سایر خبرها
دعای خاطره انگیز ماه مبارک رمضان
یکی از ادعیه های مشهور و معروفی که از گذشته تا امروز ماندگار و خواندن آن در لحظات افطار سفارش شده است، دعای ماه مبارک رمضان معروف به دعای یا علی و یا عظیم است. این دعا از امام صادق علیه السّلام و امام موسی الکاظم علیه السّلام، منقول است که بعد از هر نماز فریضه در ماه رمضان خوانده می شود. متن دعا به این شرح است: یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ ...
فرمانده ای که در سه راه ترکیه شهید شد + عکس
شهید کردند دور هم جمع شدند. دست به دست داده و شروع به رقص و پایکوبی کردند. زخمی ها را بر می گرداندند و تیر خلاصی می زدند. ماشاء الله دمر روی زمین افتاده و به نظر می رسید با شلیک همان آر.پی.جی اول به شهادت رسیده. توی ذهنش نقشه می کشید چطور همه شان را غافلگیر کند. سروصدای دست و آوازشان به گوشش می رسید. حالا وقتش بود، در چشم به هم زدنی از جا بلند شد و به طرفشان رگبار گرفت و غافلگیرشان کرد. فرمانده، معاون و چندین نفر از گردانشان را کشت و شادی شان را زایل کرد. ...
میلیاردی خرج می کنم بوی قلیان آن سالها توی خانه بپیچد
.... کارم شده بود که شب ها می نوشتم و صبح ها آنها فیلمبرداری می کردند. سکانس های مرا هم نگه می داشتند که من از خواب بیدار شوم. بعد از یک مدت به خودم گفتم: من چه خوب و تند می نویسم! از خودم خوشم آمده بود. چاره ای نداشتم جز آنکه شب ها در پارک بخوابم! آموزشی سربازی افتادم تهران. خیلی حرص داشتم. می خواستم از تمام لحظات تهران بودن استفاده کنم. می خواستم تئاتر ببینم. سینما بروم ...
نگاهی به آیین های ماه رمضان در بافق
دوم سحر و خروس خون سوم وقت نماز صبح و دمیدن صبح صادق را بانگ می زد. برخی از مردان که دعا خوان سحر و اذان گوی صبح بودند، از روی ستاره ها و قرار گرفتن آنها در آسمان به اوقات شرعی مورد نظر پی می بردند و با صدای خود چند همسایه و همسایگان دیگر را بیدار می کردند و به این ترتیب همه شهر از آغاز سحر و پایان آن مطلع می شدند. **غذاهای سحری و افطاری در بافق قدیم همیشه جامعه به طبقات و ...
■ دلایل نمازگریزی جوانان
رفتن ها و شک و تردیدها خطر بزرگی برای انسان است و جز تباهی چیزی را به دنبال ندارد. حجت الاسلام کریمی مقدم بیان داشت: هیچ کاری نباید ما را از یاد خدا باز دارد، نماز باید مقدم بر همه امور باشد و این فوز و سعادت واقعی است رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکرالله وإقام الصلاة تجلیل و ستایش در این آیه مخصوص کسانی است که با شنیدن صدای اذان، کسب و کار را رها کرده و برای اقامه نماز رهسپار مساجد ...
انتشار کتابی درباره گربه در هنر، مذهب و علم
را کجا می برد. در تعقیب او می بینند بعد از طی مسافتی به ویرانه ای می رسد و لقمه را در برابر گربه کوری می گذارد که آن جا مسکن دارد. مشاهده این صحنه تکان دهنده ابن بابشاد را زیر و رو می کند. این که گربه ای روزی ِ خود را با گربه ای عاجز قسمت می کند برای او دلیل ِ انکارناپذیر وجود خدا و اشاره ای به خواست خدا برای یاری رساندن به همنوع می شود. از همان لحظه همه ثروت ودارایی ِخود را وقف ...
