سایر منابع:
سایر خبرها
امیرآبادی فراهانی: هماهنگی نانوشته 5 نفر برای رای نیاوردن استیضاح آخوندی!
... نمایندگان به جز حقوق، دریافتی دیگری بابت هزینه های نمایندگی دریافت می کنند/هزینه های نمایندگی برای هر نماینده مجلس متفاوت است وقتی به تمامی نمایندگان می گوییم حقوقتان چقدر است همه نمایندگان همین مبلغ 8 میلیون تومانی را می گویند؛ هیچ کس هم این موارد را باور نمی کند. به نظر شما علت این موضوع چیست؟ برای اینکه به مردم از ابتدا به مردم نگفته ایم. در سال 91 که وارد مجلس شدم ...
جانبازی که زیرزمین خانه اش موزه است
وارد بخش مهندسی شدم. تخصص من فنی و راننده دستگاه سنگین بودم؛ البته به عنوان تعمیرکار دستگاه و تاسیس خاکریز شروع به کار کردم و به مرور جزء یکی از معاون های گروهان مهندسی شدم و در عملیات های مختلف شرکت کردم. - بعد از جنگ به چه کارهایی مشغول شدید و اکنون چه می کنید؟ مشغول مطالعه بوده ام؛ دنبال درمان نیز هستم. سال 71 به بعد جانباز غیر شاغل شدم و الان بازنشسته هستم و زیرزمین خانه ...
نمی دانستم آخر بازیگری خانه نشینی است !
دنبالم و برای بازی به سالن تئاتر می رفتم.پدرم حساسیت زیادی روی بچه هایش بخصوص من که بازیگر بودم ، داشت.اجدادمان به شاه عباس صفوی می رسد. از صفوی می پرسم این که اجداد معتبری داشته باشی و شجره نامه ات به پادشاهان برسد حس خوبی است؟ یا این که آخرش می پرسی که چی؟ در جواب می گوید: به هرحال حس خوبی است. همیشه به اطرافیان، به فرزندانم، عروس ها و داماد هایم می گویم، من شاهزاده هستم ! درست است که از ...
فرار متهم به قتل پس از اقرار در دیوان عالی کشور
نیمه جان مهدی روبه رو شدم. برادر مهدی هم بالای سرش ایستاده بود و گریه می کرد. من هیچ نقشی در قتل نداشتم. از طریق خانواده ام فهمیدم متهم به قتل مهدی هستم و به همین خاطر به اینجا آمدم تا حقیقت مشخص شود.چهار روز پس از مطرح شدن این ادعا فاضل هم به اداره آگاهی پایتخت رفت و از جزئیات درگیری گفت. به این ترتیب بهزاد به ناچار لب به بیان حقیقت گشود. وی گفت: از پیدا شدن انگشتر طلا خبر داشتم و به ...
پایان دو گروگانگیری در 20 دقیقه
به گزارش خلیج فارس به نقل از ایران؛ ساعت 9:30 صبح 11 آبان، زن میانسالی با پلیس تماس گرفت و گفت: دو مرد در حال باز کردن قفل پنجره خانه همسایه ما هستند و به نظر می رسد که سارق باشند. با تماس زن میانسال بلافاصله مأموران گشت کلانتری 128 تهران نو راهی محل شدند. دو مرد جوان با مشاهده مأموران جعبه ای را که همراه داشتند به سمت آن ها پرتاب کرده و از محل متواری شدند. دقایقی بعد ناگهان ...
طلبه ای با لباس خاکی
رفتم و دارو را خریدم. وقتی آن معتاد به هوش آمد و متوجه شد یک روحانی جانش را نجات داده، تعجب کرده بود و اگر بگویم شاخ درآورده بود بیراه نگفتم. بعد با آقا مصطفی دوست شد و برای مراحل ترک به کمپ رفت. چند وقت بعد همان معتاد را دیدم که همراه آقا مصطفی به باشگاه آمده است. اکنون آن مرد معتاد کنار خانواده اش زندگی می کند و عامل همه این ها آقا مصطفی ماست. ما به شما مدیونیم صحبت های ...
