سایر منابع:
سایر خبرها
شباهت کلاه قرمزی به مادرش/ وصیت فنی زاده برای فرزند محبوبش/ عروسکهای تلویزیون چگونه جان می گیرند؟
عروسک گردان آقای همسایه بود، عروسک گردان جدید کلاه قرمزی باشد. صبح روز 8 دی ماه سال 95 بود که خبر از دست دادن دنیا فنی زاده جامعه کوچک هنر عروسکی و آنهایی که به کارهای عروسکی علاقه مند بوده و نبوده را عزادار کرد. ** جای خالی فنی زاده در جانِ کلاه قرمزی از دست دادن عروسک گردانی که قریب به 20 سال خاطره یک نسل را به دوش خود کشیده بود و به عروسکی بین المللی جان بخشیده بود تا آن ...
دختر قهرمان المپیکی، که ترشی می فروشد
. هاجر تکتاز، قهرمان پاراآسیایی و دارنده رتبه پنجم المپیک لندن. این ها اطلاعاتی است که ما از شما داریم، خودتان را بیشتر معرفی کنید. متولد 1355 هستم، بعد از تولد کم بینا بودم و بعد از 18 سالگی نابینا شدم. وارد دانشگاه شدم و سال 76 به اصرار یکی از معلم های ورزش مان وارد محیط های ورزشی شدم. من دختر بازیگوشی بودم اما بعد از نابینایی کمتر هیجان داشتم، بنابراین معلم مان یک روز ساعت ...
نعیمه نظام دوست: از فراموش شدن می ترسم
این فضا برایم خیلی شیرین بود. چه شد که صلا وارد وادی هنر شدید؟ راستش بعد از گرفتن دیپلمم هرچه کنکور می دادم در رشته هنر قبول نمی شدم. و سال ها پشت کنکور بودم (خنده). به همین دلیل تصمیم گرفتم در آموزشگاه های آزاد دوره بازیگری ببینم و در نهایت مرحوم سروش خلیلی من را به گروه های آزاد تئاتر معرفی کردند و با تلاش خودم توانستم بازیگری را ادامه دهم. بازی در نقش های طنز ...
این مرد امام جماعت مساجد را اغفال می کرد و ..!
آزاد شدم بتوانم برای خودم مال و منالی به هم بزنم و زندگی ام را دگرگون کنم. اولین طعمه ات را چگونه به دام انداختی؟ فکر کلاهبرداری شب و روز در سرم بود. مدام مرورش می کردم. اوایل بهمن سال گذشته بود که به شاندیز رفتم. یکی از مساجدش را زیر نظر گرفتم. چند روز نماز را در آنجا خواندم و با امام جماعتش آشنا شدم. کم کم به او نزدیک شدم و گفتم مدیر کاروان زیارتی هستم و برای سفر بعدی ام به ...
گفت و گو با فرهاد فخرالدینی ، معمار ارکستر ملی ایران
بازنشسته شدم. در همین زمان سرپرستی اداره کل فعالیت های هنری را بر عهده داشتم که از آن هم باز به خواست خودم کناره گیری کردم و دیگر بیکار بیکار شدم. در منزل نشسته بودم تا اینکه آقای محمدعلی نجفی به اتفاق آقای حسین علیزاده یک روز به منزل من آمدند و خواهش کردند که بپذیرم موسیقی سربداران را بسازم. چه شد قبول کردید موسیقی این سریال را کار کنید؟ ابتدا قبول نکردم و گفتم نه، چون نمی ...
نقش شهید بشارت در مجلس خبرگان و شورای اسلامی/ پدرم شهادت را دوست داشت
ما شده بود او مدام اشک می ریخت، به سراغ او رفتم و از او خواستم گریه نکند و او از عمویم خواست که از ما عکس یادگاری بگیرد، آن شب را همه در استرس و نگرانی به سر بردیم و صبح موقع خداحافظی دست بر گردن او انداخته بودم و توان جدایی از او را نداشتم بعد از رفتن او همه اعضای خانواده از شدت نگرانی بیمار شدند چند ساعت بعد عکس پدر را در تلویزیون به همراه جمله انا لله و انا الیه راجعون دیدم و حجت الاسلام مومن ...
