سایر منابع:
سایر خبرها
حادثه ناگوار برای دختر چاق تهرانی که عمل زیبایی کرد!
چه می گوید و، چون می خواستم هرچه سریع تر به خواسته دلم برسم توجهی به حرف هایش نکردم. پرده دوم تک دختر هستم و دو برادر کوچک تر از خودم دارم. مادرم همیشه می گوید که پدرم مرا بد بار آورده و زیادی لوسم کرده است. البته تا حدی راست می گوید. وقتی چیزی می خواهم یا عاشق آن می شوم، حتما پدرم باید آن را برایم تهیه کند وگرنه طوری رفتارم می کنم تا آن ها را به انجام خواسته ام وادارم. ...
داستان پیچیده یک جنایت ،باز هم پیچیده تر شد
ماجرا را به کسی بگویم فیلم تجاوز را نشان خواهد داد... من بسیار ناراحت بودم برای همین موضوع را به شوهرم گفتم او گفت اگر می خواهی حرف هایت را اثبات کنی باید برادرم را بکشی، برای همین او اسلحه ای خرید و به من آموزش تیراندازی داد. شب حادثه لباس مردانه پوشیدم و به خانه پدر شوهرم رفتم. من هفت سال است که به اتهام قتل در زندانم و به قصاص محکوم شدم اما باید بگویم که برادر شوهرم عامل همه ...
اسیر شانتاژ های سیاسی در زمینه حجاب نشویم
.... ما در کشورمان" قانون رعایت حجاب" و مصوبات شورای عالی داریم، اما رعایت نمی شود. اما مظلوم نمایی دروغ و یک دروغ بزرگ که به مردم گفته می شود. اگر حجاب اجباری بود تمام افرادی که حجاب کامل نداشتند باید بازخواست می شدند، حال آن که چنین نیست. حتی در مراکز اداری، دولتی و صدا و سیما هم نیز به طور کامل حجاب رعایت نمی شود. اصلا چه کسی حجاب اجباری را دارد تحمیل می کند، فقط یک مورد فیلم درست ...
سعید راد: تلویزیون سریع ترین اسلحه دنیاست
کردند و برای ایشان قابل لمس بود. پس فرم بدن شما سهم زیادی در موفقیت تان داشته است؟ صددرصد! در فیلم سینمایی دوئل و در تله فیلم ساعت به وقت صفر، حتی در سریال مرگ خاموش که این روز ها مشغول بازی در آن هستم، بدنم کمک زیادی به من کرده است. قبل از شروع ضبط این سریال با کارگردان (احمد معظمی) صحبت کردم که آیا قرار است مثل برخی از سریال ها فقط دیالوگ بگویم. او هم تاکید کرد که می خواهد ...
هیرادِ پُر ایراد؛ از سرقت ادبی تا توهین به تماشاگران کنسرت
مهم ترین دغدغه شان پوشیدن لباس های هر چه عجیب و غریب تر روی صحنه اجراست. خواننده ای با وقاحت تمام در رسانه ملی به دوربینِ تلویزیونی که همان مردم هستند، چشم می دوزد و می گوید که این اشعاری که می خوانم از سروده های خودم است. به فاصله چند روز ثابت می شود که آن سروده ها از دیگران سرقت شده اند و شاعران شاکی می شوند. همه می فهمند که آن خواننده دروغ گفته است. شاعران شکایت می کنند و در نهایت خواننده ...
چیریچ: روی کاغذ در جاکارتا شانس مدال داریم/ فاصله واترپلوی ایران با جهان زیاد است
چه کاری را می توانیم انجام دهیم. امال اگر به نتایج ما در این مدت نگاه کنید، خواهید دید که ایران در همه ی مسابقات چند وقت اخیر خود یا با مدال برگشته و یا نتایج تیم بهتر از قبل بوده است. از نظر کادرفنی و شما، تا امروز چه تورنمنتی بیشترین تاثیر را روی روند آماده سازی تیم داشته است؟ همه ی تورنمنت ها برای ما خوب بود چون برای همه ی آن ها برنامه داشته ایم ولی زمان می خواهد تا توضیح ...
