سایر منابع:
سایر خبرها
خیلی اصرار نداشت دستش را به ضریح برساند. مراسم صحن گردی داشت. راه می افتاد در صحن ها دور حرم می چرخید، ...
گاهی ناگهان تصمیم می گرفت، انگار می زد به سرش. اگر از طرف محل کار مانعی نداشت، بی هوا می رفتیم مشهد. به خصوص اگر از همین بلیت های چارتر باز می شد. یادم هست ایام تعطیلی بود، باروبنه بسته بودم برویم یزد. آن زمان هنوز خانواده ام نیامده بودند تهران. خانۀ خواهرش بودم، زنگ زد: الآن بلیت گرفتم بریم مشهد! من هم ازخداخواسته: کجا بهتر از مشهد؟ ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچ وقت مشهد این شکلی نرفته بودم ...
بیرانوند: امیری گفت باشگاه شرایط مورد نیازش را فراهم نکرد
را در اختیار دارد. کارمان سخت است اما من به شما قول می دهم که قطعا جزو چهار تیم آخر جام خواهیم بود و بعد از آن به اتفاقات بستگی دارد که به فینال برسیم یا نه. * یعنی بلیت بازی فینال را بخریم؟ شما تا نیمه نهایی بیایید و بعد که به فینال صعود کردیم به دنبال خرید بلیت فینال هم باشید (با خنده). * پس از بازگشت از جام جهانی به تمرین های پرسپولیس آمدی و برانکو خوش و بش گرمی با تو داشت. در این مکالمه چه چیزهایی مطرح شد؟ برانکو می گفت خدا رونالدو را لعنت کند، حالا چطور تو را در تمرین کنترل کنیم (با خنده). ...
آیت الله جلالی خمینی: راه آیت الله خامنه ای همان راه امام است
بله مسلمانم. گفتم من یک طلبه هستم و می خواهم یک مسجد بسازم تو آمدی و جلوی این کار را می خواهی بگیری. افسر گفت " این دستور ساواک است و خدا به شما رحم کرد و اگر این تلفن از منزل آیت الله خوانساری نبود سرنوشت شما نامشخص بود. " ** صلواتی که موجب دستگیری مردم در مسجد شد بعد از کلنگ زنی شروع به ساخت مسجد کردیم و زمانی که مسجد آماده افتتاح بود امام را هم به نجف تبعید کرده بودند ...
نویسنده و تهیه کننده سریال پدر : با آن سکانس جنجالی به هدفمان رسیدیم
می کند خودش را نجات دهد. کجای کار ایراد دارد؟ تازه از طبقه هشتم که نپریده،طبقه اول بوده و بلایی هم سرش نیامده است. حرف شما درست ولی چرا این تمهید نمایشی با واکنش منفی برخی کاربران مواجه شده؟ هر کدام از ما در طبقه ای که زندگی می کنیم صاحب تجربه های متفاوت هستیم. مثلا اگر من بگویم یک تاجر بازاری می شناسم که 95 میلیارد از درآمد 100 میلیاردی ماهیانه خود را صرف بچه های بی سرپرست و هیات ...
غلامرضا پاکدل:در طرح های عمرانی هم عملکرد خارق العاده ای وجود نداشته است!/نگران نبود آقای تاجگردون نباشید
رأی آنها و نامه بلامحل به استاندارد و درج درسایت برای فریب مجددشان... ) و سایر موارد اینچنینی، درست می فرمایید، بنده با کمال افتخار جای ایشان را نمی گیرم، ولی در خصوص موارد خلاف اینها، فعلاً که هنوز بنده اعلام کاندیداتوری ننموده ام و صرفاَ در مرحله دقاع از عملکرد خودم، نقد عملکرد ایشان، افزایش آگاهی مردم شریف، شناساندن چهره واقعی ایشان و بنوعی معرفی توانمندیهای خودم هستم، ولی اگر روزی خدا خواست و ...
خداوند به چه افرادی چشم برزخی عطا می کند؟
نپذیرفت و نرفت. او هم مبلغ پنج هزار تومان دیگر افزوده بود. با این مبلغ، ایشان می توانست به حج برود ویک سال هم آنجا متوطن شود، اما، چون احتمال می داد که آن پول، مقداری محل شبهه باشد، این تقاضا را رد کرده بود وبا این عمل، آن مرد صاحب عنوان که تا آن روز، حامی استاد بود، با ایشان قطع رابطه کرد. اما این مسئله اجر معنوی دیگری برای استاد داشت. نپذیرفتن مال و منال دنیا باعث افتتاح معنوی ...
