سایر خبرها
دلوفئو : تابستان می خواهم به تیمی دیگر بروم ؛ نه به صورت قرضی بلکه به صورت دائمی
دلوفئو محصول آکادمی فوتبال بارسلوناست ولی هرگز نتوانسته خود را در تیم اول باشگاه ثابت کند. او پس از چند دوره حضور قرضی در اورتون، سویا و میلان و پس از اینکه نیم فصل اول را برای بارسا توپ زد، به واتفورد قرض داده شد. در حالی که یک فصل از قرارداد او با بارسا باقیمانده، دلوفئو در مورد احتمال بازگشتش گفت: امکان ندارد که دیگر به بارسا بازگردم. آنجا من را نمی خواهند. هنوز یک سال ...
از توقیف 5 ساله تا سینمای هند در ایران
مستقیم در آثار دیگر درمیشیان یعنی بغض و به شکل محسوس تر، منظم و کاربردی تری در لانتوری هم دیده می شود. احتمالاً بار ها شنیده اید که او را کارگردان عصبانی سینمای ایران خوانده اند و یا درباره عصبانی نیستم گفته اند که فیلمی بسیار عصبانی است. خب این عبارات خیلی هم بیراه نیستند. تجربه تماشای سه گانه او نشان می دهد که چطور درمیشیان خشم شخصی و فروخورده اش را با فیلم سازی روی پرده سینما می پاشد و منتشرش می کند ...
دلوفئو: قهرمانی لالیگا و کوپادل ری برای من هم هست
... فکر نمی کنم به خاطر تنها یک بازی کنار گذاشته شدم. اما هیچ کس توضیحی بابت اینکه چرا فرصت بازی به من نمی رسید، نمی داد. من خودم را متقاعد کرده بودم که می توانم موفق شوم و به همین خاطر به بارسا برگشتم. شما متوجه هستید که به بهترین باشگاه دنیا می روید و کار آسانی نخواهید داشت. نتوانستم بهترین بازی هایم را در بارسا انجام بدهم اما دیگر دوست ندارم به گذشته فکر کنم. جرارد دلوفئو افزود: ...
زندگی شوم این 3 زن/مهناز، سحر و سمیرا تا آخر خط رفته اند
.... از کِی معتاد شدی؟ 19 سالگی در تهران معتاد شدم... شیشه مصرف می کردم... از 20 سالگی به بعد 7 سال رو تو کمپ و زندان بودم، به اتهامای مختلف؛ مثل رابطه مشروع و... 13 سال شیشه مصرف کردم، اما الان 2 ساله که پاکم... مدتی در کانکس هم زندگی کردم... با یه پسره 3-4 سال دوست بودم و از اون یه بچه دارم... بهار 6 ماهه تو شکمم بود که پدرش اوردوز کرد و مُرد. جایی کار می کنی ...
خداحافظ سالار
خانواده و آب و خاکم دلتنگ می شدم، همان جا از خدا خواستم اگه بچه اولم دختر شد، اسمشو بذارم ایران. اهل مطالعه و کتاب و شعر هم بودم، گاهی که هوای وطن می کردم با خودم تو غربت این شعر را می خواندم که شمع و گل و پروانه و بلبل، همه جمعند و جای خودم را خالی می دیدم، به همین خاطر، اسم پروانه را خودم انتخاب می کردم اما افسانه را مادرتون انتخاب کرد، من هم قبول کردم. آقام که از پروانه حرف می زد ...
تعصب نسبت به تحصیل دختران هنوز وجود دارد/ آرزویی که برآورده نشد
از جنس خود بچه ها شویم . ارتباط تان با دانش آموزانتان چگونه است؟ ارتباط من با بچه ها خیلی خوب است چه زمانی که در روستاهای رازو جرگلان بودم چه الان که در عشایر هستم، دانش آموزان من هم سنگ تمام گذاشتند و سال تحصیلی خیلی خوبی داشتیم در حال حاضر معلم عشایر هستم . اگر دوباره به عقب برگردید باز هم به این شغل می روید؟ صد در صد اگر من دوباره برگردم عقب باز هم ...