افشاگری ستاره فیلم های فارسی از سینمای قبل انقلاب
...، آنقدر پسر پاک و ساده ای بود که خدا می داند، اما حیف شد، یادم می آید اکران یک حسن کچل در آن سال ها 9 میلیون فروش کرد، در این میان دستمزد من 10 تومان بود و دستمزد صیاد 12 تومان. بازیگر فیلم زنی به نام شراب در خصوص بازی در این فیلم ادامه داد: در میانه های این فیلم من از سر صحنه فیلمبرداری قهر کردم چون کارگردان به من گفته بود قرار است از نقش من کم کند، من هم به کارگردان گفتم اشکالی ...
جهانبخش علت نرفتن به تیم لسترسیتی را فاش کرد
مسائل مالی در اولویت قرار داشتند. برایتون فصل قبل چهاردهم، پانزدهم جدول بوده، اما هم باشگاه برایتون و هم مربی اش به شکل جدی مرا می خواستند، اما در لستر فقط مدیر این باشگاه روی من نظر مثبت داشت و مربی اش را از نزدیک ندیده بودم به همین دلیل وقتی همه این موارد را در کنار هم گذاشتم پس از مشورتی که با پدر و مادرم، مدیر برنامه هایم، کارلوس کی روش و مهدی مهدوی کیا داشتم برایتون را انتخاب کردم. ...
عبدا... روا: باید یاد بگیریم کمی شبیه به مردم باشیم
شود روا اغراق کرده است. فینال جام جهانی را همه با یکدیگر تماشا کردیم. کشور روسیه با تمامی امکانات، سوابق، سرمایه ها و نظارت های فیفا مراسم خوبی را برگزار نکرد. ما در فینال جام جهانی چند نکته داشتیم که به اختصار عرض می کنم؛ یکی اینکه ما دو نفر جیمی جامپ داشتیم که در فینال به میانه میدان پریدند و این موضوع ابعاد و تبعات رسانه ای و سیاسی برای دولت روسیه داشت اما آن اتفاق را ما در فینال لیگ ...
حرف هایی از کی روش و برانکو شنیدیم که شما نشنیده اید/ یک عده ای همیشه کج هستند/ هیچ کسی حق ندارد انتقاد ...
بودند که پاچه های آن یکسان نبود. گفتند این پیراهن این شورت را هم می خواهد. ما فقط گوش دادیم. برخی دوستان من در فدارسیون گفتند باید جواب داد، گفتم ولش کنید، بالاخره جام جهانی می رسد و پیراهن ما را همه می بینند. این موضوع آقای تاج... فغانی را اگر قانع نشدید بگویم؟ قانع نشدیم. چون شما گفتید من نشنیدم ایشان تهدید کرده است. خیر. من نشنیدم. به علاوه این که حرف هایی ...
من تنها جوکر ایرانی هستم/ برخی استندآپ ها برای دیده شدن دست به دامان 18+ شده اند
صورتی که در این مسیر ماهی صفت شروع کرده بود به گفتن لطیفه به لهجه های مختلف برای شغل های مختلف و موضوعات مختلف که این واقعا کار سختی بود. بنابراین تا امروز در ایران جوکر نداریم ، استندآپ کمدین که خاطره تعریف کند و تقلید صدا کند 100 هزار نفر در ایران داریم اما جوکر تنها یک نفر داریم. دست به دامان +18 شده اند! ماهی صفت با بیان اینکه یک مقداری فضای مجازی کار همه ما را سخت کرده است ...
مطالبات زنان باید بدون نگاه سیاسی دنبال و اجرا شود
شده است، تا قبل ازاین حتی علما نیز نسبت به ورود زنان به استادیوم موضع گیری داشتند. آیا وقتی مراجع و علما در مورد یک موضوعی صحبت می کنند سخت می شود آن را برگرداند؟ علما در این زمینه فقط موضع گیری کردند، هنوز هیچ فتوایی صادر نشده است. با فراکسیون زنان خدمت حضرت آیت ا... جوادی آملی رسیدیم، در مورد نحوه حضور زنان به استادیوم توضیح دادیم و گفتیم قرار است در ورودی و خروجی خانم ها و همه امکانات ...