4 دلیل برای بازداشت یک متهم به قتل
در تحقیقات گفت: من و پسرعمه ام در حال عبور از خیابان بودیم که چهار مرد سوار بر دو موتورسیکلت راهمان را سد کردند. آنها به میلاد گفتند تو برادر مهیار هستی؟ وقتی میلاد تأیید کرد ناگهان مردان موتور سوار به جان میلاد افتادند و با قمه او را زدند. من به طرفداری از پسرعمه ام وارد دعوا شدم که در این میان زخمی هم شدم. بیشتر بخوانید: قاتلی که شخصیتی شبیه صدام دارد +عکس جنایت تازه داماد ...
زنان لالجین پای کوره های سفال
کرده ایم. اوایل خیلی گرد و خاک آزارمان می داد. ماهی 800 هزار تومان حقوق بگیریم رکورد زده ایم، ولی معمولاً دستمزد روزی25 تا 30 هزار تومان است. چند تا از زن ها بیمه هستند و بقیه نه. همین طور که حرف می زنند لحظه ای دست از دوغاب زدن نمی کشند. همه شان متفق القول می گویند در این کارگاه واقعاً امنیت دارند. این بالا راحت هستند و صبحانه و ناهارشان را هم خودشان می آورند و صاحب کارشان هم مرد خوبی است. ...
دور مران از در و راهم بده
سازی داشتم. یک روز آمدم اینجا تا وردست حاج آقا داروگر باشم دو سال که ماندم حاجی از دنیا رفت و من شدم دکتر این ساعت ها. 70سال سن دارم اما هر روز به عشق این ساعت ها سر حال می آیم، حرم و غروب با حال گرفته به خانه بر می گردم. من با صدای زنگ خبر این ساعت ها که هر ربع یک بار می زنند، جان می گیرم و به لطف آقا توی زندگی کم ندارم و هر روز فقط به نیت مردم و باز شدن گره مشکلات شان دعای توسل می خوانم. ...
سرگذشت یک زندانی سابقه دار/خلاف دیگر بس!
شفا آنلاین اجتماعی بچه بودم ولی به خوبی یادم می آید پدرم میله های نازکی را درست می کرد که هر کدام شکل خاصی داشتند. حق نداشتم دست به وسایل پدرم بزنم وگرنه کتک بدی می خوردم. او هر از گاهی شب ها از خانه بیرون می زد و نیمه های شب می آمد، می شد از بد و بیراه گفتن مادرم فهمید که پدرم بیرون از خانه مشغول چه کاری بوده! به گزارش شفا آنلاین: بزرگ تر شدم و فهمیدم؛ فهمیدم پدرم دزد است چراکه هر سال ...
برای خواهر دوستم که 11 ساله بود حکم رشد گرفتیم و به حجله خودم بردم!
عمد مشهد) پرداخت و سپس درباره سرگذشت خود گفت:از کودکی به خیاطی علاقه مند بودم به همین دلیل بعد از ترک تحصیل شاگرد یک خیاط ماهر در منطقه گلشهر مشهد شدم. آن قدر به این حرفه علاقه مند بودم که در 6 ماه همه فوت و فن این شغل را آموختم تا این که 15 سال قبل وقتی به بولوار طبرسی نقل مکان کردیم پدرم که در شهرداری کار می کرد، 40 هزار تومان داد و من کارگاه خیاطی راه اندازی کردم و خودم با آن که ...
آغاز کار در کارواش همراه با خجالت!
آفتاب تیغ انداخته در محوطه کارواش، چندمشتری به صف منتظرند تا نوبت شست و شوی خودرویشان برسد تا اینجا همه چیز یک کارواش عادی مثل هزاران کارواش دیگر در تهران را نشان می دهد اما؛ کمی که چشم بچرخانی چند خانم جوان که دستمال به دست مشغول شستن و خشک کردن خودروها هستند توجه تان را جلب می کنند، اگر برای بار اول است که وارد این کارواش می شوید حتماً متعجب خواهید شد، هنوز درکش و قوس تعجب تان هستید که یکی از آنها با خوشرویی و البته جدیت از شما می خواهد که برای گرفتن قبض به صندوق مراجعه کنید. ...
