روایت خواهرانه از یک سال دلتنگی برای شهید ابوالفضل سرلک
سایر خبرها
عشوه گری شیطانی دختر یک سرایدار در میهمانی اعیانی / سامان چه کرد؟
بیدار شدم: آهای " نجمه " ذلیل مرده... باز تو رفتی سراغ پول های من؟ غرولندکنان چشم هایم را باز کردم و داد زدم: اولا نجمه نه و نگین... صد بار گفتم دوست دارم نگین صدام کنین... ثانیا قراره تا دو، سه روز دیگه خانم ارجمندی همونی که واحد هیجده می شینه بابت درس دادن ریاضی و شیمی به اون دختر منگلش بهم پول بده. هر وقت داد پول شما رومی ذارم سرجاش. حالا تو رو خدا بذار بخوابم. مامان سفره بزرگ ...
جنگ، طعم مادری و زندگی را از ما گرفت!
سپاه هستن. ولی همش تو فکر بودم. می خواستم به خونه شون زنگ بزنم. گفتم چیزی نیست بیخودی دلشون را شور نندازم. نزدیک ساعت 10 صبح بود. تلفن مشترکمون زنگ زد. من گوشی را برداشتم. از اون طرف گوشی از من سوال کردن شما دوست خانواده دکتر دامغانی هستید؟ دلم ریخت گفتم تو را خدا چیزی شده؟ گفت متاسفانه بله. سریع بیاین بیمارستان فیاض بخش. دیگه شما نمی دونید من و همسرم بچه بغل چه جوری خودمون ...
شوخی های پدر و پسری مدافع وطن با مدافع حرم/ دنبال یک کانال خوب برای شهادت می گردم!+فیلم
سرایی هایش از یاران سیدالشهدا گفته بود. زمان را زمان پس دادن امتحان دانست و رضایتش را اعلام کرد. چند ماهی از آن روز گذشت. فکر کرد پسرش از رفتن منصرف شده، اما این بار برای خداحافظی آمده بود. انگار دیگر مطمئن است که شهادت نزدیک است با یک دفعه اعزام که شهید نمی شوی! بسیجی فعال بود. چند باری برای حفاظت از زائران اربعین به عراق رفته بود. وقتی مدافع حرم شد، تنها یک بار ...
کسی باور نمی کرد که بسیجی ها بتوانند تانک برانند!
به شهادت رسید) مجروح شدند. دو سه روزی آن جا بودم که گفتند: بچه های یزد عملیات شان را انجام دادند و شما باید به خط بروید . در اولین مرحله، در محلی در شرق شلمچه و پاسگاه بوبیان مستقر شدیم. یک روز عراق به سمت ما آتش ریخت و تعدادی گلوله تانک به صورت توپخانه ای (منحنی) شلیک کرد که بخاطر آن یکی از ماشین های زیل ارتش آتش گرفت. به ما هم گفتند: شما هم شلیک کنید! ، ما دیده بانی نداشتیم، همین جور ...
گلوی بریده ای که یا حسین می گفت
.... در مراسم مدرسه آقای مجتهدی که تلویزیون پخش می کند، آن صدای گریه بلندی که به گوش می رسد، حسن است. اصلا نمی شد اسم امام حسین (ع) را جلوی او بیاوری، زود زیر گریه می زد. ما با هم از طرف مدرسه مجتهدی به جبهه اعزام شدیم، او به معراج شهدا رفت و من در تبلیغات لشکر حضرت رسول مشغول شدم. غلامرضازاده افزود: یکی از کارهای حسن این بود که طنابی به خودش می بست و شهدایی که بین دو خط ما و عراقی ها ...
