سایر منابع:
سایر خبرها
زن بارداری که جن ها به او حمله کردند و ...
باز بود. او با عجله به داخل خانه دوید. نفس نفس زنان انیس و طاهره خانم، زن آقا رجب را صدا می زد. اما هیچ کس در خانه نبود. زهرا خانم همه اتاق ها و حتی داخل حمام و توالت را هم نگاه کرد. اثری از انیس خانم و بچه هایش نبود. وحشت کرده بود. با عجله از خانه بیرون آمد. کلاغ هم در کوچه پر نمی زد. او از غیب شدن انیس و طاهره خانم و حامد و سعید شوکه بود. نمی دانست چه کار کند. دوباره به داخل خانه انیس خانم ...
مرد شکاک دو روز با جسد همسرش در خیابان های مشهد می چرخید!
رفت و آمدهای همسرم مشکوک بودم و مدام با یکدیگر درگیر می شدیم. اختلافات خانوادگی ما هر روز شدت می گرفت تا این که روز حادثه پس از یک مشاجره لفظی ناگهان با لگد محکمی او را به دیوار کوبیدم ولی سر همسرم به تیغه دیوار خورد و بی رمق روی زمین افتاد. یک روز با همین وضعیت در خانه ماندم اما همسرم فقط حالت تهوع داشت و بی حال بود. با وقوع این حادثه مادرم که با ما زندگی می کرد از ترس من بیرون رفت و من هم که ...
من زلزله کرمانشاه را پیش بینی کرده بودم+عکس
هم همین طور است؛ ساکنان مسکن مهر تکلیفشان مشخص است؛ پول اندکی داشته اند و یک رئیس جمهوری که (به گفته کارشناسان، بنا به هر دلیل حتی تبلیغاتی برای خودش) وام هایی به آن ها داد تا با قیمت ارزان صاحب خانه شوند و حالا هم بی خانه شده اند؛ هم وام هایشان تمام نشده و هم ساکنان مسکن های مهر در کرمانشاه و دیگر جاهای ایران در استرس زندگی می کنند. از لرستان به هرسین و صحنه و سنقر و سنندج تا آذربایجان و ...
رستگاری در حِلِّّه
. قرار شد، صبحِ یکشنبه، 23 آبان از ترمینال آبادان حرکت کنند. صبحِ رفتن، پایِ ساک نشسته بود که شروع کرد به سفارش کردن. ابتدا فکر می کردم طبیعی است. سفارش بچه ها را کرد. درباره غذاخوردن مان تأکید کرد. چند درختِ آپارتمانی داریم، به نگهداری و آب دادن شان خیلی توصیه کرد و گفت: خیلی دوسِ شون دارم. وقتی احساس کردم لحنِ سفارش ها، دارد به وصیت کردن تبدیل می شود، گفتم: چرا این همه سفارش می کنی؟ ...
طولانی ترین بمباران دوران دفاع مقدس
اندیمشک رفتیم تا ببینیم در شهر چه خبر است. هنوز مردم در جنب و جوش بودند. عده ای لوازم اولیه ی زندگی را بار وانت کرده بودند و به طرف کوه های دز و روستاهای دامنه ی آن نقل مکان می کردند. صدای گریه و شیون از گوشه و کنار خیابان بلند بود. بازار روز شهر قابل دیدن نبود. مغازه ها ویران شده بودند. بوی خون و باروت و دود خانه ها و مغازه هایی که در آتش می سوختند، مشام را می آزرد. حمام نبش بازار روز هم ...
بارندگی در دمای منفی 10 درجه؛ تقلای جان به دربردگان زلزله برای نجات از سرما
به گزارش مقیم به نقل ازخبرگزاری مهر، یاد تقلایشان برای زنده ماندن در هنگام زلزله افتاده بود و می گفت مرگ را جلوی چشمانش دیده است و هنوز از هیبت این واقعه هولناک در شوک بود. تقلا برای زندگی، زندگی که در این وضعیت آوارگی هزار بار سخت تر از مرگ است، جان به در بردگان حادثه روزهای سختی را پشت سر می گذارند و حالا ترس یخ زدن در سرمای شبانه هم با غم آوارگی و بی خانمانیشان دست به دست هم داده تا ...
