سایر منابع:
سایر خبرها
روایت شیرین زندگی زوج مازندرانی؛ اسم همسرم را قرعه کشی کردم
همسرم بیرون آمد. پدر و مادرم در غیاب من به خواستگاری رفتند اما خانواده همسرم قبول نکردند و گفتند باید پسر باشد بالاخره مرخصی گرفتم به همراه خانواده به خواستگاری رفتیم. مادر هم در ادامه گفت: همیشه با دوچرخه او را می دیدم که دنبال من می آمد اما به او محل نمی گذاشتم؛ موضوع را به پدرم هم گفتم حتی یک روز به مادرش گفتم چرا من را رها نمی کند او هم در جواب گفت: تو را دوست دارد! زمانی که به ...
آرزوی جوان افغانستانی بعد از حمله انتحاری /روایت قصه عشقی که برای رسیدن به هم فقط 6 ماه فرصت دارند
گرفتیم دوباره به کشور خودمان برگردیم.سبحان تحصیل اش را در افغانستان ادامه داد و ما درگیر جنگ طالبان و حواشی آن بودیم. حسینی درباره تحصیل و زندگی در افغانستان ادامه داد: به دلیل اینکه من در بهترین شرایط در ایران بزرگ شده بودم، زمانی که وارد افغانستان شدم از آن اتفاقات و شرایط تعجب کردم.من تصوری از جنگ نداشتم،فکر می کردیم افغانستان در آرامش است. حسینی عنوان کرد:در سال های اول ...
حجت الله علی محمدی؛ چاپچی که می خواست طبیب باشد
چاپخانه من متولد بیست و سوم فروردین ماه 1321 هستم. پدر من خیلی زود فوت کرد و مادرم مجددا ازدواج کرد. شوهر مادرم با وجود بی سوادی، مرد بسیار خوب و فهمیده ای بود. در آن سال ها رسم نبود کارگران فرزندانشان را به مدرسه بفرستند ولی پدر من با هر مکافاتی که بود من را با اصرار به مدرسه فرستاد. بعد از اینکه ششم ابتدایی را تمام کردم پدرم باز هم اصرار داشت که به دبیرستان بروم ولی در همان ...
تقدیر بازیگر زن سینما از استقامت همسر یک جانباز
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، مهرانگیز مخترع همسر جانباز شهید عبدالهی در برنامه محاکات شبکه دوم سیما از بیست سال تیمار عاشقانه همسرش چنین گفت: همسرم سال 63 دچار موج انفجار شد و یک ترکش به اندازه کف دست بر کمرش نشست و تا سال 84 که به شهادت رسید رنج بسیاری برد. همسر این جانباز ادامه داد: بیست سال همه کار های شخصی همسرم، با من بود، چون حتی صدای پایین تلویزیون، آزارش می داد و ...
وقتی حاج حسین یکتا به همراه خانواده مربع های قرمز را روایت کردند
خبرگزاری میزان - پانزدهمین برنامه از دعوت در روز میلاد امام حسن مجتبی (ع) با میزبانی از حاج حسین یکتا رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس، پدر و مادر و همسرش گذشت؛ در ابتدا پدر و مادر حاج حسین از 52 سال زندگی مشترک شان گفتند؛ مادر گفت 68 سال دارم و 15 سالگی با همسرم ازدواج کردم پدر ادامه داد: من از 15 سالگی کاسب بودم؛ در کار پوشاک و فرش بودم در این مدت کسی از ما ناراضی نبوده است معرف ما عمل ماست تا ...
گفتگوی تلخ با تبهکار 15 ساله / هر کام مرگ 30 هزار تومان!
ای؟ بله! یک بار برادرم مرا در خانه بستری کرد و با داروهایی که برایم گرفته بود حدود سه ماه پاک بودم ولی بعد از آن دوباره و پنهانی ادامه دادم. یعنی هنوز هم کسی از اطرافیانت نمی داند که معتادی؟ چرا! فقط مدتی بعد از ترک پنهانی مصرف کردم ولی خیلی زود همه فهمیدند که باز هم به سراغ مواد رفته ام. پدر و مادرت تو را سرزنش نمی کنند؟ البته مقصر اصلی آن ها ...
