سایر خبرها
تازه های روایت فتح به نمایشگاه کتاب رسید+عکس
که خودت چیده بودی شان، نگه داشته ام. کمد کم داریم؛ اما دستشان نمی زنم. با همین ها زندگی می کنم. برای من مثل همان وقت ها هر روز می آیی، یکی شان را انتخاب می کنی؛ از کاور درمی آوری؛ می پوشی و می روی. کسی حق ندارد به ترکیب خانه مان دست بزند، حتی بچه ها. دوست دارم همانی باشد که تو دوست داشتی. برگه های مأموریت و دست نوشته های گاه وبیگاهت همین جاست، توی کشو. درست همان جا که خودت گذاشتی. غروب که می شود می ...
بانویی چادری که سلطان جاده هاست +عکس
...، قرار شد تلفنچی یک بنگاه باربری در شهرمان میانه شوم. اما نمی دانم چطور شد که یکهو سر از اداره راهنمایی و رانندگی در آوردم و گواهینامه پایه یک گرفتم و شدم شوفر! کنایه ها برایم اهمیتی ندارد حبیبه خانم می گوید در تمام این سال ها با حرف ها و کنایه های زیادی مواجه شده است: خیلی وقت ها مردم با دیدن من فریاد می زنند زن را چه به رانندگی تریلی. بعضی شان با عصبانیت این جمله ها را نثار ...
قاتل محمد حسین صحنه جنایت را بازسازی کرد
تماس از سوی مسافری بودم که محمدحسین به طرف من آمد و گفت آژانس هستید. تا آن زمان او را ندیده بودم. انگیزه ات برای جنایت چه بود؟ شیطان گولم زد، واقعاً نمی دانم چرا این اتفاق افتاد. محمد حسین چه زمانی متوجه نقشه ای که در سر داشتی شد؟ کمی که از خانه شان فاصله گرفتیم متوجه شد. او حتی می خواست در ماشین را باز کند و خودش را به پایین پرتاب کند. اما من با سرعت حرکت می کردم و او ترسید ...
ترامپ به مدیر وقت اف بی آی: به من وفادار باش! +تصاویر
دارد که به عقب برمی گردم و به آن ها نگاه می کنم و آرزو می کنم کاش در آن لحظات به گونه دیگری عمل کرده بودم، و چند موردی هم وجود دارد که وقتی به آن ها نگاه می کنم، کاملاً خجالت زده می شوم. اکثر ما این لحظات را داریم. آن چه مهم است این است که از آن ها درس بگیریم به این امید که [در موارد بعدی] بهتر عمل کنیم. من عاشق انتقاد نیستم، اما می دانم که ممکن است اشتباه کنم، حتی زمانی که مطمئن هستم ...
هوشنگ آزادی ور، هنرمندی که تنها بود و در تنهایی مرد / حس پشیمانی سینماگران
آنهایی که می خواستند حضور داشته باشند اما شرایطش ایجاد نشد، تشکر کنم. همانطور که می بینید من لباس عزا نپوشیده ام. همه ما یک روز این دنیا را ترک خواهیم کرد بنابراین من تقاضا دارم که زندگی پربار هوشنگ را جشن بگیریم. من دو هفته پیش برای دیدار با خانواده ام به ایران آمدم و تنها سوغاتی که برای هوشنگ آوردم همین لباسی بود که در دستم است و خودم آن را دوختم. چقدر به جا است که این پیراهن یاد او را در این ...
"من یک کارگرم" صدای خسته، نجیب و فروخفته مظلومیت
این در حالی است که دو سال است که کار می کنیم و درآمدی نداریم. آنگونه که او می گوید حتی به وزارت بهداشت هم شکایت کرده اند و خواستار تعیین تکلیف وضعیت شان شده اند اما آنها هم هنوز رسیدگی نکرده اند. این خانم ادامه می دهد: چون قراردادی هستیم هیچ کس جرات نمی کند که بیش از این قدم بردارد و مشکل را پیگیری کند. روز کارگر هم گذشت و یازده اردیبهشت را خیلی راحت به دوازدهم اردیبهشت گره زدیم و از کنار همه این ها گذشتیم تا سال دیگر و روز کارگر دیگر هم خدا بزرگ است. شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایلنا، تاریخ انتشار 12 اردبیهشت 97 ، کد خبر: 618391 ، www.ilnanews. ...