اگر کار نکنم می میرم/ دوست دارم روزی معتاد شوم!
هستم که دینم را به خدا و پدر و مادرم ادا کرده ام. من در وجود خودم این صبر و پشتکار را نمی دیدم؛ شاید اگر فقط در منزل بودم و مشغول کار های روزمره خانه بودم زود خسته میشدم ،درست است که مشغولیتم به کار های روزمره ی زندگی کمتر شده است چون اکثرا بیرون از منزل هستم،ولی در عین حال خیلی صبور هستم.این ها باعث می شوند که از خیلی چیز ها بگذری و ناراحت نشوی. 8.از سختی ها و شیرینی های ...
تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی/ شریعتی در پی سازگار کردن دین با دنیای جدید بود
علمیه با آغوش باز تحقیق در علوم انسانی و تجربی را پذیرفته اند چون علاوه بر تمام رهاوردهای دانایی، فکر می کنند این آغوش گشایی به دینداری هم کمک می کند. منتقدان علم دینی عموما از تجربه غرب تقلید می کنند. این نحله فکری از غرب تقلید می کند و این را انتخاب نکرده و در برگرفتن اندیشه های غرب صاحب نظر نیست و صرفاً تقلید و ترجمه می کند. حال با این وصف، باید به آنها گفت شما که این همه تقلید کرده و می ...
درد را باید گفت
قبض ترخیص را گرفتم. ماشین را با پرداخت هزینه توقف در پارکینگ فرودگاه به اصطلاح ترخیص کردم. دخترم قبل از اینکه من به خانه برسم، در فرودگاه استانبول پیاده شده بود. نزدیکی های ظهر به پلیس 10+ رفتم تا وضع خلافی را روشن کنم. وقتی شماره ماشین را به کامپیوتر داد، از سر و صدای دستگاه پرینتر مسئول پلیس 10+ که او هم تعجب کرده بود، چندین صفحه خلاف از پرینتر خارج شد. مبلغ دو میلیون و 650 هزار تومان. همه شکار ...
از سلام آیت الله یک دختر بچه تا مشتری لس آنجلسی
تومان می خواهند؛ برای دولتی هایشان هم باید با رستم خان از خان های هفت گانه عبور کرد که خدا نصیبِ دیو سپید هم نکند! (البتّه آن ها را دیگر لعن نکرد!) پرسیدم تحصیل در خارج هزینه ای برایت ندارد؟ گفت: در سوئد نه تنها هزینه ندارد که حتّی بورسیه می کنند و ماهی 4000 هزار دلار کمک هزینه می دهند و التزامی هم برای ماندن نمی خواهند گفتمش تصمیم نهایی قطعا با خودِ توست امّا دو نکته برایت می گویم که شاید ...
خادمِ حج فقرا
خواستم از فرط ناراحتی گریه کنم. واقعاً نمی دانستم چه کاری باید انجام بدهم. با خودم گفتم زائر امام رضا(ع) را کجا ببرم؟ اصلاً این موضوع را چگونه به آن ها بگویم؟ با هر سختی که بود، خانه دوطبقه ای پیدا کردم و به سردار بشاگردی ها که بزرگشان بود، گفتم که دوست دارید جایی ببرمتان که همگی کنار هم باشید؟ او هم از خدا خواسته قبول کرد. همان روز اهالی مظلوم و محروم بشاگرد را در آن منزل اسکان دادیم. ...
پینه دوزی که شب های جمعه به همراه امام زمان به کربلا می رفت +تصاویر
کوچکی بودم و شَبحی از او یادم هست. از اولیای خاص خدا بود که علمای بزرگ سرسپردۀ او بودند. این شخص منزل ما می آمد و همه می دانستند که خدمت امام زمان (صلوات الله علیه) می رسد. به این معنا که حضرت به سراغ او می آمدند. او پینه دوز بود؛ یعنی کفش تعمیر می کرد، گیوه درست می کرد و گیوه ها را تعمیر می کرد که شغل سطح بالایی نبود و درآمد زیادی هم نداشت و وضع اش هم از نظر مادی خوب نبود. من از پدرم ...