5 سال با عشق مراقب سید بودم و حالا او مراقب زندگی مان است
زندگی شان به قدری بوده که می توان مدت ها درباره اش صحبت کرد و مطلب نوشت. از شهید یک دختر به نام زهرا به یادگار مانده که پزشک است. همسر شهید در گفت وگو با جوان به روز های آشنایی با شهید و صفای زندگی ساده شان و دی ماه پرحادثه زندگی اش می گوید که در ادامه می خوانید. داستان آشنایی و زندگی مشترک شما و شهید علمدار از کجا آغاز شد؟ من از طریق یکی از دوستان با شهید علمدار آشنا شدم. سال 69 بود ...
تلاش انگلستان برای پنهان سازی نقش خود در بروز قحطی انگشت اتهام به سوی روس ها
: از خوی تلگرام رسیده که ارتش روسیه با خلاص شدن از وان به خوی رسیده و همه بازار و اکثر خانه ها را چپاول کرده است. و از قزوین خبر می رسد: راپورت مخصوصی حکایت از آن دارد که سواره نظام روس محموله دولتی را در خارج از شهر به سرقت برده و 6000 تومان وجه نقد را نیز برده است. 37 نوبهار 11 دسامبر 1917 (شماره 71) گزارش می کند در قزوین کمبود ارزاق بسیار جدی است و گرسنگی رو به زیاد شدن است: فقرا در نیاز مبرم ...
اعترافات هولناک قاتل معتاد
، دزد و مشروب خوار زندگی می کرد؟ من بیکار نبودم این اواخر هم در پیک موتوری کار می کردم. همه لوازم خانه ام را عوض کرده بودم! حتی 10 میلیون برای رهن خانه پرداختم و ماهیانه 250هزار تومان هم اجاره می دادم! چرا به خاطر اختلاف خانوادگی برادرزنت را کشتی؟ چون او را خیلی دوست داشتند و از سوی دیگر هم نمی خواستم او را بکشم. او دوست من بود فقط می خواستم او را بترسانم! ولی آن ها تهدیدهای مرا جدی نگرفتند! پشیمانی ؟ خیلی، کاش این اتفاق نمی افتاد! شکل جنایتی که انجام دادی شبیه فیلم های جنایی بود. نه! من فیلم نگاه نمی کنم یعنی اصلا وقتی برای این کار ندارم! *روزنامه خراسان ...
514 سکه مهریه افشین را معتاد کرد
قرار گرفت. مرد جوان در شکایت خود از سرقت طلاهای خانه اش خبر داد و در این باره به کارآگاهان گفت: چند روزی می شود که با همسرم ازدواج کرده ایم. شب عروسی کلی سکه و سرویس طلا هدیه گرفتیم و آنها را در خانه نگهداری می کردیم. یک شب که برای میهمانی به خانه یکی از بستگان مان رفته بودیم، وقتی برگشتیم متوجه سرقت شدیم. خانه به هم ریخته و قفل در هم شکسته بود. فورا سراغ طلاها رفتم و متوجه شدم همه آنها که ارزش شان ...
غروب آفتاب عشق پشت دیوارهای محکمه خانواده
دانش آموز دبیرستانی بودم که خیلی اتفاقی در راه مدرسه با محمد آشنا شدم. بعد از چند ماه دوستی به خواستگاری ام آمد اما چون کار درست و حسابی نداشت، خانواده ام با ازدواج مان مخالفت کردند. اما لجبازی های من کار خودش را کرد و خانواده ام دست آخر رضایت دادند که با هم نامزد کنیم. قطره اشک گوشه چشمش را با پشت دست پاک می کند و باز هم ادامه می دهد: هنوز یک ماه از نامزدی مان نگذشته بود که بهانه گیری های ...
