سایر منابع:
سایر خبرها
مقتدایی: به شرایط قبلمان برگشته ایم
اصلا دست و پا بسته نیستیم قطعا برای نتیجه گیری به اصفهان رفته بودیم و همین هم شد و امتیاز گرفتیم و برای سایر بازی های باقی مانده هم برنامه های خودمان را داریم مطمئن باشید که نفت می درخشد. مجتبی حسینی کمک کرد پیشرفت کنم سال دومی است که در لیگ برتر حضور دارم. فصل قبل در زمان آقای منصوریان و نمازی در ذوب آهن بودم و بعدش با آقای مجتبی حسینی به لیگ یک رفتم و دوباره با خودش به لیگ ...
از راه آکادمیک و درست وارد حرفه عکاسی شدم
به گزارش تیتربرتر؛ فاطمه منصوری نسب ،ادامه داد: من سال اول راهنمایی بودم که علاوه بر درس خواندن خیلی علاقه داشتم که به هنر عکاسی گرایش پیدا کنم. در کنار تحصیل تصمیم گرفتم کلاسهای عکاسی و دورههای آن را بگذرانم تا با علم و آگاهی بیشتری در این حرفه ادامه به کار داشته باشم. بعد از اخذ مدارک شروع به کار کردم و تا به امروز مشغول به فعالیت عکاسی و فیلمبرداری هستم. این عکاس نمونه تصریح کرد: به ...
آثار محدود موسیقایی با موضوعات ملی چون خلیج فارس
...، کوه ها و دریاهای آن علاقمند بودم و اولین چیزی که نظر مرا جلب کرد کوه دماوند بود. از زمانی که در نوجوانی شروع به آهنگسازی کردم، دوست داشتم برای این نمادها کاری بنویسم که بعد از چند سال پشیمان نشوم و بگویم ای کاش الان نوشته بودم و از این کاری که نوشتم بعداً خودم راضی باشم. بنابراین اولین کاری که به نظرم رسید بنویسم راجع به دماوند بود. هر وقت به طرف شمال می رفتم من را مانند یک مغناطیس جذب خودش ...
روایت جالب خواستگاری و عقد حاج حسین یکتا
برنامه از پدر حاج حسین پرسید چطور می شود که پدر و مادری پشت سر فرزندشان دعا کنند برو و انشاالله شهید شوی؛ پدر در جواب گفت: به قلب و نیتی که وجود دارد بسته است؛ آنچه خدا بخواهد همان می شود. بسیاری از من می پرسند چه کردی که فرزندت همیشه دنبال کار خیر است و من می گفتم لقمه حرامی به او نداده ام؛ مادرش همیشه سعی می کرد با وضو به او شیر دهد. حاج حسین بار دیگر صحبت کرد و گفت: در جبهه بودم با مادرم ...
کرونا، سوهان روح دانش آموزان در قرنطینه
...، می ترسیدم و می رفتم داخل اتاقم و گریه می کردم. نگران همه بودم. به پدرم می گفتم اگر مامان برایش اتفاقی بیفتد چکار باید بکنیم. یادآوری آن روزها برایش آنقدر سخت است که بغض می کند و بعد آرام و شمرده حرفش را ادامه می دهد: چقدر روزهای بیخودی داریم. چندباری که مادرم حالش بد شد و به بیمارستان رفت، هیچ کس نبود تا برایش حرف بزنم. من با خواهر و برادرهایم تنها بودیم. کم کم حال مادرم خوب شد اما ...
همسر شهید شیرودی: هواپیمای عراقی وارد منزل ما شد؛ اما جبهه را ترک نکرد
آقای شیرودی هم ما را همراهی کردند یک ساعتی نشستیم و برگشتیم دوباره سوار ماشین شدیم دم منزل مرا پیاده کردند . همسر شهید شیرودی اضافه می کند؛ سپس به دوستم گفتم اگر اشکالی ندارد، چند لحظه اینجا صبر کنید تا برایتان شیرینی و میوه بیاورم و از شما پذیرایی کنم، من رفتم یک ظرف پر میوه و شیرینی برداشتم و آوردم و به اقای شیرودی تعارف کردم و تحویل گرفتند و رفتند، خدا را شاهد می گیرم که همه اینها ...
