صفحه مخفی زن و شوهر را به دادگاه خانواده کشاند
سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی تلخ زنی که پی عشق تازه ای رفت
برآورده کند. او تمام کمبودهایم را جبران می کرد و دوست داشتن را بلد بود، کم کم به او وابسته شدم و پنهانی با او ارتباط تلفنی و بعضاْ حضوری داشتم، او تمام فکر و ذکرم شده بود، تا جایی که با همکاری این فرد، تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم و با ایشان ازدواج کنم. حدود یکسال و نیم طول کشید تا من از همسرم جدا شدا شدم و در حال حاضر یک ماه است که طلاق گرفته ام. دو فرزندم نیز نزد همسرم ماندند ...
همسر شهید شیرودی: هواپیمای عراقی وارد منزل ما شد؛ اما جبهه را ترک نکرد
و خانواده مثمرثمر باشد. خیلی عاطفی بود به خصوص در برخورد با مادرش! نسبت به خواهرزاده و برادرزاده، دوست و آشنا، فامیل و غریبه فرقی نمی کرد و نسبت به همه احساس مسؤولیت داشت، دوست داشت واقعا برای کسی قدمی بردارد. همسر شهید شیرودی تاکید می کند؛ خانواده همچون پروانه شیرودی را دوره می کردند آنقدر که خصوصیات خوبی داشت، گاهی که به زادگاهش می رفتیم تمام فامیل یک جا جمع می شدند تا ...
وقتی حاج حسین یکتا به همراه خانواده مربع های قرمز را روایت کردند
حسین در ادامه بیان کرد: عملیات والفجر 8 بود که در آن حضور داشتم و با اصابت خمپاره و ترکش یکی از چشمان خود را از دست دادم زمانی که من مجروح شدم پدر و مادرم در سوریه بودند هنگامی که برگشتند در بیمارستان لبافی نژاد با چشم تخلیه شده بودم. در تمام سال هایی که ما در جبهه بودیم غصه و غم به دل مادر پدرها، همسر ها و بچه های شهید بود. در بخش دیگر برنامه برنایی از پدر حاج حسین پرسید چطور می شود که ...
پیدا کردن همسر؛درخواست عجیب عروس 7 روزه از پلیس
زندگی زیر یک سقف را شروع کنیم هنوز یک هفته از این ازدواج نگذشته بود که تلفن های مشکوک و دروغ های پی در پی او کنجکاوی مرا برانگیخت. وقتی به ماجرا حساس شدم تازه فهمیدم سپهرحتی مدرک سیکل هم نداشت و چند سال قبل ازدواج کرده و دارای همسر و فرزند بود. دنیا روی سرم خراب شد، تصمیم گرفتم از او طلاق بگیرم اما آزمایش پزشکی قبل از طلاق مشخص کرد که من باردار هستم سپهر ادعا می کرد مرا دوست دارد و حاضر ...
3 باور عامیانه نادرست در مورد ازدواج
شوهر در همه چیز مشترک و با هم باشند! رضایی اظهار کرد: شاید شما هم مثل من دیده باشید زوج های جوانی را که در یک بشقاب غذا می خورند یا حتما در انتخاب رنگ لباس ها باهم هماهنگ هستند و یا افرادی که معتقدند زن و شوهر همه جا باید باهم باشند؛ باهم بروند؛ باهم بیایند ... خانم های زیادی را می شناسم که می گویند " همسرم مرا دوست ندارد، اگر دوستم داشت با من به خرید می آمد ". اینکه وقتی ازدواج می کنیم ...
روایت شیرین زندگی زوج مازندرانی؛ اسم همسرم را قرعه کشی کردم
خواستگاری آمدند گفتم او را دوست ندارم سرانجام من را راضی کردند؛مهریه ام ده هزار تومان بود. در این بخش حجت الاسلام برمایی از خانم پرسید بعد از گذشت این همه سال بچه هایت را بیشتر دوست داری یا حاج آقا را خانم گفت: دوست داشتن بچه ها به جای خود اما الان حاج آقا را بیشتر دوست دارم اخلاق او بی نظیر است از او راضی هستم خدا از او راضی باشد به جوان ها می گویم از ما یاد بگیرند همدیگر را دوست داشته باشند ...
طلبه جوانی که کلیه اش را به لبخند کودک بیمار بخشید
نظافتی گفت: نخستین لقبی که مردم به من دادند همان زائر پیاده بود. علتش هم پیاده روی هر ساله ما به کربلا از سال 1382 بود. آن سال ها خیلی پیاده روی به سمت کربلا مرسوم نبود. ما از آمل تا کربلا، حدود 45 روز در راه بودیم. هنوز صفحه رسمی من در اینستاگرام به نام همان زائر پیاده فعال است. وی در ادامه ماجرای اهدا کلیه و چگونگی آشنایی با سجاد کوچولو را روایت کرد: در اوایل دهه 80 که با روزبه آشنا شدم ...