کوچ 10 تا 15 میلیون کاربر به پیام رسان های داخلی/ ادامه حواشی ترجمه غلط لایحه پالرمو / تاکید نمایندگان ...
...، بیشتر است، طبیعتا زمان می خواهد. وی با تاکید بر اینکه گرایش مردم ایران به استفاده از شبکه های پیام رسان داخلی با یک شیب منطقی به جلو می رود، ادامه داد: از ابتدا نیز قرار بر این بود که این کوچ و مهاجرت صورت گیرد که خوشبختانه با شیب مناسبی در حال انجام است. رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوالی در خصوص میزان رضایت بخشی گرایش مردم به استفاده از شبکه های پیام رسان ...
آنفیلد و منچستریونایتد؛ یک داستان فراموش شده
کرده بودم و باید برای یک بازی اضافی در آنفیلد می ماندم که جمعه شب بود. برای همین هم ورزشگاه آرام به نظر می رسید. مطمئناً بازیکنان یونایتد به آنفیلد نیامده بودند که شعار معروف لیورپول تو هرگز تنها قدم نخواهی زد را بشنوند. سفتون ادامه می دهد: این سومین بازی من در حرفه ام بود. می توانم قسم بخورم مثل همیشه آهنگ تو هرگز تنها قدم نخواهی زد را پخش نکردم! این آهنگِ ما از سال 1963 بود. برای من دیدن آنفیلد به ...
تجربه بازی در کوبار برای من به اندازه 10 فیلم سینمایی بود
در این سریال و همکاری با فریدون حسن پور چطور بود؟ چقدر در این زمینه با هم مشورت می کردید و ایده و کنسه می دادید؟ – من سعی کردم در این کار آنچه را که مد نظرکارگردان بود، انجام بدهم و کاملا مطیع حرف و نظر ایشان بودم. و کار کردن در لوکیشن های روستا در آن شرایط آب و هوایی باید کار خیلی سختی باشد. این طور نیست؟ – بله لوکیشن سریال در دیلمان بود و خیلی کار سختی از این نظر بود. به ...
بانویی چادری که سلطان جاده هاست +عکس
. روی هوا حرف نمی زنم. من از زمان جنگ راننده بودم با همین حجاب. همه هم من را با همین پوشش می شناسند. او می گوید: راننده های آقا هم، اوایل متلک بارم می کردند ولی الان دیگر عزت و احترامم سر جایش است و خیلی هوایم را دارند. مخصوصا وقت هایی که ماشین پنچر می شود. نمی گویم بلد نیستم پنچری بگیرم. اما انصافا عوض کردن این لاستیک های بزرگ برای یک خانم کار سختی است. او می گوید: زندگی بالا و ...
در یک شوی شبانه برد پیت دوباره هواشناس شد
(ستاره بسکتبال) وقت می گذراندم و او گفت اون پایین هوا چطوره؟ چون قدش خیلی بلند بود. من هم گفتم مثل همون بالا؛ با سرعتی تغییر می کنه که تا به حال در تاریخ بشر دیده نشده بود. میراث تو بی فایده است. وابستگان و خاطرات مان همگی خواهند سوخت. بعد از اینکه میزبان برنامه دوباره از دست مسئول هواشناسی اش کلافه شد و از او خواست واقعا هوا را پیش بینی کند، شخصیت هواشناس پیت گفت: در غرب، جنوب و شرق آفتاب ...
همه مجذوبش می شدند
مصطفی به دلیلی گرفتار بود و نمی توانست ایشان را ببرد، صبر میکرد تا مصطفی وقتش آزاد شود. و اینها همه به خاطر اخلاق خوب و محبت بسیار مصطفی بود که خالصانه نسبت به همه عشق می ورزید. شکرگذاری خدا در همه حال در زمان مشکلات آیه شریفه لقد خلقنا الانسان فی کبد را زیاد می خواند که خداوند می فرماید همانا ما انسان را در رنج وسختی آفریدیم. ضمن اینکه کلا مصطفی گرفتاری های دنیا را مشکل نمی ...