بهروز وثوقی : مسئولین دعوت کنند، به ایران می آیم/ می خواهم دست به گردن مردم وطنم بیاندازم و به ایران ...
، و قبل از ورود به سینما پرسیده اند. تا چند سالگی در شهرستان خوی بودید و چه زمانی به تهران آمدید و در کدام محله در خوی و تهران بزرگ شدید؟ بهروز وثوقی: من تا شش ماهگی در خوی بودم و بعد به تهران امدم اوایل را به یاد ندارم ولی بعدا در خیابان خرمشهر زندگی میکردم انتخاب: از چه سالی فعالیت هنری شما اغاز شد و ماحصل این فعالیت ها، چند فیلم و تئاتر است؟ بهروز وثوقی: من از سن 18 ...
رابطه نامشروع دختر جوان و پسر شیطان صفت در باغ | شب ها را با شاهین می گذراندم در حالی که ....
به گزارش آفتاب و به نقل از رکنا، خوشحال، سرخوش و شاد با هم سن و سال های خود سرگرم بازی بودم. هیچ خاطره ای قشنگ تر از چند سال اول دوران کودکی خود ندارم، این ادامه داشت تا این که وقتی خواهرم به دنیا آمد با بیماری پدرم به یک باره همه چیز تغییر کرد. مادرم توان تامین هزینه های درمان او را نداشت و مدام نگران آینده خود و فرزندانش بود آن قدر مشکلات زندگی او را تحت فشار قرار داده بود که مدام می گفت ما ...
بهترین کارها (ثواب ها) از سحرگاه تا شامگاه ماه رمضان چیست؟
دعای افتتاح بخواند. 10- در روایت آمده که هر کس در هر شب از ماه رمضان سوره انا فتحنا را در نماز مستحبی بخواند آن سال حفاظت می گردد. و از اعمالی که مستحب است در شب های ماه رمضان به جا آورده شود، خواندن هزار رکعت نماز در سرتاسر ماه رمضان است. و این مطلب را عالمان بزرگ و فقیهان وارسته در کتاب های خود اشاره کرده و نوشته اند. سوم:کارهای مربوط به سحرهای ماه مبارک رمضان است ...
شهیدی که هیچ عکسی از خود برجا نگذاشت/ خانه ای که همه آدرس آن را می دانند
را آغاز می کند و از خاطره اعزام خودش این گونه می گوید: حاج قاسم گفته بود هیچ کس از خانواده شهدا برای سوریه فرستاده نشود، با این حساب طبیعی بود که من که برادر دو شهید هستم را اعزام نکنند اما هر طور بود راهی پیدا کردم. او اضافه می کند: برای محکم شدن قضیه مادرم را برای نوشتن رضایت نامه به دفتر ثبت بردم، مادرم به کارمند آنجا گفت دو پسر را برای امام حسین داده ام این یکی را برای حضرت زینب ...
وقتی یک بیماری وحشتناک سوژه نمایشگاه هنرمند شد
علتی بود؟ علتش را نگفتند، اما وراثت مهم بود، چون پدرم دچار سرطان لگن شده بود، وقتی من حدود 8 یا 9 سال داشتم. زمانی هم که درمان کرد، دوباره سال ها بعد این بیماری برگشت. برای همین فکر می کنم ارثی بوده، اما نمی شود عوامل محیطی را نادیده گرفت. همان طور که دکترم می گفت: اضطراب تو می تواند یکی از عوامل مهم این اتفاق باشد. چرا اضطراب دارید؟ من از بچگی آدم مضطربی بودم و برای هر چیز کوچکی ...
اینجا مازندران است؛ ساعت به وقت خان طومان
شان مرا به سمتشان می کشاند. از آنها می خواهم درباره شهدای مدافع حرم برایم حرف بزنند. یکی از آنها خود را اینگونه معرفی می کند: فاطمه زهرا بالویی هستم اهل ساری و در کلاس ششم مدرسه رفیعی درس می خوانم. این دانش آموز ساروی ادامه می دهد: شهدای مدافع حرم برای نجات حرم حضرت زینب (س) و هموطنان خودمان رفتند. وی داعش را یک گروه وحشی می داند که جز قتل و ناامنی در کشورها چیز ...