روایتی از زنگ و ضرب و زورخانه در گفت وگو با مرشدی از خراسان شمالی + فیلم
خوبی نداشت، مادرم برای اینکه من را بیشتر در خانه نگه دارد خلاقیت به خرج داد و روی گلدان سفالی را با سیرابی گوسفند پوشاند و آن را خشک کرد و اولین تنبک را برای من در هفت سالگی ساخت از آنجا بود که علاقه مندی من به ساز تنبک شروع شد و سرنوشت من رقم خورد. این مرشد بجنورد گفت: بسیار حس خوب و بی نظیری داشتم مادرم چیزی را در اختیار من قرار داد که صدای بسیار خوبی داشت، اولین ریتم موسیقی با تنبک را ...
ماهی که با صدای مرتضی پاشایی عسل شد/ نگران منی که نگیره دلم...
مرتضی همراه بودم. طی این مدت هم که در بیمارستان با او ملاقات می کردیم، خیلی دنبال عکس و فیلم نبودیم و بیشتر می خواستیم با حضورمان حالش را خوب کنیم. [...] شب تاسوعا بود که در بیمارستان همراه مرتضی بودیم. جا دارد پیش از اینکه صحبت هایم را ادامه بدهم به این نکته اشاره کنم که ما را متهم نکنند به اینکه ما مرده پرست هستیم. ماه عسل برنامه ای بود که ما آدم های زنده را به آن آوردیم و مرتضی هم یکی ...
این پرسپولیس را به من هم بدهند همین نتایج را می گیرم
نصف جهان: دروازه بان اسبق پرسپولیس با ادبیات خاص خودش، حرف های جالبی درباره مدافع عنوان قهرمانی لیگ برتر و البته سرمربی اش زده است. از دید وحید قلیچ، یحیی گل محمدی در صورت کسب قهرمانی مجدد در لیگ و حضور دوباره در فینال آسیا، کار خاصی نکرده است! قلیچ در بخشی از مصاحبه اش با روزنامه اعتماد در نقش منتقد سرمربی پرسپولیس ظاهر شده و گفته است: با این همه بازیکن میلیاردی قهرمانی ...
شاطری که مدافع حرم شد/ شوخی های دو شهید
...> یادگاری های به جای مانده از شهید قاسمی درباره شهید شهید حسن قاسمی دانا با نام مستعار حسن قاسم پور در روز دوم شهریور سال 63 در مشهد مقدس به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اش در جوار امام رئوف سپری شد. او در 19 اردیبهشت ماه سال 93 در عملیات امام رضا (ع) بر اثر اصابت چند گلوله به شهادت رسید و پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشییع و در پایین آرامگاه خواجه ربیع، بلوک 6 ردیف 16 به خاک سپرده شد. ...
نگاهی به وداع امام ساجدان(ع) با ماه میهمانی خدا
سرگرم بازی در میهمانی صمیمانه ای است، گذر زمان را حس نمی کنم. الان نزدیک به یک ماه است که قدم نه فقط بر چشمم که بر جان و دلم گذاشته است و من هیچ نفهمیدم که این مدت چطور گذشت. خصوصاً امسال که استرسها و اضطرابهای کرونا از پا درم آورده بود، خیلی به بودنش نیاز داشتم. حس می کنم که غم وغصه ها وقتی سایه لطفش را بر سرم می بینند، جرأت نمی کنند به من نزدیک شوند. اما از الان که چیزی به رفتنش نمانده، ماتم ...
عشق بهتر است یا دوستی؟
. درست است، نیچه هرگز ازدواج نکرد و گفته اند در سه بار خواستگاری از یک زن دست رد به سینه اش خورد (انگار، نیهیلیسم چندان هم جذاب نیست). با این همه، حرف او درست است. تمام این داده ها و مطالعات را هم که کنار بگذارم، بهترین شاهدی که دربارۀ شادی و عشق شورمندانه دارم زندگی خودم است. سه دهه از شمشیربازی در آن آسیاب بادی افسانه ای باورنکردنی می گذرد و در این مدت، دولسینی من در روز های ...