زندگی شوم این 3 زن/مهناز، سحر و سمیرا تا آخر خط رفته اند
پشیمون شم! اما من دنبال آزادی بودم. کسی که مصرف کننده می شه 4 روز قاطی یک سری آدمه، 4 روز قاطی یک مشت آدمِ دیگه. با یکی آشنا شدم، حتی خونه گرفتیم، ولی شعبه ای بود یعنی دزد بود... اون رو هم گرفتنش که الان زندانه... بعد از اون تقریباً یک سال اینور و اونور آواره بودم. الان کجا زندگی می کنی؟ از 2 سال پیش با پسری آشنا شدم که الان با اونو و خانوادش زندگی می کنم.... اون هم مصرف کنندست ...
روایت زندگی دختر محجبه ای که فرانسه درس خواند
مسائل جدی تر عالم صحبت کنید چرا که مسائل خیلی کف هستند این بعد از مدتی برای آدم خسته کننده می شود. یکی از اساتید من در دانشگاه فرانسه پروفسور پیری بود که امیدوارم هنوزدر قید حیات باشد. وقتی برای کنفرانسی رفته بودم و با او در آنجا هم کلام شدم خیلی احساس خوبی داشتم، حس می کردم چه قدر کلام من را می فهمید و آن چیزی را درک می کرد که بقیه درک نمی کردند آن روز خیلی ذوق زده بودم، اما در ایران ...
شرایط استخدام در نهاد های دولتی؛ استخدام به شرط پارتی
قزوین نفر اول کتبی شدم، بومی منطقه نیز بودم، در مصاحبه هم به تمام سوالات پاسخ دادم اما متاسفانه نفر چهارم آزمون کتبی با توجه به اینکه نتوانست حتی یک فایل اکسل درست کند و با توجه به اینکه بومی هم نبود، پذیرش شد و اعتراض های من به هیچ جا نرسید . مهاجرت به بهانه دانشگاه های خارج از کشور جوان دیگری که اکنون سال پنجم دکتری است، در این باره می گوید: تا چند ماه دیگر دفاع می کنم اما ...
ربودن مسافران به سبک فیلم های هالیوودی
این که چند روز پیش ماموران به سرنخ هایی دست یافتندکه نشان می داد، فردی با کارت سرقتی آخرین شاکی شارژ تلفن همراه خریده است. این مرد شناسایی و به پلیس آگاهی احضار و در بازجویی پلیسی مدعی شد این شارژ را با کارت بانکی گرفته که متعلق به داماد خانواده شان است و از سرقتی بودن آن خبری ندارد. با توجه به گفته های این مرد، داماد خانواده بازداشت شد. او در بازجویی مدعی بود اشتباهی بازداشت شده و کارگر یک شرکت ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
...> روزنامه خراسان در گزارشی با عنوان گفتند شهید درجه 3 است پژوهش نمی خواهد نوشت: 17 سال قبل، در مرکز جمع آوری آثار شهدا، لابه لای پرونده ها و عکس های شهیدان نگاهم به نگاه معصومانه شهید سیدحمیدرضا نجفی گره خورد. انگار دلم تکانی خورد؛ نمی دانم چرا. عکس را برداشتم و مدت ها همراهم بود. عاشق اش شده بودم. همه حرف ها و درد دل هایم در هیئت و جلسه دعا و حرم، شده بود با سید حمید. لحظه ای از جلوی چشم ام نمی ...
300 بانوی مشهدی در دو سال گذشته به جمع کارآفرینان پیوستند/تامین جهیزیه، برگزاری اردوی جهادی و ...
