سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوبا زنی که 16 ساعت زیر آوار بود
تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است. مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت. بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ها به دنبال همسرش می گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک ها شنیده شد. مرد جوان فریاد زد: زنده است! نیروهای امدادی به ...
چهارمین شب بی خانمان های زلزله زده از راه می رسد
کدام قسمت برای درمان روی بیاوری و کدام قسمت برای پذیرش بیماران است. همه حادثه دیدگان سرپل ذهاب را به شهرهای دیگر انتقال داده اند و آنهایی که برای درمان به بخش های اضطراری بیمارستان ویران شده رو می آورند یا دستشان شکسته یا پایشان! می گویند بعد از زلزله تنها 2 روانشناس در بیمارستان زنده مانده بودند . هاجر زن جوانی که روسری اش را دور سرش پیچیده و لباس رنگی روستایی به تن دارد در محوطه شلوغ ...
صدای شوهرم را می شنیدم ولی..! + عکس
کسی بولدوزر را روشن کند. امید داشت به زنده بودن همسرش؛ با صدای بلند می گفت: فرانک باردار است، باید نجاتش بدهیم. مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت؛ بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ها به دنبال همسرش می گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک ...
معنای واقعی کلمه شهر شهیدپرور در عمل چیست؟
بعد وارد کاری و یا درگیر موضوعی می شد. برادر شهید مهدی شاهین گفت: این خصوصیت مهدی را در یکی از فرازهای وصیت نامه اش نیز به خوبی می توان مشاهده کرد، در این فراز آمده است زمانی که شما وصیت نامه من را می خوانید من به آرزوی خودم رسیده ام اما همه بدانند و آگاه باشند که من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم و سعادت و پیروزی را در راه شهدا یافتم و تا آخرین قطره خونم دست از هدفی که دارم بر نمی ...
روایت رهبر انقلاب از آزادسازی "سوسنگرد"
عراقی آوردند ه محل. بحمدالله آن روز ما وارد سوسنگرد شدیم و سوسنگرد فتح شد؛ به برکت فداکارهایی که برادرها کردند. البته بچه های جنگ های نامنظم، آن روز خیلی کار کردند و شاید یکی، دو کیلومتر جلوتر از نیروهای دیگر بودند. من حدود ساعت تقریبا دو بود که رفتم بیمارستان. دیدم نه، ماشاءالله حالش خوب است. منتها خب، این جراحت رانش، جراحت نسبتا کاری ای بود. یک سی، چهل روزی هم ایشان را انداخت ...
نقش کتاب در زندگی ما
مطالعه می کنم؛ این را هم بدانید. ( گفت و شنود صمیمانه با جمعی از جوانان و نوجوانان 1376/11/14 ) بچه های کوچک باید با کتاب اُنس پیدا کنند : در منزل خودِ من، همه ی افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان می برد. خود من هم همین طورم. نه این که حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم؛ تا خوابم می آید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همه ی افراد خانه ی ما، وقتی ...
امدادگری که شب ها داخل کیسه جسد می خوابد! +عکس
مردم بهتر است، داخل بیمارستان شهدا، همان شب اول زلزله، تنها چیزی که من دیدم حدود 50 متر جسد، مجروح و زخمی بود که همه کنار هم روی زمین افتاده بودند. زنده ها ناله و شیون می کردند و واقعا شرایط بدی بود. صالحی هم همراه بقیه همکارانش در این چند روز در حیاط بیمارستان خوابیده؛ تجربه ای که هیچوقت فراموش نمی کند: شب های اینجا خیلی سرد است، به خاطر همین شب ها داخل یک کیسه مخصوص جسد که همراه داشتیم ...
زن بارداری که پس از 16 ساعت از زیر آوار نجات یافت!
بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند. کم کم امیدها ناامید شد. هیچ کس هیچ صدایی از میان آوار نمی شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است. مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت؛ بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ...
دعا کردم بلاگردان مردم ایران باشیم/ اهدا تندیس فجر به زلزله زدگان
که شما باشید ادامه داد: در فیلم اتوبوس شب ساخته استاد کیومرث پوراحمد، خدا بیامرز استاد خسرو شکیبایی در فیلم از یکی از شخصیت ها می پرسد: تو چند سالته پسر؟ پسر پاسخ می دهد که قبل از جنگ بچه بوده و 16 سال سن داشته با جنگ باز هم 16 سال دارد اما دیگر بچه نیست. عسکری تصریح کرد: زلزله در عرض 11 ثانیه خیلی متر و معیارهای زندگی مرا عوض کرد. اینکه طی 11 ثانیه وسعت قبرستان شهر تو 6 برابر شود. اینکه ...
