سایر منابع:
سایر خبرها
اروپایی ها 7 ماه است ما را سرکار گذاشته اند
هیچ کدام قبول نکردند. این برای چه تاریخی است؟ برای چند ماه پیش است. یعنی پیشنهاد دادید و قبول نکردند؟ تعامل کردیم. تعامل یعنی هر چه گفتند بپذیریم؟ ما می گوییم چرا نمی شود در امر حقوق بشر سازنده بحث کرد. ما می دانیم آنها چکار می کنند. آنها نقطه چین می گذارند و بعد می خواهد بگوید چرا اعدام دارید. ما حاضر هستیم درباره اعدام صحبت کنیم ولی این دیگر تعامل نیست ...
برجام عملاً دیگر وجود ندارد و جسد آن باقی مانده است/ اروپایی ها 7 ماه است ما را سرکار گذاشته اند
گفت تو هم سن نوه من هستی و این طور با من صحبت نکنید. من متوجه شدم کلماتی قدری تند بود. معکوس کردم و گفتم من احترام می گذارم. در نهایت بعد از یک ساعت و نیم کل کل کردن، گفت بیاییم به سرخط! ما در افغانستان شکست خوردیم و یکی از دلایل شکست ما هم انقلاب شماست و هم کمک شما به مجاهدین است. انقلاب کردید و اینها روحیه گرفتند، اما کمک مجاهدین که دست شما هست. ما از این جهت به صدام کمک می کنیم ...
بازخوانی 7 دی 96 و ماجرای آتش سوزی تکیه درکه +تصاویر
خبرگزاری فارس: پیرمرد مهربان و دلنشینی است؛ وقتی از 7 دی سال گذشته صحبت می کند به قول خودش همان حالی را دارد که وقتی خبر شهادت فرزند شهیدش را آوردند. نامش سیدحسین مفیدی است پدر شهید سیدحسن مفیدی . با هرکسی که صحبت می کند، محبت پدرانه اش را برای خطاب قرار دادن این طور خرج می کند: جونم برات بگه بابا جون که... این محبت در تمام مدت گفتگو، همراه دائم کلمات پیرمرد است. اطفای حریق با اشک ...
ناگفته های زندگی رحمان گلزار
بین ما به همین صورت ادامه پیدا کرد. من فارسی می نوشتم و او انگلیسی. قرارمان برای ساعت 11 شب به وقت تهران بود. راس ساعت، صدای زنگ تلفن در خانه پیچید. صدای پشت تلفن، صدای خانمی بود که فارسی را با لهجه ای انگلیسی صحبت می کرد. سلام کردم و به رسم خودمان احوال پرسی گرمی داشتیم. بعد از آن گفت که پدر هم پشت خط هستند و صدای شما را می شنوند. نمی دانم چرا هول کردم. نگفته بود که قرار است پدر هم باشد. صدای ...
گفت وگوی منتشر نشده با مرحوم آیت الله شاهرودی؛ از خاطرات آشنایی با امام خمینی (ره) تا شخصیت امام موسی صدر
... اوایل تاسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بنده رئیس این مجلس در دوره های اول و دوم بودم. روزی با آقای حکیم و دیگران به خدمت حضرت امام رفتیم. وقتی جلسه تمام شد ایشان به من گفت: شما در حوزه درس هم می دهید؟ گفتم یک درس دارم. گفت: حوزه قم را ول نکنی، برو و آنجا درس بده. ایشان دنبال این بودند که طلبه های فاضل همین مسیر را ادامه بدهند و این باب بزرگی را که در فقه و روش های فقهی حوزه و ...
رویدادی که خاطرات مهتاب کرامتی را زنده کرد
می خوانید. اولین قصه ای که به خاطر می آورید چیست و چه کسی آن را برای شما تعریف کرد؟ به نظر من قصه شنیدن برای همه جذاب است و ارتباطی به سن کسی ندارد. هرچند قصه گویی خیلی سخت است، اما من به این دلیل در کنار داوران بیست ویکمین جشنواره قصه گویی قرار گرفتم که قصه شنیدن را دوست دارم. قصه شنیدن ارتباط مستقیمی با حال خوب دارد و انسان را به رؤیا نزدیک می کند. قصه ای که همیشه در ذهنم ...
