کشتی؟ وقتی از زندان آمدم معتاد شدم، بیکار هم بودم! از سویی بچه از نظر روحی به هم ریخته بود! حال مناسبی نداشت! همواره بهانه گیری می کرد که چرا از مادرم طلاق گرفتی! می گفت: تو مرا بدبخت کردی! هر غذایی را نمی خورد، همیشه برایش کباب می گرفتم! یعنی چیزی برای او کم نگذاشتم! اما مادرزنم او را کتک می زد! با وجود این اشتباه کردم و از محضر دادگاه تقاضای عفو و بخشش دارم. ...
گفت و گو با تهمینه میلانی درباره ملی و راه های نرفته اش
است ولی نمی داند که این عمل او باز هم به ضرر او تمام خواهد شد. شما مَلی را هم مقصر می دانید؟ - البته، من به تئوری انتخاب خیلی اعتقاد دارم. ما تاوان انتخاب های خود را می دهیم. مَلی هم تاوان انتخاب خود را می دهد. اما مسئله این است که اگر یک انسان عمل یا انتخاب اشتباه انجام داده، آیا باید همه درها روی او بسته شود؟ فیلم می خواهد خانواده ها، در خانه را برای آنانی که انتخاب اشتباه ...
برنامه ساواک، خرد کردن خانواده زندانیان سیاسی بود
زدند که کمتر کسی در آن دوره جرئت داشت به آن شکل صحبت کند، ولی ایشان با همان خوشمزگی های خاص خودشان در باره سیاست، طوری حرف می زدند که چندان حساسیت برانگیز نبود. حداقل در دورانی که عقل ما می رسید، حس می کردیم که حساسیت برانگیز حرف نمی زنند، ولی همه مردم حرفهای ایشان را قبول داشتند. اما در دوران متاخر، شاخص ترین سخنرانی پدرم مربوط به روز 15 خرداد 1342 می شود که به جلسه روضه منزل آیت الله ...
مردم خرمشهر تا تیر نمی خوردند از مقاومت دست برنمی داشتند
بخواهند از قوچان نیرو بفرستند. چند روزی گذشت و دیدیم عراق همچنان قصد پیشروی دارد و نخلستان ها را خراب می کند. می خواستم 31 شهریور به همراه عکس هایی که گرفته بودم به تهران بیایم. رادیو آبادان روز قبل اعلام کرد پرواز 228 ساعت 14 روز 31 شهریور از اهواز خواهد بود. من با خانواده ام خداحافظی کردم و به اهواز رفتم و سوار هواپیما شدم. در هواپیما منتظر تیک آف هواپیما بودم که صدای انفجار مهیبی شنیدم و بعد از ...
رضاشاه چه مقدماتی را برای کشف حجاب فراهم کرد؟
ایرانی پرداخته و برای ایجاد هماهنگی میان این دو فرهنگ، نسخه های متفاوتی پیچیده اند که همه ی این نسخ در یک اصل مشترک اند: برهنگی فرهنگی زنان ایرانی آیا نقش بخشی به زنان در امور تصمیم سازی و حتی اجرایی، از مسیر این جاده ی خطرناک فرهنگی و اجتماعی می گذرد؟ آیا حجاب مترادف با خانه نشینی و دخالت نکردن زنان در امور اجتماعی است؟ البته این یادداشت در پی ارائه ی پاسخ تفصیلی به این سؤالات نیست ...
موسیقی، پرچم فرهنگ ایران است
هنرمند چگونه می تواند هم یک خواننده خوب باشد و هم نوازنده ساز! همین امرسبب آشنایی من با آقای کامکار شد که بعد از آن ازدواج صورت گرفت و در این گروه آغاز به فعالیت کردم. من متولد تهران هستم و پدرم ازمهاجران روسیه؛ زمانی که پدرم به ایران آمد با مادرم آشنا شد و ازدواج کرد. پدربزرگم اهل بیجار است و تقریباً می توان گفت نسل نژادی من کرد زبان است البته دیگربا این گروه همکاری ندارم و شاید یکی ...
سکولاریزه کردن جامعه نبوی، عامل اصلی وقوع عاشورا
بیراهه رفتم مرا به راه راست بیاورید، و بدانید که از برای من شیطانی است که زمانی مرا فرا می گیرد، پس هرگاه دیدید که من غضب می کنم از من دور شوید تا اثر نگذارم در مو و پوست شما سپس از منبر پایین آمد. قبل از آن هم گفته است: ولئن أخذتمونی بما کان الله یقیم به رسوله من الوحی ما کان ذلک عندی، وما أنا إلا کأحدکم ؛ و از من انتظار نداشته باشید آنچه را که از پیغمبر(ص) خواستار بودید، زیرا وحی نزد من ...
مستند سازان از حق رای خود گذشتند
گروه سینما و تلویزیون: سینما حقیقت ، می توان دید که استقبال مخاطبان از سینمای مستند بیش از پیش شده است. در همین راستا حضور بخش سینمای مستند در جشنواری فیلم فجر همه ساله به اشتیاق فیلم سازان این حوزه افزوده است تا جایی که معرفی فیلم های مستند راه یافته به جشنواره فیلم فجر بخش مهمی از جذابیت های این رویداد سینمایی به شمار می رود. به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه ابتکار، این در حالی ...