هم در منازل شان کامپیوتر نداشتند که بتوانند خودشان کارهای تحقیق و تایپ شان را انجام دهند. سال 90 شروع همکاری با شهرداری در حوزه آموزش شهروندی این حرکت به نوعی شروع و تجربه ای برای برداشتن گام های بزرگ تر در مسیر کارآفرینی می شود: سال 90 که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم با همان روزمه ای که داشتم، موفق شدم با شهرداری مشهد در حوزه آموزش های عمومی برای شهروندان همکاری کنیم. ...
در دنیای ذهنی و زندگی شخصی دنیل دی لوئیس چه می گذرد؟
...، اما صدای ناهنجار نوسازی ها به نظر همه جا وی را دنبال می کرد در یکی از اتاق های نشیمن کوچک مارلتون هتل بودیم، در فاصله اندکی از آپارتمان گرینویچ ویلج که در آن با همسرش ریکا میلفر فیلمساز و پسر کوچک ترشان کشل پانزده ساله زندگی می کند (گابریل کین، پسر بزرگترش از ارتباط قدیمی اش با بازیگر فرانسوی ایزابل آجانی است) خانه بغلی شان مشغول ساخت و ساز بودند و برای همین دی لوئیس پیشنهاد داد که ...
از سرد و گرم روزگار ؛ روایت یک زندگی بازیگوشانه و پرحادثه
تقدیر است. طبعا من اکنون به تقدیر بیش از آن دوران باور دارم. اصلا گویی هر گاه باورم به تقدیر ضعیف می شود؛ دستی پنهان مرا به تجدید نظر وا می دارد. شاید جالب باشد که بدانید بعد از آزادی ام از زندان در سال 82 تمام قصد و برنامه ریزی ام این بود که بار دیگر سر از زندان در نیاورم؛ از همین رو با توجه به بازجویی هایی که پس داده بودم، در گفته ها و نوشته هایم حساسیت طرف مقابل را رعایت می کردم اما ...
شب های خاموش در مهمان سرا های راه آهن
.... قبلاً هم بوده بعداً هم هست چون اینجا خاکش خراب است. سی سال پیش اینجا بهترین نقطه تهران بود. من از بچگی اینجا بودم همیشه همین وضعیت بود. دزد و قاچاقچی و معتاد بود هیچ فرقی نکرده. شاید باورت نشود ولی من بعضی ها رو می شناسم که از زمان شاه معتاد بودند هنوز هم هستند. آن زمان 12 سالم بود و الان پیر شدم ولی آنها حتی قیافه شان هم عوض نشده. میهمانسراهایی که چرخ مولد اقتصاد میدان راه آهن ...
دردسر ازدواج با فیروز قلدر محله + عکس
جدی جواب رد دادند. اما متأسفانه من که عقلم را باخته بودم پدر و مادرم را تهدید کردم اگر با ازدواجم مخالفت کنند فرار Escape می کنم. آنها نیز از ترس آبروی شان بالاخره موافقت کردند و من به قول خودم راهی خانه خوشبختی شدم. اما چندی بعد متوجه شدم فیروز معتاد Addicted است. با بیکاری اش کنار آمده بودم اما اعتیادش بشدت عذابم می داد. با وجود این با کمک و همکاری پدرش او را ترک دادیم. اما ...
چر خی ها تصوری از آینده ندار ند
یکی از راه می رسند. پشت های خمیده، صورت های نشسته و موهای ژولیده شان نمی گذارد سن و سال شان را حدس بزنی. اما جوانان و نوجوانانی هستند در هیات پیران گوژپشت. آن ها که چرخ دستی ها را هل می دهند، بار بیشتری آورده اند. آن یکی ها که گونی پلاستیکی بر پشت دارند، تا توانسته اند بار گونی کرده اند تا چیزی از چرخی ها کم نداشته باشند؛ گرچه همه شان، چه آن ها که چرخ دارند و چه بی چرخ ها را چرخی می نامند. ...
حکایت مفقود شدن 2 روزه ابراهیم هادی یک ماه پس از آغاز جنگ
. تا نیمه های شب بیدار و خیلی ناراحت بودم. من از صمیمی ترین دوستم هیچ خبری نداشتم. بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سکوت عجیبی در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روی خاک های محوطه نشستم. تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور می شد. هوا هنوز روشن نشده بود. با صدایی درب پادگان باز شد و چند نفری وارد شدند. ناخودآگاه به درب پادگان نگاه کردم. توی گرگ و میش هوا به چهره آن ها خیره شدم. ...