گیرم که غمت نیست
...: مرد راننده پرسید: کجا؟ گفتم: ممنون، قدم می زنم. راننده گفت: همیشه با تاکسی می رفتید؟ گفتم: بله، ولی امروز می خواهم پیاده بروم. راننده گفت: خوش به حالت که می تونی، من مجبورم که پشت این فرمون بنشینم و مسافر جابه جا کنم. به گزارش فکرشهر، سروش صحت در تاکسی نوشت ، ستون هفتگی اش در روزنامه اعتماد نوشت: کرونای آفریقایی، هندی و انگلیسی همه با هم آمده اند. هر چه با خودم فکر کردم، دیدم ...
انکار آزار دختر کم توان ذهنی در دادگاه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایران، حدود 6 ماه قبل زن جوانی با مراجعه به پلیس از پسر جوانی به نام بهنام به اتهام آزار دختر 22 ساله اش شکایت کرد و گفت: من کارمند هستم و دو فرزند دارم پسرم مشکلی ندارد اما دخترم که 22ساله است کمی ناتوانی ذهنی دارد و خیلی باید از او مراقبت کنم. در تمام این سال ها مراقبش بودم و با اینکه علاقه ای به درس و مدرسه نداشت با این حال انقدر تلاش کردم تا ...
جهانگیری: به روحانی گفتم معاون اول دیگری انتخاب کند/ ارز 4200 تومانی به تصویب سران قوا رسید
- اخبار سیاسی - به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری تسنیم ، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در کلاب هاوس، در تشریح اقدامات دولت در زمینه اینترنت گفت: کلاب هاوس فرصت خوبی است؛ به همه ی دوستانی که نگران هستند و طوری اظهار نظر می کنند که از فضای مجازی و توسعه آن، می ترسند، می گویم که چرا می ترسید؟ اتفاقاً شفافیت در همین جا معنا پیدا می کند؛ بگذارید مردم آزادانه صحبت کنند. ...
جهانگیری: سردار سلیمانی فقط فرمانده میدان نبود؛ او در مذاکرات هم نقش تعیین کننده داشت
به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری تسنیم ، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور در کلاب هاوس، در تشریح اقدامات دولت در زمینه اینترنت گفت: کلاب هاوس فرصت خوبی است؛ به همه دوستانی که نگران هستند و طوری اظهار نظر می کنند که از فضای مجازی و توسعه آن، می ترسند، می گویم که "چرا می ترسید؟ اتفاقاً شفافیت در همین جا معنا پیدا می کند؛ بگذارید مردم آزادانه صحبت کنند". وی افزود: دولت از همه فعالیت ...
روایت امداد الهی در واقعه ای که پنج رمضان اصفهان را رقم زد/ پیکر شهید نباتی چگونه به دست تظاهرکنندگان در ...
جستجو کردم و از آن جا وارد خیابان صغیر شدم و به سمت چهار راه عسکریه حرکت می کردم و همه تمرکزم روی پیدا کردن وانت چادردار بود. یک لحظه درون کوچه ای را نگاه کردم و در دویست متری داخل کوچه چشمم افتاد به یک وانت چادردار. برگشتم و وارد کوچه شدم و خیلی خوشحال و امیدوار رفتم که ببینم آیا می شود از این راننده درخواست کنیم کمکمان کند تا رسیدم به وانت دیدم راننده آن یکی از رفقای قدیمی و مذهبی ما ...
گفتگوی تلخ با تبهکار 15 ساله / هر کام مرگ 30 هزار تومان!
10 سال بیشتر نداشتم دوباره به صورت پنهانی مصرف شیره را شروع کردم! در این سن و سال چگونه هزینه های اعتیاد را تامین می کردی؟ آن زمان پولی برای خرید مواد نمی دادم! پدرم بساط مواد مخدر مصرفی اش را همیشه کف اتاق پهن می کرد من هم از هر فرصتی برای سرقت مواد مخدر استفاده می کردم و همین موادی را که دزدیده بودم پنهان می کردم تا هنگام خماری استفاده کنم! ولی گفتی مواد مخدر ...