فروش مو در منوچهری؛ قصه ی گیس های بریده
چانه می زنند تا قیمت را بالا ببریم. البته همه هم اینطور نیستند، کسانی بودند که بعد از کوتاه کردن مو، با چشم گریان از مغازه بیرون رفته اند. بعضی هم موهایشان را مغازه ما می فروشند، می روند مغازه کناری، با پولش لوازم آرایش می خرند. می گوید؛ خرید موی طبیعی خیلی زیاد شده، همه دنبال بیبی هیر هستند، موی بچه. چون سالم است و طبیعی. پس باید اکستنشن مو هم زیاد شده باشد؟ بله خیلی. ...
در جام جهانی هم گل می زنم
توانستم به المپیاکوس بیایم. از این رو همیشه حس خوبی به این تیم دارم. فردا: بعد از بازی بازخورد این گلهایت از سوی هواداران دو تیم چه بود؟ - خوب بود. طرفداران پانیو که از قبل با من در ارتباط بودند برایم آرزوی موفقیت می کردند و البته تعدادی هم ناراحت شده بودند ولی اینطور نبود که کسی ابراز دلخوری شدید بکند. فقط کامنت می گذاشتند که چرا رفتم. در جمع هواداران المپیا هم کامنت های خیلی خوبی ...
جامعه تئاتر ایران آدم را محافظه کار می کند
ای تأمین می شود و نمی دانم چرا در وزارتخانه تصور می کنند بودجه جشنواره تئاتر فجر را باید از نیمه پاییز تخصیص بدهند. الان که داریم با گروه ها حرف می زنیم فقط وعده می دهیم. برنامه های جشنواره باید برنامه های مشخصی باشند که بر اساس همان برنامه ریزی کنیم و جلو برویم. برای همین هم اصرار دارم فراخوان سال بعد زودتر بیرون بیاید. جشنواره نیاز به یک سایت و فضای مجازی مستقل دارد؛ همچنین یک اپلیکیشن که ...
24 اشتباه رانندگی در ایران
اولین باری که برای امتحان رانندگی رفته بودم سر همین کشیدن ترمز دستی منو رد کردن و برای همه خنده دار بود که می گفتم تو ایران همه اینطوری ترمز دستی رو می کشن و بعدا متوجه شدم که انگلیسی ها به این دکمه کلاچ ترمز دستی میگویند و تا زمانی که کلاچ ترمز دستی را نگرفتی نباید آن را بالا بکشی بعدا خودم هم از تعدادی از دوستانم که مکانیک را به صورت علمی میدانند گفتند که کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن ...
علت نگرانی اروپا از لغو برجام چیست
.... البته لازمه آن این است در داخل از برخوردهای احساسی و افتادن در دام شلوغ کاری های ترامپ خودداری کنیم. اگر ما رفتار بی ادبانه و تشنج آفرین ترامپ را محکوم می کنیم، لازم نیست با همان ادبیات احساسی پاسخ دهیم. اما در کنارش باید دیپلماسی فعال تری بویژه درباره اروپا داشته باشیم و سیاست های اصولی ایران را تشریح کنیم. نباید بگذاریم ما را متهم کنند و بعد ما دنبال رفع اتهام برویم بلکه باید به آهستگی و ...
دمیدن حیات بر پیکره زمان با روضه حسین(ع)
می رفتم و همین رفت وآمدها مرا به قرارگرفتن در چنین فضاهای معنوی علاقه مند کرد. خاطرم هست یک بار از او گلایه کردم و گفتم در این مجالس، تو اشعار ضعیف را برای خواندن به من می دهی و اشعار قوی را برای خودت انتخاب می کنی. او پرسید: چطور به این مساله رسیدی؟ و من جواب دادم: چون وقتی من این اشعار را برای مردم می خوانم آنها به گریه نمی افتند، ولی اشعاری که تو می خوانی آنها را متاثر می کند و می گریاند. پدرم ...
روایت عبدالله علیخانی از یک اتفاق تراژیک از سه دهه قبل/ ژورنال تصویری میزانسن به تهیه کنندگی غفور ...
اینها را قبلا در حراست ارشاد دیده بودم و بعد از اینکه سراغ شریکم را گرفتند به من دستبند زدند و روانه ارشاد شدیم. ما را سوار یک بلیزر کردند و به خانه مان رفتیم. خانه مان را گشتند و تنها چیزی که در خانه ما پیدا کردند یک نوار وی.اچ.اس بود...جلوی پدر و مادرم چشمانم را بستند و به من دستبند زدند! پدر و مادر پیرم حالشان بد شد و تا مرز سکته پیش رفتند. این تهیه کننده بیان داشت: ابتدا به من دستبند ...
پسر 3ساله، قربانی جنایت سیاه ناپدری
و او را بابا صدا می کرد. هر وقت هم که مجتبی می خواست از خانه بیرون برود می خواست با او برود. زمانی هم که این اتفاق افتاد من در خانه نبودم ،چون از ساعت 9 صبح سر کار می رفتم و موقع ناهار به خانه می آمدم. روز حادثه هم ساعت 2 بعد از ظهر به خانه آمدم، اهورا خواب و بیدار بود. تلاش کردم به او غذا بدهم اما نخورد و دوباره خوابید و من هم سر کار رفتم. با این حال از مجتبی خواستم که وقتی اهورا بیدار شد به او ...