مصاحبه اختصاصی وبسایت مددکاری اجتماعی ایرانیان با دکتر مصطفی اقلیما
در ابتدا لازم می دانم ابتدا در خصوص این موضوع صحبت کنم که در تمام دنیا دو شاخه تحصیلی مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی متمایز از هم تلقی می شوند. رشته تحصیلی خدمات اجتماعی هیچ ربطی به مددکاری اجتماعی ندارد و یک شاخه مستقل تلقی می گردد. مددکاران اجتماعی مشاوره های اجتماعی در همه ابعاد مختلف انجام می دهند و باید بدهند (هر چند در ایران این بحث مشاوره مددکاری اجتماعی مغفول مانده و مددکاران فعالیتهای ...
تو در شکم مادرت بودی، من در قلبش
شعار سال : اولین بار در یکی از مراسم خیریه زینب کبری با آرزو آشنا شدم. او یکی از چندین کودکی بود که مدتی از زندگیش را در شبانه روزی زینب کبری گذراند اما شانس با او یار بود و با همت مسئولان و مددکاران این خیریه آرزو، به آرزوی داشتن پدر و مادری مهربان رسید و فرزندخوانده شد . ماجرای آرزو با وجود اینکه امروز ازدواج کرده و صاحب کودکی سه ساله است، هنوز مثل رویایی به یادماندنی نقل زبان ها است. هنوز مددکاران خیریه زینب کبری این داستان عجیب را برای خانواده هایی که به مرکز شبانه روزی می آیند تا کودکی را به سرپرستی و فرزندخواندگی قبول کنند، تعریف می کنند. در این گزارش آرزو داستان فرزندخو ...
آیت الله خاتمی: تلگرام طلایی و هاتگرام مصداق حیل الربا بودند/ مجلس خبرگان درصدد مچگیری رئیس جمهور نبود/ ...
الله خاتمی : سال 68 بود که خرداد امام(ره) به رحمت خدا رفتند و مقام معظم رهبری مسئولیت رهبری جامعه را بر عهده گرفتند، مرداد ماه بود، دوماه بعد از رهبری ایشان، از دفتر ایشان زنگ زدند که آقا شما را به عنوان هیات امنای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی منصوب کردند. آن روز اصلا کامپیوتر و اینترنت و این ها به این گستردگی نبود، اولین وظیفه ای که بر عهده خودمان احساس کردیم و انصافا باید بگویم ...
مجموعه بهترین داستان های کوتاه ایرانی
نهادن جنازه شرعاً جایز نیست. ☆✿☆✿☆✿☆✿☆✿☆✿☆ ← داستان کوتاه ایرانی → دلیل گریه مردی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند، نشست و بنای گریه گذاشت. سبب گریه اش را پرسیدند، گفت: من مرد غریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می کنم. مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند. شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می کند، گفتند: دیگر چه شده ...
خنده های کودکان این خانه دیگر خمار نیست
خیابان وسوسه ات می کند خم شوی، لی لی بکشی و پاهایت در حالی در خانه هایش بنشیند که پر از حسرت همین روزهای کودکی هستی. بعد رو به ما می گوید: این جمله ها لالایی هرروز ماست، نه برای خواب کردن بچه ها برای هوشیار کردنشان نسبت به مفهوم زندگی. شاید آرزو کنی، کاش مصطفی برادر کوچکت بود تا دست نوازش به سرش می کشیدی و برایش شعر می خواندی؛ همان شعر معروف را: ول کن جهان را قهوه ات یخ کرد... آموزش به سبک ...
در 40 سالگی انقلاب اسلامی، از بیان اسلامی سازی علوم اِبا دارند!