مرتضی شاه کرم: اعتقادی به تئاتر سلبریتی ندارم/ تئاتر باید دغدغه مردمِ کشور خودمان باشد
شدم همسایه طبقه پایین من یک خانواده شش نفری هستند که در همین متراژ کوچک در حال گذران زندگی بودند. این دغدغه ها از حدود یکسال پیش در من شروع شد، اینکه ما چطور در چنین خانه هایی کوچک زندگی می کنیم. نگارش نمایش نامه چقدر زمان برد؟ من معتقدم نگارش یک نمایش نامه خوب پنجاه درصد راه است، زیرا مخاطب ایرانی به قصه خیلی اهمیت می دهد از این رو نگارش نمایش نامه همیشه زمان زیادی را از من ...
تازه های روایت فتح به نمایشگاه کتاب رسید+عکس
مال تو. گفتم نه، اون چیزی که خیلی برات با ارزشه رو بگو. گفت من یه چفیه دارم که برام خیلی با ارزشه. گفتم چی؟! یه چفیه؟! قرآن و پول و این همه چیز با ارزش داری، اون وقت یه چفیه؟ گفت این چفیه از همه چیز برام مهم تره. از دست آقا گرفتمش. با یک عشقی گفت از دست آقا گرفتمش که تازه فهمیدم عشق به ولایت یعنی چه. برایم خیلی جالب بود. با ارزش ترین چیزی که در آن شرایط سخت داشت، یک چفیه بود. آن هم تنها به خاطر عشق ...
شوخی اومتیتی با مجری تلویزیونی کادناکوپه
دیروز جشن قهرمانی بارسلونا در سطح شهر و با حضور ستاره های بارسا در اتوبوس این تیم و با حضور تعداد فراوانی از هواداران این تیم در شهر بارسلون برگزار شد. اما در خلال این جشن، ساموئل اومتیتی سوار بر اتوبوس با مجری زن کادناکوپه شوخی عجیبی انجام داد و هنگامیکه او در حال مصاحبه بود از بالا روی سر او نوشیدنی ریخت. این رفتار باعث عصبانیت مجری تلویزیونی شده و او به اومتیتی گفت که تو را خواهم ...
هوشنگ آزادی ور، هنرمندی که تنها بود و در تنهایی مرد / حس پشیمانی سینماگران
تازگی نقل مکان کرده بودند و من رفته بودم که او برای فیلم من نریشن بخواند. از قبل آشنایی مختصری با او داشتم اما بسیار زود با او صمیمی شدم. در واقع من برای کار پیش او رفته بودم اما رابطه ما تبدیل به رابطه پدر و پسری شد. آدم عجیبی بود با اینکه خیلی تنها بود و او را تنها گذاشته بودند اما بسیار عاشق بود و این عشق را به دیگران نثار می کرد. او کتاب من را با انرژی فراوانی سه بار ویرایش کرد و هرگاه به او ...
روایت زندگی دختر محجبه ای که فرانسه درس خواند
درب کلاس با ورود گل و کادو و کیک استاد را حسابی غافلگیر کرد. خصوصا که عکس روی کیک جلد کتاب خاطرات سفیر بود. چایی ها را آوردند و گرمای بحث بیشتر شد. خواننده دیگری گفت: من هم مثل شما دوستان زیادی در کشور هایی مثل فرانسه و آلمان دارم، اما نمی دانم چطور به سوالات آن ها با همان صلابتی که شما با دوستانتان حرف می زدید، بزنم. شادمهری به این دانشجو گفت: هر کدام از شما اگر جای من بودید با همان ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
خاطیان جامعه بود. به وظیفه ات عمل می کردی و به نتیجه اش فکر نمی کردی. بماند که اگر امروز بخواهی کسی را امر به معروف کنی برخی بتو می گویند ولش کن بتو چه؟ از همسر صبورت شنیدم که شبی در عالم رویا در خواب تو را دیده بود که در عرش الهی نزد علی علیه السلام روزگار می گذراندی.وقتی ازت پرسید چطور به این مقام رسیدی، در جواب به او گفتی به خاطر ادای فریضه امر به معروف در این دنیا بود. گمنامی تو در انجام کارهای ...