راز جنازه پسربچه پتوپیچ شده کرجی برملا شد/ گفتگو با ناپدری آرش 7 ساله
، با دستور بازپرس جنایی کرج پیکر پسربچه به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از ماموران اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی البرز تحقیقات دراین باره را آغاز کردند اما هیچ ردی از هویت پسربچه به دست نیامد. در ادامه با دستور قضایی عکس جسد در رسانه ها منتشر شد. بعد از گذشت پنج ماه از این جنایت، زنی هراسان با پلیس تماس گرفت و مدعی شد جسد متعلق به پسرش به نام آرش است. ماموران بعد از ...
حجت الله علی محمدی؛ چاپچی که می خواست طبیب باشد
را به عهده ی من گذاشتند و با 21 سال سن جوان ترین مسئول شعبه ی آن زمان بودم. بعد از یک سال کار کردن وقتی دوره ی مبتدی گری را گذراندم در مدرسه ی شبانه تا سال یازدهم، تحصیلاتم را ادامه دادم. اولین استادکار من پیرمردی به نام آقای حریری بود که بعدها به چاپخانه ی ارتش رفت. بعد از او نورالله خان در چاپ مطبوعات استادکارمان شد. البته مدت کوتاهی آقای محمد دولتی که من صفحه بندی را از او یاد گرفتم ...
آرزوی جوان افغانستانی بعد از حمله انتحاری /روایت قصه عشقی که برای رسیدن به هم فقط 6 ماه فرصت دارند
ورود به افغانستان به خاطر جنگ بیشتر خانواده دچار افسردگی شده بودند ، شرایط سختی را سپری کردیم. وی درباره شرایط کار در افغانستان توضیح داد: بعد از چند سال در افغانستان جذب تلویزیون شدم و در حوزه دوبله و گویندگی رادیو و تلویزیون کار کردم.پیشرفت خوبی در این حوزه داشتم. وی افزود: نگرانی ها خانواده به خاطر حملات انتحاری بیشتر بود چراکه هر روزشهید می دادیم و خانواده ها داغدار می ...
شوهرم می خواهد با زن دیگری ازدواج کند
سال قبل ناگهان توفان سهمگینی در زندگی ام وزیدن گرفت و همه این خوشی ها را در هم پیچید درحالی که دختر دیگرم به دنیا آمده بود من از نیازهای عاطفی همسرم غفلت کردم و نمی توانستم به درستی نیازهای ضروری او را برآورده کنم. خلاصه در همین روزها بود که متوجه تغییر رفتارهای همسرم شدم . او بیشتر اوقات در حال ارسال پیامک یا گفت وگوهای تلفنی پنهانی بود. ابتدا اهمیتی به موضوع ندادم اما زمانی که فهمیدم ...
من 68 سال پیش دندانپزشک شدم
به دنیا آمدم برادر بزرگم 60 سال داشت و بعد ها ما مشکلات مالی زیادی با آنها داشتیم. هرچند ثروت زیادی از محاسب الدوله مانده بود و برای همه بچه ها خانه ای و ملکی به ارث ماند، ولی ما چون از همسر دوم پدر بودیم دچار سختی هایی شدیم، هرچند درمجموع خانواده بزرگ و گسترده و متحدی داشتیم. خاطره ای که از پدرم در ذهنم مانده اهمیت زیادی بود که به ریاضی و زبان می داد. پدرم به اصطلاح امروزی حسابدار ...
فرمول زیبای قرآنی
که همسرم بچه ها را خوب تربیت می کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا حفظ می کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش آشپزی کند! خدایا شکر که پا های سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من چشم دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی ام کردی تا به نعمت هایی که از طریق همسرم به من عطا ...
مجبور به تن فروشی بودم ! شوهرم را کشتم – بی بی مریم اهوازی چه کرد
بدی از اولیای دم نبوده ام. دستجردی در ادامه از پرونده ای می گوید که در فرایند جلب رضایتش فراز و نشیب بیشتری طی کرده است: همان طور که گفتم به پرونده های با آلت قتاله وارد نمی شوم. اما در یک قتل که با اسلحه شکاری رخ داده بود به خاطر همسر جوان و دختربچه قاتل احساساتی شدم و پرونده اش را قبول کردم که البته آقایان حسن اسدی، بهمن دان و خانم ها ساناز سماواتی و نعیمه نظام دوست برای تامین دیه و جلب رضایت ...