گزارشگر داغ های مجازی : لازم نبود نام سفیر ایران در دانمارک را بیاوریم
تر انتخاب می کنیم. پرداختن به موضوعی مثل نقد اشرافی گری با یک مصداق، خیلی مهم تر از این است که تعدادی دنبال کننده به آن فرد اضافه شود. به جز افزایش دنبال کننده ها، مثلا ناامیدی را در جامعه افزایش نمی دهد؟ همه این اتفاقات جزو آن ناگزیرهایی است که گفتم. تا کی از یک نفر حرف نزنیم و سکوت کنیم تا تبلیغ نشود، تا کی درباره یک فیلم سینمایی بد حرف نزنیم که مردم نروند ببینند؟ ! این ها ...
3 جنایت در اختلاف پیچیده خانوادگی
حرف هایشان را ضبط می کردیم. شب حادثه از کامران خواسته بود که برای کندن قبر با او به خارج از شهر برود. من ماشین آن ها را تعقیب کردم. وقتی کامران پیاده شد و به سمت محل کندن قبر رفت، من به سمت عمویم شلیک کردم. او فرار کرد؛ ندیدم که تیر به او خورده باشد. با قمه به سمتش حمله کردم و دو ضربه به پشتش زدم. وقتی برگشت و دید که من هستم، به من گفت: چطور پیدایم کردی، گفتم تو برای خانواده من نقشه ...
رضا رفیع: گل آقا معتقد بود باید عفت قلم را نگه داشت
، این عصا قبلا دست کسانی بوده که در رسانه ملی استفاده می کردند.وی ادامه می دهد: تجربه بزرگان طنز نویسی به من ثابت کرده است که باید دست به عصا نوشت، یعنی این که رعایت بسیاری از ملاحظات مختلف را لحاظ کرد. در هر جامعه ای خطوط قرمزی وجود دارد و این فقط مختص ایران هم نیست. در زمینه اخلاق، هر جامعه ای به تناسب فرهنگ و دین و سنت و عقاید خطوط قرمز اخلاقی خود را دارد که البته همه این ها در کشور ما پررنگ تر ...
قلعه نویی: زمان ما پول نبود، اما الان 51 میلیارد بودجه دارند
پزشکی مان. به آن تیم ملی همه باید افتخار کنند چرا که صادقانه و با بهترین عملکرد، فقط در ضربات پنالتی نتوانستیم موفق باشیم. همه اینها را گفتم تا بدانید ما گروه تبلیغاتی نداشتیم که آن شکست در ضربات پنالتی تبدیل به حماسه شود. در فصل نقل و انتقالات همیشه بحث جذب بازیکنان استقلال به تیم امیر قلعه نویی حرف و حدیث داشته هم چند سالی است که دیگر از استقلال بازیکن نمی گیرید. آقایان چند ...
منطق عجیب ارز با نرخ 5 رقمی/ آقای ظریف کفران نعمت نکنید!
. می گویند چند نفر رند وارد رستورانی شدند و کنار یک نفر دیگر نشستند. چند بار پای مرد تنها به پایه میز خورد و بلافاصله آن چند نفر گفتند پای شما... پای شما! . مرد بی خبر از همه جا هم می گفت بله... البته که پای منه . آن چند نفر، سفارش مفصل دادند و حسابی خوردند و بعد هم پا شدند و رفتند... مرد تنها، غذایش را خورد و رفت صورت حسابش را پرداخت کند اما دید رستوران دار می گوید صورت حساب آن چند نفر را پرداخت ...
مواظبیم پایمان را روی مین نگذاریم/ جنگ از زاویه دید تمثیلی
کوروش نیا با این ایده کار می کرد که در نهایت تماس گرفت و گفت که برای تولید و اجرای این تئاتر دور هم جمع شویم. هومن شاهی: من برای تماشای تئاتری با نام در نیومده به کارگردانی سعید زارعی رفته بودم و به صورت اتفاقی با مهرداد کوروش نیا در کنار هم نشسته بودیم و درباره تئاتر صحبت می کردیم. در آنجا وقتی متوجه شد که من اهل جنوب ایران هستم، پیشنهاد داد که در نمایش چهارمین شنبه حضور داشته باشم ...