پیروزی انقلاب و به ثمر رساندن انقلاب و بعد هم در پیشبرد انقلاب بودند. اما صحبت این است که این مساله کافی نیست. یعنی من می گویم اقتصاد اسلامی، و نظام قدرت در کشور چگونه باید باشد، درست که در قدم اول می گویم دانشگاه تو باید جواب می دادی، اما اگر بحث اسلامیت هم هستش، اسلامیتش را من باید جواب می دادم. این بحث جدی است، مسوولین هم اهتمام دارند که این کار را انجام دهند. ...
بی خبری اعضای شورا از آئین نامه احراز شرایط شهردار و توهین به مصوبه ابلاغی هیات وزیران!
پلکانی باشد گفت: بعد 4 دهه از انقلاب باز می بینیم، یکمرتبه دستی می آید و فردی بدون تجربه لازم استاندار و بخشدار می شود. اینها به بدنه نظام ضربه می زند. بنده معلم بودم و به من گفتند فرماندار شوم. باید برای پیشرفت جامعه پله ای بالا برویم، این موجب رشد هست. در کشورهای پیشرفته هر مدیر سرمایه کشور است و با تغییر مدیریتی همچنان از تجربیاتش استفاده می شود. عضو شورا تصریح کرد: به نظر می رسد ...
بی قاعدگی کلاس های شفیعی کدکنی جاذبه ایجاد کرده است/ شریعتی بهتر از ما ادبیاتی ها از ادبیات استفاده کرد
داستان نویسی است، از یک داستان نویس مطرح برای تدریس دعوت کنند و نه اینکه دوباره به سراغ همان استاد دانشگاه بروند. این را گفتم تا بگویم که این پیش بینی ها انجام شده است؛ اما متاسفانه اجرا نمی شود. به نظر شما مهم ترین دستاورد چنین اتفاقی چه می تواند باشد؟ قطعا حضور این افراد در دانشگاه می تواند، دانشجویان را به بازار کار نزدیک کند و این یک اتفاق مهم و بزرگ است. چرا برای حضور ...
آخرین دیدار ...
عمیق است. حدود سه ساعت گذشت، اکسیژن محیط اطراف در حال اتمام بود، کمی بعد با بلند شدن دود متوجه سوختن کتاب های کتابخانه پایین تختخواب به دلیل واژگونی چراغ شدم کم کم از زنده ماندنم نا امید شده بودم که ناگهان از بالای سرم صدایی مبهم شنیدم، سعی کردم تمام توانم را جمع کنم تا صدایم را بشنوند و با هر چه قدرت داشتم صدا زدم 'من اینجا هستم'. صدا از بالا می آمد، بستگان و همسایگانمان برای نجات ما ...
نمی خواهند خانواده ها به سینما بیایند!
آمد؟ من از سال 1388 که سریال محله تهرونیا را برای شبکه تهران می ساختم با حمزه صالحی، نویسنده این مجموعه آشنا شدم. بعد از پروژه های مشترکی که با هم داشتیم او طرح فیلم سینمایی شکلاتی را به من داد که بعد از بررسی های زیاد نگارش شکلاتی را به اتمام رساندیم و مشغول تولید شدیم. شکلاتی در نوع خودش فیلم موفقی بود و اگر خیلی از مسائل برای اکرانش رعایت و زمان مناسب تری برایش در نظر گرفته می شد اتفاق ...
طالبی: مافیا به من اجازه برگشت نداد
مجبور شدم این تصمیم را بگیرم. من در اوج فوتبال خودم بودم که به دلیل مشکلات شخصی مجبور شدم یک سال بیرون بمانم و بعد از آن هربار خواستم برگردم دیدم قدرت حاشیه های بیرون از مستطیل سبز خیلی بیشتر از داخل آن است و دست هایی در کار بود که مانع از بازگشت من می شد. نمی خواهم خیلی این موضوع را باز کنم ولی مافیای فوتبال اجازه بازگشت من را نداد. پیشنهاد داشتم ولی فکر رزومه ام بودم من شانس ...