همه چیز درباره تعقیبات نماز صبح، ظهر، عصر و مغرب
نیایِش واجب، دعا و مناجات مستحب آغاز می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: همین که از نماز واجب فارغ شدی، به دعا و تعقیب نماز مشغول شو. دعای بعد از نمازِ صبح و ظهر و مغرب، مستجاب می شود.(123) بیشتر بخوانید: نمازی که ثوابش از آسمان هفتم هم می گذرد تعقیبات نماز صبح اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ ...
فرماندهی که متولد مشهد بود، فرزند کردستان
؛ برگ برگ دفتر خاطرات این دختر از پدر را دیگران نوشته اند؛ دوستان پدر، همرزمانش ، مردمی که خاطره رشادت های او را هنوز بعد از 31 سال از یاد نبرده اند. برای زهرا کاوه مرور این خاطرات مساوی است با حس افتخار، حسی ماندگار که هر وقت زهرا دلتنگ بابا می شود، می آید و یادش می اندازد پدر برای رفتن و پرکشیدن دلیل داشت، که باید می رفت و چیزی جز شهادت در سرنوشتش نبود. آخرین روز مهرماه در دفتر جام جم آنلاین میزبان ...
رفتار عجیب رضاخان با فردی که در منزلش نگهبان بود
...> نصرت الدوله نمی خواست پادشاه بشود، چون درآغاز فکر می کرد رضاخان از او تواناتر است. مادرم موقعی که بچه بود، پدربزرگم (میرزا عبدالحسین فرمانفرما) هر روز صبح که می خواست سرکار برود، مادرم را از خانه مادرش می گرفت. روی زانویش می گذاشت و نوازش می کرد و بعد می رفت سرکار، بعد مادرم با لله اش برمی گشت، یعنی فرمانفرما هرروز به دیدن مادرم عادت داشت. این گذشت تا اینکه سالها بعد، وقتی که رضاشاه نصرت الدوله را ...
قضاوت زود هنگام
همیشه مدافع او بودن از رفتار او دلخور و متعجب بودند موقعی که به خانه رسیدم و دیدم پدر و مادرم دارن خود را برای مراسم آن شب آماده می کنند خنده ای کردم و گفتم: بی خودی زحمت نکشید همه چیز به هم خورد، این هم از عروس مومن و خداپرستی که آنقدر ازش تعریف می کردین. این ها را گفتم و تعریف کردن بقیه ماجرا را واگذار کردم به خواهرهایم هنگامی که حرف آنها تمام شد مادرم نیز عصبانی بود، پدر اما، چند دقیقه ...
این، راه نیست .../ روایت مریم از پارک خوابی تا بهبودی
تو با مواد مخدر شد؟ پدر و مادرم هر دو اعتیاد داشتند، ما 7 خواهر و برادر بودیم که اعتیاد والدین زندگی ما را به نابودی کشاند و باعث شد تا کم کم از فامیل دور شویم و پس از آن آرام آرام ما هم معتاد به مواد مخدر شدیم. اول پدرتان مصرف کننده بود، اما چه اتفاقی افتاد که مادرتان هم به مصرف مواد مخدر گرایش پیدا کرد؟ اوایل که در خانه که پدرم مواد مخدر مصرف می کرد، مادرم شاکی ...
قرارهای شبانه زندگی ام را نابود کرد
اتاق مشاوره کلانتری رساند تا بتواند راهی برای نجات زندگی اش پیدا کند. لیلا درباره سرگذشت خود گفت: خواستگارهای زیادی داشتم که چند تای اول را خودم رد کردم و دوتای آخری را پدرم. می گفت اینها به خانواده ما نمی آیند و از این حرف ها! دختر سوم و آخر خانواده بودم و دو خواهر بزرگ ترم، ازدواج کرده بودند. من هم تا دیپلم درس خواندم و به خاطر برخی مسائل و سنت های غلط محله مان، از ادامه تحصیل بازماندم. ...
