سایر منابع:
سایر خبرها
لباس اسارت کفن من است
حضور در جبهه مرا مصمم تر می کرد ولی به دلیل برخی مشکلات خانوادگی اعم از وابستگی پدر و مادر به دلیل تک فرزند پسر بودن کار را برای من مشکل نموده بود. یادگار هشت سال دفاع مقدس افزود: اما دیری نپایید که پس از یک ماه حضور در جبهه دست تقدیر اسارت را برایم رقم زد و در بند اسارت در زندان های عراق جای داد. همه رزمندگان می دانستند که باید در طول جنگ ایستاده و باصلابت باشند و اسارت همان ...
سربازان امام بودیم
بایستید و بجنگید. رشادت او در ذهن من جاگیر شد و ماند. وقتی که دوران اسارت تان تمام شد، چند ساله شدید؟ وقتی از اسارت برگشتم 23ساله بودم. مدت زمان دقیق اسارتم 7سال و 8 ماه بود. بعد از آزادی چه کردید؟ بعد از آزادی و بازگشت به کشور درسم را ادامه دادم و بعد از دیپلم وارد دانشگاه علوم پزشکی شدم و دکتری عمومی گرفتم. بعد در روستاهای شیراز مشغول طبابت شدم، در مجلس ششم نماینده شیراز ...
از جبهه مدرسه تا مدرسه جبهه
...، دانش آموز و دانشجوی رزمنده ای است که در سال های ابتدایی جنگ به قول خودش یک پایش در مدرسه و دانشگاه و پای دیگرش در جبهه های جنگ بود تا اینکه در عملیات مطلع الفجر به اسارت دشمن درآمد و پس از 9 سال همراه با دیگر آزادگان سرفراز به دامان خانواده و کشورش بازگشت. او حالا عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است و در رشته حقوق عمومی تدریس می کند. به مناسبت هفته دفاع مقدس پای صحبت های این دانش آموز ...
مدافعان سلامت از نسل سپیدپوشان روسپید دفاع مقدس هستند
های جهان از عراق، با همه توان از آب و خاک و ناموس وطن دفاع و در برهه هایی معجزه آفریدند. به عنوان شخصی که آن لحظات را از نزدیک زندگی کرده اید، از خاطرات آن روزها بگویید. رسته بهداری، مانند دیگر رسته های ارتش و نیروهای مسلح، از روز اول جنگ دوشادوش رزمندگان در خطوط مقدم جبهه وارد عمل شد. چون جنگ با کشته شدن، جانبازی، قطع عضو و اسارت همراه است، لذا بهداری نقش مهم و تعیین کننده ای دارد. در طول جنگ ...
ما و ادبیات دفاع مقدس بانگاهی به کتاب" بچه های حاج قاسم"
....سردارمعروفی در خرداد ماه خواب عجیبی میبینند ودر 1خرداد 68 امام رابه بیمارستان میبرند.در شب 14خرداد بعثیها شروع به پایکوبی میکنند.این روزها به زعم سردار معروفی جزو سخت ترین روزهای اسارت بود.پس از ان جمعه ها بسیار سخت میگذشت در فصل 7 بخش دوم کتاب بحث تبادل اسرامطرح میشود.واینکه برخی چون سردار جزو لیست صلیب سرخ نبودند وتوسط بعثیها تهدید میشدند.در معاوضه اسرا بالاجبار ریش اسرا رامیزدند ...
هلال احمر، هشت سال دوشادوش رزمندگان دفاع مقدس
جمعیت هلال احمر ایران به عنوان نهادی غیرانتفاعی و بنابر وظایف ذاتی خود در زمان بروز بحران ها حاضر شده و خدمات رسانی می کند. اقداماتی که هم جنبه بشردوستانه و خدمت رسانی دارند، هم جنبه حمایتی و معنوی. یکی از خدمات پررنگ جمعیت هلال احمر ایران، در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی است. به جرات می توان گفت که حضور جمعیت هلال احمر ایران در جبهه های نبرد، قوت قلب بزرگی بود که زخم رزم را کمتر می کرد ...