قتل همسر به خاطر ازدواج با دختر مورد علاقه
این مرد جنایتکار 2 سال قبل با خوراندن قرص برنج به همسرش او را به قتل رسانده بود. وی وقتی دستگیر شد به مأموران گفت: چند ماه است که با زنی به نام سحر ارتباط و قصد ازدواج داشتم. من به خواستگاری آن دختر هم رفته بودم، اما نمی توانستم همسرم مینا را طلاق بدهم، چون من و مینا نسبت فامیلی هم داشتیم و ممکن بود با جدایی ما کل فامیل به هم بریزد. من و مینا اختلافات شدیدی داشتیم. روز حادثه ...
عاشق دختری شدم که به برادرزنم برای ازدواج معرفی کردم / زنم را به خاطر ازدواج با او کشتم!
داروها را بیاورد و او هم به بیمارستان آمد. دکتر گفت اگر قرص برنج پودر شود، اثر خود را از دست می دهد، نگران نباشید؛ ولی وقتی معده اش را شست وشو دادند، او از حال رفت و بعد هم فوت کرد. متهم درباره دختری که با او رابطه داشت، گفت: من آن دختر را به برادرزنم معرفی کردم تا با هم ازدواج کنند اما بعد خودم به او دل بستم. او و خانواده اش نمی دانستند من همسر دارم. من از او خواستگاری کرده بودم. هیچ کدام ...
همسرم روزی صد بار به من زنگ می زند
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: 8 ماه بیشتر نیست که ازدواج کرده ام. ولی حالا پشیمانم. همسرم زیادی به من توجه دارد. او مرتب می خواهد مرا کنترل کند و از همه کارهایم سر در بیاورد. در صورتی که پیش از ازدواج اینگونه نبود. او روزی صد بار با من تماس می گیرد. هرچه به او می گویم کار دارم ...
همسرکشی با قرص برنج برای ازدواج با دختر مورد علاقه
او شده است. این موضوع باعث شک به همسر این زن شد و ماموران او را دستگیر کردند که اعتراف کرد قرص برنج را داخل کپسول های میگرن همسرش ریخته و باعث مرگ او شده است. او درباره انگیزه اش گفت: عاشق دختری بودم و برای رسیدن به آن دختر، همسرم را کشتم. با تکمیل تحقیقات، متهم به قتل سال گذشته در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت و در ابتدای جلسه اولیای دم برای او حکم قصاص ...
لحظه زیبای مراسم عقد در برنامه مثل ماه/ روایت خانواده ای که زندگیشان با اعتیاد به هم خورد+فیلم
اتفاق افتاد، اما بعد از چند سال صاحب اصلی زمین شکایت کرد که زمین برای اوست؛ او با سند آمد و خانه ما را خراب کرد و ما دوباره به صفر رسیدیم. همسرم دوباره سمت اعتیاد رفت. روایت این خانواده ادامه پیدا کرد و آن ها پس از طی کردن فراز و نشیب های زیادی به دلیل اعتیاد دوباره مرد خانه، از هم جدا می شوند. جواد پسر خانواده گفت: بعد ازجدایی پدرم را دیگر ندیدیم و خبری از او نداشتیم بعد از ...
اسید پاشی به صورت همسر به خاطر طلاق و مهاجرت
دچار خونریزی شدم. به شدت شوکه بودم و تصور کردم که همسرم قصد کشتن مرا دارد تا بتواند به راحتی با دخترم از ایران برود. او ظرفی برداشت و ناگهان محتویات آن را روی من پاشید. به شدت دچار سوختگی شدم و دیوانه وار فریاد می کشیدم. همسرم بعد از این حادثه دخترمان را با خودش برد و از خانه بیرون رفت. من که به شدت احساس سوختگی می کردم فریاد می کشیدم تا اینکه همسایه ها به دادم رسیدند و مرا به بیمارستان انتقال ...
قاتل همسر در انتظار چوبه دار
دختری که از همکارانم بود به او معرفی کردم، اما بعد از چند بار صحبت خودم عاشق آن دختر شدم. قرار بود با او ازدواج کنم، اما او نمی دانست متأهل هستم این شد که نقشه قتل نرگس را کشیدم. متهم ادامه داد: همسرم سردرد های میگرنی داشت به همین خاطر دنبال داروی گیاهی برای درمان سردردهایش بود. روز حادثه به همین بهانه قرص برنج را از عطاری خریدم و آنرا پودر کردم و داخل کپسول ریختم. کپسول را روی میز ...