مهسا ایرانیان، چگونه از استندآپ کمدیِ خندوانه ، به اجرا رسید؟
دو تا مسخره بازی درآورد و از اینستاگرام به تلویزیون آمد، اما دوستان زیادی بودند که من را می شناختند و می دانستند که سال ها پیش از این در تلویزیون اجرا داشتم و یک دفعه وارد این فضا نشدم، بلکه سال ها تلاش کردم و سختی کشیدم. گاهی این حرف ها به گوشم می رسید اما اصلا از آن ها ناراحت نمی شدم درست است اینستاگرام نقطه دیده شدن من بود اما سال ها پیش از آن کار اجرا انجام می دادم و رزومه خوبی دارم و با ...
چرا فرمانده لشکر خودش رانندگی می کند؟! + عکس
سوم این گفتگو را نیز امروز بخوانید و برای قسمت بعدی، آماده شوید... **: در قسمت قبل، از استقرارتان در جایی حوالی حرم حضرت زینب گفتید و این که شما را به مدارس سراج بردند... دانیال فاطمی: سه تا مدرسه بود و ما چون نیروی جدید بودیم، نمی گذاشتند با مدرسه های دیگر و با بچه های قدیمی ارتباط بگیریم. این را بعدا فهمیدم که دی ماه سال 92 در حلب ، هشت نفر از بچه های ما در یک خانه شهید ...
از کتاب های ممنوعه یخدان چوبی پدر تا ادبیات کودک و نوجوان
دوران بود و کیهان و اطلاعات از روزنامه های همیشگی و خواندنی ها و ماه نامه شکار و طبیعت که اسکندر فیروز صاحب امتیاز آن بود و پنجشنبه هم هفته نامه طنز توفیق، همگی برای پدرم می آمدند. عاشق توفیق بودم و دور از چشم پدر می خواندم و لذت می بردم، اما نشریاتی ازجمله کیهان بچه ها و اطلاعات کودکان از طریق برادر بزرگ ترم حسین به دست ما می رسید. مادرم البته اطلاعات بانوان و زن روز می خواند که بر سر دوراهی اش ...
مقصد؟ هر جایی جز اینجا
. درواقع به مادرید رفته بودم، اما به مراکش هم رفتم و سه روز آنجا ماندم. یک روز را به رباط اختصاص دادم. شهر همان حس همیشگی را داشت، گویی سعی نمی کرد از خواب بیدار شود. صبح با سه تا از دانش آموزان محبوبم یک بشقاب شیرینی خوردم و عصر با معلم عربی ام مسابقات تنیس ویمبلدون را تماشا کردم، اما پیرمرد وسط بازی خوابش برد. چند ساعتی که قبل از رفتن به فرودگاه وقت داشتم یک تاکسی کوچک گرفتم تا محلۀ ...
گفتگو با ضرغامی نامزد انتخابات 1400: من روحانی نیستم/دعوای من و احمدی نژاد به دفتر رهبری کشید/ اصلاح ...
.... یعنی قبل از آمدن در حوزه ارشاد و صدا و سیما و ... در واقع یعنی زمان جنگ و دفاع مقدس. من چهار سال کارخانه داری کردم و با ظرفیت های تولید کشور آشنا هستم. اولین تولید موشکی کشور که 107 میلی متری بود، در حوزه ای که من بودم تولید شد. روزی پنج هزارتا. بعضی از عملیات های بزرگ در همان یکی دو روز اول یک میلیون 107 نیاز داشت. شهید طهرانی مقدم آمد و من گفتم این امکان را برای تو می گذارم. بعد می رفت در ...
تاریکی تدریجی روز... ؛ داستانی از جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس
را پشت سر می گذارم. باید اسپکینگم را قوی تر کنم. میترسم یک موقع یارو چیزی بپرسد و نتوانم جواب دهم. پ.ن: گفتم خودم را هم بعد این همه سال ببینید. اضافه وزن وبالم شده. یک چیزی مثل پرخوری عصبی و اینها. تنهایی هست و بلاهایش. پالتوی تنم خدایی شبیه پالتوی مرلین مونرو در (آقایان بلوندهارا بیشتر دوست دارند) نیست؟ فرستنده: عهدیه نقابی بهیار اول گیرنده: دکتر مریم سمسامی ...