من 68 سال پیش دندانپزشک شدم
که پدرم تاسیس کرده بود درس خواندم. پدرم همیشه به درس خواندن اهمیت می داد. او درسال 1283 مدرسه علیه را در اصفهان تاسیس کرد. من شش سال اول را در همین مدرسه بودم و بعد رفتم مدرسه سعدی که بسیار معروف و مدرسه مشهوری بود و خیلی از پزشکان معروف که شما می شناسید از بچه های این مدرسه بودند که هنوز هم در اصفهان کار می کند. سپید: از پدرتان خاطره ای در ذهن تان مانده؟ ما زندگی جالبی داشتیم. وقتی من ...
محاکمه 2جوان به اتهام آزار دختر کم توان ذهنی
...: پرونده دختر کندذهنی که مادرش مدعی است از سوی دو جوان ربوده شده و مورد آزار قرار گرفته است، در دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. یک سال قبل زنی به پلیس اطلاع داد دختر نوجوانش از سوی دو جوان ربوده شده و مورد آزار قرار گرفته است. این زن مدعی شد فرد رباینده شروین نام دارد و مدتی قبل به دخترش ابراز علاقه کرده بود. با شکایت این زن و آغاز تحقیقات مأموران شروین و دوستش که ...
نگاهی به کارنامه هنری مدس میکلسن
نچنین تمام می شد یک فاجعه بود. به نوعی از صحنه ها با خبر شدم و برای تست بازیگری رفتم. فکر می کنم کسی که به نظافت هواپیما رسیدگی می کرد هیچ تصوری از چیزی که دور می انداخت نداشت." البته کارنامه بازیگری مدس میکلسن پیش از بازی در فیلم کازینو رویال نیز، خوب بوده است؛ برای نمونه می توان به بازی او در فیلم "شاه آرتور" به کارگردانی آنتونی فوکوآ اشاره کرد اما شاید آن موقع، زمان کشف استعداد ا ...
صوت/ دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
خندق آباد برویم و من هم رفتم؛ در آن مسجد آقا سیدی بودند که مشغول تدریس صرف بودند و ضرب ؛ ضربا درس می دادند و من هم علاقه مند شدم و در کلاس درس ایشان شرکت می کردم، بعد مدتی به درس شیخ علی اکبر برهان رفتم و یواش یواش ذوق طلبگی پیدا کردم و.. این همه برکات بخاطر رفیق خوب بود. شعر: گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری ...
معمای دست نوشته های طبری
نمی بایست باشد، بخش با سرفصل اختلاف در حزب را سراسر در تعریف (هرچند شاید مشروط) و جانب داری از کیانوری و کارآمدبودن او نوشته است، همچنین در بخش بازگشت . در 17 بهمن 1361 که کم وبیش همه رهبران حزب را گرفته بودند و من طبری را برداشته بودم تا جابه جا و مخفی اش بکنم، در طول راه پیوسته می گفت کاش کیانوری را نگرفته باشند . اما کیانوری هیچ علاقه ویژه ای به طبری نداشت، از همان سال های مهاجرت او را دهن لق می ...
نماز، نذر، صلوات
به گزارش گروه فرهنگی یکتا پرس، آیت الله محی الدین حائری شیرازی نقل می کند : سال 45 زندان بودم اولین بار بود گرفتار شده و من هم طلبه جوانی بودم . بسیار پیگیر بودم که زود آزاد شوم و حق الناس برایم پیش نیاید. نکند اسم کسی را در اثر فشار و شکنجه ببرم که دستگیر و زندانش کنند. بالاخره بازجویی است و ممکن است دهان انسان باز شود و چیزی بگوید. مدام دنبال آزادی بودم دعا می کردم نماز نذر ...
رکورددار بالاترین پرواز جنگی/ شهید شیرودی بیش از 40 بار دچار سانحه هوایی شد
یپ لباس پروازش را نبست، با بندهای باز پوتین بسرعت بیرون رفت. داد زدم: کجا؟ با عصبانیت گفت: مگر نمی بینی، عراق حمله کرده. آن روز برای اولین بار دیدم تند صحبت کرد. اکبر آن روز نیامد، ساعتی از شروع جنگ گذشت و از آنجا که پادگان هوایی امنیت نداشت، همراه شوهرخواهرم به خانه آنها رفتیم و چند روز آنجا ماندیم. یک روز که نگران اکبر بودم بچه ها را به پدرشوهرم سپردم و به مغازه یکی از دوستان اکبر ...