ناگفته های حمله داعش به مجلس
به مرز من مقداری وسیله دارم که من در بین راه فهمیدم که منظورش از وسیله اسلحه و مهمات است و به او گفتم که اسلحه ها را برای چه می خواهی؟ که او گفت: می خواهم اسلحه ها را بفروشم، چون به پولش احتیاج دارم. قاضی صلواتی خطاب به متهم گفت: بر اساس گزارشات شما می دانستید که تیم ترور به ایران می آید و شما هم به استقبال آن ها رفتید، چون کسی که می خواهد خودش را معرفی کند در اولین پاسگاه خودش را معرفی ...
5 روایت تاریک و روشن از معلمی
را معرفی کنند. "صمد" پسری بود که کنار دستم نشسته بود، بعد از اینکه اسم خودش را گفت از او سوال کردم شغل پدرت چیست؟ صمد چهره اش منقلب شد و دستانش را جلوی صورتش گرفت و با بغض گفت که پدرش را از دست داده است. چهره صمد را هیچ گاه از یاد نبردم و از اینکه این سوال را پرسیده بودم پشیمان شدم. هرچند هنوز هم با خانواده وی در ارتباط هستم . این معلم آموزش و پرورش استثنایی می گوید: از آن روز تصمیم ...
حرفهای شنیدنی مدیر مسئول روزنامه “شرق” از ماجرای زندانی شدنش
اردیبهشت) موکول شد و در نهایت به همراه همسرم عازم مشهد شدیم. ساعت 9صبح شنبه (هشتم اردیبهشت) به دفتر بازپرس رفتم اما اعلام کردند ایشان نیست و قرار شد منتظر بمانم تا با ایشان تلفنی تماس بگیرند. در حالی که در راهرو منتظر نشسته و مشغول مطالعه بودم، بعد از یک ساعت سربازی آمد و به همراه او به دفتر افسر نگهبان رفتم و در کمال تعجب من را بازرسی بدنی کردند و سپس به بازداشتگاه همان دادگاه انقلاب و به سلولی انفرادی ...
در سیستمی که دولت کارگر و کارفرما همه ناراضی هستند، نمی توان منتظر بهبود امور بود
روز به روز محدودتر شد تا امروز که در حداقل خودش قرار دارد. اینک در بسیاری از واحدهای تولیدی، شورای کارگری وجود ندارد و آنجاهایی هم که وجود دارد، بی رمق یا کم رمق هستند چون این مسئله هنوز جا نیفتاده و حل و فصل نشده است. در حقیقت ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی کارگر در قالب شورای اسلامی کار، نگاهی دوگانه وجود داشت. یک نگاه می گفت که آنها نمایندگان کارگران هستند و باید از حقوق این قشر ...
دلوفئو:دیگر به بارسلونا برنمی گردم
نام مرا روی پیراهن دوگانه تیم درج نکرد، ناراحت و دلخور شدم چون وقتی در میدان بودم، درست مثل بقیه تلاش کردم و دویدم. قهرمانی لالیگا و کوپادل ری متعلق به من هم هست. به بارسلونا باز نخواهم گشت. باشگاه مرا نمی خواهد و من هم نمی خواهم. با بارسا قرارداد دارم اما در همین تابستان به تیم دیگری فروخته می شوم و خبری از انتقال قرضی هم نخواهد بود. ...
گذشت از مرد همسرکش بعد از 10 سال
وآمد می کردیم. مدتی بعد خواهرم باردار شد و دختری به دنیا آورد. یک روز که برای دیدار دختر خواهرم رفته بودم، متوجه شدم آزیتا و مهران اختلافات شدیدی با هم دارند. وقتی درباره این موضوع با خواهرم صحبت کردم، او گفت: مدتی بعد از ازدواجش متوجه اشتباهش شده، اما چون از خانه فرار کرده بود، موضوع اختلافش با مهران را به ما نگفته و از او جدا نشده بود. خواهرم را نصیحت کردم و گفتم کمی با شوهرت سازگار باش؛ حالا تو ...