شهیدی که دوست داشت گلویش بریده باشد + عکس
بشود سهمیه دانشگاه می گیری؟ گفتم مگر خودم نمی توانم درس بخوانم که دنبال سهمیه دانشگاه باشم. آرامش به چهره مادر بازگشته است. می گویم از لحظه ورود به مشهد بگویید و می گوید: پدر و برادرم خیلی گریه می کردند، خیلی بیشتر از من که انگار در بهتی عجیب فرو رفته بودم. همین که دوباره ریزش اشک هایش آغاز می شود، صدای شاترهای پیاپی دوربین عکاس روزنامه هم برای ثبت این لحظات آغاز می شود. می گوید: عکس اشک ...
بهترین راه رهایی ترس از زلزله
، ایشان می گفت: پدرم ناگهانی از دنیا رفت، بعد از مدتی که در محضر اولیاء خدا بودم و ...، ایشان را در عالم رؤیا دیدم و پرسیدم: آقا جان چه شد؟ گفت: باور به اینکه نوبت من رسیده، نداشتم. فکر می کردم، می گفتم: فلانی بزرگ تر از من است، برای همین رفته، حالا حالاها نوبت من نیست. می گفتم: اگر یک موقعی کسی از بستگان را هم که کوچک تر بود در ذهنم می آمد، می گفتم: امکان دارد او هم زودتر از من برود. یکی ...
مدافع حرمی که با دعای همسرش شهید شد
. وصیت کرده بود که سوره یاسین بخوانم و از خاک شلمچه و فکه هم در قبرش بگذارند. با برادرش که اعزام شدند در تهران می گویند فقط یکی از شما می توانید بیایید. آن جاست محمد تقی برادرش را راضی می کند تا برگردد چون فرزندش می خواست متولد شود. به او گفته بود وصیت نامه ام فلان جاست٬ آدرس خاک را هم داده بود. این خاک را در قبر او پاشیدند و من هم مخلوطی از این خاک و خاک قبر او را برای خودم برداشتم. هنگام تدفین کنار قبرش بودم ولی قبل از گذاشتن سنگ لحد بلند شدم و بعد از رفتن مردم دوباره به کنار قبر آمدم. برایش یاسین خواندم. ...
قبل از شروع عملیات منطقه مثل روز روشن شد
کاملاً پاره شده و خاک های داخل گونی ها ریخته بود. وقتی که به آن جا رفتم، به ذهنم رسید که بشکه های 200 لیتری را به صورت دو ردیفه در لب اسکله گذاشته و داخلش را از خاک پر کنیم. با این کار وسط این دو ردیف مثل کانال شده و محلی برای دفاع می شد. این پیشنهاد را که دادم، برادر فتوحی سریع السیر با یزد تماس گرفت و همه را بسیج کرد. کمتر از 48 ساعت بعد، تعداد زیادی بشکه های 200 لیتری به خرمشهر رسید ...
زلزله نکشد، ترس زلزله می کشد
خبرنگار ایرنا می گوید: از شب زلزله هفته پیش تاکنون باآنکه آن شب نترسیدم اما بعد از آن خواب آشفته دارم و کابوس می بینم.وی اضافه می کند: ذهنم خیلی پریشان شده است و دائما از زلزله می ترسم و از آن روز تپش قلب گرفته ام.سحر زن بارداری است که می گوید: از زلزله هفته گذشته، خواب و خوراک ندارم؛ روزها که در هوای آلوده هستیم و شب ها که برای استراحت به خانه می رویم از ترس ، بدنم می لرزد.وی ادامه می دهد : استرس ...
نقش سفارتخانه های خارجی و آمریکا در فتنه 88
که باید به نقش عربستان سعودی و افراد مرتبط با این کشور توجه نشده است. چراکه برخی از سرنخ اتفاق های غیرمترقبه و موضوعاتی که در روز عاشورا در تهران اتفاق افتاده است به کشور عربستان سعودی برمی گردد. عربستان با ارتباط گیری با برخی عوامل اوباش گر و تغذیه مالی آن ها، با صرف هزینه های هنگفت برای انجام اقدام های تحریک کننده و آن هم به طور مشخص در موضوع ساختارشکنی مذهبی اجیر کرده بود. سعودی ها ...