طلبه جوانی که کلیه اش را به لبخند کودک بیمار بخشید
مبارک رمضان حجت الاسلام و المسلمین کمیل نظافتی به همراه روزبه بابایی در استودیو برنامه ماهِ ماه حضور داشتند تا از ایثار، از خودگذشتگی، انسانیت و نوع دوستی روایت کنند. وی بزرگ شده آمل است و در بابل درس طلبگی می خواند. این بزرگمرد کلیه خود را به یک کودک هشت ساله اهدا کرد و از آنجایی که خانواده شخص پذیرنده، وضعیت مالی خوبی نداشتند، ماشین خود را هم برای تأمین هزینه عمل پیوند فروخت. ابتدا حاج ...
زندگی تلخ زنی که پی عشق تازه ای رفت
...> در ابتدا سعی کردم که او را به آرامش دعوت کنم،. بعد از گدشت مدتی آرام شد و از او خواستم موضوع را تعریف کند. شیدا ماجرای زندگی اش را اینگونه آغاز کرد: در یک خانواده نسبتا مذهبی به دنیا آمدم، فرزند چهارم خانواده بودم، پدرم بسیار سختگیر بود و رفتار او روی مادرم هم تاثیر گداشته بود، هیج صمیمیتی بین خانواده ما نبود حتی با خواهر و برادرهایم هم نمی توانستم راحت گفتگو کنم. در خانه ما ...
پزشکی که در فقر بزرگ شد، اما آرزوی پولدار شدن نداشت/ خاطره خواننده “بخواب دنیا” از دعوا با نانوای محل
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از روابط عمومی برنامه جشن رمضان، در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان، دو مهمان خاص با قصه های جذاب مهمان این ویژه برنامه بودند. این برنامه قصد دارد که همانند هر سال، جشن رمضانی باشکوه در فضای استودیویی برگزار و امید، شادی بخشی و شادی آفرینی را به جامعه منتقل کند. از این رو هرشب میزبان مهمان های متفاوتی از اقصی نقاط ایران ...
همسر شهید شیرودی: هواپیمای عراقی وارد منزل ما شد؛ اما جبهه را ترک نکرد
که خواهر کوچک تر از خودم را شوهر بدهند، و همین کار را هم کردند با اینکه خواهرم هم مخالف بود و تنها 14 سال داشت ازدواج کرد، زمانی که مراسم عروسی برگزار شد، چند تن از دوستانم را دعوت کردم یکی از دوستانم گفت عیبی ندارد من به اتفاق نامزدم در مراسم شرکت کنم؟ گفتم خیر مانعی نیست.. خانم شاطرآبادی ادامه می دهد؛ آن شب پس از انجام پذیرایی و ادامه مراسم هنگامی که می خواستیم عروس را تا خانه داماد ...
شوهرم می خواهد با زن دیگری ازدواج کند
زن 40 ساله که مدعی بود شعله های انتقام از همسرش همچنان در وجودش زبانه می کشد اما از رسوایی و آبروریزی هم می ترسد درباره مشکلی که زندگی اش را به اشک های گرم و سوزان شبانه روز پیوند می داد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتریگفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با آرین ازدواج کردم. مدتی بعد او در یکی از ادارات دولتی استخدام شد و این گونه زندگی ما روی ریل خوشبختی قرار گرفت. همسرم در امور فرهنگی ...
ازدواج امام خمینی | داستان ازدواج، جشن عروسی و خاطرات
! بیا من تازه از مدرسه آمده بودم و چون بی چادر پیش ایشان نمی رفتیم، چادر خواهر کوچکم را انداختم سرم و نزدشان رفتم. پدرم گفت: آن طرف کرسی بنشین. خانوادۀ امام روز اول ماه رمضان آمده بودند و آن روز هشتم ماه بود. در این مدت، چند روز در منزل پدرم بودند و مادرم هم خوب و مفصل از آنان پذیرایی کرده بودند. آنان در پی خانه ای اجاره ای می گشتند تا عروس را ببرند. بنا بود عروسی در تهران برگزار شود و بعد به قم ...