آرامش، ارمغان همنشینی با قرآن
.... شفیع آمره ای می گوید: ساعت ها به قرائت کتاب آسمانی می پرداختم که یکباره با خودم گفتم من که دارم قرآن را حفظ می کنم بهتر است آیات زیبای آن را با خط خوش بنویسم و یک یادگار از خودم برای خانواده به جا بگذارم، البته اینجا لازم است بگویم که از گذشته به این هنر علاقه داشتم و در اوقات بیکاری خوشنویسی می کردم. بعد از این همه سال مطمئنم این کار درست ترین کاری است که انجام داده ام. خوشنویس محله ...
ماجرای ترک سیگار یک طلبه به عشق همسر! + عکس
...> همسر شهید: من مدرک لیسانسم را گرفته بودم و داشتم برای کارشناسی ارشد آماده می شدم و کاملا در حال و هوای درس بودم. برادرم اصغرآقا آمد و گفت تا الان هر چه جواب منفی داده ای را منتقل نکرده ام و می خواهم برای اولین بار و آخرین بار جوابی را به دوستم بدهم. بیا منطقی فکر کن و جوابی بده که من به این بنده خدا بدهم. **: در چه فضایی اصغرآقا با شما صحبت می کردند؟ با آن هیبتی که ایشان داشتند برایمان ...
خاطرات پهلوان کشتی از گلریزان های قدیم تهران
، آن دستمال نشانه آدم هایی بود که می خواستند حزمت مومن حفظ شود. طالقانی با اشاره به زلزله بم درباره گلریزان برای این واقعه تلخناک بیان کرد: روز جمعه بود که از خواب بیدار شدم، تلفن منزل زنگ خورد و دیدم که در تلویزیون درباره زلزله بم صحبت می کنند جشن گلریزان راه انداختیم احسان علیخانی هم برای اولین بار آن جا اجرای زنده داشت، خوشبختانه مردم خیلی خوب استقبال کردند و در کل مردم بسار خوبی داریم ...
مجبور به تن فروشی بودم ! شوهرم را کشتم
اعضای جمعیت معتمدین صلح وسازش خوزستان منجر به رهایی محکومان از مجازات قصاص نفس شده است. در پرونده امروز به سراغ دستجردی رفتیم و از علاقه اش به این حوزه، شیرینی و سختی های کارش و ... پرسیدیم. بی بی مریم زن اهوازی ناجی قاتلان است به عنوان سوال اول از دستجردی می خواهم که از علاقه و تصمیمش مبنی بر میانجی گری در پرونده های قتل بگوید: سال ها پیش، یک روز که به خانه سالمندان رفته بودم، خانمی ...
سرقت قابلمه دست دوم گرفتارم کرد
داشتم و به خاطر او جلوی خانواده ام ایستادم. مادرم می گفت دختردایی ام و پدرم می گفت دختر عمویم را بگیرم اما من ایستادم و گفتم فقط بیتا، دختر مورد علاقه ام را می گویم. خودم را به آب و آتش زدم تا آنها موافقت کردند اما موقع خواستگاری، فهمیدم که بیتا به من دروغ گفته و نامزد دارد. خیانتی که او به من کرد باعث شد که تصمیم به انتقام از دختران و زنان جوان بگیرم. انتقام؟ چه انتقامی؟ کینه بیتا باعث ...
دو سلاح، دو جنایت
به شرکتش رفتم و هر بار درخواستم را مطرح کردم اما او هربار وعده و وعید می داد و شرایط سخت زندگی مرا نمی دید. برای همین دفعه سومی که سراغش رفتم، تصمیم گرفتم مسلح بروم و با تهدید او را مجبور کنم به من پول بدهد. با این فکر دو سلاح را که چند ماه قبل از یکی از شهرهای جنوبی خریده بودم، برداشتم و همراه همسرم به شرکت رفتیم. از بخت بد ما منشی شرکت هنوز نرفته بود، به همین دلیل سلاح شاه کش را که کوچک تر بود ...