سایر منابع:
سایر خبرها
ستاره هایی که توسط پدر و مادرشان شکنجه شدند+ عکس
کانادا در فقر زندگی می کرد. او خاطرات زندگی با پدرش را تجربه ای تلخ و وحشتناک می خواند. او آدمی بود که من در کنارش احساس خطر می کردم. در واقع هیچ امنیتی در خانه ام نداشتم. فکر کنید که در خانه خودت با ترس زندگی کنی! داستان تلخ زندگی او تا زمانی که مادرش از پدرش جدا شود، ادامه داشت. پس از آن زمان آنها به آمریکا نقل مکان کردند و تام کروز توانست در آرامش به دنبال حرفه مورد علاقه خود، یعنی بازیگری ...
روشنک گرامی؛ از عشق به رانندگی تا طراحی لباس
نداشتم و بحث اذیت شدن در میان نیست. در سریال فاصله ها هم به خاطر تجربه کردن مدیوم تلویزیون بازی کردم. این حضور در تلویزیون کات خورد به هفت سال بعد و صبح روزی که از خواب بلند شدم و با خودم گفتم اگر امروز تا شب تلفنم زنگ بخورد و برای بازی در سریالی دعوت شوم قبول می کنم! آن روز صبح که از خواب بلند شدید حال تان خوب بود؟ - بله، حالم خوب بود. خیلی ها از من خواستند که سریال بازی کنم ...
جلال با وابستگی، بی عدالتی و ظلم مبارزه می کرد
.... اما شاملو با کلی داعیه روشنفکری بعد از چند سال که یک مقدار اوضاع سیاسی عوض شد، سرودن این شعر را انکار کرد در حالی که این شعر بارها به نام خود او در جاهای مختلف چاپ شده بود و حتی فایل صوتی اش هم با صدای غرای خود شاملو موجود بود و دست به دست می گشت! این حرکت غیر اخلاقی و غیر اصولی هم ضربه دیگری بود که آن نقش اولیه بر لوح ضمیر مرا جاندارتر و پایدارتر کرد، چون تا جایی که ما خوانده و ...
توسعه گردشگری فرصتی برای درآمدزایی و اشتغال پایدار
ابتدایی هستند. بعد از تعطیل شدن مدرسه و تعطیلات تابستان جوراب می فروشند. ستاره جثه ای نحیف و لاغر دارد. ستاره به ابتکار می گوید: برای دست فروشی با پسرعمویم به جاهای دور می رویم، خیلی دور؛ لواسان، حکیمیه. او روی پیاده رو، کنار بساطش، عروسکش را خوابانده و ادامه می دهد: در شوش زندگی می کنیم. پدرمان بر اثر تصادف فوت شد. چند سالی می شود از مشهد به تهران نقل مکان کرده ایم. روزها مادرم ما را به مرکز شهر ...
ماجرای نجات معجزه آسای یک کودک خردسال همراه مادرش از زیر آوار/ قصه یک معجزه دیگر
...> من از بچگی در کویک عزیز بزرگ شدم، پدر و مادرم هم اهل همین جا بودند؛ همه خاطرات من در همین روستا بود. بچگی، جوانی، ازدواج و پدرشدنم همه در همین کویک عزیز بود. زنم کژال را به همین خانه آوردم. من در همین خانه که الان فقط چند دیوار فروریخته از آن باقی مانده است، پدر شدم. چند سال است که ازدواج کرده ای؟ حدود 11 سال پیش بود. همسرم از اقوام دور ما بود که با هم ازدواج کردیم. شغلت چیست ...
زن 36 ساله برای انتقام از خیانت های همسرش در دام هوس رانی های مرد شیاد افتاد!