امتحان سخت دایرة المعارفی از افراد و جغرافیای اسارت است
نصیبم شد تا اینکه در دیداری که با حاج حسین همدانی داشتم از من خواست دست به قلم شوم و خاطرات 10 سالی که در اسارت بودم را بنویسم. حاج حسین همدانی از فرماندهانی بود که در طول 8 سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت و بعد از آن هم سه سال به عنوان مدافع حرم در سوریه جنگید تا شهید شد. سه ماه بعد از اینکه به حاج حسین همدانی قول داده بودم کتاب بنویسم در سوریه شهید شد و سه ماه بعد از شهادت او این کتاب منتشر شد ...
من احمد، هفده ساله ام!
سهلاً صحبت هایش را شروع کرد. اول از شروع جنگ میان دو کشور ایران و عراق اظهار تأسف کرد... رو به ما گفت: همه بچه های دنیا بچه های ما هستند. رژیم ایران نباید شما را در این سن و سال به جبهه می فرستاد که کشته بشوید. جای شما در میدان جنگ نیست. شما الان باید در مدرسه باشید و درستان را بخوانید. [در اینجا صدام ابتدا می گوید که قصد دارد این بیست و سه نفر را به ایران بازگرداند و بعد از آن هم با یک ...
اسارت در اسارات
شعار سال :تجربه را تجربه کردن خطاست. مطمئن باشید، شبکه تخریبی چون بی بی سی، با رویکرد صرفا انسانی به بحث پناهنده شدن و پیوستن تعداد معدودی از اسرای ایرانی تحت بند صدام به شبکه منافقین ، اشاره نمی کند. قصد پنهان این برنامه، می تواند زیر سوال بردن سطح ایمان و تعهد مکتبی شیرمردان ما باشد. اما ، حقیقت پشت ابر نمی ماند. افراد معدودی چون غلامعلی میرزائی هم حتی با وجود درهم شکسته شدن سامانه روانی شان با القا ابدی بودن مدت اسارت توسط حزب بعث و بقول خودش فرا ...
اسیر شماره 817 اردوگاه موصل که رییس شورای شهر شیراز شد
امام خمینی (ره) وارد میدان شدند و در رفته رفته چینش تدافعی نیروهای ایران در حالتی قرار گرفتند که توانستند به مرور خاک کشور را از چنگ نیروهای متخاصم در آورند. او که از روزهای نخست شروع جنگ تحمیلی به مناطق جنگ زده رفته بود بعد از حدود 3 ماه در جاده آبادان به سمت هویزه به اسارت نیروهای عراقی درآمد. موسوی بعد از اسیر شدن توسط نیروهای عراقی به همراه گروه زیادی از اسرا به موصل ...
رسانه، سرباز دفاعِ مقدس
هیچ قدرتی نمی تواند بر پای اراده و ایمان فرزندان ما، غل و زنجیر زند حتی اگر آنان را به اروگاه های مرگ عراق ببرد. ما در دل اسارت به آزادگی رسیدیم و معنایی نو شدیم از آنچه باید و باز این خط ادامه داشت و دارد در شکوه مدافعان حرم. در تبیین بایستگی های دفاع فرامرزی از ایران و انقلاب. در تقویت خط مقاومت و جبهه مقاومت. باری، رسانه جنگ را جدی گرفت و ایستادگی میهن و سرفرازی ایرانیان، ریشه در فرهنگ سازی در تراز زندگی است از دفاع مقدس... انتهای پیام ...
برگ زرینی از حماسه سازی زنان در جنگ هشت ساله/ 5 زن اسیر دفاع مقدس +جزئیات و عکس
...، تاریخ اسارت: 20 مهر 59، شلمچه، تاریخ بازگشت: 12 بهمن 62 شغل فعلی: عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی خدیجه میرشکار، متولد سال 1337 در شهر بستان دشت آزادگان، از توابع استان خوزستان، است. او در هفتم مهرماه، سال 59، یعنی تنها چند روز بعد از شروع جنگ تحمیلی، اسیر شد و دو سال بسیار سخت را در زندان های دولت بعثی عراق سپری کرد. در تاریخ 23/7/1359 در سن 17 سالگی در حال مأموریت هلال ...