لذت تماشای شادی های کودکانه در میان ویرانه ها
که در آن می توان زندگی را لمس کرد صدای خنده و بازی کودکان است. محمد عیوضی که از نزدیک تلخی های این حادثه را لمس کرده است، می گوید: متأسفانه وضعیت در روستاها اصلاً خوب نیست و در بسیاری از این روستاها کل خانه ها ویران شده است. در روستای جابری با مرد سالخورده ای مواجه شدم که دست کودکی را در دست داشت. پیرمرد بشدت گریه می کرد و می گفت همه اعضای خانواده اش زیر آوار مانده و از دنیا رفته اند و تنها او و ...
نوجوانان چه کتاب هایی بخوانند؟
را انتخاب کنید و بخوانید. اگر فرصت خواندن همه داستان ها را پیدا کردید؛ شاید با چیدن داستان ها کنار هم، به لذت دومی هم دست پیدا کنید! یکی از داستان ها برف شادی نام دارد. عصر جمعه آخرین روز پاییز، باد دانه های ریز برف را از سینه کوه می آورد روی خانه. دانه های ریز سفید، بیش تر سوز بود تا برف! داخل خانه هیاهو و نشاط با صدای نوار موزیک کودکانه، یکی شده بود. کودکان ذوق زده از پشت ...
ماجرای عجیب فردی که از قتل آتنا خبر داشت و جان باخت/ رئیس بانک چند روز از دادن فیلم دوربین مداربسته ...
...> در تمام این مدت، مادر آتنا گوشه ای نشسته و به آرامی گریه می کند. هنوز در شوکی بزرگ فرو رفته و به تمام اتفاقات سه ماه گذشته مانند فیلمی باور نکردنی نگاه می کند. پدر هم به آرامی صحبت می کند تا مبادا بازگو کردن اتفاقات تلخ گذشته مادر را بیش از این بهم بریزد. درهمین حال به مادر اشاره می کند و می گوید: مادرش طوری آتنا را تربیت کرده بود که به غریبه ها اطمینان نمی کرد. حتی چندین بار که مردم می خواستند از ...
هیچ وقت تملق کسی را نگفته ام
خون است . هر بار که تهرام می آمدم و در محافلی شرکت می کردم تک تک این اشعار با استقبال بسیار افراد مواجه می شد چون در آن زمان معمولاً کسی به صراحت از این دست اشعار نمی خواند. حتی چند شعر نو سرودم که به مراتب کوبنده تر از اشعار نوی انتقادی سایر شاعران نوپرداز بود. شما شاعری مذهبی بودید. شاعر به همین دلیل به سرعت از شاعران جوان دیگران دوران فاصله گرفتند و به سمت طیف فکری شریعتی و آیت الله ...
گزارشی از تبعات حقوقی سرپرستی کودکان زلزله زده در کرمانشاه/ فرزندخواندگی یا کودک ربایی
روایت نخست از واگن شلوغ مترو شروع می شود. زنی تقریبا 45ساله که ظاهری آراسته دارد، به زنی حدودا 30ساله که با بچه ای کنارش نشسته، نگاه می کند. کودک دختر است و 3 سال دارد. زن نگاهی به کودک می کند و دست روی سر او می کشد. در ادامه به مادر کودک می گوید قصد دارد به کرمانشاه برود و از آن جا دختری که خانواده اش را از دست داده همراه خود به تهران بیاورد. آخر از دست پسر 19ساله اش به ستوه آمده و دلش یک دختر ...
برنامه ریزی شده بود که موسیقی پاپ در انحصار یک عده خاص قرار بگیرد
در چه مقطعی حضور پیدا می کند. در آن مقطع و آن سال ها سخت گیری ها برایخواننده ها خیلی زیاد بود، رنگ صدا، کوک خواندن، نفس گیری ها، اوج صدا و ... همه مدنظر قرار می گرفت و مورد توجه بود. من قبل از خواننده شدن نوازنده بودم و این کمک زیادی به من می کرد ولی باز بسیار سخت بود و با تمرین این سختی ها کمتر می شد و با ورود هر کار خوب به بازار موسیقی ما انرژی بیشتر می گرفتیم و امروز شرایط خیلی فرق کرده است ...