اسلحه شهیدان بر زمین نماند
شهید علی علیزاده پدری کشاورز و زحمت کش داشت که معتقد بود فرزندانش باید با نان حلال بزرگ شوند؛ لذا علی با روزی حلال بزرگ شد. آبان سال 56 که حاج آقا مصطفی به شهادت رسید، اولین جرقه های مبارزه با رژیم ستم شاهی در وجودش زده شد. فقط 14 سال داشت که فعالیت سیاسی اش را آغاز کرد. با دوستانش پای ثابت تظاهرات مردمی بود. جنگ که شروع شد، فقط 17 سال سن داشت؛ اما تاب ماندن نداشت. در روز های اول جنگ ...
کدام شهید پایه گذار جنگ های چریکی در خرمشهر بود؟
سهم شیرینی خودم را خورده ام، این مال شماست) شیخ خنده ها و شوخی هایش با من زیاد شد، تا آن موقع سابقه نداشت که با من یا کس دیگری شوخی یا مزاح کند. دست در گردن من انداخت و شیرینی را به من داد و گفت: این شیرینی شهادت من است. ان شاء الله به خواست خدا، اگر سعادت داشته باشم، امروز یا فردا به شهادت می رسم؛ لذا از شما می خواهم که اگر من رفتم و تو زنده ماندی (و احتمال می دهم که تو زنده بمانی)، مواظب ...
روزنامه کیهان: دولت معطل نماند/ما و فیک نیوزها/کنترل حساب شده تنگه هرمز؟
ماه های پایانی سال 96، 30 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده است . سرمایه ای معادل 140 هزار میلیارد تومان از کشور خارج شد؛ حال آنکه مثلا کل سرمایه گذاری خارجی جذب شده در دولت آقای روحانی به 3 میلیارد دلار رسید. دولت برای جذب چند میلیارد دلار، آن همه خسارت برجام را متحمل شد اما با تحرکات شبکه جنگ اقتصادی دشمن و خوابزدگی دیدبان های اقتصادی و امنیتی، 10 برابر همان رقم، به سادگی آب خوردن از کشور خارج شد ...
دخلی نیست؛ فقط خرج است/کتابی که هاشمی درنمازجمعه از آن گفت
منزلش را پرسیدم. گفت فردا به دفترت می آیم و توضیح می دهم. وقتی به دفتر من آمد، کتاب بحران روی میز من بود. آن روز صحبت آقای رفسنجانی شد و توضیح داد که آن شلوغی به دلیل بازدید آقای رفسنجانی بوده است. من به خانم دکتر گفتم این کتاب را به آقای هاشمی رفسنجانی بده تا بخواند. خلاصه کتاب به دست آقای رفسنجانی رسید. چند ماه که از این داستان گذشت، شبی مادرم از من پرسید به تلویزیون دسترسی داری ...
در اقتصاد هیچ وقت بر نامه مدون نداشتیم/برخی مسئولان نگاه جاهلانه به اقتصاد داشتند
را داشته باشند و در خیابان جنگ و دعوا نکنند. قرار نبود که هر کسی زورش بیشتر است، صاحب جنس بیشتر باشد. با این احوالات روزنامه هایی مانند میزان ، انقلاب اسلامی و دوستان بازاری شان به ما تهمت کوپونیسم – کمونیسم را می زدند. خدا رو شکر آن طرح خوب انجام شد. در همان موقع من در وزارت صنایع، 15 هزار موافقت اصولی برای ایجاد واحدهای صنعتی صادر کردم. این موافقتنامه ها در رشته های مختلف صنعتی بود. در همین ...
گفتگو با پرویز ربیعی دوبلور پیشکسوت
شکوفنده و گوینده های این چنینی استاد هستند، اما امروزه لفظ استاد را در جاهای نابه جا به کار می برند که متاسفانه بی احترامی به استادان واقعی است. من گوینده ای هستم که سعی می کنم کارم را درست انجام بدهم، اما در مقابل اسماعیلی یا جلیلوند، استاد نیستم. یک بار در برنامه ای تلویزیونی با آقای شهریاری، ایشان موقع شروع از لفظ استاد استفاده کرد. بلافاصله گفتم لطفا نگه دارید! اگر از این عبارت استفاده کنید ...