حرف امام برای ما حجت بود
راهی جبهه شدید؟ متولد سال 48هستم و 16ساله بودم که راهی جبهه شدم. چه شد که یک نوجوان 16ساله عزمش را برای حضور در جنگ جزم کرد؟ آن روزها عراق به ایران حمله کرده بود و هم خاک و هم ناموس مان در خطر بود و هر ایرانی وظیفه داشت برای دفاع از خاک و ناموسش این مسئولیت ملی را بپذیرد و وارد این فضا شود. چه عواملی بر حضور شما در جنگ مؤثر بود؛ کارهای بسیج محل و جشن های شبانه ای که برپا ...
آیین بازآفرینی اعزام رزمندگان به جبهه ها در شیراز
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری شیرازه ،اعزام رزمندگان به جبهه ها یکی از خاطره انگیزترین روزهای دفاع مقدس به خصوص برای آنان که این دوران را تجربه کرده اند، به شمار می رود. روزهایی که پیر و جوان، کوچک و بزرگ و زن و مرد دوش به دوش هم حماسه ای را رقم زدند که دنیا را متحیر ساخت، چرا که با وجود تسلیحات اندک نیروهای نظامی و رزمندگان ما در جبهه ها و از سویی حمایت همه جانبه کشورهای قدرتمند دنیا از ...
دفاع مقدس؛ خون بهای عزت و آزادی
چشم مادران مهربانی که به راه خشک شده و پدرانی که دست های پرمهرشان هنوز هم عطر آخرین نوازش بر سر فرزندانشان را می دهد، برادرانی که جدایی ناباورانه ای را در جبهه ها تجربه کردند، دوستانی که لب تشنه جان دادند و عشق هایی که پر پر شده همه به دنبال آرمانی مشترک بودند و آن هدف را می توان امروز در عزت، آزادی و سرافرازی کشور عزیزمان مشاهده کرد. آخرین روز تابستان سال 59 خورشیدی یادگاری خونین از ...
برای شهید شدن دعا می کردم
مجروحان و پیکر شهدا و حتی اسرای عراقی دعا می کردم که جنگ زودتر تمام شود. جنگ که تمام شد، چه کردید؟ وقتی جنگ تمام شد، کلاس یازدهم بودم. به مدرسه برگشتم، بعد هم وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم و... . اگر با همین تجربه به 14سالگی برگردید، باز هم به جبهه می روید و برایش آن همه تقلا می کنید؟ الان هم اگر به آن زمان برگردم، چون چاره ای به جز دفاع نداشتیم، باز هم به جبهه می روم. ...
شهادت درسی است گران بها که پیامبران وارث آن هستند
دیدارهایش می گفت: مادرم باید بدانید که علی با کالیبر 60 شهید می شود. سیدعلی در آخرین اعزامش در سال 67 که هم زمان با ماه مبارک رمضان بود، به جبهه اعزام شد. او قبل از رفتن، وصیت نامه ای نوشت که فرازهایی از آن به شرح زیر است: من با آگاهی کامل وارد سپاه شدم؛ چون می دانم که سپاه، مدرسه عشق است؛ عشق به لقاءالله. عشقی که می توان خودسازی کرد و پا به جبهه های نبرد گذاشت. می دانم که میدان ...
تمرین ایثار در رمل های تفتیده هویزه
خدا توکل می کردند. همه و همه نگران بودند. از همان روز ها سیدمرتضی خودش را آماده کرده بود تا زودتر برای دفاع برود جبهه. اما شرط سنی برای حضور در جنگ 17 سالِ تمام بود و سیدمرتضی برای رفتن عجله داشت: مسجد محل داشت برای رفتن به جبهه نیرو جذب می کرد. من هنوز 17 سالم نشده بود. برای همین تقلب کردم. از شناسنامه ام یک کپی گرفتم و بعد با پاک کن عدد 47 را از سال تولدم پاک کردم و تبدیلش کردم به 46. با خوشحالی ...