...، ناگهان زن غریبه ای را با وضعیت زننده داخل منزلم دیدم. این صحنه برایم غیرقابل تحمل بود تا جایی که با فریادهای من کار به درگیری با فریبرز کشید و همسایگان نیز که متوجه خیانت همسرم شده بودند موضوع را به پلیس 110 اطلاع دادند. آن روز همه پنهان کاری هایم لو رفت و کاخ آبرویم فرو ریخت. گریه کنان به منزل پدرم رفتم و ماجرا را برای آن ها بازگو کردم ولی مدتی بعد در حالی با میانجی گری بزرگان ...
تعریف رابطه دختر و پسر
باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم و پدر ما هم، مردی سال خورده است. موسی گوسفندان آنان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسی علیه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده که به منزل ما بیایی تا در برابر کمک تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتی موسی علیه السلام نزد پدر دختران (شعیب ...
راز عجیب یک دختر در دام آدم ربای آشنا
خانواده م نیز با تایید ارتباط چند ساله کتی و پسرشان ، اظهار کردند که م از چندی قبل دچار اعتیاد شده است و ما از کتی خواستیم تا هنگام ترک اعتیاد در کنار پسرمان بماند! در حالی که تحقیقات پلیس در این باره ادامه داشت: م متوجه شد که تحت تعقیب پلیس قرار گرفته است بنابراین، دختر جوان را به منطقه سیدی مشهد انتقال داد و او را با یک تاکسی تلفنی به منزل خاله اش فرستاد. دختر جوان بعد از رهایی از چنگ آدم ...
عشق اجباری وجود ندارد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ترجمه: مجتبا پورمحسن_املی نوتومب، نویسنده بلژیکی در قسمت نخست گفت وگوی خود با لوموند از خاطرات تلخ دوران کودکی اش گفت. شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفت و گو دعوت می کنیم. - چرا تصمیم گرفتید در رشته زبان شناسی تحصیل کنید؟ پدر و مادرم دیپلمات بودند. به همین دلیل فهمیدم که زبان و ادبیات تنها تکیه گاه من است. در 16 سالگی من به زبان لاتین حرف می زدم. انتخابی شخصی و عجیب که ربطی به خانواده ام نداشت. من فقط چیزهایی را دوست داشتم ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
تخم مرغ خورده، حالش خراب شده. عمو همان مرد جوان است! مادر خیابان را بالا و پایین می کند: شوهرم 15 ساله رفته است. مگر چند سال داری؟31 سال. چندسالگی ازدواج کردی؟ یادش نمی آید. چند تا بچه داری؟سه تا.16 ساله بود که شوهر رفت و ماند او و دختر بچه ها. الان هم رفتار یک مادر را ندارد. بیشتر یک دختر سر به هوا و گیج می ماند تا مادر سه بچه.هیچ کدام از بچه ها مدرسه نمی روند: به بابایشان گفتیم بیا ...
ستاره ای که فرشته نجات مادرش شد
آوارها گیر افتادیم. گرچه در دقایق اولیه همه زنده بودیم. چند دقیقه ای که گذشته پدرم از مادرم حال برادرم را پرسید. مادرم با بغض جواب داد: فکر می کنم تمام کرده. بدنش توی بغل من خشک شده است. (باز صدایش رنگ بغض می گیرد و در همان حال می گوید): ستاره دختر باهوشی است. با چنان دقتی ماجرا و جزییاتش را تعریف می کرد که از دختر بچه ای به سن و سال وی بعید بود. وی با همان لحن معصومانه اش تعریف می کرد: بعد از این ...
فیلم های رنگی سینمای ایران
. کم کم اما علاقه ای بین این دو شکل می گیرد که منجر به ازدواج می شود. البته بعد از ازدواج کشمکش ادامه دارد و در نهایت یک پایان خوش رقم می خورد. نسبت فیلم و رنگ: می توان نشانه هایی از همنشینی اسم و داستان فیلم پیدا کرد اما آنقدر قصه ضعیف و تخیلی است که حتی نمی توان باور کرد مبنای انتخاب آن به خاطر مفهوم خیالپردازی موجود در رنگ آبی است. شاید دلیل انتخاب این اسم، رستورانی است که کاراکترهای ...