یادگار ماندگار جُنگ اصفهان
، چاهش به گل نشسته بود. خیابان نشاط. فلکه شکرشکن، میدان شاه، گنبدها، بنز به آرامی می رفت و گنبدها با آبی آسمان قاطی می شدند. آبی بهار، خیابان سپه، ستون های چوبی چهل ستون. همه را موریانه خورده است. به گزارش یونسکو. باید همه چیز تعمیر شود. گچی که ظل سلطان بر نقاشی کشیده بود. چقدر شهر کوچک و غم انگیز بود. (ص-156) و گفتیم که در داستان های کلباسی در و دیوار و خیابان با آدم حرف می زنند و گاه چه ...
فروش بیشتر دغدغه امروز تئاتری هاست/ نفی تکنیک بدون اندیشه
فراموش کنیم؟ البته من که فراموش نکرده ام منتها صرف توجه به گیشه باعث می شود که همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم. من هنوز در خاطر دارم روزی را که پدرم با بغض به من گفت چرا رشته مهندسی را رها می کنی و به تئاتر می روی و من پاسخ دادم که خیلی چیزها وجود دارد که مردم تشنه شنیدن آن هستند. آن زمان خودم خیلی بچه بودم که معنی حرف خودم را بفهمم برای اینکه این حرفه اصلا شبیه آن چیزی نبود کحه من در ...
درجا زدن عروس و داماد ها در خوان اول ازدواج
آن ها سوال کردم: برای خرید عروسی است که اینقدر خسته شده اید؟ زن جوان گفت: آنقدر که این خستگی از چهره مان پیداست شما هم متوجه آن شدید، بله برای تکمیل جهیزیه آمدیم و نشسته ایم تا کمی استراحت کنیم و بعد به بقیه خریدمان ادامه دهیم. مرد در ادامه صحبت های همسرش گفت: فقط خدا می داند که این خریدها کی تمام می شود؟ و چند ماهی است که آخر هفته هایمان را در بازار و مراکز خرید می گذرانیم و هر هفته هم ...
روایت جوانی که شهادت را به زندگی مرفه خود ترجیح داد!
.... محمد و محمد ها هنوز طعم تکلیف شان را نچشیده بودند، ولی به بهترین نحوه ممکن تکلیف شان را ادا کردند. بلوغی که به بلوغ خونین شهادت تبدیل شد. گویی که به تازگی شهید شده باشد، اقدس خواهر شهید که گوشه ای از اتاق نشسته و بغضش به محض شنیدن این حرف که از نحوه خبر شهادت محمد برایمان بگویید؟ بغضش می ترکد و با صدایی لرزان می گوید: محمد انقدر بین اقوام عزیز بود که هنوز که هنوز است همه ی فامیل قاب ...
آرش جمعه زنگ نزد!
آرام گرفته است اما خانواده داغدار آرش از نبودش بی قرارند و هنوز رفتنش را باور نکرده اند. آنچه در ادامه می خوانید، گفت وگوی شهروند با پدر این سرباز شهید است: چطور از ماجرای حمله به پاسگاه مرزی و شهادت آرش مطلع شدید؟ چند روزی بود از آرش بی خبر بودیم. او معمولا هفته ای دو بار با ما تماس می گرفت. جمعه ها هم زنگ می زد و با همه خانواده صحبت می کرد. اما آن هفته اصلا تماس نگرفت. چندبار سعی ...
یک عدّه پولدارهای نوکیسه تازه به دوران رسیده، دنبال نشان های خارجی اند؛ به قول خودشان برندهای خارجی
نهادهای گوناگون- این بوده است که این مسئولیّتی را که قبول میکنید، با همه ی وجود دنبالش بروید. این نباشد که یک مسئولیّتی را بنده قبول بکنم، بعد یک مقدار از وقت را صرف آن مسئولیّت بکنم، مابقی را هم صرف کارهای شخصی و کارهای دیگر؛ نه، حقّ آن کار اداء نشده است. بنابراین در باب کار به این معنای عمومی، این توصیه های کلّی است که داریم؛ حرف هم زیاد زده ایم، مطلب هم در این زمینه ها خیلی گفته ایم؛ نمیخواهیم ...