من 68 سال پیش دندانپزشک شدم
داشت و بعد با مادر من ازدواج می کند که از بچه هایش کوچک تر بود. من وقتی به دنیا آمدم پدرم 70 سال داشت و من همبازی بچه های برادرهایم و نوه های پدرم بودم. پدرم محاسب الدوله خانه بزرگی در اصفهان داشت، حیاط بسیار بزرگی که وسطش یک حوض بزرگ بود و دورتادور حیاط اتاق بود که همه پسرها و ما با هم در همان خانه زندگی می کردیم. از داخل این حیاط یک رودخانه می گذشت و ما تابستان ها با بچه ها مدام داخل آب بودیم ...
صفحه مخفی زن و شوهر را به دادگاه خانواده کشاند
حادثه 24 - فضای مجازی زندگی مشترک مرا بعد از 18 سال به هم ریخت و همسرم را از من گرفت. با همسر اولم زندگی خوبی داشتم تا اینکه از پیام های خصوصی در گوشی اش متوجه شدم همسرم در اینستاگرام یک صفحه مخفی دارد، نتوانستم تحمل کنم و دیگر به ادامه زندگی با او فکر نکردم و به زندگی مشترک با او برای همیشه پایان دادم. چند ماهی شوکه بودم و دلم نمی خواست کسی را ببینم. از شبکه های مجازی متنفر ...
قتل همسر به خاطر ازدواج با دختر مورد علاقه
این مرد جنایتکار 2 سال قبل با خوراندن قرص برنج به همسرش او را به قتل رسانده بود. وی وقتی دستگیر شد به مأموران گفت: چند ماه است که با زنی به نام سحر ارتباط و قصد ازدواج داشتم. من به خواستگاری آن دختر هم رفته بودم، اما نمی توانستم همسرم مینا را طلاق بدهم، چون من و مینا نسبت فامیلی هم داشتیم و ممکن بود با جدایی ما کل فامیل به هم بریزد. من و مینا اختلافات شدیدی داشتیم. روز حادثه ...
سرقت قابلمه دست دوم گرفتارم کرد
ازشگرد سرقت هایت بگو؟ برای اجرای نقشه ام دو شگرد داشتم. شگرد اولم آشنایی در سایت های همسریابی بود. با سوژه ها که آشنا می شدم به بهانه ازدواج، اعتمادشان را جلب می کردم و به بهانه خواستگاری وارد خانه هایشان می شدم و در فرصتی مناسب سرقت می کردم. شگرد دوم چی بود؟ در سایت های اینترنتی فروش کالا به دنبال اجناسی می گشتم که قابل فروش باشند اما قیمت خیلی بالایی نداشته باشند. بعد با ...
شوهرم بعد از زایمان سرد مزاج شده است
...: من31 و همسرم 35 ساله است. 13ساله ازدواج کردیم و سه فرزند داریم. دو دختر 12 و 8 ساله و یک پسر 1 ساله داریم. از آخرین زایمان من اخلاق شوهرم عوض شده و دیگه مثل قبل نیست خیلی خودشو میگیره بی احساس و بی محبت شده و اصلا نسبت به مسائل اصلا عکس العمل نشون نمیده و به شدت نسبت به رابطه جنسی بی تفاوت شده و براش مهم نیست و از هر راهی وارد شدم بازم به نتیجه نرسیدم و چندین بار شماره های زن های ...
سوتی خفن آناهیتا درگاهی روی انتن زنده + عکس
جدیدی در زندگی شخصی اش مواجه شد و آن ازدواج با پسر مشهورترین چهره فوتبالی ایران بود. محمد پروین پسر علی پروین فوتبالیست و مربی پیشین کشورمان است که سال 93 زندگی مشترکش را با آناهیتا درگاهی آغاز کرد اما این زندگی مشترک دوام چندانی نداشت و یکسال بعد یعنی در سال 94 این زوج از هم جدا شدند. دی ماه سال 94 بود که آناهیتا درگاهی در یک مصاحبه بعد از به کار بردن عنوان عروس علی پروین، خبر ...