در غم کشتار مظلومانه دختران در افغانستان
بهلول می گفت من بیدار بودم و همه گفت و شنود اینها را می شنیدم و چاره ای جز این که خود را به خواب بزنم نداشتم، بالاخره از آن ها اصرار بر کشتن من و صاحبخانه هم پیوسته مخالف می کرد تا این که به یکی از آنها گفت فلانی تو که معتقدی هفت شیعه را که بکشی به بهشت می روی! خوب تو تا الآن چهارده تا شیعه را کشتی اگر واقعاً این حرف درست باشد تو دیگر صد درصد بهشتی هستی از کشتن این یک نفر بیخیال شو و من دوست ندارم ...
یک قل تب، یک قل درد
خوابید با تشویش و نگرانی از بی خبری چند ساعته از برادرش بیدار می شد: روزهای خیلی سختی را گذراندیم. هر روز به این فکر می کردیم که کاش زمانی که کنار هم بودیم ماسک می زدیم؛ کاش من گرفته بودم ولی مجید نه. فکری که حمید هم به همین ای کاش ها اما برعکسش فکر می کرده است که کاش مجید حالش خوب بود و من فقط غم و سختی بیماری خودم را به دوش می کشیدم. حالا آن روزهای سخت را پشت سر گذاشته اند و تازه ترین ...
صبا راد از مادر شوهرش رونمایی کرد +عکس
.... عکس جدید صبا راد و مادرشوهرش در اینستاگرام را با هم میبینیم. یادتونه با چه اشتیاقی بخاطر دیدن مادرم که اتفاقا عمل آب مرورارید داشتن با مامان سارا و مانی راهی گرگان شدیم؟ تا اونجای سفر همه چی خوب بود تا اینکه دو سه روز بعد از سفر حس کردم حالم خوب نیست برای همین تصمیم گرفتیم سریع برگردیم و توی تهران تست کرونا دادیم که متاسفانه جواب تست مثبت شد خوب خیلی نگران شدم ...
شانس کم محمد نادری و سعید آقایی برای حضور در تیم ملی
دارد می تواند سال ها در تیم ملی بازی کند. به احتمال فراوان امید یکی از مهره های تیم ملی در بازی های مقدماتی جام جهانی خواهد بود. ابوالفضل جلالی جلالی 22 ساله پدیده این فصل سایپا بود و آنقدر خوب کار کرد که چشم اسکوچیچ را گرفت و این بازیکن سورپرایز مرد کروات در آخرین بازی دوستانه بود. ابوالفضل در بازی با سوریه دقایقی به میدان رفت و نمایش بسیار خوبی داشت. جلالی در همان دقایق اندکی که ...
ثاقبی: بعد از گل من و آقای الهامی احساسی شدیم
... *تو یکی از بازیکنان تاثیرگذار تیم هایی که در آن بازی کردی بودی و سابقه بازی در تیم های بزرگی مثل سپاهان و تراکتور را داری و عضو تیم ملی امید هم بودی. فکر می کنی که بتوانی به روزهای اوجت بازگردی؟ سال گذشته هم فصل خیلی خوبی برای من بود و داشتم خوب کار می کردم ولی مصدومیت من را عقب انداخت ولی نا امید نشدم و سعی کردم با قدرت بیشتری برگردم و تمام تلاشم را می کنم که حتی به تیم ملی هم ...