گیشه و مسائل اقتصادی مهم ترین بخشی که خیلی از اهالی موسیقی به دنبالش هستند / کالای فرهنگی در سبد خرید ...
حتی نکاتی جزئی بگوید که باعث ارتقای خواندن شود. یادم می آید مرحوم ابراهیمی که یکی از استادان شما بودند، به شما بسیار علاقه مند بودند، ایشان در زمان حیاتشان به شما چنین نکاتی را می گفتند؟ بله، نکات زیادی را می گفتند. یادم است زمانی که جوان تر بودم و فقط اوج تمرین می کردم و خیلی مسلط تر نسبت به نواحی بم و متوسط صدایم بودم، دست روی صورت من گذاشتند و به من گفتند علیرضا جان کمی ...
گفتگوی خواندنی با مادر شهید مدافع حرم دهه هفتادی
و روزی که شهید شد، دیگر آیت الکرسی نخواندم و گفتم دیگر نیازی نیست بخوانم. حس مادرانه داشتید؟ آن لحظه ای که عباس تیر خورده بود، من در خانه حالم به شدت بد شد و چون بیماری قلبی دارم، قلب درد گرفتم. پدر و دخترم نیز حال شان بد شد. بعد از آن دیگر آیت الکرسی نخواندم. دو شب هم متوالی خواب مادرم که فوت کرده است را می دیدم که در خواب به من می گفت چرا نشسته ای و کارهایت را انجام نمی دهی؟ تو خیلی ...
کودکان زخم خورده زلزله کرمانشاه درانتظار آینده/ تولد متفاوت ماهان در آوارهای سرپل ذهاب
گیگیلی ها برای ساعاتی لبخند را به لب کودکان زلزله زده سر پل ذهاب برگرداندند. کودکانی زخم خوزده از زلزله که برخی از آنها والدین یا عضوی از خانواده را از دست داده بودند و بیش از هر فردی به امید نیاز دارند تا بار دیگر به زندگی برگردند. در میان جنگ مادری را دیدم که پسرش را بغل کرده و خود را به جمعیت میرساند, احوال فرزندش را پرسیدم و گفت امروز تولد یک سالگی پسرم ماهان است و قرار بود ...
لوازم تحریر؛ نیاز اصلی بچه های زلزله زده
رسید اما عده ای هم موفق نشدند چیزی دریافت کنند. مدیریت درستی در توزیع وجود ندارد! الان برخی در کانکس زندگی می کنند و عده ای در چادر که در این سرما شرایط خیلی بدی دارند! منطقه کرمانشاه خیلی سرد است و روز پنجشنبه کوه های اطراف سرپل و کلات را برف پوشاند و سرما و سوز مردم را کلافه کرده است. دست و پای مردم بخصوص بچه ها در این سرما خشک شده است. توزیع چگونه بود که همه نتوانستند امکانات را دریافت ...
خدمت رسانی بیش از1000 نیروی امدادهلال احمر درهفته به زلزله زدگان
خدمت کنند. وی با اشاره به شرایط بد مناطق زلزله زده که غباری از غم و اندوه بر آن نشسته و خدمت رسانی را دشوار کرده، خاطر نشان کرد: در خصوص تخریب خانه ها و اندوه ناشی از فوت همنوعان نیروهای امدادی شرایط سختی را می گذرانند و آنها نیز از طرح حمایت روانی سازمان جوانان برخوردار می شوند تا وضعیت روانی آنها بهبود یابد و بتوانند به بهترین نحو ارائه خدمت کنند. ...
یک ماه تا 45 روز دیگر؛ اسکان موقت زلزله زدگان
آواربرداری مناطق زلزله زده از روز گذشته با شدت و جدیت در شهرها و روستاهای آسیب دیده آغاز شده اما با این حال نه فقط هنوز کانکس های موقت برای اسکان مردم مناطق روستایی و شهری بطور کامل تأمین نشده بلکه دپو کردن چادرها در منازل از سوی عده ای موجب شده آنها با کمبود چادر اهدایی مواجه شوند. در همین زمینه معاون سازمان مدیریت بحران کشور درباره اسکان موقت زلزله زده ها به ایران گفت: متولی اسکان موقت در شهر ها بنیاد ...