شاماخی، بهشت گمشده
در همین مدت دوهفته ای برنامه ریزی سفر، تعدادمان به 10 نفر رسیده بود. مرحله ی بعد برنامه ریزی این سفر علمی و از همه مهم تر اخذ ویزا بود. نقشه ی سفر برای این که هزینه های سفر به حداقل ممکن برسد، ترجیح دادم اقامت در باکو را در هاستل هماهنگ کنم. سایت هایی وجود دارد که می شود بدون پرداخت هزینه (صرفا با اعلام پرداخت حضوری و نقدی) مکان موردنظر اقامت را با هزینه ی کم رزرو ...
مهران رجبی از خاطراتش درباره زلزله می گوید
موضوع صحبت می کرد و پیشنهاداتی می داد و یادداشت برمی داشت. کاملاً معلوم بود که موضوع برایش خیلی جدی است، من آن زمان دبیر هنرستان بودم و بدون اینکه خبر بدهم، راهی شدم، به خودم گفتم می روم و هر کاری از دستم برآمد، انجام می دهم. برای بچه ها قصه تعریف می کنم، اگر لازم باشد جوک می گویم تا حواسشان پرت شود. تقریباً هیچ پیش تولیدی نداشتید؟ هر فیلمی برای ساخته شدن احتیاج به پیش تولید ...
ماجرای ارتفاعاتی که شب به شب میان عراق و ایران دست به دست می شد
و سرپل ذهاب حضور داشتم سپس از آنجا بازگشتم و به دلیل ثبت نام قبلی در سپاه دوره 14 ماهه را طی کرده و بعد از آن به منطقه پادنای اصفهان رفتم. بعد از گذراندن دوره در اصفهان برای پاتک های عملیات فرمانده کل قوا به منطقه جنوب رسیدم و در عملیات های ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان و محرم حضور داشتم به نوعی از ابتدا تا انتهای جنگ و حلبچه در جنگ حضور داشتم و در عملیات محرم ...
روزی که اشک ستارخان درآمد/ خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم
فشار بودیم... بدون غذا. بدون لباس... از قرارگاه اومدم بیرون ... چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف... علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن... با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته... اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت ...
شهدا گلچینی از بهترین ها هستند/ شهید نایبی عاشقانه خدمت می کرد
آن ها گفت فرزند شما تیر خورده اما من با خود گفتم خدا بزرگ است محمد بهتر می شود و به سلامت برمی گردد. موسی کلاته نایبی با بیان اینکه بنده ساعت 9 شب از شهادت فرزندم آگاه شدم، تصریح کرد: این افراد بعد از لحظاتی به بنده گفتند محمد به شهادت رسیده است. وی افزود: در زمان حادثه محمد در مرخصی بوده و در شهرستان بیرجند حضور داشته اما وقتی متوجه حضور اشرار در خوسف شد گفت من آن منطقه را ...
حماسه 25 آبان و اولویتهای زیرساختی اصفهان 2 موضوع مشترک جراید دیار نصف جهان
شهید شدند و از دست دادن رفقا بر روحیه گردان تأثیر گذاشته بود اما فردای آن شب در 11 آبان 61 پس از آرام شدن رودخانه، دیگر رزمندگان عملیات محرم را ادامه دادند و به موفقیت های چشمگیری دست یافتند. در عملیات محرم چهار هزار و 500 نفر شهید و مجروح شدند که از میان آنان هزار و 250 رزمنده به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، در این میان 750 شهید مظلوم و حماسه آفرین، سهم اصفهان بود که فقط در یک روز 370 نفرشان در ...
عوارض پزشکی اجتناب ناپذیر است/برخورد نامناسب با بیمار و همراهش، خط قرمز ماست/برادر بیمار فوت شده در ...
قفل می شد و یا دهانش کف می کرد. آن خانم مردم را به زور به عقب فرستاده است و به خواهرم هم گفته است که عقب برود ، خواهرم گفته است که دست کم 10 تا 15 دقیقه ما را در آنجا معطل کرده اند درصورتی که با اورژانس 50 متر فاصله داشته است. بعدازاین مدت یک برانکارد آورده اند و به او ماکس اکسیژن وصل کرده اند و خواهرم و یک نفر با او آمده است و به اورژانس رفته اند و تا من به آنجا رسیدم بعد از یک ساعت و ...
گفتگوبا زنی که 16 ساعت زیر آوار بود/ صدای همه را می شنیدم اما کسی صدای من را نمی شنید +عکس
هیچ صدایی شنیده نمی شد. هیچ اثری هم از فرانک نبود. تقریبا همه ناامید شدند. بولدوزر را روشن کردند و می خواستند کار آواربرداری را آغاز کنند. اگر بولدوزر را می زدند، دیگر باید با همسرم خداحافظی می کردم ولی نمی خواستم امیدم را از دست بدهم. از ته دل دعا کردم. خدا را صدا زدم. به او گفتم معجزه ای نشانم بده. همان لحظه یعنی چند ثانیه تا شروع آواربرداری به سمت آوار رفتم. در میان خاک ها بدون این که بدانم ...