روایت شهدا از حضور در جنگ سخت تر است
. زندگی شهدای مدافع حرم را مرور کنیم، می بینیم همه آنها تجربه یکبار رفتن به اردوی راهیان نور را داشتند. برای اولین بار است که بعد از 150 سال جنگی که در کشورمان اتفاق افتاده، حتی یک وجب از خاک این مملکت مثل پاره های جگر از ایران جدا نشد، یا قرداد نگینی نتوانستند به این کشور تحمیل کنند. این تشابه کلی این دو جنگ بود. خبرگزاری رضوی آزیتا ذکاء؛ دستکاری در شناسنامه و تغییر تاریخ تولد ...
افتتاح بخش زنان بیمارستان نیایش همزمان با آغاز سالگرد دفاع مقدس
، چه در جبهه ها و چه در پشت جبهه داشتیم. اگر در واقعه کربلا اسارت اهل بیت (ع) را داشتیم، در کربلای دفاع مقدس هم مظلومیت اسرا را داشتیم که با عزت و سربلندی سال ها در بند دشمن بودند. معاون رییس جمهور با اشاره به ضرورت شناخت مکتب شهید سلیمانی به عنوان نمونه ای از بزرگداشت شهدا همراه با نگاه تربیتی، عنوان کرد: اگر امروز می خواهیم در مکتب سلیمانی ورود کنیم، منظور این است که حالات، رفتار و سبک زندگی ...
فیلم | خاطره ای از قرآن خوانی های نوبتی در زندان های صدام
بازماندگان دفاع مقدس هشت ساله پر از ناگفته هاست. به مناسبت بزرگداشت چهلمین سال آغاز دفاع مقدس پای حرف های احمد فراهانی، آزاده دفاع مقدس، نشستیم. او روایت هایی از دوره اسارت دارد که شنیدنی است؛ با ما همراه باشید. اینجانب احمد فراهانی، متولد 1339 در تهران هستم. قبل از اینکه جنگ آغاز شود، به مدت 10 ماه از طریق سپاه پاسداران در مناطق کردستان برای مبارزه با منافقان، دموکرات ها و کومله ها به ...
روایتی غم انگیز از ورود اسرای کربلا به شام/ حجاب مطالبه اسرا بود
...: روز اول ماه صفر سال 61 هجری قمری، روزی است که اسرای کربلا به همراه سرهای شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه شدند. منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام بعد از واقعه عاشورا خانواده حضرت سیدالشهدا (ع) به اسارت درآمده و عبیدالله بن زیاد سر بریده امام حسین (ع) را به زحربن قیس داد و به شام فرستاد و به دنبال آنها حضرت زین العابدین (ع) را زیر غل و زنجیر ...
سکان دار شینوک
، هنوز هم نمی دانم چه کسی این ضربات را به سرم می زد . یک سال به همین منوال و در تنهایی کامل و در سلول انفرادی گذشت ؛ سالی که به اندازه یک عمر سختی و مشقت داشت ، اما همه این ها را برای رضای خدا تحمل کردم . تا پایان دوره اسارت همچنان از مفقودین بودم آزاده مرادی فر می گوید : تا روزهای آخر اسارتم به دلیل اینکه صلیب سرخ از وجود من در عراق اطلاع نداشت و از اسرای ثبت نام شده نبودم ، هیچ ...
روایت اسارت آزاده ای که جنگ را زندگی کرد
نرفته بود، من داوطلب شدم تا بار دیگر اعزام شوم. بیات ادامه داد: در عملیات کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشتم و پس از حضور دوباره در جبهه، به غرب کشور و قرارگاه رمضان رفتم که در جنگ های برون مرزی شرکت کنم. پس از استقرار در قرارگاه به مرخصی آمدم اما بعد از 4 روز برای بازگشت به قرارگاه آرام و قرار نداشتم و با وجود اصرار خانواده خودم را به قرارگاه رساندم. وی تصریح کرد: بایستی برای ...