اخراج کارکنان سمّی: راه حلی قطعی یا درمان موقتی؟
.... فقط ساعت ورود و خروج می زنند. 18 سال است که اینجا کار می کنم. قبلا اینجا این طور نبود. به همه خوش می گذشت. حتی بعد از کار با هم بیرون می رفتیم. اما حالا تنها چیزی که از آنها می شنوم این است فقط می خواهم زودتر کارم را تمام کنم و بزنم بیرون. هیچ روحیه جمعی ای میان کارکنان وجود ندارد . طبق تحقیقات، تعدیل نیرو تا یک درصد باعث می شود که سال بعد، گردش نیروی داوطلبانه تا 31 درصد افزایش پیدا ...
کار را به اصناف سینمایی بسپارید
ناکارآمدی های پروانه ساخت است اما ناگزیر است این سازگاری را بیرون از ساخت حقوقی انجام بدهد . محمدی: در چهلمین سال انقلاب وضعیت فرهنگ و هنر را چطور ارزیابی می کنید؟ آیا فرهنگ و هنر نسبت به شرایط اجتماعی چالاک است؟ من معتقدم با مشکلات این شکلی دست و پای فرهنگ را بستیم. این چالاکی به معنای تولیدات جسارت آمیز متناسب با شرایط که بواقع سینما آیینه تمام نمای جامعه باشد را داریم از دست می دهیم. قبل ...
با کلی رایزنی تعداد پنج دستگاه ساعت دسته دوم را از هیات شطرنج استان تحویل گرفتم و تعداد هشت عدد صفحه و ...
سابق هیات و چندی قبل نیز به آقای سالاری رییس وقت هیات گفتم وقتی هنوز فضا ی تمرین در اختیار نداریم چگونه می توانیم تیم شطرنجی را تشکیل و در مسابقات لیگ شرکت کنیم. تعداد مربیان و داوران و ریتینگ داران بین المللی شهرستان خمیر چند نفر هستند ؟ یک مربی و دو داور اعضای هیات شطرنج خمیر را تشکیل می دهند. در مورد احداث یا اختصاص مکانی به عنوان خانه شطرنج چه اقداماتی انجام شده ...
بلوری: خبرنگاران باتجربه در آن زمان ارزش داشتند /الان کدام مدیر از خبرنگارش حمایت می کند؟
آموزگار در سال 56 وزیر اطلاعات اش ما را ممنوع القلم کرد .من هم پیش مدیر رفتم و جریان را به او اطلاع داد و گفتم تنها هنر من نوشتن است ولی هیچ جا به ما کار نمی دهند. تازه هم زندگی مشترک ام را شروع کرده بودم بعد از آن جایی که حقوق من قطع شده بود مدیر به صورت یواشکی به من پول می داد و تاکید داشت که به خارج از کشور برای تحصیل بروم به همین خاطر من را با خانمم به انگلیس فرستاد. او با اشاره به ...
فقیه انقلابی
...، پردازش کند و عین همان کاری را که امام نسبت به اصل حکومت اسلامی کردند در زیر نظام های آن تکرار کند. **خود شما اشاره ای از حضرت امام در این باره به خاطر دارید؟ اوایل تاسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بنده رئیس این مجلس در دوره های اول و دوم بودم. روزی با آقای حکیم و دیگران به خدمت حضرت امام رفتیم. وقتی جلسه تمام شد ایشان به من گفت شما در حوزه درس هم می دهید؟ گفتم یک درس ...
نوشتن یعنی دیدن
در اقتباس از رمان هایی مانند گاوخونی ، از کار درآوردن P.O.V در فیلم است. با توجه به تفاوت نمای دیدگاه در رمان و سینما، نگران نبودید که این جنبه از رمان که جنبه مهمی هم هست، در کار افخمی خوب از آب درنیاید؟ چرا باید نگران باشم؟ نگران چی باشم؟ یک داستانی بود که من 20 سال پیش نوشته بودم و کار خودم را هم کرده بودم و حالا یک نفر دیگر داشت یک کار دیگری می کرد که ربطی هم به کار من داشت اما یک ...