عهد کردم از هر کوششی برای حمایت از رزمندگان فروگذاری نکنم
داغ ترین ساعت روز است، تردد در خیابان ها بسیار کم بود و تاکسی به سختی گیر می آمد. تحت هر شرایطی بود خودمان را به محل مراسم می رساندیم. آن قدر انگیزه داشتیم که گاهی وقت ها از خانواده شهید هم زودتر به میدان جوانمردی می رسیدیم! معمولاً از بستگان شهید نام پدر او را می پرسیدیم، شب هم برایش نماز وحشت می خواندم در پایان نماز هم از روح آن شهید می خواستم که در قیامت مرا شفاعت کند. این برنامه تا ...
حجت الاسلام حشمتی: ایرانی ها از کاروان بزرگ و عظیم رمضان جا مانده اند/ حسد و کینه ورزی جامعه را فلج کرده ...
عملی برای بندگی خداست. خود روزه دار با پرهیز از خوردن و آشامیدن نفس خود را تربیت می کند تا در راه بندگی خدا با تهذیب نفس و پاک شدن از بدیها به افتخار بزرگی دست پیدا کند .در تشهد هر نماز شهادت می دهیم که پیامبر بنده خداست و ما با روزه گرفتن به این مقام نائل می شویم. مهمانی خداوند در رمضان با روزه همراه است. مسلمانها با پرهیز از خوردن و آشامیدن خود را از آلودگیها تزکیه می کنند و با کمک ...
بلای وحشتناکی که دوست مطلقه مادرم سرم آورد | 2 سال در انتظار مردی بودم که ....
به گوش مادر بزرگ و عمه ام شود. مادرم هم کوتاه نمی آمد و گوش به زنگ دستورات مادر بزرگم بود. کار آنها با مشاجره های تکراری و قهر و آشتی های مسخره بالاخره به طلاق انجامید. بعد از جدایی آنها، پدرم ازدواج کرد تا به قول خودش روی مادرم را کم کند. خبر ازدواج پدر مثل توپ توی اقوام و فامیل مان پیچید. مادرم انتظار نداشت این اتفاق بیفتد. شاید منتظر بود بزرگترهای فامیل پادرمیانی کنند و دوباره ...
حادثه های شوم دست از سر خانواده آتنا برنمیدارد
و صحبت کردن را برایش سخت می کند. مادر این دختر هم از فشار های روحی و روانی تاب شنیدن کمترین حرفی درباره دختر مقتولش را ندارد. آسنا هم از شوک سرنوشت تلخ خواهرش شب ها از ترس خوابش نمی برد. خردادماه سال گذشته بود که خبر مفقودشدن دختری 6 ساله در پارس آباد رسانه ای شد؛ از کمک ساکنان شهر و تشکیل تیم های مختلف جست وجو برای یافتن ردی از این دختر. اما هر روز که می گذشت نگرانی درخصوص سرنوشت آتنا ...
رهبر انقلاب چه کتاب هایی را برای مطالعه پیشنهاد کردند ؟
در دی ماه سال 70 در خصوص مجموعه فرهنگ جبهه گفتند: وقتی که جلد اول فرهنگ جبهه درآمد، طبعاً به طور عادی، مثل بقیه منشوراتی که پیش من می آوردند، نشستم آن را خواندم. این کتاب از بس مرا جذب کرد، تا آخرش خواندم؛ بعد دیدم این کافی نیست؛ به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید؛ گفتم این کتاب اصلاً باید در فضای خانه ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند. آن بیست و سه نفر / احمد ...
حسن باقری گفت: خرمشهر که فتح بشود مادر شما هم خوب می شود!