شرط صدام برای زیارت امام حسین(ع)/ راز اعجاب انگیز عدد 72 در زندان بعثی/ بر سر مزار خودم فاتحه خواندم
. دعوتی گفت: چون ورود ما مصادف با روز پنجشنبه بود؛ مراسم بزرگداشت در باغ بهشت و کنار مزار شهدا برگزار شد و شدت جمعیت به اندازه ای بود که نتوانستم به دیدار مزار شهدا بروم و پنجشنبه رفته و بر مزار خودم نیز حاضر شده و فاتحه خواندم. عزاداری برای سیدالشهدا(ع) در زندان بعثی ها این آزاده دفاع مقدس با اشاره به خاطراتش در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: 6 ماه اول اسارت خیلی به ...
زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا
و خانواده هایشان انجام نشده است. البته معاونت امور زنان سال 96 پژوهشی را با جامعه آماری 30نفره درباره همسران جانبازان انجام داده که هنوز نتایجش منتشر نشده است. کریمی می گوید همسران اسرا در زمان اسارت و بعد از آن دچار مسائلی بودند که در سکوت فراموش شد و حالا دامنگیر آنهاست: کسانی بودند که پس از بازگشت، خانواده هایشان را رها کردند و رفتند. هیچ قانونی هم وجود ندارد که اگر مردی ناشز شد، نصف حقوقش را ...
پیشنهاد مطالعه کتاب| سرنوشت نوجوانی از جبهه تا اردوگاه های دشمن در داستان اسارت
تحریر دربیاورد و در ضمن در این اثر از مبالغه گویی و کوچک شمردن حوادث پرهیز شده است. موضوع داستان اسارت از مردادماه سال 1362 هجری شمسی و در حالی شروع می شود که جنگ تحمیلی وارد سال چهارم خود شده است و سرنوشت دانش آموز نوجوان بسیجی را در اعزام به جبهه های جنگ روایت می کند که در نهایت این نوجوان به اسارت دشمن درمی آید. خواندن این کتاب به کلیه نوجوانان و جوانان میهن توصیه می شود زیرا ...
دفاع مقدس ادامه حماسه سیدالشهدا (ع) بود
، جای خالی دوستان مان را می دیدیم که با هم بودیم، ولی آن ها اکنون به خیل شهدا پیوسته بودند و این برای ما غیرقابل تحمل بود که آن ها رفتند و ما ماندیم. 6- از خاطرات خود در زمان اسارت برای ما تعریف کنید؟ حدود 9 سال اسارت خاطرات زیادی برجای گذاشته اما برخی خاطره ها ماندگار شده است. در کربلا سوراخ شدن مشک عباس را شنیدیم و در زمان اسارت سوراخ کردن مشک های پلاستیکی دست ساز رزمندگان را، با این که ...
نذر زنانه
که الان در این سن و سال هر سختی را تحمل کنیم. آن زمان احساس می کردیم حتی با حضور در اردوگاه یک کار بزرگ برای کشورمان انجام می دهیم. یعنی در ذهن یک بچه 12ساله تحمل زندگی سخت اردوگاهی یک مقاومت بود. بماند که مرگ دوستان یا شهادت خانواده شان هم برایمان خیلی سخت بود؛ تجربه ای که نه می توانستیم جلویش را بگیریم و نه باور کنیم. ...
تابستان 1361 اردوگاه اسیران جنگی...
در حوالی شهر را به کسی باز نگوییم و اگر کسی کنجکاو شد، بگوییم می خواهند یک پادگان در اینجا بسازند. به هر صورت برای حفظ امنیت و به دلیل نظامی بودن مکان مورد اشاره، نمی بایست کسی از وجود چنین جایی باخبر باشد و ما هم تاجایی که ممکن بود، مردمی را که به ندرتا سوال می کردند، به شکلی به بیراهه می راندیم؛ اما یک روز وقتی وارد مسجد معروف سمنان شدیم، پیرزنی متکدی که در کنار ورودی نشسته بود از من پرسید ...