پایان ترس از آبروریزی؛ دختر جوان همه داستان را برای پلیس گفت
ادامه داد: حدود یک سال قبل با جوانی که هر روز سر راهم سبز می شد ارتباط خیابانی برقرار کردم. سبحان با دوستت دارم های دروغین و با هزاران وعده و وعید خیالی برای ازدواج مرا عاشق خودش کرد به طوری که احساس می کردم او مرد رویاهای من است و سرنوشت ما در کنار یکدیگر رقم می خورد اما او مدتی از من سوءاستفاده کرد سپس چون زباله ای بی ارزش مرا دور انداخت. از ترس آبروریزی نمی توانستم با کسی مشورت کنم تا ...
لزوم تغییر نگاه به فعالیت های پرورشی در مدارس گلستان/ آسیب هایی که دانش آموزان از آن سخن می گویند
به گزارش گلستان ما به نقل از کلاس بیست؛ مدارس استان گلستان 320 هزار نفر دانش آموز را در سنگر تعلیم و تریبت خود دارد که 9 ماه از سال تحصیلی بصورت رسمی در آن سپری می کنند و 3 ماه دیگر را به صورت غیر رسمی و غیر مستقیم با این نهاد آموزشی و پرورشی در ارتباط هستند . از آنجایی که خانواده نخستین نهاد اجتماعی فرزندان است بنیاد اخلاقی آن در بستر خانواده شکل می گیرد اما کم کم با نزدیک شدن به سن ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
قضا می شد و در کل از نظر اعتقادی خیلی پایبند نبودم، اما هر بار سفر به مشهد باعث تحولات اعتقادی در من شد. اول شروع به رعایت حجاب کردم، بعد رفته رفته نمازهایم مرتب شد و بالاخره به نماز شب خواندن رسیدم. به قول مادرم امام رضا علیه السلام من را آدم کرد. بیشتر بخوانید: ثواب خواندن زیارت امام رضا (ع) انقدر به زیارت امام رضا (ع) رفتیم که در دانشگاه به مشهدی ها معروف شدیم ...
قلیان، تفریح 3 هزار تومانی! آری یا خیر؟
چند وقت بعد قلیان را برای همیشه گذاشتم کنار. ادامه می دهد: الان هم دو تا پسرم هر چند می گویند اهل قلیان نیستند اما من گاهی از بوی لباسشان متوجه می شوم و به رویشان نمی آورم. فکر می کنند ما نمی دانیم اما نمی دانند که ما هم این روزها را سپری کرده ایم! هیچی قلیان نمی شود! صادق باقری 22 ساله، 3 سال است قلیان می کشد. می گوید: تولد یکی از دوستانم بود که برای ...
وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری در قرآن و سنّت
مسئولیت نیز از انسان بازخواست خواهد نمود،[1] مهم آن است که مسئولیت ها را به خوبی بشناسیم و در مقام عمل به وظیفه خود عمل کنیم. حس مسئولیت، گاه در برابر خودِ انسان است که تقوا و ترس از خدا بارزترین نمونه آن است. تقوا، احساس مسئولیت از درون را افزایش می دهد و انسان باتقوا، همواره یک پلیس معنوی را در درون جان خود حاضر می بیند. به همین خاطر در خلوت و تنهایی، همانند زمانی که در منظر دیگران است، در ...