خوف از زلزله، مذموم است یا ممدوح؟
سنگ از جای دیگری بر سرش می خورد. لذا با اینکه در ساختمان نیست، از دنیا می رود. ولی ساختمان فرومی ریزد، امّا کسی در زیر آوارها زنده می ماند. همه، کار خداست. پس نباید زندگی عادی تعطیل شود و بترسیم و واهمه داشته باشیم. لذا اولیاء خدا می فرمایند: این خوف که از امری است که از قدرت بشر بیرون است، خوف مذموم است و نادانی و خطای محض است. ترس از مرگ هم همین است، مثلاً یکی از بستگان فردی تصادف ...
مدیر ستاد مدیریت بحران کرمانشاه: زلزله را پیش بینی می کردم؛ گوشی موبایلم هر شب بالای سرم بود
روزهای قبل یک تفاوت اساسی داشت؛ اول، برق ها قطع شد؛ بعد توی آسمان نورهای سفید و قرمز و آبی دیدند، از جا برخاستند؛ همزمان صدای وحشتناکی همه جا را فراگرفت؛ طوری که نمی دانستند منبع صدا کجاست؛ فقط پیش می آمد و بلندتر و گوش خراش تر می شد؛ یکی از پسرها می گفت که گوش هایش را با دو دست گرفته بود و بعد صدای ریزش و خرابی و آوار؛ می گفت به هر سو که نگاه می کرد، ساختمان ها پایین می آمدند؛ مدرسه را دیده بود ...
آخرین خبرها از زلزله کرمانشاه
مردم ما در این منطقه حدود 500نفر از عزیزان خود را از دست دادند؛ اما ببینید مردم ایران چطور همه، خودشان را مدیون کرمانشاه می دانند و هر کس به قدر وسع خودش کمک کرد. 10:53 ** رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر کشور، از توزیع 250 تن پوشش چادر (نایلون) در مناطق زلزله زده استان کرمانشاه خبر داد. 10:52 ** مسئولان زمین شناسی ژاپن می گویند که زمین لرزه 7. ...
روایت پنج روز مددکاری در منطقه زلزله زده سرپل ذهاب
همگی زیر آوار جان باخته بودند تا پدر و مادری که تنها فرزندشان را از دست داده بودند یا پسر بچه ای که به پیکر پدر چسبیده بود و او را به سختی جدا کردند تا جسد پدر را برای دفن به آرامستان ببرند. پس از گذشت چند ساعت با هماهنگی بهزیستی سرپل ذهاب و کرمانشاه در حیاط اداره بهزیستی سرپل مستقر شدیم، فضای اداره بشدت تخریب و آب و برق منطقه همچنان قطع بود. عصر همان روز بود که با حضور مسئولان بهزیستی ...
روایت یک مرد از تلخ ترین لحظه های زندگی
فقط یک مدرسه سرپاست و از خانه ها فقط ویرانه ای به جامانده. یکی از این ویرانه ها، خانه فرهاد بود؛ فرهاد صفری.تمام زندگی اش، همسرش و سه فرزندش بود. حالا از آن زندگی، فقط آرین دو ماهه برایش مانده. آن هم به خاطر معجزه عشق و مهر مادری. زنم از ترس اینکه آسیبی به بچه نرسه، آرین را تو بغل گرفته بود. خم شده بود روی بچه. سقف خونه که پایین اومد، تیرآهن گردنش رو شکست اما آرین تو آغوشش زنده موند. ...
پای صحبت 'عاشیق' دامنه های برفی میشو
کوه های سفیدپوش پیرامون، گرد سفیدی بر ابروان و موهایش نشسته و با تبسم دلنشینی نگاهش به نگاه میهمانان گره می خورد. نمی توانم از سادگی و مهربانی نگاهش که تا عمق جان نفوذ می کند، رد شوم؛ در همین حین نگاهم به 'ساز'ی افتاد که کنار دستش بر روی میز درازکش شده است. سلام می کنم و می نشینم؛ می گویم: عاشیق! آهنگی بنواز. او سازش را در حالی که همانند فرزند خردسالی به بغل گرفته است، به صدا در می آورد ...