تلاش کردم ایمان و عشق همسر شهید شهریاری را به نمایش بگذارم
در 30 قسمت 45 دقیقه ای به کارگردانی حسین تبریزی و تهیه کنندگی مصطفی علمی فرد است که تولید آن از اواخر مرداد ماه در زنجان آغاز و اردیبهشت ماه به پایان رسید. زندگی شهید شهریاری از بدو تولد تا شهادت به تصویر کشیده شده است. داستان این سریال از صبح روز ترور شهید شهریاری آغاز شده و به گذشته برمی گردد و 46 سال زندگی او را روایت می کند. شهید دکتر مجید شهریاری، استاد دانشگاه شهید بهشتی و از ...
روایت مردی با 400 فرزند!
پیامدها و باز خورد مثبت کمک هایش در زندگیش برایم می گوید! انگار مثل روز روشن در این مسیر اثر و برکتش را دیده و لمس کرده است! می گوید: احساس می کنم ، هرچه در این مسیر داده ام مانده و هرچه خرج کردم رفته است. اینها همه در دفتر پروردگار ثبت شده است. من اول ماه دقیقا واریز می کنم.برای تولد فرزندانم نیز به آنها هدیه می دهم. در ماه مبارک رمضان تعدادی سبد غذایی هم می دهم. از حسین آقا ...
نجات جان مادر با تماس پسر 7ساله (+تصاویر)
شماره اورژانس را حفظ کردم پریسا محمدی، مادر مبتلا به دیابت علیرضا حقانی رضایی می گوید: 14 سال است به دیابت مبتلا هستم. آن روز هم قندم افت کرد و بدنم بی حس شد. پسرم که متوجه وضعیت ام شده بود از اورژانس115 اسفراین درخواست کمک کرد. به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، علیرضای 7ساله در گفت وگو با جام جم می گوید: یک بار قبلا حال مادرم بد شده بود که اورژانس آمد و همان موقع من ...
سپاهان - پرسپولیس، پس از سوت پایان بازی
خورد نبود و بیشتر لفظی بود و یکم تند حرف می زدند. من موقعی که سوت پایان را زدند، سعی کردم بچه ها و کادر را آرام کنم و رفتم با داور دست بدهم. بعد که نزدیک تونل شدم، دیدم درگیری شروع شد. گفتم من ندیدم چه کسی شروع کرد اما از بچه های ما گفتند یکی از بچه های پرسپولیس باعث شده. خب من آنجا بودم سرمربی آن تیمم و باید باشم. * سیامک نعمتی، مدافع پرسپولیس اظهار داشت: واقعا ندیدم چه کسی درگیری را ...
افزایش جراحی ها و الگوهای زیبایی در دوران کرونا
...، بر خطر ابتلا به بیماری چربیده و بهاره را راهی کلینیک زیبایی کرده است؛ جایی که من رفتم، خیلی موضوعات بهداشتی رو رعایت می کردن. همه باید سه روز قبل از جراحی، آزمایش کرونا می دادن و اگه جواب منفی بود، جراحی مون انجام می شد. ضمن این که من توی کلینیک جراحی کردم و کلینیک ها هم معمولا خلوت ترن. توی کلینیک هیچ بیمار کرونایی پذیرش نمی شد و فقط هم یه همراه می پذیرفتن. تا ظهر که من اونجا بودم، دکتر ...
کج شدن مسیر زندگی از زمین فوتبال به کرسی تلاوت / تلاش برای شکستن طلسم 18 ساله قرآنی در تبریز
اصلی ترین عاملی که باعث شد به سمت حفظ قرآن سوق پیدا کنم، عنایت امام حسین(ع) و حضرت رقیه(س) بود. اولین بار که با پدرم به مداحی رفته بودم، روز شهادت حضرت رقیه(س) بود و هیئت حال و هوای عجیبی داشت. از آن موقع عاشق روضه حضرت رقیه(س) بودم. کج شدن مسیر زندگی از زمین فوتبال به کرسی تلاوت / پرورش ذهن با حفظ قرآن تبریزبیدار: قرآن چه تاثیری در زندگی شما داشته است؟ قیامی: فارغ ...