سارق مانتوهای شرق پایتخت به دام افتاد
رسیدگی به این پرونده همزمان با شکایت مرد مغازه داری درباره سرقت تعدادی مانتو از مغازه اش در شرق تهران از سوی مأموران کلانتری 128 تهران نو آغاز شد. شاکی گفت: مغازه مانتو فروشی در حوالی خیابان نیروی هوایی دارم. امروز تعدادی مشتری به مغازه ام مراجعه کردند که بعداً متوجه شدم تعدادی از مانتوهای مغازه ام سرقت شده است. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت مأموران با چند ...
در انتظار بابالنگ دراز
شبنم سیدمجیدی جودی ابوت، یتیم خانه جان گریر و خانم لیپت، همان تصویر سال های دور از کودکان بی سرپرست است؛ کودکانی که شاید حالا با شرایط بهتری در پرورشگاه ها از آنها نگهداری شود، اما هنوز هم کمابیش با همان ترس ها و آسیب های مشابه بزرگ می شوند و ماه ها و شاید سال ها در انتظار بابالنگ درازشان باقی می مانند. طبق گزارش یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد)، 153میلیون کودک یتیم در دنیا وجود ...
شکار زنان تنها از بالکن خانه آپارتمانها!
کمد دیواری یکی از اتاق ها حبس کرد که پس از دقایقی موفق شدم تا با فشار درِ کمد را باز کنم که در همین زمان، آن جوان از طریق بالکن فرار کرد و من که بسیار ترسیده بودم پس از گذشت مدت کوتاهی، در وارسی وسایل خانه متوجه شدم که لپ تاپ ، تبلت ، گوشی تلفن همراه، وجوه نقد و طلا و جواهراتم، سرقت شده است. در ادامه رسیدگی به پرونده و با طرح شکایت سه شاکی دیگر، پرونده های مشابه دیگری با موضوع سرقت ...
قصه زنانی که در کارواش کار می کنند
برای خودشان جهیزیه تهیه کنند اما بعداً متوجه شدم که آنها خرج خانواده شان را می دهند. خلاصه اینکه به نظر من خانم ها از پس هر کاری بر می آیند. عقربه های ساعت دقایق میانی روز را نشان می دهد، یکی از مشتری ها بالای سر شهره ایستاده و از او می خواهد که ماشینش را به خوبی خشک کند چون فردا شب می خواهد به خواستگاری برود و نباید جای لکه روی آن بماند، زمانی هم تا وقت صرف ناهار و استراحت کارگر ها باقی نمانده، مریم در آشپزخانه همه چیز را برای سرو ناهار آماده کرده و مشتری های زیادی هنوز در صف هستند. انتهای پیام/ ...
جانبازی که زیرزمین خانه اش موزه است
خیل جانبازان غیور و سرافراز کشورمان است که با وجود صدمات ناشی از جراحات شیمیایی برای ماندگاری ایثار، فداکاری و حفظ کیان میهن اسلامی مان موزه ای خانگی و جذاب با خاطراتی به وسعت هشت سال دفاع جانانه و مقدس ایران در خانه خویش برپا کرده است. موزه ای که ثمره عشق بازی با خاطرات یکی از رزمنده های دیروز و جانباز سرافراز اما پردرد امروز این مرز و بوم است. زیرزمینی که هم به خود و هم به ...
چرا 40 سال مرگ بر آمریکا؟
تجاری ایران با غرب و شرق بهتر پیش می رفت و متحمل این همه خسارت های مالی و جانی نمی شدیم. بعضی ها پای را فراتر گذاشته و گفته اند و می گویند که ما را چه به در افتادن با آمریکای ابرقدرت جهان که بزرگترین زرادخانه های اسلحه سازی را دارد و پیشرفته ترین ارتش مکانیزه جهان را به لحاظ سخت افزاری و نرم افزاری در اختیار دارد که ما در هیچ جنگی با او پیروز نخواهیم شد. از آن گذشته صدای ما به ...