فشافویه؛ دورریز پایتخت
.... از مرد خانواده که وحید اسدی نام دارد، درباره تردد کامیون ها می پرسم، بریده بریده حرف می زند: از زمانی که چشم باز کرده ام، حسن آباد همین طور بود؛ پر از ماشین های سنگین. گفته بودند تردد شان از داخل شهر ممنوع است. کسی توجهی نمی کند. چقدر آدم از حسن آباد زیر چرخ همین ماشین ها رفته باشند، خوب است؟ زن و بچه ام جرأت نمی کنند این طرف خیابان بیایند. نگاه کنید از 10 تا ماشینی که رد می شوند ...
نجات پدر از چاه با گریه های دخترپنج ساله/خاطره ای از ستوان دوم سید محمد ایرانی
ماموریت های احتمالی جایی نفرستد تا بتوانیم تجسس های میدانی را به دلیل ویژه بودن این پرونده آغاز کنیم. در ادامه مرد باغدار را که احمد نام داشت برای بازجویی فراخواندم، او به این راحتی ها حرف نمی زد و با اظهارات ضد و نقیض سعی داشت تا مرا از مسیر تحقیقات گمراه کند؛ انگار از قبل با زن جوان حرف های شان را یکی کرده بودند. باز جویی از آن ها ادامه داشت تا اینکه صدای گریه دخترک را ...
آرزوهای برباد رفته
دروغ گفته باشی این چاقو را تو سینه ات فرو می کنم. حالا بگو سکه های من که توی مزرعه ات چال کرده بودم کجاست؟ مبادا دروغ بگی، چون من یکی از اون سکه ها را امروز عصر توی دست زنت دیدم که داشت برای خرید پارچه به مرد بزاز می داد تا حساب کنه.مراد با انگشت رعشه دارش کنج اصطبل را نشان داد و گفت: - اونجا، همه سکه ها را چال کردم، همه سکه ها اونجاست. من خرج شان نکردم فقط یک سکه به زنم دادم. ...
لعنت به هرکسی که داستان را لو دهد
وقت است که دنبال شان می کنم و نمی توانم صبر کنم تا روز تعطیل و پیدا کردن وقت آزاد. اصلاً چه ایرادی دارد این طور سریال دیدن؟ البته که روزهای تعطیل را هم چند ساعتی با همین کار می گذراند: تفریح دیگری ندارم. همه چیز یا گران است یا پایه می خواهد و خیلی وقت ها دوستانم پایه نیستند. تا دیروقت هم نمی توانم بیرون از خانه باشم. برای همین شروع کردم به سریال دیدن و دیگر عادت کرده ام. نام ...
به سختی معدن سرب به نرمی قلب آهو
که از کار در مجتمع معدنی مهدی آباد می گیرد وگرنه بشدت گلایه مند است: من بچه اصفهان هستم و شرکت های ذوب آهن و فولاد مبارکه اصفهان با محل زندگی ام فاصله چندانی ندارند، اما استخدام در این شرکت ها و بخش های دیگر اصفهان به این راحتی ها نیست. من هم که نمی خواهم خانواده ام را در مضیقه بگذارم، حاضرم سختی این کار را به جان بخرم و هر روز دورادور با همسر و دخترم یک ساعت تلفنی حرف بزنم تا بتوانم این دوری را ...
قبل از اسارت ، شهید شده بودم!
موتور نشسته بود گفتم: یوسف آباد صیرفی را بلدی؟ گفت: آره، آره گفتم: برو آنجا به حاج ابراهیم فلاح بگو محسن آمده! گفت: چشم همین الان می روم. چند ساعت بعد در پادگان اسم من را صدا کردند و گفتند چند نفر آمدند می خواهند تو را ببینند. رفتم دیدم خانواده ام آمدند اما چون من هنوز معاینه نشده بودم نگذاشتند جلو بروم و قرار شد از همان دور باهم حرف بزنیم. آنها باور نمی کردند که من زنده هستم! پشت هم سؤال ...