دستفروشی، پدیده ای زیرزمینی
ایستگاه 10 12 روسری می فروشم . غرفه ثابت دادند اما بگو کجا؟ سمیه فروش خوبی داشته. با خستگی روی صندلی می نشیند. لقمه نانی از کیف کوچکش بیرون می آورد و می گوید: یک لقمه بخور، ناهار آوردی؟ تعریف و تعارفش مهربان و صمیمانه است: صبح که دیدمت، گفتم تا شب هزار تومان هم کاسب نیستی، ولی بد نفروختی. سر درد دلش باز می شود: دو ساله کارم همینه. اول صبح بکوب برو تا بازار. باز بیا مترو. دیگه نه ...
پایان نامه های شفیعی کدکنی و معین کجا، پایان نامه های حالا کجا؟
توفیق سبحانی رفتیم و سرانجام قرارمان در یک روز تابستانی در خبرگزاری خانه کتاب ایران هماهنگ شد، گفت وگویی با این این چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی انجام داده ایم. لطفاً نخست شمه ای از زندگی علمی، گذشته، تحصیلات و استادان خود بگویید. من در سال 1317 در شهر تبریز متولد شدم، دوران دبستان را نیز در مدرسه رودکی همین شهر گذراندم که تا چند سال پیش ساختمانش باقی بود، یک ساختمان استیجاری بود ...
در مبارزه با مفسدان اقتصادی دچار غفلت نشویم / رییس جمهور به میان مردم بیاید و توضیح دهد
اینکه همه این اتفاقات تلخ در حوزه اقتصاد و کاهش پی درپی ارزش پول ملی در حالی است که دولت روحانی مدعی بود در سایه برجام، مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم حل خواهد شد، تصریح کرد: روحانی مدعی بود که آنچنان گشایشی برای مردم درست می کند که اصلا نیازی به یارانه نداشته باشند ! در همه این سال ها، دولت با پافشاری متعصبانه روی دستاوردهای نداشته برجام، همه توجه خود از ظرفیت های داخلی را به غرب و گشایش از آن سو معطوف ...
نمی دانیم چه از دست داده ایم!
1- چهار پنج ساله بودم که در مراسمات مذهبی مثل محرم، پدرم دست من و برادرانم را می گرفت و به مسجد بزرگ میرزاموسی در وسط بازار می برد. شبستان و حیاط همیشه پر بود از جمعیت، حاج آقا همان موقع ها هم محاسن شان سفید بود. از همان انتهای مسجد که جلو می آمد همه برای شان بلند می شدند و تبرک می جستند، پدرم هم همین طور، اگرچه من آن موقع نمی دانستم در جلسه چه دُر نایابی حضور دارم و صرفا به بازی های کودکانه در ...
فساد سخن
تر نیست؟! آیا چون در محیطی مثل اینستاگرام، هم صاحب امتیازیم و هم مدیرمسؤول و هم سردبیر و هم ویراستار و هم نمونه خوان و هم مصحح و هم نویسنده، حق داریم تا چیزی به ذهن مان رسید، منتشرش کنیم؟! پس خطیب جمعه هم باید به شکل مضاعفی متوجه چینش کلمات در جمله اش باشد! و آن سخنران پیش از خطبه هم! و آن وزیر هم! و آن وکیل هم! و همین من! و همین شما! پس عهد ببندیم با خدا که این همه رها نباشد زبان مان به هر سخنی! و هر مدلی! باور کنیم چند صباح دیگر، بابت همه این حرف ها و حرافی ها، سوال می کنند از زبان مان! پس سنجیده تر سخن بگوییم! و این همه هم زود قضاوت نکنیم! یا علی! ...
ماجرای روحانی که عمامه اش را به جوی آب انداختند!