عرض ارادت شاعران و نویسندگان به امام مهربانی ها
... شاید یکی نباشه، کجا تشریف می برید شما؟ پیرمرد دست هایش را ضربدری برد توی لَت کتش و گفت: این خیابون می خوره به حرم؛ هرکسی اینجاست می ره حرم دیگه! گفتم: آخه من حرم نمی خوام برم؛ گفت: پس تندتر برو، شاید به نماز رسیدم! ساعتم را دوباره نگاه کردم نخواستم با پیرمرد کَل کَل کنم؛ اخلاقش مثل بابا شمس الله بود؛ از این هایی که به حرف دیگران اهمیت نمی دهند و فقط حرف خودشان را می زنند. وقت داشتم. از ...
این فیلم را برای بیداری مسئولان ساختم
کردم مبنی بر اینکه پسرت چندساله بود؟ قدش چطور بود؟ آیا اصولا آدم عجولی بود یا آرام راه می رفت؟ در آن ساعت زمان شلوغی نانوایی بود یا خلوتی؟ به این دلیل این سؤال ها را می پرسیدم که با یک مهندسی تخمین بزنم که ممکن است پسرش پشت این خاک طولانی ناشی از ریزش دیوارهای طرفین کوچه کجا پنهان شده باشد؟ بعد با جواب هایی که پیرمرد داد، به پاسخی رسیدم و جایی در ذهن من بود حدود 20 متر آن ورتر از جایی که ...
تپش زندگی در قلب آوار
...، مادر و خواهرش در خانه بودند اما فقط یک نفرشان توانست، فرار کند. خانه اش را که اکنون به آواری از سنگ و چوب تبدیل شده، با دست نشان می دهد و می گوید: مادرم نتوانست فرار کند و زیر آوار فوت کرد. غیر از او 19 نفر دیگر هم از اهالی روستایمان کشته شدند. همه خانه ها آسیب دیده، نصف دام هایمان تلف شدند و بقیه شان هم به غذا و آب نیاز دارند. ای کاش هرچه زودتر برایمان چادر بیاورند و داروهای تاریخ گذشته هم ...
خودم را برای اعدام هم آماده کرده بودم
جایی افتادی! پاهایش را به تخت بستند. آن رو به رو، تازیانه ها از سینه ی دیوار آویزان بودند... یکی از آنان تازیانه ای برداشت و کف پایش را نشانه گرفت. شروع کرد به زدن... دیگری آمد و شلاق را از او گرفت. آن قدر زد تا از نا افتاد. نفر سوم شلاق را گرفت. او هم از زدن خسته شد و نفر چهارم. همه ی افراد آن اتاق امکان استراحت و نفس تازه کردن داشتند، جز آقای خامنه ای. برخی از اینان تازیانه را خیس می کردند و آن را ...
شهدا؛ جوانمردانی که تا آخرین لحظه جنگیدند
لبیک می گفت از بالای تانک نارنجک را داخل ش انداخت و به سرعت بازگشت و تانک منفجر شد. این روحیه بخشی حسن آندی بچه ها به وجد آمد و یکی پس از دیگری به سمت تانک ها دشمن حمله بردیم در گرما گرم جنگ چند نفر از نیروهای توانمند مثل حسن آندی،علی یوسفی، مسعود منتخب نیا را دیگر ندیدیم و نفهمیدیم کجا رفتند. یک لحظه همه جا ظلمت شد و هیج جا را ندیدم. حسن آندی به همراه تعدادی از نیروهای گردان ...
هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
گفتگو نشستیم. عکس قدیمی از کودکی شهید علی رحیمی در جمع خانواده اش *دیگر دنبال ما نیا! فاطمه و رحیمه مدرسه می رفتند و دوره راهنمایی بود. علی همیشه می گفت که مادر به دخترها بگو چادر سر کنند، می گفتم آنها بچه اند چادر نمی خواهد اما سالهای آخر برای شان چادر خریدم. ساعت 5 بعد از ظهر که از مدرسه تعطیل می شدند و تا منزل هم نیم ساعت راه بود هوا تاریک می شد. به همین خاطر موتور ...