. وی آغاز عملیات بیت المقدس 1 را که منجر به فتح خرمشهر شد اینگونه روایت می کند: روز دهم فروردین، در پایان عملیات فتح المبین، بعد از نماز شکری که در اتوبان اضطراری، بغل پل فلزی کرخه، بین رود کرخه و جاده اندیمشک اهواز با حضور همه رزمندگان برگزار شد، بحث در پیش بودن عملیات بزرگ بعدی مطرح شد. جلسه ای با حضور احمد متوسلیان، محمود شهبازی، محسن وزوایی، سرهنگ صیاد شیرازی و حسن ...
تجاوز وحشیانه و گروهی 5شیطان صفت به سهیلا در باغ | با آرش رابطه داشتم تا اینکه ....
...> وی افزود: وقتی با آرش روبرو شدم وی مرا با تهدید سوار بر خودرویی کرد و شب مرا در کارگاه زندانی کرد و فردای آن روز مرا به باغی بردند و سگی را در یک قدمی ام بستند تا نتوانم فرار کنم. سهیلا گفت: 5 جوان در آن باغ حضور داشتند که 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان قرار دادند که در آخر مرد افغان که باغبان باغ بود ادعا کرد شب که همگی خواب هستند مرا نجات خواهد داد که نزدیک صبح بود که یک آژانس به ...
خانه تکانی دلها آغاز شد/ مردم استان گلستان آماده مهمانی خدا
نمانده و دلهایمان آماده است تا زودتر به مهمانی معبود برویم. وی در خصوص رسوم های ماه مبارک رمضان، افزود: روزه گرفتن، قرآن خوانی، خواندن نماز جماعت و افطاردهی از رسوم های و برنامه های ما در ماه مبارک رمضان است. خانم قاسمی با چهره ای غمبار به خبرنگار شبستان می گوید: امسال ماه رمضان جای مادرم بسیار خالی است و روز اول ماه مبارک رمضان جای خالیش را خیلی حس می کنم. وی ...
از قم تا آب بیدِ گَتوند/ وقتی جوشش عشق به امام حسین علیه السلام ورق را برمی گرداند
مردانگی کن و برگرد. این فکر اولین رفیقی بود که بعد از حاج مرید پیدا کرده بودم؛ اما وقت نماز بود و تکلیف واجب دینی. وارد اتاق حاجی شدم. اتاقی طویل که یک گوشه اش دو یخچال بزرگ گذاشته بودند و گوشه ای کنار پنجره تختی و بالاخره هر جایش یک چیزی. صدای موتور یخچال مرا به یاد موتورخانه می انداخت. آمدیم و آماده شدم و نماز خواندم و نشستم . پیش از هر چیز حاج مرید بود و کیسه ای که جلوش گذاشت و از توی ...
بهمن فرمان آرا: پای ما دیگر توان رفتن ندارد
عجیب نیست آمده ام با شما گفت وگو کنم، فیلم را هم دیده ام اما اسمِ فیلم خاطرم نیست؟ حکایت دریا . نام فیلم صحنه ای قبل از تیتراژ آمده است که صحنه مهمی است. طاهر و ژاله، در گلخانه ای نشسته اند که همه گیاهان در آن خشک شده اند. درواقع این صحنه آغازِ فیلم است که بناست فضای فیلم را به مخاطب القا کند. طاهر از کابوس هایش، و ژاله از رؤیاهایش حرف می زند. یک شاخه گل یخ هم، نمادِ این فضاست. عجیب است که در زمستان و سرما، طبیعت به ما گلی می دهد که هم زیبا و هم خوش بو است. در کابوس طاهر ایستگاه راه آهن بزرگی است با صدها قطار که هر یک به مقصدی می روند ولی او بدون مقصد گم شده است. این کابوس ها انگار دست از سر شما برنمی دارد. راستی شما از چه چیزی بیشتر می ترسید؟ به صراحت و سادگی بگویید. قطعا از تاریکی نمی ترسم. اکنون که هفتادوهفت سال دارم وقتی با خودم فکر می کنم می بینم از مرگ هم نمی ترسم، چون زندگی خوبی داشته ام. بیشترین چیزی که من را می ترساند نامهربانی است. آنچه به من آسیب می زند نامهربانی و دروغ گفتن هاست. اینها واهمه من از زندگی است. این یعنی ترس از طرد و تنهایی. شما در فیلم هایتان همواره از ترس ها می گویید و یکی از این ترس ها مرگ بوده است. در فیلم حکایت دریا ترس از مرگ دیگر وجود ندارد اما در فیلم های قبلی تان همیشه مرگ حضور جدی دارد. انگار الان دیگر از مرگ هم نمی ترسید. اما ترس از گم گشتگی یا گم شدن همیشه هست، در همین فیلمِ حکایت دریا هم. نگرانید بچه ای یا انسانِ ترس خورده ای در این دنیای آشفته گم شود و دیگر پیدا نشود. در حکایت دریا ترس دیگری به ترس هایتان اضافه شده است، چیزی از جنسِ ترس براهنی از آلزایمر، شما نیز می ترسید دچار فراموشی و جنون شوید. مرگ آگاهی باعث می شود شما بهتر زندگی کنید، چون همه ما می دانیم مرگ یک بلیت یک طرفه است. ترس من از مرگ نبوده است، بلکه آگاهی از این بوده که مرگ اتفاق خواهد افتاد. در یکی از دیالوگ های بوی کافور، عطر یاس ، مرد می گوید، فکر می کردم وقتی کسی می میرد به فکر زن و بچه و خاطراتش است. اما من فکر می کنم آدم در حال مرگ تصاویر زیبایی از طبیعت می بیند. بعد دیدم دلم هوای طبیعت را می کند. چون تنها چیزی که من را به قدرت ماوراءالطبیعه وصل می کند طبیعت است. امکان ندارد همه این چیزها در طبیعت باشد. مثلا یک پرنده به صورت اتفاقی رنگارنگ باشد؟ زیبایی ها همیشه باعث می شوند من به قدرتی دیگر فکر کنم. اما درباره ترس دیگری که به ترس هایم اضافه شده باید بگویم مادرم دَه سال آخر آلزایمر داشت و دست بر قضا من به مادرم خیلی نزدیک بودم و یکی از بزرگ ترین غم های زندگی ام این بود که وقتی مادرم به من نگاه می کرد من را مثل شی ای می دید و محبت مادری در نگاهش نبود. انگار برایش آَشنا نبودم. دیالوگی در فیلم بوی کافور، عطر یاس... هست که می گوید آلزایمر، مردن قبل از مردن است. شما مرده اید و حالی تان نیست اما اطراف ...
ساعتی درکنار سالمندان دور ازخانه و خانواده
زور نگفته ام؛ با این حال نمی دانم چرا اینجا هستم. دو سال تمام است که روز و شب به این فکر می کنم.سه سال پیش که زنم سرطان گرفت و عمرش را داد به شما، هر کدام از بچه ها یک هفته مرا به خانه خودش می برد. بعد از چند ماه پیش خودم گفتم ملک و املاک را پیش از اینکه بمیرم بین بچه هایم تقسیم کنم. هر چه داشتم بین شان تقسیم کردم و قرار شد هر هفته پیش یکی از بچه هایم بمانم. یکی دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که ...
خانه اش را فروخت تا برای جهاد اسلحه بخرد
می شود و عالمی به نام خمینی رهبر می شود. من حضرت امام(ره) را خوب نمی شناختم، ولی عبدالله به خوبی ایشان و نهضت شان را می شناخت. بعد از انقلاب هم که در مسیر مبارزه ماند و همراه دیگر همرزمانش سپاه مریوان را تشکیل دادند. معصومه قبادی نیا همسر شهید خاطره رمضان پدرم و همرزمانش با دست خالی سپاه مریوان را راه اندازی کرده بودند. با اینکه بچه های سپاه تعدادشان بسیار کم بود، اما با دل و ...