پسرم روزی حلال خورد و حلال از دنیا کوچ کرد + تصاویر
...> برای معرفی و یادآوری خاطرات این شهید به سراغ، پدر، مادر، همسر و دختر شهید باغبانی رفته و با آن ها گفتگو کردیم که با هم در ادامه می خوانیم. محمود باغبانی پدر شهید هادی باغبانی متولد 1326 در شهر بابلسر، در گفتگو با خبرنگار ما ضمن معرفی فرزندش با اشاره به خاطرات دوران کودکی تا جوانی شهید، می گوید؛ پسرم متولد سال 1362 و فرزند سوم یا همان آخر خانواده هست قبل از خودش یک برادر و یک خواهر ...
زنِ جوان: درگیر سناریوی خیانت شوهرم شدم
جمال هیچ علاقه ای به من نشان نمی داد و ابراز محبت نمی کرد. وقتی موضوع را به نوعی با پدرم در میان گذاشتم او گفت عجله نکن! جمال پسری با حجب و حیاست به همین دلیل هم رفتارهای نسنجیده ای از خودش بروز نمی دهد. خلاصه بعد از یک سال دوران نامزدی، زندگی مشترک من و جمال در حالی آغاز شد که رفتارهای سرد و بی روح همسرم همچنان ادامه داشت و هیچ تغییری در زندگی ما به وجود نیامد. آرام آرام دچار افسردگی شدم ...
آرامش، ارمغان همنشینی با قرآن
.... شفیع آمره ای می گوید: ساعت ها به قرائت کتاب آسمانی می پرداختم که یکباره با خودم گفتم من که دارم قرآن را حفظ می کنم بهتر است آیات زیبای آن را با خط خوش بنویسم و یک یادگار از خودم برای خانواده به جا بگذارم، البته اینجا لازم است بگویم که از گذشته به این هنر علاقه داشتم و در اوقات بیکاری خوشنویسی می کردم. بعد از این همه سال مطمئنم این کار درست ترین کاری است که انجام داده ام. خوشنویس محله ...
اسیدپاشی به شوهر برای مهاجرت
ادامه داد: بعد از این ماجرا خانواده همسرم به دیدنم آمدند و از من خواستند از شادی شکایت نکنم. چون همسرم را دوست دارم و دلم نمی خواست که برای او اتفاق بدی رخ بدهد به همین دلیل از شکایت منصرف شدم. در بیمارستان از من درباره علت سوختگی پرسیدند که به آنها گفتم همسرم این کار را انجام داده اما شکایتی از او ندارم. بعد از بهبود نسبی به خانه رفتم و شادی هم به خانه برگشت. من فکر می کردم از رفتن ...
شاعر دشت و هور حکایت هایی از زندگی سردار شهید اصغر انصاری
کار به دعوا کشید و دو تا ... زدم توی گوشش، ولی اصغر دست بلند نکرد. بعد هم به همسرم گفت بهش بگو برادر بزرگی و به گردنم حق داری، احترامت واجبه. ولی قرار نیست هر چی بگویی بگویم چشم. من نمی توانم از مملکتم دست بکشم. برادر شهید ادامه داده آست : به خاطر این دعوا تا چند ماه نمی آمد خانه ما. ولی بعد کم کم آشتی کردیم. من همچنان مخالف بودم. دایم بهش گیر می دادم که کی تمام می کنی و برمی گردی؟ پاییز ...
کلاهبرداری به بهانه فروش فالوور
سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل شخصی با مراجعه به اداره پلیس فتا از فرد ناشناسی به اتهام کلاهبرداری در صفحه اینستاگرام شکایت کرد و گفت: با تبلیغات گسترده در فضای مجازی قصد داشتم به کسب و کارم رونق بیشتری بدهم به همین خاطر در شبکه اجتماعی اینستاگرام یک صفحه به نام مغازه ام ایجاد کردم. مدتی بعد در حالی که می خواستم فالوورهایم بیشتر شوند و تبلیغات بیشتری کنم با فردی آشنا شدم که مدعی بود می تواند ...
مطالعه تفسیر برایم مشوق حفظ قرآن کریم بود
روند حفظ قرآن بیان کرد: پیش از شروع حفظ قرآن با کتب دینی و منابع علمی تشیع ارتباط داشتم و اوقات مطالعاتی خود را پیرامون این موضوعات می گذراندم و با گذر زمان به این نتیجه رسیدم ریشه تمام آموزه های دینی و احادیث قرآن کریم است لذا برای دریافت از منبع اصلی تشنه تر شدم. تبار فرد گفت: هر آیه ای که به خاطر می سپردم و هر صفحه ای که به اتمام می رسید مرا برای صفحه بعد تشویق می کرد، من در کنار حفظ ...