هیلاری پاتنم و همسرش ازدواجی وقف فلسفه
ازدواج کرده بود، پیوندی که زمانی آن را اتفاقی ناگوار خوانده بود.) یک هفته پس از ملاقات، هیلاری با بورس گوگنهایم به انگلستان رفت، و این دو بیش از یک سال یکدیگر را ندیدند. در زمان غیبت هیلاری، آن ها روزانه برای هم نامه می نوشتند، تا اینکه در 1962 باهم ازدواج کردند. روث آنا استاد فلسفه ولزلی کالج شد و هیلاری کاری موقت در 40 کیلومتری جادۀ هاروارد پیدا کرد. آن ها بیش از پنجاه سالِ بعد را به ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما : ریتا هیورث
...، پدربزرگ پدری اش، یک رقصنده اسپانیایی کلاسیک مشهور بود. وی رقص بولرو را محبوب کرد و مدرسه رقص او در مادرید در دنیا شهرت داشت. ریتا بعدها می گفت: وقتی سه سال و نیمم شد... درست همان زمانی که می توانستم روی پاهایم بایستم، به من درس رقص داده می شد... خیلی آن را دوست نداشتم، ولی جرأت نداشتم این موضوع را به پدرم بگویم، بنابراین کلاس ها را شروع کردم و فقط تمرین می کردم و تمرین می کردم. دوران دختری ...
اعتراض های تند امیرحسین صادقی در یک مصاحبه جنجالی
.... من همین الان حاضرم قراردادم 12 سالم را بیاورم و قرارداد 3 بازیکن استقلال در طول چهار سال اخیر را بیاورند و بسنجند. من برای حفظ آبرویم ساختمان و منزل و ماشینم را فروختم. آقای زمانی حرمت امامزاده را متولی نگه می دارد. چرا مرا روبروی هواداران قرار می دهید؟ چک خوردم و محروم شدم اول فصل کمیته اخلاق مرا خواست و با ترس رفتم. یک آقایی من ماشینم را فروخته بودم و بعد از 10 ماه رفته بود ...
گفت و گو با یک دانشجوی روانشناسی که 16 ساعت زیر آوار بود!
هیچ صدایی از میان آوار نمی شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است. مگر می شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت. بنابراین عملیات آواربرداری با روشن شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست بردار نبود. باز هم در میان خاک ها به دنبال همسرش می گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک ها ...
تامین معاش از راه طبیعت!
تبدیل کرده است : زمانی که قرار شد من به صورت مستمر در مرکز فنی و حرفه ای تدریس کنم، پدرم در ابتدا مخالف بود ولی وقتی علاقه من را دید، به مرور موافقت کرد و تبدیل به حامی ام شد و حتی مرا ساعت 5 و نیم صبح تا مترو همراهی می کرد. باید سریعا به کرج می رسیدم و کارت می زدم و سر کلاس می رفتم و تا ساعت 12، کلاس ادامه داشت. بعد از آن، باید سریعا به مزرعه گیاهان دارویی در باغ ملی (ایران خودرو) می رفتم و روی پایان ...
زیارت امام رضا (ع) اشتیاق جاودان در دل مردم آذربایجان غربی
) انتخاب کرده اند، گفت: امیدوارم بتوانم شیعه ای رهرو برای آن حضرت باشم. وی اضافه کرد: من، هدیه امام رضا (ع) به پدر و مادرم هستم و آنان نیز به خاطر این لطف بی اندازه حضرت ثامن الحجج (ع) نام مرا احمدرضا انتخاب کردند. وی اظهار کرد: طبق نذر پدر و مادرم، من هر سال یکبار به زیارت امام رضا (ع) می روم و از این کار بسیار خوشحالم. به گزارش ایرنا، این ابراز ارادت ها تنها گوشه ای از اراددت های ...
بدون داستان وجود ندارم
ارث بردم. بعضی ها معتقدند بهترین داستانم از میان شیشه از میان مه است که درباره انزلی نوشته شده و یکی از شواهدی است که علاقه من را به آنجا نشان می دهد. بعد از من یک خواهر و 2برادر دیگر هستند که آخری در اصفهان به دنیا آمد. پدرم نقشه بردار راه و ساختمان بود و در جاهایی که برای کار مجبور بود برود، مدرسه نبود. بنابراین من نزد عمه مادرم می ماندم که او زبان های مختلفی بلد بود و در داستان تمام ...