مریم معصومی: 15 یا 16 سالم بود که عاشق شدم!
دوچرخه پیچیدند جلوی من و این اتفاق برایم افتاد. یک بار هم سرم شکست در حین تاب بازی. ماجرای تاب بازی هم این بود که سر سوار شدنش با بچه های عموم بحث مان شد و تاپ از دست بچه ها رها شد و مستقیم خورد تو سر من و خلاصه دوباره کارم به بخیه زدن و بیمارستان کشید. در آن دوران اسباب بازی های خود را به بچه های دیگر می دادی؟ - خیلی دوست داشتم اسباب بازی هایم را با همبازی هایم تقسیم کنم ولی ...
واقعیتی از عملکرد رژیم پهلوی در زلزله فردوس سال 1347+ اسناد ساواک
روستاهای دور دست آقای خمینی اسمش یک اسم محبوب است. طبق اسناد ساواک آیت الله خامنه ای حدود 45 روز در مناطق زلزله مانده بودند تا حدی که گاه برای آنان سخنرانی کردند. طبق اسناد ایشان در 28 مهر ماه در هیأت فاطمیه فردوس به منبر رفتند و گفتند: چرا شما از حق خود دفاع نمی کنید که حق شما را می خورند و چرا مقامات تهران به فکر شما نیستند که خانه درست کنند. بچه ها و پیرمدها از سرما جان می دهند. آیت الله خامنه ...
وضعیت بازسازی مناطق زلزله زده تبریز پس از 5 سال
. باید وام را به ما ببخشند تا حلال کنیم. همین امروز و فردا اگر زن و بچه من زیر آوار ماندند، چکار کنم؟ سیما، دختربچه پنج ساله فاطمه نیز از خانه بیرون می آید. با دندان، گوشه آستین بلوز بافتنی قرمز رنگش را در دهان تکه تکه می کند. فاطمه محکم روی دست دخترش می زند و با فریاد می گوید: می برم تو خونه زندانیت می کنم، آن قدر کتکت می زنم که بمیری . رو به ما می گوید: آستین تمام لباس هایش را تکه تکه کرده. به ...
ازگله/ مصائب همچنان باقی است
وارد شدیم اما یک دفعه به صورت وحشتناک زلزله اصلی آمد و در عرض 3 ثانیه به طور کل خانه ما تخریب شد. پدرم را در زلزله از دست دادم وی در رابطه با نحوه فوت پدرش اظهار داشت: به هنگام زلزله ما به سمت درب خانه فرار کردیم که حتی به دلیل شدت زلزله درب خانه به سخت باز شد؛ پدرم آخرین نفری بود که از خانه بیرون آمد و هنگامی که در حیاط بود دیوار طبقه دوم بر روی سرش ریخت و فوت شدند. ...
ماجرای عزل امیرکبیر
22 ذیقعده 1264 و پس از جلوس بر تخت سلطنت، او را به جلیل ترین القاب کشور یعنی امیرکبیر اتابک اعظم می خواندند و لقب امیرنظامی را نیز محفوظ داشت. اما آن چه فراتر از القاب اهمیت داشت، مقامی بود که شاه ایران در ذهن و جان خود برای امیرنظام پیشین قائل بود: ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسئول هر خوب و بدی که اتفاق افتد، می دانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به ...
نباید اجازه بدهیم برجام را وسیله ی فشار کنند
دادند که بنی اسرائیل شهر را خالی کرده اند و همه رفته اند؛ فرعون دستپاچه شد که اینها حالا میروند یک جای دیگر و یک هسته ای درست میکنند؛ گفت جمع بشوید. لشکر را جمع کردند و پشت سر اینها راه افتادند؛ حالا چقدر فاصله شده من نمیدانم، شاید یک روز یا دو روز یا کمتر یا بیشتر فاصله شده که این لشکر راه افتاده است. خب، آنها پیاده داشتند بدون تجهیزات میرفتند -یک مشت مردم بودند؛ زن، مرد، بچّه- [امّا] اینها با ...