کاهش حبس مردان بدهکار مهریه
وخواهان کاهش این رقم شدند ولی خانواده عروس بر روی همان تعداد سکه پافشاری کردند. روزبه که دید اوضاع خوب نیست و در چهره خانواده ها خشم جایگزین خنده می شود به میان حرفها پرید و گفت: من و سارا می خواهیم سالیان سال با هم زندگی کنیم رقم مهریه برایم مهم نیست از قدیم گفتند که مهریه را کی گرفته و کی داده . در همان حال مرد میانسال با خشم نگاهی به پسرش انداخت و با اشاره از او خواست ساکت باشد. سارا نگاهی به ...
از افسانه های کهن پارسی تا بنگاه تئاترال
ماکو پیدا شده بود نباید دست می خورد. یک خانه قاجاری با چیدمان درجه یک بود، من هیچ ادعایی نداشتم که می توانم برای این خانه کاری کنم . خانه را آقای هریتاش پیدا کرده بودند؟ وقتی به پروژه اضافه شدم فقط می دانستم این خانه وجود دارد. حالا چه کسی پیشنهاد کرده بود و چطور شد، نمی دانم. ما قرار گذاشتیم و رفتیم و خانه را دیدیم. آن زمان یک مدیر تولید بسیار خوب در سینما بود به اسم آقای کَنی که همه ...
رنج های زنی که شوهرش او را وادار به تن فروشی می کرد!
. بعد شوهرم به سراغم آمد و گفت باید با این مرد رابطه داشته باشی. تعجب کردم، گفتم چه می گویی فکر کردم مواد زده و حالش خوب نیست، اما او وادارم کرد. بعد که گفتم چرا با من چنین کاری کردی و مگر من زنت نیستم، گفت تو چندماه است در این خانه هستی و باید خرجی خودت را دربیاوری. شوهرم از آن مردها پول می گرفت. او چندبار من را وادار کرد که این کار را بکنم. من روزبه روز حالم بدتر می شد تا اینکه یک نیمه شب وقتی ...
ماجرای دو پرونده که در نتیجه یک شکایت دروغین تشکیل شد داستان سرایی 700 میلیون تومانی برای انتقام گرفتن ...
سه مرد در خانه اش حضور داشته و به محض رسیدن وی، طی یک درگیری او را مورد ضرب و حرج قرار داده و نهایتاً با سرقت طلا و مقادیر قابل توجهی دلار از منزل خارج و از محل متواری شدند. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع سرقت به عنف منزل، پرونده برای ادامه رسیدگی در اختیار پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. تحقیقات از سوی کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ آغاز شد اما در بازبینی از دوبین محل ...
فیلم هایی نمی سازم که صد درصد سفارشی باشد
شب به خانه رفتم. مادرم گریه کرد و گفت تو خجالت نمی کشی؟! گفتم چرا؟ گفت ساعت 8 شب بله برونت بود! گفتم مگه امروز چند شنبه است؟ مادرم گفت سه شنبه است، امروز مراسم بله برون تو بود. ساعت 12 شب به خانه همسرم رفتم. پدر خانمم با پیژامه بیرون آمد و گفت "بابا تو دیگه کی هستی؟" (می خندد) بعدها یکی از بچه های کانون خاطرات من را نوشت و آقای محمدرضا عالی پیام (هالو) بر اساس آن فیلم "خسته نباشید" را ساخت که این ...
زن برای انتقام از شوهرش ادعا کرد دزدان مسلح به خانه اش حمله کرده اند
در زمان اعلام شده از سوی زن صاحبخانه و حتی سه روز قبل از آن هیچ رفت و آمد مشکوکی در این ساختمان و محله صورت نگرفته است. بنابراین کارآگاهان اکرم را احضار کردند. این زن که در برابر شواهد و مدارک پلیس مجبور به اعتراف شد، گفت: به خاطر اختلاف با همسرم، این سرقت را مطرح کردم. او مدام مرا با رفتارهایش آزار می دهد و می خواستم از او انتقام بگیرم. کشف اسلحه و مواد در خانه زن دروغگو با ...