الکی زندگی را سخت گرفتیم
...> بالاخره من به عنوان دختر بزرگ خانواده مجبور بودم یک سری از کارها را انجام بدهم. ذاتا هم دختر مسئولیت پذیری هستم و از بچگی خوشم می آمد بزرگ تر از سن خودم نشان داده بشوم. الان بابتش پشیمانم ولی آن موقع همیشه دوست داشتم مثل یک زن 30ساله به من نگاه کنند. حس می کردم چقدر من عاقلم، چقدر من بزرگم بنابراین همه اینها باعث می شد که من دوست داشته باشم آشپزی کنم و فکر می کردم الان که مادرم نیست ...
دختر 19 ساله دو شب در خانه قدرت برده بود
آن روز همه مشغول برگزاری مراسم ترحیم بودیم که من برای برقراری ارتباط تلفنی با برادرم وارد کوچه شدم در این میان جوانی که با چشم هایش مرا تعقیب می کرد گوشی تلفن همراهش را به سوی من دراز کرد که همین موضوع موجب آشنایی من و قدرت شد از آن روز به بعد تنها به زندگی با قدرت می اندیشیدم چرا که او لباس های شیک می پوشید و احتمال می دادم از وضعیت مالی خوبی برخوردار است. من مدام از کیف مادرم به طور ...
در مبارزه با فساد ما مبتلا به مصیبت وارونگی شده ایم / از دستگاه های نظارتی باید پرسیده شود 24 میلیارد ...
بارگاهی شما بعد از انتشار آن فایل صوتی همواره با این نقد رو به رو هستید که یا کار را رها کردید یا نتوانستید به نتیجه برسانید. لایه های مختلف اجتماعی مدام می پرسند که نتیجه کارهای بارگاهی چه شد؟ بارگاهی چرا کار را رها کرد؟ شما چه پاسخی در این زمینه دارید؟ - این سئوال متعدد پرسیده می شود. از خود من هم می پرسند. ما نامه زده ایم. با همۀ هزینه هایی که برای خود من داشت. حتی هزینه های مالی که من از جیب ...
نقشه شوم دکتر قلابی در مطب زیبایی
دارو به مطب برگشتم. شاکی ادامه داد: بعد از تزریق داروی بی حسی از حال رفتم و بیهوش شدم. وقتی چشمانم را باز کردم، دکتر گفت که عمل جراحی زیبایی تمام شده و می توانم به خانه بروم. هنوز گیج بودم و در تماس با یکی از اعضای خانواده ام و با کمک او به خانه رفتم و وقتی حالم بهتر شد فهمیدم که در زمان بیهوشی مورد آزار و اذیت قرار گرفته ام. برای همین نزد پزشک زنان و پزشکی قانونی رفتم و فهمیدم که پزشک ...
انقلاب فرهنگی و چریک های پیر و پشیمان
خواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است. دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است. دانشگاههای ما اشخاصی را که تربیت می کنند، تعلیم می کنند، اشخاصی هستند که غربزده هستند. معلمین بسیاری شان غربزده هستند و جوانهای ما را غربزده بار می آورند. ما می گوییم که دانشگاههای ما یک دانشگاههایی که برای ملت ما مفید باشد، نیست. امام امت در ادامه تاکید می کنند: ما که می گوییم دانشگاه باید از ...
چراغی که هرگز خاموش نمی شود
بیشتر از سایر ایام به گرامیداشت مقام معلم پرداخته می شود. هر چند که روز و هفته معلم زمانی است که این گرامیداشت و قدردانی برجسته تر می نماید اما دانش آموزان ما باید در تمام ایام قدردان زحمات بی وقفه معلم خود باشند و این قدردانی چیزی جز تلاش و رشد در مسیر زندگی شان نیست. صادق عباسی، یکی از معلمان دلسوز نظام تعلیم و تربیت در گفت و گو با گزارشگر کیهان می گوید: بهترین نمونه قدرشناسی از سوی معلم برای ...