روایتی از زندگی یک مدافع امنیت/ هفت شاخ روایت فتح منتشر شد
بود برداشت و به سپاه رفت تا از انجا با مینی بوسی اعزام شوند. اردوی یک روزه بود و قرار بود تا شب برگردند. یکی، دو ساعت بعد از غروب به خانه برگشت. از چهره و چشمانش می شد آثار گریه را به چشم دید. بسیار متاثر بود و حال عجیبی داشت. همانطور که قطرات اشکش آرام آرام می ریختند، گفت: مادر نمیدونستم اینقدر پدرم برای ما و مردم این شهر زحمت کشیده، به خدا تا قبل از این سفر نمی توانستم چیزهایی که میگن رو درک کنم ...
ماجرای طلا های سرقتی خواهرشوهر!
کلانتری سجاد مشهد گفت: از حدود هشت سال قبل همسرم به عنوان سرایدار یکی از مراکز تجاری مشغول کار شد و من و فرزندانم در اتاق سرایداری ساکن شدیم تا این که فرزندانم ازدواج کردند و آبرومندانه به دنبال سرنوشت خودشان رفتند، اما چهار سال قبل مادرم دچار سکته مغزی شد و قدرت تکلم خودش را از دست داد، به همین دلیل با پیشنهاد همسرم، او را نزد خودمان آوردیم تا بتوانم بهتر از او مراقبت کنم. خلاصه با همه سختی ها و ...
همسرم روزی صد بار به من زنگ می زند
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: 8 ماه بیشتر نیست که ازدواج کرده ام. ولی حالا پشیمانم. همسرم زیادی به من توجه دارد. او مرتب می خواهد مرا کنترل کند و از همه کارهایم سر در بیاورد. در صورتی که پیش از ازدواج اینگونه نبود. او روزی صد بار با من تماس می گیرد. هرچه به او می گویم کار دارم ...
عاشق دختری شدم که به برادرزنم برای ازدواج معرفی کردم / زنم را به خاطر ازدواج با او کشتم!
داروها را بیاورد و او هم به بیمارستان آمد. دکتر گفت اگر قرص برنج پودر شود، اثر خود را از دست می دهد، نگران نباشید؛ ولی وقتی معده اش را شست وشو دادند، او از حال رفت و بعد هم فوت کرد. متهم درباره دختری که با او رابطه داشت، گفت: من آن دختر را به برادرزنم معرفی کردم تا با هم ازدواج کنند اما بعد خودم به او دل بستم. او و خانواده اش نمی دانستند من همسر دارم. من از او خواستگاری کرده بودم. هیچ کدام ...
ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر!
به گزارش خبرگزاری رسا، گفتگوی چند قسمتی با پدر و مادر بزرگوار شهید مدافع حرم، حاج اصغر پاشاپور که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت، انگیزه خوبی بود تا ضمن گفتگو با سرکار خانم زینب پاشاپور، با نحوه شهادت و سیره و منش شهید حجت الاسلام حاج محمد پورهنگ (داماد خانواده) نیز آشنا شویم. **: بعد از شهید پورهنگ باز هم کسی به این طریق به شهادت رسید؟ همسر شهید: بله، بعد از محمدآقا چندین ...
مهین خائن شد چون شوهرش خیانتکار بود!
از یک سال دوران نامزدی، زندگی مشترک من و جمال در حالی آغاز شد که رفتارهای سرد و بی روح همسرم همچنان ادامه داشت و هیچ تغییری در زندگی ما به وجود نیامد. آرام آرام دچار افسردگی شدم، زیرا ذره ای محبت از همسرم نمی دیدم. بعد از آن که پسرم بهداد به دنیا آمد، روزی جمال مقابلم ایستاد و خیلی راحت گفت: من هیچ علاقه ای به تو نداشتم و تنها به اصرار خانواده ام تن به این ازدواج دادم. حالا هم تو می توانی آزاد ...