چقدر پستی! چقدر توقف! چقدر گندیدگی! تا کجا؟!
صبحانه می نشیند و آنچه خدا ساخته، می خورد؛ چون شیر را خدا ساخته و فراورده ها هم به خداسازی برمی گردد. عسل می خورد، سنگک می خورد، مربا می خورد، شربت می خورد، آب می خورد، چای می خورد، شکم پر می شود و می گوید راحت شدم دیگر، هِی سَرم داد نکش! اما شکم سه-چهار ساعت بعد به او فشار می آورد و می گوید آبرویت را می برم، زود من را به دستشویی برسان! هفتادسال پرکردن یک کیسه به نام معده و بعد هم خالی کردن محتویات ...
پیام شهیدی که در خواب پدر تعبیر شد/ روز تولد شهید و جشن شهادتش
مدرسه راهنمایی جدیدش برود، دلم می خواست در اولین روز قرآن را تلاوت کند. حسین را به مدرسه بردم و کنار ایستادم. دقایقی بعد دیدم حسین در اولین روز مدرسه قرآن تلاوت می کند. از دیدن این صحنه آن قدر خوشحال بودم که اندازه نداشت. او ادامه داد: حاج احمدابوالقاسمی، سبزعلی و زکی پور از جمله اساتیدی بودند که حسین از آن ها درس یاد می گرفت. پدرشهید با اشاره به ماجرای قبول شدن حسین در کنکور ...
رفاقت بابا و مسعود با شهادت محکمتر شد
.... خلاصه در مجروحیت اول یک هفته ای در حلب بستری شد و بعد که به ایران برگشت سه، چهار روز هم اینجا در بیمارستان بستری بود. دوره نقاهتش هفت الی هشت ماه طول کشید که در همین مدت برای اعزام مجدد تلاش می کرد. گفتید که رسته اعزامی پدرتان خطرات زیادی داشت؛ در مدت حضورش فکر شهادتش را کرده بودید؟ می توانم بگویم هر لحظه منتظر شنیدن خبر شهادتش بودیم. هر بار که تلفن زنگ می زد، یا کسی می گفت خبری ...
علیرضا قربانی، حرفه ایِ با اخلاق موسیقی ایرانی
.... هر روز تمرین می کنید؟ اگر روزی فرصت نشود، روز بعد جبران می کنم. یا گاهی که در سفر هستم، مثل همین زمانی که به تازگی برای حضور در نمایشگاه وومکس رفته بودم، بعد از رسیدن به هتل از طریق گوگل مپ توانستم جایی شبیه به جنگل را در نزدیکی آن پیدا کنم و همان لحظه لباس گرم پوشیدم و پیاده به آنجا رفتم و حدود 45 دقیقه تمرین کردم، بیشتر از آن مقدور نبود چون هوا سرد بود و نگران بودم که ...
قله کوه چه خبر است...؟ علیجان آبکار**
و بعد از استنشاق، با رطوبت موجود در گلو و بینی تشکیل اسیدسولفوریک می داد که باعث سوزش چشم ، گلو، و معده می شد و این خود به خستگی مفرط گروه می افزود. در ارتفاع 5400 متری قله واقعاً قدم زدن برای گروه مشکل بود، سرمان گیج می رفت، چشم ها سیاهی می رفتند و ماهیچه های پاها به شدت تحلیل رفته و پیمودن یک متر در این ارتفاع با کندن کوهی برابری می کرد. کاملاً به یاد دارم حتی بعضی از همراهان هنگامی که از ...
مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد!
تیپ باشم شلوار شیک سورمه ای رنگ و گران قیمت پارچه ای خریدم و با ظاهری آراسته روانه پایگاه شدم. همکاران شیفت آن روز؛ داورنیا و حامدی از همکاران با سابقه اورژانس تبریز بودند. بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی مختصری با شرایط و ضوابط کاری و تجهیزاتی آماده کار شدم اما استرس و ترس عجیبی دردلم بود. در فکر و خیال خودم بودم که ناگهان صدای اپراتور مرکز بی سیم آمد و آقای داورنیا با ضربه ای به ...