در دنیای ذهنی و زندگی شخصی دنیل دی لوئیس چه می گذرد؟
روی میز کنار تختش می گذاشت. حتی به سگش. دی لوئیس می گوید: من به نژاد لرچر فکر کرده بودم، به همه جزئیات فکر می کردم. احتمالا دیگر داشتم شورش را در می آوردم. با این حال، بی نقصی ظاهری هرگز هدف نهایی نبوده. در رشته خیال (یا در واقع در همه فیلم های دنیل دی لوئیس)، این کندوکاوها درواقع پشت صحنه با وسواس چیده شده ای برای ایده ای بزرگترند. رشته خیال داستان یک مرد و وسواس هایش در روند کار خلاقه است. ...
از سرد و گرم روزگار ؛ روایت یک زندگی بازیگوشانه و پرحادثه
تقدیر است. طبعا من اکنون به تقدیر بیش از آن دوران باور دارم. اصلا گویی هر گاه باورم به تقدیر ضعیف می شود؛ دستی پنهان مرا به تجدید نظر وا می دارد. شاید جالب باشد که بدانید بعد از آزادی ام از زندان در سال 82 تمام قصد و برنامه ریزی ام این بود که بار دیگر سر از زندان در نیاورم؛ از همین رو با توجه به بازجویی هایی که پس داده بودم، در گفته ها و نوشته هایم حساسیت طرف مقابل را رعایت می کردم اما ...
گذشت از مرد همسرکش بعد از 10 سال
وآمد می کردیم. مدتی بعد خواهرم باردار شد و دختری به دنیا آورد. یک روز که برای دیدار دختر خواهرم رفته بودم، متوجه شدم آزیتا و مهران اختلافات شدیدی با هم دارند. وقتی درباره این موضوع با خواهرم صحبت کردم، او گفت: مدتی بعد از ازدواجش متوجه اشتباهش شده، اما چون از خانه فرار کرده بود، موضوع اختلافش با مهران را به ما نگفته و از او جدا نشده بود. خواهرم را نصیحت کردم و گفتم کمی با شوهرت سازگار باش؛ حالا تو ...
الکی زندگی را سخت گرفتیم
می گذاشت. ما زمانی در طبقه پایین خانه پدر بزرگم زندگی می کردیم، آنجا یک اتاق اضافه داشت که من برای خودم انتخابش کرده بودم. این اتاق تراسی داشت که تمامش اقاقیا بود. به طوریکه در بهار این تراس بنفش می شد و بقیه سال هم برگ داشت وخب گل نداشت. نمی دانم ولی همه این عوامل در کنار هم باعث شد که دوست داشته باشم یک تراس گلکاری شده داشته باشم. همین شد که در تراس خودم این کار را کردم؛ یعنی آن زمانی ...
برایان کلاف به قلم برایان کلاف (23)؛ سقوط، نوشته ای غلط برای سنگ قبر
دنیای فوتبال نامش آورده می شد. برنز برای من مشکلی به وجود نیاورد. راه حلی که برایش در نظر گرفتم جواب داد و بهترین بازی های تمام دوران بازی خود را زیر نظر من انجام داد. با ما چیزهایی به دست آورد که برایش قیمت ندارند، مثلا مدال قهرمانی انگلستان و اروپا. کسی چنین کاری در خصوص پل گاسکوئین انجام نداده است. خارج شدن او از زمین روی برانکار به نظر من باعث سود اسپرز شد تا تنها جامی که هیچوقت نبرده بودم را ...
پرورش شتر توسط یک زن در تبریز
پدرم فوت کرد، برادرهایم شترها را فروختند و هرچه شتر داشتیم تمام شد، بعد از مدتی مادرم و خانواده با وام و باقی مانده ارث و میراث پدرم چند شتر خریدند و برادرهایم هم شتر خریدند و من شدم کارگر آنها... بعد با خنده می گوید: البته کارگر بی جیره و مواجب. آن قدر عاشق شتر بودم که فقط می خواستم کنار شترها باشم، این کارگری کردن تا ازدواج من طول کشید، شوهرم می دانست چقدر به شتر علاقه دارم، به او گفتم آرزویم ...