به گزارش شهدای ایران ، پیرمرد قاطی مردم بود. اتوبوس های قدیمی شرکت واحد خط تجریش- ناصرخسرو، شاید همچنان او را یادشان باشد. از آن روزگاری که خانه اش را در سرچشمه را به توصیه اکید پزشک ترک کرد و خانه ای در خیابان باهنر تهران گرفت؛ سلانه سلانه؛ تنهای تنها صبح ها می آمد و روانه مدرسه اش در مسجد میرزا موسی بازار می شد. سال ها بعد بالا و پایین رفتن از پله های اتوبوس و آن صندلی های قدیمی ...
نقشه پسربچه 12 ساله جواب داد
...> شب بسیار سخت گذشت. برادر بزرگترم نیز همراه مردان روستا عازم شده بود. فردای آن روز که به مدرسه آمدیم، معلم برایمان از دلیل رفتن مردان روستا صحبت کرد و این که به کشور توسط دشمنی به نام صدام حمله شده و از ضرورت همکاری همه جانبه برای دفاع از خاک و حیثیت وطن گفت. حس عجیبی در درونم شعله ور شد. در خانه، مدرسه، کوچه و در همه جا ادبیات مردم عوض شده بود و همه از جنگ و اما و اگرهایش می گفتند. هر خبری که از ...
بیرانوند: تا 2 صبح ضربات رونالدو را آنالیز می کردم
مسائل مربوط به خودشان را به ما ارتباط نمی دادند. یعنی برانکو هیچ وقت با ما درباره اختلاف نظرهایش با کی روش صحبت نمی کرد و کی روش هم درباره برانکو حرفی به ما نمی زد. ما هم در اردوی تیم ملی بودیم و هم پرسپولیس و هیچ وقت در این زمینه مشکلی احساس نکردیم. * بعد از جام جهانی که به تمرین پرسپولیس آمدم برانکو می گفت خدا رونالدو را لعنت کند، حالا چطور تو را در تمرین کنترل کنیم (با خنده). ...
ولادت امام رضا(ع)؛متن شعر حاج میثم مطیعی+دانلود
در ازدحام ، حاجت ما نیز داده شد اصلا به خواهش کم ما اکتفا نکرد ما سنگ خواستیم ، طلا نیز داده شد گفتم رضا ، عطای حسینی نصیب شد گفتم حسین ، امام رضا نیز داده شد می خواستم به مشهد تو راهی ام کنند دیدم برات کرببلا نیز داده شد ... دریافت ...
گفت و گوی خواندنی با یک مرده شور +عکس
هوا گرم است؛ اما عرق سردی بر پیشانی ام نشسته و دست هایم از ترس یخ زده است؛ بوی ترش کافور با دم و نم گرم آب همه جا را فرا گرفته است. بوی ماندگی جنازه مثل پتکی است که تو را بیدار می کند؛ بیداری از نوع اینکه همه ما مسافریم. همه اینجا مسافرند؛ اما نه قطاری سوت می زند و نه چمدانی پیاده می شود؛ در اینجا، اما بقچه های هفت تکه چلوار با آیات قرآنی توشه راه مسافران می شود. درست است ...
فغانی: مطمئنم فینال جام ملت ها را به من نمی دهند
است که به موقع هر کاری را انجام دهید. سربازی، دانشگاه، کار، ازدواج و همه چیز سر جای خودش. ببینید چند هزار ایرانی داوری کردند؟ یکی می شود محمد فنایی، یکی می شود جعفر نامدار. شما باید هزاران فاکتور را برای موفقیت داشته باشی، ولی در نهایت خواست خدا مهم است. اگر او بخواهد، مسیر مهیا می شود حتی اگر همه عالم نخواهند و بالعکس. این دو ساله مراجعه از این دست زیاد داشتی که جوانان بیایند و بگویند ...
پروژه ام لبنان شدن ایران نیست؛ اما که می گوید ایران، لبنان نیست؟
! گفتند نه قانون فلان، بخشنامه فلان، دستورالعمل فلان، از ساعت فلان تا فلان و طرف پشیمان شده است. آن کسی که الآن در شبکه خانگی دارد فیلم می سازد و جواب می گیرد روز اول آمده به فلان شبکه تلویزیونی ما گفته من می توانم برای شما سریال بسازم اما این قدر ممیزی و حساسیت و سختگیری برایش درست کردند رفته جای دیگر کار می کند، مطلق عرض نمی کنم ولی خیلی موارد این طوری است. بحث، بحث سیستم گریزی نیست. بحث ...