از پاشیدن نوشابه بر حاج آقای موتورسوار تا تمرین ژست حاج حسین انصاریان (بخش نخست)
عبور می کردم؛ نزدیک مسجد که رسیدم، دوباره ابوتراب را دیدم که کنار درب مسجد ایستاده و برای من دست تکان می داد؛ با صدای بلند گفت: نماز جماعت شب را فراموش نکنی، برای نماز منتظرت هستیم. انگاری بد جوری به من گیر داده بود و می خواست هر جور که شده من رو امام جماعت روستای محیط آباد کنه؛ من هم سری برایش تکان دادم و گفتم: به همین خیال باش! خواب دیدی خیر باشه؛ به حوزه رسیدم، کلاس هایم از ساعت 7 صبح شروع می ...
علامه جعفری قدیس نبود / تواضع و سادگی از وجودش می بارید
: فرید برو بستنی بخر، به مغازه رفتم و موقع حساب کردن متوجه شدم که پول با خودم نیاورده ام! به مغازه دار گفتم: من پول ندارم و خجالت می کشم از پدربزرگم بگیرم، لطفا بستنی را بده، فردا برمی گردم و حساب می کنم. مغازه دار گفت: پدربزرگت را به من نشان بده و وقتی به علامه اشاره کردم گفت: این مرد پدربزرگ شماست؟ تمام این بستنی فروشی مال شما! با اینکه 19 سال از فوت علامه می گذرد و سنگ قبر کوچکی در ...
474 کشته و 9388 زخمی تاکنون / سپاه محور کمک به زلزله زدگان /شب چهارم زلزله هم چادر به مردم نرسید / سیل ...
اینکه شدت زلزله بالا بوده است، گفت: تاکنون 30 نفر جان خود را از دست داده اند و 200 نفر مصدوم شده اند. نیک کردار معاون عمرانی استاندار کرمانشاه در گفت و گو با خبرنگار تسنیم در کرمانشاه با بیان اینکه زلزله 7.3 ریشتری ساعت 21:48 ازگله در کرمانشاه را لرزاند، اظهار داشت: پس از وقوع این زلزله ستاد مدیریت بحران در استانداری تشکیل و همه مدیران در استانداری حضور یافتند. وی با بیان اینکه سپاه ...
مدافع حرمی که از 15سالگی وارد سپاه شد + عکس
کرده ام و او دیده و پسندیده . ما هم به ناچار برگشتیم و به انتخابش احترام گذاشتیم اما مادر در جریان نبود. مادر شما خاطره ای از آقا بهزاد برایمان تعریف کنید. پسرم به من خیلی وابسته بود وقتی سره سفره عقد نشسته بود به من اشاره میکرد که کنارش بنشینم گفتم بچه دیگه زن گرفتی از این به بعد باید کنار تو عروس خانم بشینه با لبخند دستم را گرفت و من را در کنار خود نشاند حتی وقتی با عروس سوار ...
دفاع مقدس؛ تبلور گفتمان مقاومت
را در ایران پناه داده؛ خانه ای که دیوارهایش جابه جا پر از قاب عکس های مردی است که یک روز بی خبر از همه رفت و مدافع حرم شد، مردی که می گفت: بی بی زینب من را نگاه می کند؛ چطور بمانم؟! این روزنامه در ادامه این گزارش می نویسد: از سید حسین هاشمی حالا برای بچه هایش، سیدرامین، شیلا السادات و دیا السادات، فقط همین چند قاب عکس روی دیوار مانده و یک دنیا خاطره. عکس هایی که نشسته اند روی تن دیوار ...
اجازه ندادند به دیدار طاهری بروم/ تاج و علیپور هیچ کاری نکردند/ علی کریمی گفت مگر این بچه پدر ندارد؟
. مسئولان باشگاه اعلام کردند که او جلسه دارد و اجازه ندادند به حضورشان بروم. جلسه تمام شد و چند نفر از باشگاه خارج شدند اما دوباره اجازه ندادند من پیش او بروم. داد و بیداد کردم و گفتم من پیرمرد هستم و پروستاتم را عمل کرده ام. دو ساعت است که اینجا نشسته ام چرا من را اذیت می کنید؟ گفتم من قرص می خورم و نمی توانم منتظر بمانم اجازه بدهید به اتاق بروم اما اجازه ندادند. چه کسی به شما اجازه ورود ...
474 کشته و 9388 زخمی تاکنون / سپاه محور کمک به زلزله زدگان /شب چهارم زلزله هم چادر به مردم نرسید / سیل ...
شدت زلزله بالا بوده است، گفت: تاکنون 30 نفر جان خود را از دست داده اند و 200 نفر مصدوم شده اند. نیک کردار معاون عمرانی استاندار کرمانشاه در گفت و گو با خبرنگار تسنیم در کرمانشاه با بیان اینکه زلزله 7.3 ریشتری ساعت 21:48 ازگله در کرمانشاه را لرزاند، اظهار داشت: پس از وقوع این زلزله ستاد مدیریت بحران در استانداری تشکیل و همه مدیران در استانداری حضور یافتند. وی با بیان اینکه سپاه ...