برگرد آقای کولینا ؛ دل مان کمی عدالت می خواهد
آی اسپورت - سال ها پیش به درخواست دوستی که بسیار با ایشان رودربایستی داشتم، به ناچار درخواست شان را پذیرفتم که مقاله ای نسبتا مفصل به مناسبت سالروز تاسیس بایرن مونیخ را بنویسم. نه که از فوتبال آلمان بدم بیاید، بلکه خوشبینانه نسبت به ژرمن ها و حتی تیم های باشگاهی شان که در راس آن ها بایرن مونیخ و بایرن لورکوزن خودنمایی می کردند بی تفاوت بودم. یکی از دلایل آن به اتفاقات تاریخی فوتبال مربوط می شود و ...
ما، احمدآقا و تلگرام
اما میان تمام تصاویری که از او در ذهن دارم، یکی بیشتر از بقیه ماندگار شد و هرگز فراموش نخواهم کرد. عصر آن روزی را که با بچه های محل توی کوچه فوتبال بازی می کردیم. برای اولین بار تیم ما سه بر صفر جلو بود و هنوز نیمه ی اول هم تمام نشده بود. ما که فوتبال بازی می کردیم سر و صدای زیادی نداشتیم اما بچه هایی که توی پیاده رو جمع شده بودند و ما را تشویق می کردند گاهی صدایشان بلند می شد و دست می زدند. ...
توسل به امام زمان(عج) در شب قدر زندگی ام را نجات داد+فیلم
تلویزیون به عنوان برنامه ساز در زمان خودش، چه بود؟ من سر کار راز گل سرخ بودم، که یکی از مدیران شبکه که به تازگی هم مدیر گروه خانواده شده بودند با من تماس گرفتند و دعوت به همکاری در شبکه یک کردند. مدیری که با من تماس گرفت، سال های سال در آبادان همسایه ی ما بود. پدر من در آن زمان کارمند مخابرات و به ما منزل یک الی دو اتاقه می دادند و ما در آنها زندگی می کردیم. این آقا به مدت 23 سال با ما ...
بد و خوب رئیس جمهور شدن یک نظامی
، درسش را هم می خواند، رشدش را هم می کند، دانشگاهش را هم می رود، این اثربخش است. ما از یک جامعه وانهاده اصل شاهنشاهی که یک جنسی است از جنس فروتر از دیکتاتوری که اشاره کردم، یک نقش خدایگان و بنده؛ همان اشاره ای که کردم؛ کسی فرمان می راند، رابطه را من می گویم، تو عمل می کنی. یک جمله طلایی دارد آقای هاشمی رفسنجانی. مجلس به ایشان گیر داد که وزرایت سیاسی نیستند، گفت همه شان سیاسی هستند. می گفت اصلا زمان ...
اسم الاغم اوباما ست
آقای حاجی جمهوری! چه انگیزه ای شما را به سمت الاغ و پرورش این حیوان سوق داد؟ منظورم این است که آیا تخصص خاص و یا تحصیلاتی در این زمینه دارید؟ نه دیپلمه هستم. اوایل انقلاب در جهاد سازندگی مشغول شدم. مدتی هم در سپاه بودم. بعد هم به آستان قدس رضوی رفتم و افتخار خادمی آقا امام رضا(ع) را هم دارم. به خاطر رزمنده بودن، امتیاز بازنشستگی زودتر از موعد را داشتم. سال 94 تلنگری به من خورد. دیدم ...
برای نابغه ای از نسل واقعی ژرمن؛ به افتخارت کلاه از سر بر می داریم آقای هاینکس
اختصاصی امروز می خواهم با زبانی ساده، ساده تر از هر یادداشت دیگری از پیرمردی بگویم که در اوج سادگی بعد از چند سال برگشت تا یکی از بهترین بازی های چند سال اخیر فوتبال اروپا را به نمایش بگذارد. هواداران رئال شاید بعد از خوردن گل دوم از بایرن مونیخ یک چیز می گفتند: "لعنتی اون 72 سالشه! اصلا چطور ممکنه؟" بیایید از 2013 این قصه را مرور کنیم. جایی که مدیران بایرن مونیخ با بی رحمی اواسط فصل اعلام کردن ...