امیدواری در وقت اضافه
...> برای من که خیلی خوب بود. مادرم هم دوستم است، هم رفیقم، هم مادرم است و هم خواهرم. رشت، شهر خاطره های شماست، درست است؟ البته خاطره های کودکی من فقط در رشت نیست. هر چند رشت برای من جایگاه ویژه ای دارد اما به خاطر شغل پدرم، من هر سال شهر و مدرسه ام را عوض می کردم؛ خصوصا دوران دبستان. در منجیل، هرزویل، رودسر و... اما مهم ترین خاطره هایم را در هرزویل دارم. چرا؟ ...
اخلاق شخصی و حکومتی پیامبر اعظم(ص) به روایت رهبر انقلاب
به خانواده برگردانده شد. مادر این کودک را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای این که قبر جناب عبداللَّه را - که در آن جا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد - زیارت کنند. بعد ها که پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آن جا عبور کردند، فرمودند: قبر پدر من در این خانه است و من یادم است که برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به این جا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این کودک از پدر ...
گفتگو با پسری که از دفن کردن پدرش اصلا ناراحت نیست! / او را دوست نداشتم/عکس
دوست ندارد. هنوز یک سال از مرگ مادرم نگذشته بود که پدرم قصد داشت دوباره ازدواج کند. همه این اتفاقات جمع شد تا اینکه آن شب پدرم را به قتل رساندم و در کمد دیواری با ریختن سیمان دفنش کردم و به ماموران گفتم که پدرم برای خرید کله پاچه از خانه بیرون رفته است و دیگر برنگشته است. سه روز از این ماجرا گذشته بود که تصمیم گرفتم همه چی را به خانواده و ماموران بگم. درادامه گفتگو قاتل The ...
رویا زن مطلقه آخرین زنی بود که به خانه مجردی ام بردم که ..! / 63 زن و دختر از این مرد شاکی هستند
پیگیری های میدانی پلیس Police فتای خراسان رضوی زمانی دست این زندانی Prisoner فراری را برای قانون Law رو کرد که گزارش این پرونده در تاریخ هفدهم مهر ماه از سوی دادسرای استان یزد با طرح موضوعی مبنی بر اینکه فردی شیاد متهم به کلاهبرداری از 60 زن و دختر جوان در سراسر کشور به تازگی از زندان Prison یزد متواری شده و در حال حاضر به مشهد گریخته است به دادسرای مشهد مخابره شد. با به دست آمدن این ...
وقتی مریم پا در زندگی پسر پشت کنکوری گذاشت! + گفتگو
او خبری ندارم. دختر مورد علاقه ام نمی دانست من می خواهم به قصد سرقت به خانه مادربزرگ بروم. من با یک اشتباه به همه بد کردم. اول به خودم بعد به دیگران. خانواده ات چطور با این ماجرا کنار آمدند؟ والدینم زمانی که متوجه بازداشت و اعترافات من شدند باورشان نمی شد که من مادربزرگم را کشته ام. تا چند ماه در بهت بودند. مادرم باورش نمی شد من جان مادرش را گرفته ام. او حتی تا یک سال به ...
غلام رضا صنعتگر: من غلام رضا هستم
را از او بگیرد. حالا که سی و شش سال و چند ماه بعد است، آن دختر که حالا مادر است و یک پسر به نام غلامرضا دارد، هر وقت که صدای او را می شنود که از رضا می خواند، یاد آن روز می افتد که با پدر بزرگ از بندر به مشهد رفتند تا شفا را با شفاعت رضا بجویند و خدای رضا ، غلامرضا را به او داده است. غلامرضا این ماجرا را آخر مصاحبه می گوید و بعد می گوید دلش همیشه هوای زیارت دارد و به دوستش مهدی می گوید: مهدی میای ...