نگاهی به روابط نواب صفوی با مراجع و علمای عصر خویش
حوزه ی علمیه ی قم، حاوی مطالب شایان توجهی پیرامون روابط حوزه ی علمیه ی قم (به زعامت آیت الله العظمی بروجردی) با فداییان اسلام می باشد، ایشان در این مورد می فرمایند: در مورد رابطه ی فداییان اسلام با آیت الله بروجردی چیزی که من یادم هست این است که: چند مرتبه به خاطر عضویت در فداییان اسلام شهریه ی مرا قطع کردند هر دفعه هم آقای جلال آشتیانی می رفت و آن را درست می کرد. یک دفعه من خودم ناراحت شدم، نامه ...
چگونه امام حسن عسکری تشیع را در عصر استبداد حفظ کرد
داشت وهمه افراد را به حضور می پذیرفت. ناگهان نگهبانان خبر آوردند که ابو محمد، ابن الرضا دم در ایستاده است. پدرم با صدای بلند گفت: اجازه دهید وارد شود. من از این گفت و گو شگفت زده شدم، زیرا تا آن لحظه ندیده بودم که در حضور پدرم جز خلیفه و ولیعهد وی، کس دیگری را با کنیه به او معرفی نمایند. سپس تازه جوانی گندمگون، خوش قامت، زیباروی و با اندامی موزون، با جلال و وقار ویژه وارد اتاق شد. پدرم ...
روایت دیداری که به قیامت ماند
جهادی بوده و ادای دینی داشتی یک بار رفتی، کافیست . او از این حرف من بسیار ناراحت شد و گفت: شما دارید از من سلب توفیق می کنید . رئیس بسیج ورزشکاران خراسان رضوی یادآور شد: سیدمحمد لحظه ای که عازم رفتن شد آخرین خداحافظی را کرد و رفت و خودش هم می دانست بر نمی گردد. خداحافظی گرمی کرد و دیدار به قیامت گفت و رفت. وی افزود: سه ماه که آنجا بود برای آزادسازی منطقه نبل و الزهرا عملیاتی انجام ...
با بیماری مبارزه نکردم، دوست شدم
شده بود و گفتم صبح دیدم پایم کرخت شده و هنوز نمی دانستم ام اس چیست. یعنی همان شکلی که اول شده بودی؟! دقیقا همان شکل و دوباره کار من به بیمارستان کشید. تازه دارو هم می خوردی... بله. اما این بار یک تفاوت عمده داشتم. وقتی بیمارستان رفتم دیگر ناراحت نبودم و گریه نمی کردم، چون خیلی فوری هم مرا برده بودند، نتوانسته بودم چیزی با خودم ببرم. وقتی بستری شدم به همسرم گفتم برایم چند جلد ...
چگونه به یک کارمند غیر قابل جایگزینی تبدیل شویم
شخصی را به صورت موقت استخدام کردم. زمانی که برای یک سفر کاری داخل هواپیما بودم ایمیل مهمی به زبان اسپانیایی دریافت کردم. می دانستم دستیاری که استخدام کرده ام اسپانیایی بلد است بنابراین ایمیل را برای او فرستادم و خواستم که به موضوع رسیدگی کند. در طول پرواز متوجه شدم که ایمیل به زبان پرتغالی نوشته شده است نه به زبان اسپانیایی. بعد از اینکه هواپیما فرود آمد با دفتر تماس گرفتم و متوجه شدم دستیارم ...
فرودگاه بم عمق فاجعه انسانی زلزله را کم کرد
و سالم بودند. فاجعه بزرگ بود و هیچ وقت چهره پیرزنی که در کنار جنازه چهار نفر از اعضای خانواده اش گریه می کرد، از ذهنم پاک نمی شود. تا عصر همان روز تمام شهر را به دنبال نشانی از اقوامم گشتم. کوچه ها قابل تشخیص نبودند و حتی تا سه ساعت نتوانستم خانه پدری ام را پیدا کنم! کی به سمت فرودگاه رفتید؟ نزدیک عصر بود که وارد فرودگاه شدم. عمق فاجعه خیلی زیاد بود و امیدوارم دیگر تکرار ...