داغ دریا (+عکس)
قدر مشغول بازی و شنا در آب بودند که متوجه گذشت زمان و جلو رفتن عقربه های ساعت نشدند. نیم ساعت بعد، محمدمهدی- پسر عمه 15 ساله حسام و حدیث- به حسام گفت دیگر دیروقت است و بهتر است به خانه برگردیم. حسام که انگار هنوز از بازی و شنا کردن خسته نشده بود، از محمدمهدی خواست کمی صبرکند: پسرم این جمله را گفت و بعد بالای یک تخته سنگ رفت تا دوباره به درون آب دریا شیرجه بزند. متاسفانه عمق آب زیاد بود و ...
جزئیات شکنجه مرگبار پسر 6 ساله توسط ناپدری
پسر همسرم هم با ما زندگی می کردند. روز حادثه من برای دخترم یک گوشی تلفن خریده بودم اما رسول سر این موضوع با دخترم درگیر شده بود و دعوا کردند البته بیشتر اوقات با هم دعوا می کردند اما آن روز من خیلی عصبانی شدم و رسول را کتک زدم می خواستم تنبیه شود به همین خاطر با سیگاری که دستم بود او را سوزاندم اما ناگهان از هوش رفت و بعد هم متوجه شدم نفس نمی کشد برای اینکه همسرم نفهمد به بهانه بیرون رفتن بچه را ...
تجربه حس پدر و مادری بعد از پنج سال/ دکترها گفته بودند هرگز بچه دار نمی شوید
خواستگاران زیادی داشتم در خانواده ای بودم که چهارچوب زیاد داشت من هم بعد از خواستگاری عاشق شدم و چهار ماه بعد از ازدواج کردیم.بعد از چند ماه که از ازدواج ما گذشته بود پسرخاله مرتضی فوت شد. مرتضی افزود بعد از این اتفاق همه سردرگم و ناامید شدند و ما تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم تاکنون هیچ تصمیمی را تنهایی نگرفته ایم اما خدا نخواست و بچه دار نشدیم تا 5 سال این اتفاق نیفتاد و ما تصمیم دیگری گرفتیم ...
پسرم روزی حلال خورد و حلال از دنیا کوچ کرد + تصاویر
1365 هستم، بیان می کند؛ بنده اهل بابلسر هستم، در 15 اردیبهشت 1386 با همسرم آشنا شدم، دو سه باری تلفنی صحبت کردیم و بعد ازدواج کردیم، دوران نامزدی مان 6 ماه و نیم به طول انجامید بعدش عروسی کردیم و برای زندگی به تهران آمدیم. خانم مهدی پور، ادامه می دهد؛ سال 1389 بود که دخترمان رضوانه خانم به دنیا آمد، یک سال بعد همسرم وارد حوزه هنری شد و به کسب مهارت در زمینه ساخت مستند و فیلمبرداری پرداخت ...
هوای پیرغلامان را بیشتر داشته باشیم
درباره عجیب ترین صحنه حادثه کربلا تصریح کرد: این که امام حسین (ع) هر چه را داشت به میدان آورد عجیب است. آوردن حضرت علی اصغر به میدان صحنه خیلی عجیبی است. برای من مایه حیرت است که چرا حضرت این کار را کرد. او در ادامه بیان کرد: اگر یک ماه رئیس ستاد کرونا بودم اولین کاری که می کردم این بود که در تصمیم گیری برای هر کاری، آدمی از همان جنس می گذاشتم. الان این طوری نیست. مثلاً برای هیئات مذهبی ...
قتل مادر مقابل چشمان پسر یک و نیم ساله
ها به واسطه کارم به خانه نمی آیم. شنبه شب هم به همین دلیل به خانه نیامدم تا اینکه امروز خواهرزاده همسرم زنگ زد و از من خواست خودم را فوراً به خانه برسانم. جسد به دستور بازپرس حبیب الله صادقی برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین بازپرس جنایی دستور بازبینی دوربین های مداربسته اطراف محل جنایت، تحقیق از همسایه ها و خانواده مقتول را صادر کرد./ ایران ...