دولت ها مقصر آلودگی هوا
دست هم کت و شلوار از دکتر چمران ماند که همسرش به یکی از مستخدمان نخست وزیری بخشید و البته چند هزارجلد کتاب و 35 هزارتومان در بانک ملی شعبه پاستور. این پول از بابت حقوق نمایندگی مجلس اش بود که به علت حضور درجنگ دست نخورده ماند. این پول هنوز در حساب است. یک روز رفتم آن را بگیرم ولی گفتم حیف است، بگذار این به عنوان سندی بماند؛ هم برای تلنگر به خودم، هم به نمایندگان مجلس و هم به همه کارگزاران دولت. پس ...
صرفا برای قدردانی از انتظامی
علی دین ملوکهم. مردم بر طریق ملوک و رئیس هایشان هستند. برای همین هم هست که معاونت مطبوعاتی با جاهای دیگر حتی در خود همین معاونت ارشاد فرق دارد. سیستم اداری اش به لحظه کار شما را پیگیری می کند. اتوماسیون فرایندها را تسهیل کرده و شما بدون مشکلات به راحتی می توانید کارتان را جلو ببرید و راستش من این را تنها به دلیل ریاست این مجموعه می دانم. حقیقتش از رفتن آقای دکتر انتظامی از معاونت مطبوعاتی عمیقا ناراحت شدم و تنها چیزی که کمی این ناراحتی را جبران کرد این بود که چه بسا ایشان بتواند در جغرافیای بزرگتری همین الگوی کاری را دایر کند. الگویی مبتنی بر احترام، پاسخگویی و دسترسی به مسئولین. ...
پسرم می گوید: دیگر بابا ندارم؟
اینکه پایش را از خانه بیرون می گذاشت دلتنگی هایم شروع می شد. دلم می خواست بیشتر در منزل باشد اما چون راهش را دوست داشتم حرفی نمی زدم. دفاع پرس: چطور شد به سوریه رفت؟ شویکلو: پاییز سال 90 آخرین سری به سردشت رفت و نزدیک به 16 روز آنجا بود. همان جا خواب شهادتش را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم. با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از نماز صبح تماس گرفتم ...
روان شناسی خشم و خشونت
نیامده بودم یا زندگی چقدر پوچ و بی ارزش است یا جمله ای که بسیار می شنویم و جدی نمی گیریم: دیگر خسته شدم! همه اینها می توانند نشانه های خشم پنهان باشند. خود آسیب زنی از نشانه های دیگر است یا این که فرد درباره راه های مختلف خودکشی در اینترنت جست و جو کند. از این نظر باید گفت روند خودکشی ناگهانی و آنی نیست. تحقیقات نشان می دهد درون همه افرادی که اقدام به خودکشی کرده اند، همواره تردیدی وجود داشته است. منبع: هفته نامه سلامت ...
میزبانی شبکه یک از وزیرکشور
.... *اولین ارتباط زنده تلفنی با مرکز زلزله شناسی کشور سید محمد موسوی، سردبیر گفت وگوی ویژه خبری نیز که در لحظه وقوع زلزله در رژی پخش اخبار شبکه دو حضور داشت، گفت: در لحظه وقوع زلزله، قصد برقراری ارتباط زنده تلفنی داشتیم که ناگهان متوجه تکان خوردن زمین، دوربین ها و شات ها شدم؛ در این لحظه، مجری هم کمی مکث کرد اما به خوبی توانست برنامه را ادامه دهد و با خواندن سوره زلزال و ...
حسین شاه حسینی؛ یک عمر در راه مصدق
.... خودش ماجرا را این گونه بازگو می کند: روزهای اول پیروزی انقلاب در طبقه بالای مدرسه علوی با عده ای از دوستان جلسه داشتم. در اواسط جلسه ناگهان در حیاط اعلام شد که شاپور بختیار دستگیر شده است. با شنیدن این خبر از اتاق بیرون آمدم و با آقای خلخالی روبه رو شدم، ایشان به من گفت: شاه حسینی رفیقت را دستگیر کردند، پرسیدم چه کسی را دستگیر کردند؟ گفت شاپور بختیار را. شب به دیدن ...